کد خبر: ۱۴۷۵۷۴
تاریخ انتشار: ۱۸:۳۸ - ۱۷ خرداد ۱۳۹۰
كنشگران انقلاب و آنهايي كه سال‌ها خون‌دل خوردند و مبارزه كردند تا انقلاب به سر منزل پيروزي برسد، در سال‌هاي بعد از پيروزي نيز زندگي پر‌تلاطمي ‌را پشت سر گذاشتند. آنها روزگاري را براي استقرار نظام تازه تاسيس جمهوري اسلامي با چالش‌هاي فراوان پشت سر گذاشتند و بعد از آن با جنگ تحميلي مواجه شدند.

تا اينكه پير و مراد و رهبرشان درگذشت. درگذشت امام خميني (ره) گرچه ضربه بزرگي بر پيكر انقلابيون به‌شمار مي‌آمد اما انتخاب آيت‌الله خامنه‌اي به رهبري انقلاب اين اميد را به كارگزاران جمهوري اسلامي داد كه انقلاب همچنان استوار و محكم به مسير خود ادامه مي‌دهد.

محسن رفيق‌دوست يكي از افرادي است كه در زمره انقلابيون و مبارزان قبل از انقلاب و كارگزاران بعد از انقلاب قرار دارد. او كه در سال‌هاي قبل از انقلاب به دليل مبارزات عليه رژيم شاهنشاهي مدتي را در زندان سپري كرده بعد از پيروزي انقلاب در جرگه شوراي فرماندهي نهاد تازه تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي قرار گرفته و در تمام دوران جنگ تصدي پست وزارت سپاه را عهده‌دار بوده است.

رفيق‌دوست پس از فوت امام نيز با حكم مقام‌معظم‌رهبري به رياست بنياد مستضعفان مي‌رسد. او كه هنگام بازگشت امام به كشور خودروي حامل رهبركبير انقلاب را هدايت مي‌كرد، اكنون نيز دغدغه‌هاي انقلابي خود را با جديت پيگيري مي‌كند. مثلث در گفت‌وگويي با وي سيره سياسي زندگي امام (ره) را مورد واكاوي و بررسي قرار داده است.

###

بعد از كتاب خاطرات شما درباره سپاه، قرار بود كتاب ديگري از خاطراتتان منتشر شود. اين كتاب چه زماني به بازار ميآيد و چه محورهايي را در برگرفته است؟

مدتي پيش از بخش تدوين خاطرات جنگ سپاه با يك سري سوالات پيش من آمدند و مصاحبه هايي انجام شد كه نتيجه آن مجموعه تاريخ كامل جنگ از نظر لجستيك از ابتداي پيروزي انقلاب تا پذيرش قطعنامه بود.

يعني اين كتاب صرفا درباره خاطرات جنگ است و خاطرات سياسي در آن لحاظ نشده است؟

در لابه لاي مطالب هرازگاهي به خاطرات سياسي هم اشاره شده است، مثلا درباره روابط ايران و ليبي و ايران و سوريه صحبت شده است، ولي تاكيد اصلي كتاب بر مباحث جنگ از حيث لجستيك و نقش من در لجستيك جنگ است.

شما قبلا هم يك كتاب خاطرات سياسي داشتيد كه مركز اسناد انقلاب منتشر كرده بود. اين كتاب را چقدر كامل ميدانيد؟

كتاب كوچكي كه قبلا منتشر كردم، خاطرات دوران قبل از انقلاب تا تشكيل سپاه پاسداران را شامل ميشود. البته الان كه اين كتاب را ميخوانم ميبينم تنها 30 درصد خاطرات من در اين كتاب آمده است. وقتي خاطرات ديگران را ميخوانم ميبينم خيلي از من حرف زدند كه من اصلا يادم نبود.

البته سپاه برنامه اي دارد كه دو مرتبه خاطرات را بازنگري كند و انشاالله در آن مجموعهها مطالب كامل را خواهم آورد.

