کد خبر: ۲۵۱۰۳۴
تاریخ انتشار: ۲۳:۵۵ - ۲۶ اسفند ۱۳۹۲

 

گروه فرهنگی مشرق _ این روزها آخرین قسمت‌های سریال یوسف پیامبر(ع) از شبکه آی‌فیلم پخش می‌شود. به این بهانه مهم‌ترین ایرادهای این سریال از منظر قرآن و تورات، تقدیم خوانندگان می‌شود.

*****

 
قرآن مجید، به بسیاری از جزئیات قصۀ انبیاء نپرداخته است اما روند فیلمسازی تماماً با جزئیات سروکار دارد و در آن باید به هزاران انتخاب دست زد. این انتخاب‌ها فقط با تحقیقات جامع ¬الاطراف و گسترده ممکن می‌شود، همراه با فراست یک محقق سلیم النفس که در پشت این مطالعات و تحقیقات باشد و از خداوند علیم رزق پاک بطلبد.

جناب سلحشور به وقت نگارش فیلمنامه، استفادۀ وافری از تورات کرده و مخصوصاً اسامی شخصیت‌ها را عیناً از آن برداشته است. اما چون ایشان محقق نیستند و در تورات و قرآن هیچ تخصصی ندارند لهذا نتوانسته‌اند حق را از آنها بشناسند و در جای خود بیان کنند. برای نمونه آیت‌الله جعفر سبحانی به «جمع اختین» در این سریال انتقاد کردند (یعنی لیه و راحیل، همسران یعقوب، که دختران لابان بودند) و این مسئله به سبب استفاده از باب 29 سفر پیدایش در سریال رخ نموده است، مسئله‌ای که در شریعت اسلام مطابق انتهای آیۀ 23 از سورۀ نساء از محرمات است.

روش استفاده از تورات

تورات برای ما مسلمانان حجیت تام ندارد و برای استفاده از آن بایست همچون احادیث منقول از ائمه، مطالب آن را به قرآن عرضه کرد. اما چون خبره شدن در قرآن و تورات و استفاده از این روش، زودتر از ده سال جواب نمی‌دهد لهذا نویسندگان به کارهای ساده‌تری روی می‌آورند تا سریع‌تر جواب بگیرند. مانند استفاده از علم رجال، که جناب سلحشور حتی این را هم لحاظ نکرده و صرف ذکر حدیثی در تفاسیر شیعه را، دال بر جواز استفادۀ خود گرفته است. در حالیکه بسیاری از مطالب تورات بدون ذکر منبع اصلی، عملاً در کتب روایی ما و در تفاسیر قرآن راه یافته‌اند. و جناب سلحشور از این گونه مطالب استفاده کرده است تا بتواند یک سریال بسیار مطوّل، با ریتم کند بسازد.

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم!


در خصوص استفاده از تورات، دو رویکرد افراطی و تفریطی وجود دارد. نگاه تفریطی این است که آن را بسان اغلب محققان مسلمان مغفول بگذاریم و نخوانیم! (این منظر عموماً در حوزه‌های علمیه رواج دارد). اما منظر افراطی آن است که کلیۀ مطالب تورات را به صحت تلقی کرده و اگر در جایی معارض با قرآن درآمد مصحف شریف را فرو بگذاریم یا با تکلّف به تأویلش ببریم تا به مطالب تورات آسیبی نرسد! (که این روش عموماً در دانشگاه‌ها معمول است) اما راه حق، از میانۀ این دو می‌گذرد. یعنی بایست قرآن را اصل گرفت و تورات را بدان عرضه کرد؛ اگر موافق آمد اخذ کنیم وگرنه، نه. و اینچنین بیش از نیمی از تورات قابل استفاده و بلکه مطالعه‌اش برای محققان ضروری خواهد بود.

ما از مطالعۀ تورات بی‌نیاز نیستیم چونکه اصل آن، از خداوند سبحان است و همو در قرآن مجید به ما امر فرموده که برخی جزئیات زندگی انبیاء و تاریخ یهود را از بنی‌اسرائیل بپرسیم (بقره/ 211 ـ اعراف/ 163 ـ یونس/ 94 ـ اسراء/ 101). وجه عمدۀ این فرمان خداوند به ما مسلمانان، با مطالعۀ تورات محقق می‌شود. خصوصاً از اینکه حضرت حق ما را در مباحثات با اهل کتاب، جز به طریق «جدال احسن» اجازت نفرموده نشان می‌دهد که مطالب صحیح در کتب ایشان بسیار است و ما بایست پس از غور در قرآن، بدانها عمیقاً واقف شویم تا حق را به توسط همان‌ها بر خودمان و سپس بر ایشان علن کنیم؛ ﴿وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إلاّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُم‏ ـ عنکبوت/ 46﴾.

