کد خبر: ۱۲۷۳۱۳
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۹ - ۲۸ آبان ۱۳۸۹
محمدعلي كشاورز را مدت‌هاست در كار جديدي نمي‌بينيم نه در سينما و نه در تلويزيون. خودش دليل اين غيبت طولاني را نبود فيلمنامه خوب ذكر مي‌كند‌‌. ‌


اين‌بازيگر پيشكسوت در گفت‌وگويي نقش «شعبان بي‌مخ» در سريال هزاردستان را برترين كار دوران بازيگري خود ذكر مي‌كند. او در اين گفت‌وگو با جام جم از چگونگي آشنايي‌اش با زنده‌ياد حاتمي و چگونگي ساخت سريال هزاردستان برايمان گفت و خاطرات سال‌هاي دورش را مرور كرد.


در ابتداي گفت‌وگو شايد بهتر باشد از نحوه آشنايي‌تان با زنده‌ياد علي حاتمي كارگردان سريال هزاردستان برايمان بگوييد.

آشنايي من با علي حاتمي به دانشكده هنرهاي دراماتيك برمي‌گردد. اين دانشكده از طرف وزارت فرهنگ و هنر سابق تاسيس شد و در ابتدا در 4 رشته يعني نويسندگي، كارگرداني تئاتر، سينما و بازيگري و طراحي صحنه دانشجو مي‌گرفت. مرحوم حاتمي در اين دانشگاه در رشته نويسندگي مشغول به تحصيل بود و از همان جا دوستي ما با يكديگر شكل گرفت. علي يكي از درام‌نويسان خوب بود. او هم مطالعه زيادي داشت و هم خوب كار مي‌كرد. دوران مشروطه و قاجار را خيلي خوب مي‌شناخت البته ناگفته نماند كه حاتمي سال سوم بود كه دانشگاه را ترك كرد و به تلويزيون رفت اما هنوز با يكديگر ارتباط‌ داشتيم.

چرا هيچ وقت در فيلم‌هايي كه مرحوم حاتمي ساختند ايفاي نقش نكرديد؟

اتفاقا بارها براي بازي در فيلم‌هايي مثل حسن كچل، ستارخان و... از طرف حاتمي دعوت شدم اما مايل نبودم چنين كاري را انجام دهم چون اين فيلم‌ها قبل از انقلاب ساخته شدند و من در آن زمان تمايلي نداشتم وارد سينما شوم تا اين كه وقتي در سريال سربداران مشغول به كار بودم، حاتمي آمد و گفت: مي‌خواهم سريال هزاردستان را بسازيم و تو حتما بايد بازي كني و براي تو نقش «شعبان بي‌مخ» را در نظر گرفتم. بعد هم متوجه شدم بازيگراني مثل جمشيد مشايخي، عزت‌الله انتظامي، داوود رشيدي و ... در آن بازي خواهند داشت و براي همين مشتاق شدم كه اين نقش را ايفا كنم.

مقدمات و شروع كار اين مجموعه به پيش از انقلاب بازمي‌گردد؟

بله، حاتمي براي ساخت اين سريال تعدادي طراح ايراني و طراح ايتاليايي براي ساخت اين شهرك يعني شهرك غزالي (كه من هيچ وقت متوجه نشدم كه چرا اين نام را براي اين شهرك گذاشتند در حالي كه بايد نام خود حاتمي روي آن بود) آورد و بتدريج طي سال‌ها در زمستان و تابستان با چه زحمتي روي خشت، خشت اين شهرك كار كردند تا به اينجا رسيد.




نوشتن فيلمنامه آن، چقدر زمان برد؟

قبل از انقلاب طراحي اين سريال توسط خود حاتمي صورت گرفته بود و بعد از انقلاب شروع به ساختن كرده و سال 59 هم تصويربرداري آن آغاز شد. گويا فيلمنامه اوليه شامل 35 قسمت بوده است. آن طور كه حاتمي مي‌گفت از زمان احمدشاه شروع مي‌شده و تا زمان محمدرضا پيش مي‌رفته است. پس از انقلاب كار تا مدتي تعطيل شد و حاتمي در آن فاصله حاجي واشنگتن را ساخت و پس از مدتي دوباره شروع كرديم و باز دوباره تعطيل شد و حاتمي كمال‌الملك را ساخت.

