|
به گزارش خبرنگارخبرخودرو،
اما زماني كه به اين پديده توجه شود درمييابيد كه سطح فرهنگ نيز در كنار فرآيندهاي مطروحه، بخش قالب اين بازار را تشكيل ميدهند و مهاجرت از روستاها به شهرها به اميد كسب درآمد شرايط ناهمگوني را به شهرنشيني تحميل ميكند.
گزارش حاضر از سهراه كلنگيهاي خيابان سراج است كه در چند و چون اين فرآيندها به نقد نشسته است:
يكي از اين دلالان كه بسته اسكناسي دو هزار توماني در دست دارد خودش را م. شيرازي معرفي ميكند و ميگويد اينجا همگي از شهرستان اومدن و بعضا دلالان اوراقچيهاي ميدان شوش هستند كه زماني خودروي خوب و قابل فروشي پيدا كنند، ميفروشند و زماني كه خودروهاي تصادفي به تورشان افتاد به قيمت پاييني ميخرند و از لوازم يدكياش استفاده ميكنند و ميفروشند و در پايان جملاتش اينچنين ميگويد: "نون تو اوراق كردن خودرو است" و وقتي سعي ميكني بيشتر از چند و چون كارشان سر در بياري، به گمان اينكه مامور باشي خودشان را به كوچه علي چپ (همان ضربالمثل معروف) ميزنند و ميروند.
شيرازي با بيان اين مطلب
با شنيدن صداي بلند شيرازي، توجه ساير دلالان محله نيز به سمت ما برانگيخته ميشود. پيرمردي كه خود را خسروي معرفي ميكند، ميآيد جلو و زماني كه پي به نيت ما ميبرد ميگويد: "اينجا از آب كره ميگيرند و شايد باورتان نشود از شير مرغ تا جون آدميزاد به رنجهاي متفاوتي قيمت دارد".
وقتي از خسروي توضيح بيشتري مي خواهي،مي گويد: قدمت اين محله از بابت خريد و فروش خودرو حدود 25 تا 30سال پيش است و قديمها مثل حالا بنگاهها و مكانهايي مانند عبدلآباد وجود نداشت. مردم تهران به اين محله كه معروف است به سه راه سراج كه نام فعلياش سه راه كلنگيها است ميآمدند و به خريد و فروش خودروي خود ميپرداختند. هنوز هم قديميهاي تهران براي خريد و فروش به اين مكان مراجعه ميكنند. شايد باورتان نشود كه خيلي از اين دلالان، فرزندان پدراني هستند كه در قديم در همين محله به داد و ستد خودرو ميپرداختند.
به گزارش خبرخودرو،خسروي بر سخنان خود اضافه ميكند: ما با قطعه سازان و خودروسازان همكاريم. زماني كه قطعهاي در بازار ناياب ميشود ما به داد بازار ميرسيم و با مراجعه به آرشيو خود در پستوي خانه از چراغ راهنما تا پيستون خودرو را به بازار ميدهيم و كلي سود عايد ما ميشود.
دراين هياهو دلالان خودرو ناگهان صحنه جالبي اتفاق ميافتد "ماشين بنز آگاهي بيتفاوت از ميان دلالان سه راه كلنگيها ميگذرد و دور ميشود".
به گزارش خبرخودرو،
رضا تاكيد ميكند كه اينجا از شير مرغ تا جون آدميزاد وجود دارد و زماني كه ميپرسم كه شير مرغ را تشريح كن به ما ميگويد: "اي بابا جون ما رو گرفتي".
بعد از اين گفتوگو به سراغ مامور اجراي احكام شهرداري ميروم كه در گوشه خيابان به همراه تني چند از كارگران مشغول نظافت و رفع سد معبر هستند و از او سوال ميكنم كه شهرداري با اين پديده در اين محل چه رويكردي دارد كه جواب ميدهد كه شهرداري مسوول نظافت و درخت و گل است نه انسانها و نيروي انتظامي بايد به اين مساله رسيدگي كند كه ضابطه قضايي دارد.
به گزارش خبرخودرو،اين مامور شهرداري كه از گفتن اسم خود امتناع كرد گفت: من بارها در اين مكان به چشم خود ديدم كه نزاعهاي بين دلالان با يكديگر و فروشندگان به خاطر اختلاف مالي با خريداران اتفاق افتاده اما اين دلالان همچنان به اين امر اشتغال دارند و بارها اهالي اين محل به شهرداري آمدند و شكايت كردند، اما از دست شهرداري كاري بر نميآيد. از اين محل دور ميشويم و آرزو ميكنيم كه ارگاني يا نهادي، اوضاع موجود در اين مكان را سر و ساماني دهد يا حذف نمايد.