اگر اجازه بدهيد وارد بحث ميشويم. يكي از نكاتي كه درباره سيره عملي و سياسي حضرت امام مطرح است اين است كه ايشان قبل از پيروزي انقلاب بيشتر در مبارزه بودند. بعد از انقلاب نيز مرحلهاي را براي استقرار نظام تازه تاسيس جمهوري اسلامي سپري كردند و بخش ديگري از عمر شريف خود را در دوران جنگ گذراندند. همانطور كه ملاحظه ميكنيد اين مراحل هيچكدام سير طبيعي نداشتند. با اين اوصاف تدوين سيره حكومتداري حضرت امام يك موضوع مهم و اساسي است. در اين مورد چه كارها و اقداماتي بايد انجام شود؟

من وقتي به زندگي خودم در قبل از انقلاب نگاه ميكنم، ميبينم كه از 10 سالگي درگير مسائل سياسي روز بودم. از زمان مرحوم نواب و آيتالله كاشاني و مصدق تا ظهور حضرت امام و گرايش و تقليد از امام را كه مرور ميكنم، ميبينم بله من هم مثل خيلي از انقلابيها زندگي آرام و مستقري نداشتم.

به محض اينكه شور انقلاب شروع شد و حركت ما تندتر و انقلاب پيروز شد هم براي استقرار انقلاب و هم براي بنا نهادن لوازم انقلاب و بعد هم در جنگ تحميلي بوديم و شديدا مشغول، ولي نگاه كه ميكنم ميبينم خوشبختانه آنچه در زندگي مبارزين انقلابي و پيروان امام نقطه برجستهاي است وجود يك رهبري كامل، بيبديل و بينظير است. وقتي به انقلابهاي دنيا نگاه ميكنيم انقلاب اسلامي ايران را خيلي متفاوت ميبينيم.

من در همه سخنرانيهاي خود گفتم كه اين انقلابهاي دنيا مثل انقلاب كبير فرانسه و انقلاب اكتبر شوروي يا كودتاي ناصر در مصر و كودتاي قذافي در ليبي را انقلاب نميدانم. تنها جايي كه كمي شبيه انقلاب ايران بود، نبرد استقلال طلبانه مردم الجزاير بود كه ملتي 130 سال در استعمار فرانسه بود و قيام كرد و آنقدر در قيام خود پافشاري كرد تا پيروز شد. آنموقع الجزاير 8 ميليون جمعيت داشت و از آن تعداد يك ميليون شهيد داد تا به استقلال رسيد. شايد قيام الجزاير يك مقدار با انقلاب ايران شباهت داشته باشد ولي باز در مقايسه با انقلاب ايران تفاوتهايي دارد. آنها بعد از پيروزي بر استعمار به بيراهه رفتند كما اينكه در انقلاب ما اين خطر چند بار وجود داشت ولي رهبري بيبديل امام اجازه نداد انقلاب به بيراهه برود.

اين را يكي از ويژگيهاي امام ميدانيد؟

اگر تمام حركتهايي كه به انقلاب مشهور شدند را بررسي كنيد خواهيد ديد كه بعد از پيروزي انقلاب سالهاي سال گروه پيروز حكومت ميكنند، بدون اينكه يك قانون مدوني داشته باشند.

اين انقلابها بعد از تثبيت ابزار حكومت را بر اساس سيستم زمان خودشان بنا نهادند. اما امام وقتي كه وارد ايران شدند اولين حرفي كه ميزنند حرف يك نظام استقرار يافته است. ايشان در بهشتزهرا(س) ميگويند من دولت تعيين ميكنم. من توي دهن اين دولت ميزنم و بلافاصله هم دولت تشكيل ميدهند.خواسته امام از دولت چه بود؟

امام از دولت موقت ميخواهند كه نهادهاي قانوني را در كشور مستقر كنند. يعني كار دولت موقت اين بود كه انتخابات رياستجمهوري و انتخابات مجلس را برگزار كند كه آنها چون پر پرواز با امام را نداشتند، طاقت نياوردند. حضرت امام در همان 10 سالي كه حيات داشتند آنچه را اين نظام ميخواست مستقر كردند. علاوه بر آن حضرت امام بهدليل هوشياري و تاريخشناسي كه داشتند نهادهايي را مستقر كردند كه در نظامهاي متداول دنيا وجود نداشت. رئيسجمهور انتخاب شد، مجلس تشكيل شد، قانوناساسي جديد تدوين شد و قوهقضائيه مستقر شد.