مهم‌ترین ایراد به کار سلحشور همین است که ایشان از محققان خبرۀ قرآن و ادیان بهره نبرده است، به‌رغم اینکه بنا به گفتۀ حجت‌الاسلام حسین رحیم‌زاده (مدیر وقت گروه معارف شبکه اول) برای نگارش فیلمنامه، بودجۀ کافی و چهار سال وقت داشته است. البته این زمان برای اسلام‌شناسی و خبره شدن در مطالعات ادیان کافی نیست.

در اینجا به مهم‌ترین خطاهای راه‌یافته به سریال یوسف(ع) می‌پردازیم تا بدین وسیله شاید توفیق یابیم و از ساحت انبیاء خدای دفاع کنیم.

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم!

 


مهم‌ترین خطاهای سریال یوسف پیامبر(ع)


1. در این سریال، یوسف شخصیت خوبی است و کاهنان شخصیت‌هایی بد هستند. لذا همۀ سخنان یوسف خوب است و تمام دیالوگ‌های کاهنان بر خطا! دیگر شخصیت‌های این سریال نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند: یا طرفدار یوسف هستند یا دشمن وی. یوسف مداوماً در حال تکرار کردن اولین درس‌های دین است که نمونه‌اش را مثلاً از زبان شخصیت عمار یاسر در فیلم محمد رسول‌الله/ مصطفی عقاد (1977) نیز شنیده‌ایم. در این فیلم، یوسف حتی یک شاگرد خصوصی ندارد که مثلاً علومی خاص به او بیاموزد. چون اصولاً علم توحید نویسنده، بیش از اینها نیست.

2. اينكه فرزند ارشد يوسف به نام مَنِسّي دختر بوده باشد يكي از خطاهاي فاحش اين سريال است. منسّي در واقع، پسر بود و يكي از اسباط دوازده‌گانۀ اسرائيل. در قرآن کریم مذكور است كه زمين فلسطين در زمان موسي(ع) و يوشع(ع) به تعداد ايشان به دوازده قسمت تقسيم شد: ﴿وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشَرَة أسْباطاً اُمَمَاً - اعراف/ 160﴾. از آنجا كه فرزندان سبط لاوي علما و كاهنان قوم بودند (مائده/ 44 و 63) لذا به آنها زمين جداگانه داده نشد، و بلكه موظف شدند در زمين تمام اسباط پراكنده باشند و قوم را تعليم دهند. در عوض به سبط يوسف به سبب غربت پدرشان در مصر، دو حصّه داده شده يعني معادل دو پسر او، منسّي و اِفرائيم. در همان تورات كه نام اَسِنات همسر يوسف و منسّي و افرائيم درج است، در همانجا مكتوب است كه منسّي اولاد ذكور يوسف بوده است. (نگا. سفر پيدايش 41/ 50 و 51 – 48/ 1 و 9 و 16 - صحيفۀ يوشع 14/ 4). اين امر شايد مهم‌ترين خطاي فيلم در پخش جهاني آن باشد.

3. ازدواج يوسف با زليخا: همان‌طور كه علامۀ طباطبايي در الميزان ذكر كرده، محل ترديد است. به نظر مي‌رسد اين مسئله را افسانه‌پردازان جعل كرده باشند. چون زني كه اين تهمت‌هاي فراوان را به يوسف زده و او را به مدت ده سال به زندان افكنده است چگونه مي‌تواند گناه خود را كفاره كند و صالح شود؟! در روايتي از پيامبر اسلام آمده است كه از حقوق فرزندان دختر بر پدر ايشان يكي در اين است كه سورۀ مباركۀ نور را بديشان بياموزند و از تعليم سورۀ يوسف به اولاد اناث خود پرهيز كنند (علامه مجلسي، حلية ‌المتقين، فصل در آداب تربيت فرزندان – مشابهتاً نگا. ملا احمد نراقي، معراج ‌السعاده). اين مسئله بدان سبب است كه زليخا يك فرد فاسد و شرور بوده و نبايست حتي خبر کارهای او به دختران مؤمن برسد تا مبادا تأثير بپذیرند و به راه او سالك شوند.