باز هم شروع كرديم و براي بار سوم كار تعطيل شد و حاتمي جعفرخان از فرنگ برگشته را ساخت. به هر حال كار كليد خورد و فيلمنامه هم آن چيزي نبود كه در ابتدا نوشته بوده و در پي اين تعطيلي ما دچار حذفياتي شديم.






چرا مشتاق شديد كه نقش شعبان بي‌مخ را بازي كنيد؟

چون تجربه‌اي جالب به نظر مي‌آمد. از اين نظر كه او تنها زور داشت و عقلي در سر او نبود. براي همين بسيار وسوسه‌انگيز بود.

براي ارائه اين نقش پيش از تصويربرداري چقدر خودتان تمرين داشتيد؟

چيزي نزديك به يك ماه فقط در مورد اين شخصيت مطالعه كردم، مسافرت رفتم، به برخي محله‌هاي جنوب شهر مي‌رفتم و با آدم‌هاي آنجا صحبت مي‌كردم ، به نحوه بيانشان دقت مي‌كردم و حركاتشان را به ذهنم مي‌سپردم. همه اينها بعدها در حين كار بسيار كمكم كردند و توانستم در قالب اين نقش فرو بروم.

گريم فوق‌العاده سنگيني هم داشتيد.‌ آيا گريم به شما در اجراي نقشتان كمك كرد؟

گريم من حدود 4 ساعت طول مي‌كشيد. من نظرم را با گريمور در ميان گذاشتم و بعد با علي حاتمي. به هر حال اين گريم، فوق‌العاده سنگين بود و پس از پايان تصويربرداري، پوستم كنده مي‌شد تا اين گريم پرحجم را از چهره‌ام پاك كنم. پس از پاك كردن صورتم، سوزش وحشتناكي در اطراف چشمم شروع مي‌شد و روي پيشاني و اطراف صورتم و در نهايت ملتهب مي‌شد.



صحنه‌هاي زد و خورد شعبان بي‌مخ در اين سريال فراوان است. اجراي اين صحنه‌ها مشكل نبود؟

چرا خيلي زياد. يادم مي‌آيد يكي از اين نابازيگرها در كافه و در زمان دعوا، به قول امروزي‌ها جو مي‌گرفتش و حسابي زد و خورد مي‌كرد. در صورتي كه شمشيرها واقعي بودند و از اين نظر بسيار خطرناك. چند بار به او تذكر دادم كه قرار نيست زورنمايي كني، اما ول‌كن معامله نبود تا اين كه يك روز دستش را گرفتم و به زمين انداختمش و گفتم اگر به زور است، زور من از تو بيشتر است. از آن به بعد ديگر سر صحنه نيامد، چون صحنه را با ميدان جنگ اشتباه گرفته بود.

مرحوم حاتمي اين صحنه‌ها را چطور كارگرداني مي‌كرد؟

او اصلا سر اين جور صحنه‌ها حاضر نمي‌شد، چون از خون مي‌ترسيد و با ديدن خون حالش بد مي‌شد و بيشتر صحنه‌هاي دعوا را دستيارش (احمد بخشي)‌ مي‌گرفت. نكته‌اي كه براي علي بسيار مهم بود، اخلاق بود. براي همين نمي‌توانست با آدم‌هاي بداخلاق كار كند.

يكي از سكانس‌هاي خاص اين سريال سكانسي است كه شما سر يك الاغ را مي‌بريد. از اجراي اين صحنه برايمان بگوييد.

بله، سر بريدن آن الاغ كار آساني نبود براي همين نزديك به 15 آمپول بيهوشي به اين الاغ زديم و يك صحنه جالب ديگر سربريدن رئيس‌پليس بود كه مرحوم جهانگير فروهر نقش او را بازي مي‌كرد. من هميشه به او حسودي‌ام مي‌شد چرا كه با يك بار خواندن فيلمنامه تمام آن را حفظ مي‌كرد. زماني كه مي‌خواستم سرش را ببرم، به او گفتم مي‌خواهم يك سري از تو ببرم عين دسته‌گل و او واقعا ترسيده بود.



متاسفانه خيلي از بازيگران كه در اين سريال ايفاي نقش كرده‌اند، حالا ديگر در قيد حيات نيستند؟

بله، متاسفانه خيلي‌ها از ميان ما رفته‌اند كه جايشان واقعا خالي است. اميدوارم روح همه‌شان شاد باشد.