شرايط آن روز در تصميمسازي و نهادسازي توسط امام دخالت نداشت؟

امام چيزهاي ديگري را پايه گذاري كردند كه در انقلابهاي ديگر سابقه نداشت، وقتي با دقت بررسي ميكنيم، درمييابيم كه فقدان اين نهادها در انقلابهاي مشابه باعث نابسامانيهايي شده است. در حالي كه در كشور ما ارتش بود، امام فرمان تشكيل سپاه را ميدهند.

وقتي هم فلسفه اينكار را ميپرسند ميگويند كه ارتش براي حراست از سرزمين است ولي انقلاب براي خودش نيرويي ميخواهد كه از انقلاب و دستاوردهاي آن حفاظت كند. با تشكيل دولت همه چيز بود ولي امام جهاد سازندگي درست ميكنند. نهضت سوادآموزي راهمياندازند. سازمان بهزيستي بود، كميته امداد درست ميكنند.

از همه اينها پراثرتر بنياد شهيد بود. من وقتي بنياد شهيد راه افتاد، گفتم امام حتما سرگذشت كشورهاي منطقه را دقيق مطالعه كردند. مثلا در مصر بعد از جنگ اعراب و اسرائيل، عده زيادي سرباز و مردم عادي مصر كشته شدند و خانواده آنها بيپناه مانده بودند. قبل از انقلاب زماني كه به مصر رفته بودم اين نقيصه از سر و روي اين كشور ميباريد. بازماندگان جنگ در چه فلاكتي زندگي ميكردند. در چه وضع بسيار بدي زندگي ميكردند. بنابراين امام هم حكومت را تثبيت شده فرض كردند و هم دستور دادند نهادهاي جديد تشكيل شود و هم قانوناساسي جديد را حاكم كردند.

فاصله بين پيروزي انقلاب و تصويب قانون اساسي جديد، پنج ماه است. يعني امام(ره) همزمان با مديريت بحرانهاي كشور و استقرار انقلاب، نهادهاي لازم را هم بنيان گذاشتند و در اينكار موفق هم بودند. البته انقلابيون هيچ وقت فرصت استراحت نداشتند.

اين تيزبيني را بعد از رحلت حضرت امام در رهبري مقام معظم رهبري هم ميبينيم.

بعد از رحلت امام و آغاز رهبري مقام معظم رهبري اگر دقت كنيد ميبينيد همانهايي كه يك موقع از ايجاد حكومت دموكراتيك اسلامي و جمهوري دموكراتيك صحبت ميكردند با موج وسيعي هجوم آوردند كه اين رهبر جديد ديگر رهبر انقلاب نيستند. انقلاب 10 سال پيش پيروز شده و نظام جمهوري اسلامي هم مستقر شده است، بنابراين اين آقايي كه قرار است رهبر جديد شود رهبر جمهوري اسلامي است.

اما همه عقلا و انقلابيون يكصدا گفتند نه. انقلاب تمام شدني نيست. انقلاب ما بر خلاف ديگر انقلابهاي دنيا هيچ وقت تمام نميشود. چرا اين حرف را زديم؟ براي اينكه انقلاب اسلامي ايران معني واقعي اين شعر است كه «ما زنده ازآنيم كه آرام نگيريم / موجيم كه آسودگي ما عدم ماست» يعني اتفاقا دنيا دوست دارد كه انقلاب اسلامي تمام شود. اگر انقلاب اسلامي بعد از امام تمام شده بود امروز از تونس تا عربستان خيزش مردمي نداشتيم و اين الگوبرداري نميشد. بنابراين اين انقلاب چون هميشه در حال جوشش و خيزش است هيچوقت دوره آرام و سكون نخواهيم داشت و انقلابيون چنين توقعي ندارند.