4. در قرآن و حتی در تورات، نام «زليخا» اصلاً مذكور نيست و او با انتساب به شوهرش شناخته مي‌شود. ازدواج يوسف با زليخا در تورات يهود نيز دیده نمی‌شود. اما در تلمود آمده است كه زليخا دو دختر داشته است و پيش‌بيني زليخا با علم نجوم كه با يوسف ازدواج مي‌كند به اين صورت واقع شد كه يوسف با دختر زليخا يعني اسنات ازدواج كرد. اين سخن پذيرفتني‌تر از نكاح يوسف با زليخاست. عهد مشايخ دوازده‌گانه نام رساله‌ای از کتاب‌های سود اپوکریفای يهود است که کم‌تحريف باقی مانده و در آن هر يك از اسباط يعقوب پيش از مرگ، ماجراي يوسف و اعمال خود را شرح داده و با موعظه به فرزندانش وصيت كرده است. يوسف(ع) در اين وصيت همواره از آن زن مصري با شرارت وافر ياد كرده كه حتي يك نوبت با زهري كه در غذاي يوسف ريخته بود، قصد جان وي را نيز نموده است. چگونه اين شخص شرير مي‌تواند لياقت همسري نبي خدا را بيابد؟ دكتر سيد جعفر حميدي محقق اديان و تاريخ در كتاب محققانۀ "آسيه؛ ملكه مصر" اين مسئله را بحث كرده و در نهايت آن را از افسانه‌هاي دروغگويان دانسته است (سيد جعفر حميدي/ آسيه ملكه مصر/ نشر رسا/ 1371 ، صفحه 171).

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم!


5. تلفظ صحيح پايتخت مصر كه در فيلم به كرّات بر زبان رانده مي‌شود تِبِس Thebes است و نه تِبْس. همچنين نام زُلَيخا همان‌طور كه در كتاب مثنوي مولوي آمده بايست «زَليخا» (Zalikhaa) تلفظ شود اما ايرادات تلفظي در فيلم، بیش از اینهاست.

6. اينكه يوسف را هم‌عصر با حكومت اخناتون ( 1340-1370ق. م.) كه پادشاهي موحّد در مصر بوده است بدانيم، دچار تكلف است. چون دوران يوسف 1800 سال قبل از ميلاد بوده است. در تواريخ معتبر هم در خصوص هم‌عصر بودن اين دو، تصريح يا اشاره‌اي وجود ندارد لذا اينكه در فيلم پادشاه قبلي مي‌ميرد و پسر موحد او جانشين وي مي‌شود صحيح نيست و محققان فيلم بايست دليلي محكم براي آن بياورند. در كتاب تاريخ جامع اديان نوشتۀ "جان ناس" كه در انتهاي فيلم به عنوان يكي از هشتاد مرجع تحقيقات فيلم آمده، گرچه از اخناتون به عنوان نخستين پادشاه موحد مصر ذكري رفته است اما از هم‌عصري او با يوسف سخني به ميان نياورده. قرائن و امارات و احاديث مأثورۀ شيعه دلالت دارند كه آن پادشاه كه يوسف را به وزارت خود نصب كرد شاه چندان عادلي نبوده است. مثلاً اينكه وقتي از حضرت امام رضا(ع) پرسيدند كه چطور شما ولایت‌عهدي مأمون ظالم را پذيرفتي؛ آن حضرت به ماجراي يوسف(ع) اشاره كرده فرمودند كه خداوند گاهی چنين اجازه‌اي مي‌دهد كه امام يا نبي، براي مصالح بزرگ‌تري وزير يا ولي‌عهد يك فرد ظالم شود.