مرحوم حاتمي‌ كارگردان نمونه‌اي بود. فكر مي‌كنيد راز ماندگاري اين كارگردان فرهيخته چيست؟

اين‌كه بسيار انسان‌دوست بود. من يادم است كه زماني مطرب‌ها و سياه‌بازها بيكار بودند. او به مدير توليدش گفت يك اتوبوس مي‌گيري و تمام اين افراد را با خود مي‌آوري. وقتي آنها آمدند نه‌تنها به آنها جا و غذا داد بلكه نقش‌هايي را هم به آنها واگذار كرد و آنها هم از دل و جان بازي مي‌كردند. به هر حال خيلي بايد بگذرد كه كسي مثل حاتمي پيدا بشود. متاسفم از اين‌كه هيچ‌وقت كسي اين آدم را درك نكرد و هيچ‌وقت هم در هيچ جشنواره‌اي جايزه‌اي به او ندادند حتي براي فيلم‌هايي مثل مادر، كمال‌الملك و ...

روزي چند ساعت مقابل دوربين حاتمي براي بازي در نقش شعبان استخواني قرار مي‌گرفتيد؟

من 5 صبح مي‌رفتم سر صحنه تا ساعت 10 هم گريمم طول مي‌كشيد و از ساعت 10 به بعد هم تا آخر شب فقط كار مي‌كرديم. يادم مي‌آيد آن زمان مانتوي شعبان استخواني مد شده بود و اكثر خانم‌ها مانتوي او را مي‌دوختند!

آخرين قسمت هزار دستان در چه سالي تصويربرداري شد؟

دقيقا به خاطر ندارم، اما يادم هست با آن همه هزينه و خرجي كه شد سريال را ناگهاني و بدون تبليغ به نمايش گذاشتند و تا مردم با خبر شوند يكي، دو قسمت از آن گذشته بود. بار اول هنگام موشك‌باران نشان دادند و دفعه بعد هم قسمت‌هايي را حذف كرده بودند. كلا اثري كه ارزش بسيار زيادي داشت و ارج و قرب بسيار بيشتري بايد پيدا مي‌كرد توي سرش خورد و حرام شد.




هزار دستان در پرونده هنري شما چه جايگاهي دارد؟

جايگاه اول را دارد. كارهاي علي همه‌اش خوب بودند بخصوص دلشدگان كه موسيقي ملي ايراني را در جهان مطرح كرد. اساسا كارهاي حاتمي همه‌شان ماندگارند چرا كه نيت صاف و صادقانه‌اي پشت همه كارهايش بوده است.

الان كه دوباره اين كار دارد پخش مي‌شود، مي‌بينيد؟

خير.

حتما مي‌دانيد كه سروش سيما هم اين سريال را به صورت يك مجموعه كامل به بازار ارائه كرده است؟

بله اما متاسفم از اين‌كه حتي يك نسخه از اين كار را براي بازيگران اين سريال نفرستادند. من معتقدم كه وقتي هنر در اختيار ماديات قرار مي‌گيرد، مي‌ميرد و ديگر ارزشي نخواهد داشت.

اين سريال‌ها دوبله شده است. از دوبله آن راضي هستيد؟

بله، آن موقع صدا سر صحنه نبود و بيشتر سريال‌ها دوبله مي‌شدند. البته حاتمي روي اين مساله هم حساسيت زيادي داشت اما چون كار بايد تمام مي‌شد يك جاهايي دوبله خوب نبود و در حين كار خودش را نشان مي‌داد، اما در مجموع رضايتبخش بود.

آقاي كشاورز به نظر شما بزرگ‌ترين خصوصيت حاتمي چه بود؟

او سناريو‌نويس بسيار خوبي بود. در واقع ديالوگ‌هاي شخصيتي مربوط به او مي‌شد، يعني براساس شخصيت‌ها ديالوگ مي‌نوشت مثلا يك راننده تاكسي ديالوگش با يك قصاب و يك معلم فرق مي‌كرد. هر كسي با زبان خودش حرف مي‌زد.