دليل ديگر اين است كه يك موقعي زماني كه عراق مستعمره انگلستان بود چرچيل به بغداد آمد. آن سفر چرچيل مصادف با ظهر شد. يكي اذان ميگفت. چرچيل پرسيد اين شخص چرا داد ميزند؟ گفتند در كشورهاي اسلامي در چند نوبت اذان ميگويند. گفت اين حرفهايي كه ميزند با منافع ما تضاد دارد؟ گفتند: نه؟ گفت: «خب ايرادي ندارد پس بگويد.» وقتي امام در پاريس بودند، كيسينجر سخنراني كرد و گفت آن اسلامي كه ما از آن شناخت داريم و به وسيله آن تمام كشورهاي اسلامي را به سلطه درآورديم با اسلام امام تفاوت دارد، براي برخورد با اين اسلام بايد آن را بشناسيم.

بعدا ديدند كه اين اسلام همان اسلام الله اكبر است. همان اسلامي كه آنروز چرچيل ميگفت تضادي با منافع ما ندارد. بنابراين وقتي كه در يكي از كشورهاي آفريقايي كه عده كمي مسلمان داشت، آنها شعار اللهاكبر دادند همه روزنامههاي دنيا نوشتند كه اين همان شعاري است كه ايران را از اردوگاه آمريكا خارج كرد. ميبينيد امروز هم شعاري كه در كشورهاي بيدار شده اسلامي سر ميدهند همان اللهاكبر است. پس انقلاب با يك حكومت تثبيت شده فرق ميكند. ما همواره در حال انقلابيم و انقلابي زندگي ميكنيم و با
انقلابي زندگي كردن انقلابمان را صادر كرديم.

اينكه انقلاب اسلامي ايران موفق به استقرار نهادهاي مدرن شد انكارناپذير است ولي برخي ميگويند سرعت كار آنقدر زياد بود كه خيلي از افراد و جريانات از قطار انقلاب جا ماندند. قبول داريد؟

انقلاب، امام ورهبري آنها را جا نگذاشتند. آنها از قطار انقلاب جا ماندند. وقتي كه 15 خرداد به عنوان يك حركت خودجوش رخ داد و يك مرجع تقليدي كه حرف مردم را ميزند و با حكومت در حال ستيز است دستگير ميشود، ملت قيام ميكنند. آنموقع من جوان بودم و در آن حركت هم مشاركت داشتم. آن خيزش همان خيزشي بود كه از آخر سال 1356 شروع شد با اين تفاوت كه در آن زمان رهبري نداشت. در سال 42 رهبري خيزش مردمي در زندان بود.

بعد از 15 خرداد يك عده گروهكهاي ماركسيستي و به اصطلاح مسلمان ميآيند و اين پتانسيل و قدرت موجود بالقوه را دستمايه مبارزه با رژيم قرار ميدهند. ميگويند اين پتانسيل وجود دارد و ما بايد از اين قدرت استفاده كنيم. قبل از سال 1350 كه سازمان مجاهدين علني شد ما كه مقلد امام بوديم، سوال كرديم كه اجازه ميدهيد به اينها بپيونديم امام ميفرمايند كه راه نجات ملت اينها نيست.

ملت بايد بيدار شود و خودشان ملت را بيدار كردند و شايد در مقايسه با ديگر انقلابها ما با كمترين موانع از نظر انساني و مالي پيروز شديم. يادم هست كه هنوز رفراندوم نشده بود امام در مدرسه علوي بودند، آقاي دكتر شايگان كه آنموقع دبير كل جبهه ملي بود براي ديدار امام آمد. دبيركل بزرگترين و معروفترين تشكيلات سياسي ايران كه از چندين حزب تشكيل ميشد براي ملاقات امام آمده بود. ما ايشان را تحويل گرفتيم و با عزت و احترام خدمت امام فرستاديم.

من در حياط مدرسه علوي ايستاده بودم، ايشان از ملاقات امام آمد و در بين خبرنگاران يك تعريف مختصري از امام كرد و گفت من معتقدم آنچه را ايشان ميفرمايند براي اداره كشور كافي نيست و با قوانين اسلامي نميشود كشور را اداره كرد. خب چه كسي از قطار انقلاب عقب ماند؟ آن كسي كه معتقد است با اين تفكر انقلابي نميشود مملكت را اداره كرد. اين ديدگاه بعدها با پيدايش حدود 60 تا 70 گروهك ضدانقلاب خود را نشان داد. اينها همه كساني بودند كه تحمل انقلاب را نداشتند والا بقيه مردم كه با انقلاب بودند. توده مردم همانهايي بودند كه وقتي جنگ تحميلي شروع شد سراغ ما آمدند. ما هيچ وقت در جنگ مشكل عده و نيروي انساني نداشتيم.