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم! /// آماده انتشار


7. كاهنان معبد آمون و خلق اين شخصيت‌های کم‌عقل، نه ريشۀ قرآني و روايي دارند و نه حتي ريشۀ توراتي. باید توجه کرد که مردم مصر نیز مطابق حکم کلی قرآن، بدون پیامبر و راهنما نبوده‌اند. قرآن تصریح دارد که همه امت‌ها پیامبر یا موعظه کننده‌ای داشته‌اند: ﴿إن مِن اُمّة إلاّ خلا فیها نذیرٌ﴾ (فاطر/ 24). لذا اینکه تصور کنیم که کاهنان که حافظ و مروّج دین مصریان هستند سراسر کافر و کفرگو بودند و یوسف مأموریت داشت تا آنها را موحّد کند، اشتباه است. حتی در دوران موسی(ع) نیز طبق نقل قرآن تعدادی از کاهنان به موسی(ع) ایمان آوردند و شدیداً از سوی فرعون توبیخ شدند (اعراف/ 120 تا 126). خلاصۀ کلام اینکه اگر کاهنان مصر سراسر کافر بودند و مردم را به بت‌پرستی دعوت می‌کردند آنگاه پیروان آنها در قیامت بر خدای تعالی، حجت می‌یافتند که چون دین صحیح به ما نرسیده است پس ما بت‌پرست شده‌ایم. از قرآن کریم نیز بر می‌آید که حتی بت‌پرستی اعراب جاهلی نیز به این معنا نبوده که آنها خدای خالق را نشناسند و او را نپرستند: ﴿و لَئِن سَألْتَهُم مَنْ خَلَقَ السَّمَوَاتِ و الأرضَ لَیَقُولُنَّ اللهُ﴾ (لقمان/ 25).

8. اين موضوع كه يوسف، «نبي» بوده است در هيچ كجا از سورۀ يوسف مذكور نيست چه برسد به اينكه اين فيلم، او را رسول خدا خوانده است. چون نبوت قبل از رسالت و مقامی پایین‌تر از آن است. تعداد انبیاء بنا بر قول مشهور 124هزار نفر اما تعداد رسولان 313 نفر بوده است. مثلاً حضرت هارون طبق فرمودۀ قرآن، «نبی» (سوره مریم/ 53) بود و حضرت موسی، «رسول« (طه/ 104). در چند جاي قرآن مذكور است كه همۀ انبياء مأمور به قوم خود بوده‌اند (يونس/ 74 ـ مؤمنون/ 32 ـ روم/ 47). علت این انتخاب آن است که مردمان، سخن را گرچه حق باشد از غير قوم خود نمي‌پذيرند و در نتيجه، اصل نبوت خدشه‌دار مي‌شود و مردمان در قیامت بر خداوند حجت خواهند یافت. بنابراین، تمام رسولان به سوي قوم خود رفته‌اند. حتي حضرت موسي(ع) هم مأمور نبود كه فرعون را موحّد كند بلكه وفق تصريحات مكرر قرآن، آن حضرت فقط مأمور بود تا قومش بني‌اسرائيل را كه به جرم فروختن يوسف(ع) به مدت 400 سال در مصر تبعيد بودند (سفر پيدايش/  15/ 13 تا 16) با پايان گرفتن اين مدت به زمين فلسطين باز آورد (اعراف/ 105 و 134 – طه/ 47 ـ دخان/ 18). و فرعون به سبب بيگاري گرفتن از بني‌اسرائيل با اين امر مخالفت مي‌كرد.

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم! /// آماده انتشار


9. يوسف(ع) در اين فيلم چندان ابهت ندارد. گرچه در ديالوگ‌ها ابهت او مكرراً ذكر مي‌شود اما مخاطب از مجموع حركات و سخنان بازيگر نقش يوسف، هيبت يك نبي خدا را نمي‌بيند. نه جمال اين بازيگر آن‌گونه است كه در دنيا بي‌همتا باشد و نه هيبت و درايت و تكلم و عقل يك نبي جليل ‌القدر از رفتار او پيداست. بازيگر نقش كودكي يوسف با آن ابروهاي اصلاح‌شده، البته آزار دهنده‌تر بود. ما مردمان در اين روزگار اگرچه محضر انبياي خدا را درك نكرده‌ايم لكن خلفاي صالح او همچون امام خميني(ره) را ديده‌ايم كه حاضران و مستمعينش حتي جرأت نمي‌كردند كه در ديدگان نافذ او چشم بدوزند. نويسندۀ فيلمنامه پيداست كه پيامبران خدا را نمي‌شناسد و در سلوك معنوی ايشان شريك نشده است و خود نيز اهل سير و سلوك نيست. پيداست او فقط زماني به تعاليم انبياء مي‌پردازد كه مسئلۀ ساخت فيلم در ميان باشد. لهذا در فيلم، اكثر تعاليم و مواعظ يوسف تكراري است و چندان لطافتي براي مخاطب امروزي ندارد. به عبارت ديگر آنچه مخاطبان نمي‌دانند يوسف فيلم هم بر زبان نمي‌راند و آنچه او مي‌گويد همه به آن آگاهند، اينكه بت‌ها خدا نيستند و.... اغلب تعاليمي كه مرتباً از زبان او تكرار مي‌شوند جنبۀ سلبي دارند. اما وجه اثباتي دين كه يوسف بايست بياموزاند و آن مواعظ حقيقي كه سبب معرفت خدا مي‌شوند كجاست؟