حاتمي هميشه مدعي بود كه تاريخ را عينا بازسازي نمي‌كند و روايت خودش را ارائه مي‌دهد. اين مساله را چقدر در فيلم او درك كرديد؟

بله، دقيقا همين‌طور است. او دوست داشت ذهنيتي را كه از تاريخ دارد بيان كند. با تمام حس و عواطفش هيچ وقت خودش را درگير مسائل بيهوده تاريخ نمي‌كرد.

راستي چرا در اين سال‌ها كمتر كار مي‌كنيد؟

چون فضاي مناسبي براي كار كردن وجود ندارد و كمتر كسي دغدغه ساخت يك اثر ماندگار را دارد. الان هم كه بازيگران جوان زيادي با رنگ چشم‌هاي روشن به ميدان آمده‌اند بدون اين‌كه مطالعه‌اي داشته باشند و البته همه اين‌گونه نيستند.

اگر بخواهيد راز ماندگاري سريال هزاردستان را بگوييد چه خواهيد گفت؟

عشق و صداقت. همه افراد اعم از كارگردان تا افراد پشت صحنه همگي با جان و دل سر اين كار حاضر مي‌شدند و كسي از كارش نمي‌زد البته فيلم را فقط بازيگران نمي‌سازند، بلكه افراد پشت صحنه هم دخيل هستند. از سيم‌كشي گرفته تا خياط و آبدارچي و به نظرم اين صداقت پيدا نمي‌شود مگر اين‌‌كه افرادي كه پشت صحنه هستند همه برگزيده باشند. الان تعدادي از بازيگران براي هم مي‌زنند تا نقش يكديگر را بگيرند در صورتي كه معناي هنر اين نيست.

در حال حاضر بيشتر مشغول به انجام چه كاري هستيد؟

فقط و فقط كتاب مي‌خوانم. باور كنيد من در خانه‌ام حتي تلويزيون هم ندارم. روزنامه هم نمي‌خوانم و سال‌هاست كه به سينما هم نرفته‌ام. اين‌طوري مي‌توانم يك دريا آرامش را براي خود به وجود بياورم. كتاب تنها دوستي است كه هميشه در دسترس است و با آدم حرف مي‌زند و شيوا هم سخن مي‌گويد.


http://gajamoo2.files.wordpress.com/2008/10/madar-ali-hatami-mohammad-ali-keshavarz.jpg


آقاي كشاورز استادانتان را به خاطر داريد؟

بله دكتر آريان‌پور، دكتر محجوب‌ و... اين افراد در دانشكده به ما هنر تئاتر مي‌آموختند و بسيار در زندگي شخصي من اثرگذار بودند.





گروه شما يعني جمشيد مشايخي، داوود رشيدي، عزت‌الله انتظامي، علي نصيريان، گروه متفاوت‌ترها هستند. شما چند نفر هنوز كه هنوز است در ذهن نسل‌هاي مختلف باقي مانده‌ايد. چرا؟

چون ما هيچ وقت به خاطر پول كار نكرده‌ايم و دوستي‌هايمان هم يك دوستي ناب است و براي كاري كه مي‌كنيم احترام قايل هستيم. براي همين هم هنوز در كنار هم باقي مانده‌ايم و كارهايمان به قول شما ماندگار شده‌اند.

فكر مي‌كنيد باز هم مي‌شود گروه شما را يك بار ديگر دور هم جمع كرد و كارهاي ماندگار ساخت؟

بله، به شرط آن كه كارگرداناني مثل علي حاتمي يا محمدعلي نجفي بخواهند اين كار را بسازند.

آقاي كشاورز قرار بود در فيلم ناتمام حاتمي، يعني جهان‌پهلوان تختي هم بازي كنيد. درست است؟

بله، حتي قرارداد هم بسته بودم اما از همان زمان به علي گفتم كه اين فيلم را نساز چرا كه نمي‌شد تمام حقايق در اين فيلم گفته شود. به هر حال قسمت اين طور بود كه آخرين فيلمش ناتمام بماند.

محمدعلي كشاورز در يك جمله.

عاشق ملت‌اش و گنجينه‌اي از خاطرات دور و نزديك.

گويا كتابي هم از آثار شما به چاپ رسيده است؟

بله، در كتاب «اكسير نقش» تمام ناگفته‌هايم را در ارتباط با نقش‌هايم بازگو كرده‌ام.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"