پس به نظر شما اگر حركت انقلاب با سرعت انجام نميشد، مشكلات بيشتر ميشد؟

بله، چراكه در يك گوشهاي از جهان بعد از مدتها اتفاقي افتاده بود و اين اتفاق همه قدرتهاي موجود زمان را غافلگير كرده بود. تا قبل از انقلاب اسلامي تقريبا دنيا دو قطب بود. آمريكا يك طرف و شوروي طرف ديگر. البته يك چيزي اين وسط بهنام گروه 77 بود ولي وقتي مطالعه ميكرديد ميديديد كه اعضاي اين گروه هم به يكي از دو قدرت وابسته بودند. يوگسلاوي، مصر و سوريه كه جزو گروه 77 بودند در اردوگاه شوروي بودند.

ايران، پاكستان و هند و برخي كشورهاي ديگر عضو گروه 77 در اردوگاه آمريكا بودند. اين كشورها رسما در پيمان ناتو يا ورشو نبودند ولي از لحاظ تبعيت، از يكي از دو كشور تبعيت ميكردند. پس دنيا دو قطبي بود. يك مرتبه كشوري پيدا شد و گفت نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي.

وقتي كه گورباچف روي كار آمد سفيري را به ايران اعزام كرد، آن سفير به ملاقات من آمد.من با اطلاعي كه از مشاركت شوروي و آمريكا در ايجاد جنگ تحميلي داشتم به اين سفير گفتم دشمني آمريكا عليه ما خيلي واضح است، اما دليل دشمني شما برايمان روشن نيست. ما در كنار گوش شما بزرگترين پايگاه آمريكا را از بين برديم. اين كار ما بايد باعث خوشحالي شما ميشد، اما اينطور نشد. شما چرا با ما دشمني ميكنيد.

سفير شوروي گفت: اشتباه ميكنيد. ضربهاي كه شما به ما زديد مهلكتر از ضربهاي است كه به آمريكا زديد. گفت: ما 70 سال بود نيمي از دنيا را با شعار «دين افيون تودههاست» با خودمان همراه كرده بوديم. حالا شما در همسايگي ما بر مبناي دين انقلاب راهانداختيد و پيروز شديد و براي همه اين سه ميليارد نفري كه در اردوگاه ما بودند سوال ايجاد كرديد كه چطور ديني كه افيون تودهها بود به موتور محرك ملتي آنهم با اين قدرت تبديل شده است.

اصلا علت فروپاشي شوروي چه بود؟ بيشتر آن همين مسلمانان بودند. بدينترتيب با اين وضعي كه انقلاب اسلامي داشت من معتقدم تا انقلاب امام زمان ما نميتوانيم در دنيايي زندگي كنيم كه قدرتهاي بزرگ با ما مخالف نباشند. چون وجود ما تهديد منافع آنهاست و ما به الگويي براي ديگر كشورها تبديل شدهايم. يك الگوي كوچك از جمهوري اسلامي در لبنان ايجاد شده است. مگر لبنان چقدر وسعت دارد. اسرائيلي كه در جنگ 6 روزه، 3 كشور بزرگ عربي را آنطور شكست داد در جنگ 33 روزه از حزبالله لبنان آنطور شكست ميخورد. يك الگوي كوچكتر ديگر از جمهوري اسلامي، حماس در غزه است.