10. شايد آنچه بيش از همه در اين سريال آزار دهنده است اطناب بيش از حد كلام است. چرا بايست قصه‌اي كه در قرآن در نهايت ايجاز آمده است تا اين حد مطوّل شود؟ آن هم قصه‌اي مثل يوسف كه تقريباً همۀ مردم آن را شنيده و از آن آگاهند. اگر فيلمنامه‌نويس و محققان مي‌توانستند تحقيقات جديدي كرده و مطالبی نغز و نكاتی بديع بيان كنند آنگاه تماشاي اين سريال دلنشین می‌شد. چرا بايست مقدار بسيار زيادي از زمان فيلم به اياب و ذهاب بازيگران، سخنان تكراري و بيان واضحات بگذرد؟ آيا سريالي كه به انبياي خدا انتساب دارد بايست تا اين اندازه ريتم كند داشته باشد كه مخاطب بتواند به طور هم‌زمان شبكه‌هاي ديگر را هم ببيند و چيزي از اين سريال را هم از دست ندهد؟ به راستي بايست گفت كه اين سريال با اين ريتم كند خود موافق مردمان چهل سال قبل ساخته شده است و نه امروز و عصر سرعت. آيا تهيه‌كننده و كارگردان و فيلمنامه‌نويس اثر (كه همه اينها در جناب سلحشور مجتمع است) بايست به جهت سود بيشتر به اين تكلف آشكار و اين اطناب مخل دچار گردند؟ آيا ايشان از مخاطبان خود انتظار دارد كه از سينماي روز منتزع باشند و تاكنون هيچ فيلمي نديده باشند و در آينده نيز هيچ فيلمي نبينند؟

مدت زمان سریال یوسف، به دو هزار و 25 دقیقه بالغ می‌شود (45 قسمت 45 دقیقه‌ای)، در حالیکه نسخۀ سینمایی آن که در بهمن 1388 در جشنواره بیست و هشتم فیلم فجر نمایش داده شد 135 دقیقه بود و اضافاتی خارج از سورۀ یوسف نداشت. به این ترتیب ملاحظه می‌شود که مدت زمان این سریال دقیقاً پانزده برابر نسخۀ سینمایی است! (2025 = 15 X 135) جناب سلحشور برای پانزده برابر کردن زمان فیلمش از شرح و بسط های این قصه در تفاسیر قرآن و بیش از همه از تخیل خود و نمایش وافر ایاب و ذهاب بازیگران و کند کردن ریتم فیلم استفادۀ وافر برده است.

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم!


11. فيلم به لحاظ ادبيات هم بسيار ضعيف است. سخن گفتن همۀ مردم مشابه يكديگر است و در اين ميان، حتي يعقوب و يوسف و متن کتاب‌ها نيز مستثني نيستند. به طور واضح معلوم است كه ديالوگ‌ها را يك نفر و از يك زاويۀ ديد نوشته است. وجه وصفي در مكالمات زياد به كار مي‌رود، مانند اين جمله كه «من او را ديده و به او خواهم گفت». در وجه وصفي، آوردن كلمۀ عطف «و» پس از فعل صحیح نیست. همچنين استماع كلمات جديد مثل «سيلو»، «لیست» و «اسكله» و افعال نوپديد مثل «تماس‌گرفتن» آزار دهنده است. پرگويي و ديالوگ‌هاي سريال از حد گذشته و حاكي از کم‌ذوقی فيلمنامه‌نويس است.