اينها ميگويند كه الگوي ما انقلاب اسلامي ايران است. تا وقتي اينچنين از ايران الگو ميگيرند قدرتهاي بزرگ نميتوانند با ما سازش كنند. اگر سازش كنند بايد از بين بروند و چون سازش نميكنند ما هم بايد هميشه در حال انقلاب بمانيم. حركاتي كه در اين 30 سال در مقابل انقلاب انجام شده دانسته يا ندانسته در جهتي بوده كه اين پديده قرن را كه آزادي انسان، كرامت انسان و حكومت خدا بر زمين است از بين ببرند. بعضيها ميدانستند. بعضيها هم نميدانستند. در حاليكه همه دنيا ميدانند كه از نظر انتخابات ايران دموكراتترين كشور جهان است. در آمريكا ملت محكوم به اين هستند كه از بين دو حزب دموكرات و جمهوريخواه يكي را انتخاب كنند. در ديگر نقاط دنيا هم عموما از قبل معلوم است كه چه كسي انتخاب ميشود.

ولي در ايران ما نميدانيم چه كسي رئيسجمهور است. واقعا نميدانيم. چون مردم راي ميدهند و منتخب مردم بر كرسي مينشيند. اين الگو چون دشمن هميشگي دارد بهصورت انقلاب دائمي ميماند و به سرعت هم حركت ميكند. اينهايي كه از حركت انقلاب عقب ماندند بايد به هوش بيايند. من معتقدم در فتنه 88 يك حركتي اتفاق افتاد ولي بلافاصله چند ماه بعد در 9 دي ماه بسياري از آنهايي كه به طرف مقابل راي داده بودند در راهپيمايي 9دي شركت كردند. همين افراد در راهپيمايي 22 بهمن هم بودند. بنابراين ميتوان گفت ملت شرايط را خوب درك كردند. سيستم خوب جا افتاده است. بعضي موقعها ممكن است مردم فكر كنند اگر فلان آقا بيايد خوب است ولي بعد ميفهمند كه اشتباه كردند و برميگردند. ما معتقديم آنهايي كه از قطار انقلاب عقب ماندند بايد خودشان را با حركت انقلاب تطبيق بدهند.

البته بعضيها مسلح شدند و به انقلاب آسيب رساندند؟

طبيعي است. نظام هم بايد قدرت برخورد با اين جريانات را داشته باشد. در صدر اسلام هم چنين جرياناتي بود. الان هم هست؛ يكي از جرياناتي كه بيشترين ضربه را زد و بيشترين ضربه را هم خورد. تكليف شرعي ما مبارزه بود. امام بر مبارزه تاكيد كرده بودند و ما هم به همين دليل انجام وظيفه ميكرديم. اما در شرايطي كه مردم جانفشاني ميكردند و در خط مقدم مبارزه با رژيم شاهنشاهي بودند سران مجاهدين در دي ماه 1357 در زندان نزد آيتالله طالقاني و آيتالله منتظري ميروند و ميگويند كه «انگار انقلاب در حال پيروزي است شما كه نميتوانيد مملكت اداره كنيد بگذاريد ما حكومت كنيم.»

ميبينيم كه اين سازمان براي نجات ملت تشكيل نشده بود بلكه هدف از تشكيل آن تصدي قدرت بود. اين درحالي است كه امام دقيقا بر عكس اينها بودند. وقتي نظام مستقر شد امام به قم رفتند چرا كه نميخواستند به كرسي سياست و قدرت تكيه بزنند. بنابراين اولين گروهي كه با نظام درميافتد همين مجاهدين هستند.

حضرت امام (ره) در شرايطي دارفاني را وداع گفتند كه كشور به لحاظ اقتصادي و سياست خارجي با بحران مواجه بود. اما حضرت آيتالله خامنهاي توانستند با تدبير درست اين بحرانها را پشت سر گذاشته و امور انقلاب را اداره كنند. رمز موفقيت رهبري جديد از ديدگاه شما چيست؟

اين هم به دوربيني و ژرفانديشي امام (ره) برميگردد كه راهگشاي مجلس خبرگان رهبري شدند. ايشان قبل از فوت امام در چند مجلس حضرت آقا را بهعنوان فرد مناسب رهبري معرفي كرده بودند. خيليها هم بعد از رهبري مقام معظم رهبري بين نا و بينالله ديدند كه مناسبترين و جامعترين فرد براي رهبري انتخاب شده است. ايشان يك انسان مجاهد، روحاني، نترس و زاهد هستند كه همچون خود امام مثل فولاد محكماند و با صلابت و قدرت مشكلات سر راه انقلاب را پشت سر گذاشتند.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"