رهبر انقلاب در دیدار خود با فیلمسازان سیما به ادبیات آثار نمایشی خرده گرفتند و فرمودند: «لزومی‌ ندارد که زبان فیلم‌های تاریخی ما زبان کتابت قدیم باشد، چون آنها که به این زبان صحبت نمی‌کرده‌اند. این زبان، مخاطب عام را از فیلم دور می‌کند و مخاطب خاص هم می‌فهمد که تقلید این نویسنده از سعدی و بیهقی درست نیست. بهتر است به همین زبان امروزی خودمان سخن بگوییم و فضای تاریخی را به نحوی دیگر القاء کنیم» (حاشیۀ دیدار 12 تیر 1389/ آن چهارده توصیۀ ناگفته).

12. براي برادران يوسف شخصيت‌پردازي نشده‌اند و آن اندك هم كه شده اغلب غلط و نادرست است. مثلاً يهودا في‌الواقع كسي بود كه يوسف را از توطئه قتل برادران نجات داد و استحقاق يافت تا انبيايي همچون داوود و سليمان و عيسي عليهم ‌السلام از نسل او به وجود آیند. اما در فيلم، يهودا همان فرد خائن است كه قصد قتل يوسف را مي‌كند. به نظر مي‌رسد جناب فيلمنامه‌نويس "يهوداي اسخريوطي" خائن اناجيل را با "يهودا بن يعقوب" خلط كرده است. يا آن برادري كه پس از توقيف بنيامين، در مصر ماند به جهت عهدي كه به حفظ بنيامين داده بود طبق فرمودۀ قرآن در يوسف/ 80 و 81 بزرگ‌ترين برادران بوده است. طبق ابواب 29 و 30 و 35 از سفر پيدايش تورات، فرزندان يعقوب بدين ترتيب بودند: روبين، شمعون، لاوي، يهودا، دان، نفتالي، جاد، اشير، يسّاكار، زبولون، يوسف و بنيامين. دينه تنها دختر يعقوب نيز قبل از يوسف به دنيا آمده است. اما به جاي روبين، در اين فيلم لاوي در مصر ماند! اگر بخواهند اشكال كنند كه تورات فعلي مورد وثوق نيست بايد گفت كه در موضوع مورد بحث دليلي براي عدم پذيرش مطالب تورات وجود ندارد.

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم!


13. اگرچه لباس‌ها و دكورهاي سريال خوبند اما جغرافياي طبيعي استفاده شده اصلاً به فلسطين نمي‌ماند. مثلاً زمين فلسطين به جاي كوه‌هايي كه در فيلم ديديم، تپه دارد و تماماً زميني پربركت و قابل كشاورزي است (نگا. أنبياء/ 81 – إسراء/ 1).

14. فيلم از جنبه‌هاي هنري تماماً عاري است. حتي فيلم‌هاي دوران صامت سينما به لحاظ بيان هنري به مراتب گوياتر از اين فيلم هستند. بالتَّبَع بازي‌هاي بازيگران فيلم هم به سطح بسيار نازلي سقوط كرده است. هيچ‌گونه خلاقيت هنري در تحقيق فيلمنامه، نگارش متن، ادبيات، تصويرگري، نورپردازي، بازيگري و... به چشم نمي‌آيد مگر در خصوص آنچه گفته آمد. يعني در ساخت دكور و طراحي لباس، كه آن هم از فيلم‌هاي ده فرمان و ديگر فيلم‌هاي مصري هاليوود كپي‌برداري شده است.

15. به روشني پيداست كه كارگردان اصلاً در محيط روستايي نزيسته و اين فضاها را نمي‌شناسد. شخصيت‌هاي فيلم واضحاً آفتاب‌نديده، شهري و امروزي‌اند و اصلاً روزگار سه‌هزار و 800 سال قبل را تداعي نمي‌كنند. براي روشن‌شدن مقصود بايست از سريال‌هاي خوب "امرالله احمدجو" همچون "روزي روزگاري" و خصوصاً "تفنگ سرپر" مثال آورد كه محيط و آدم‌هاي دوران قاجار را بخوبي تصوير كرده بود. اين مسألۀ روستايي بودن، حتي در فيلم‌هاي مستند صد سال قبل که حاوي تصاوير مظفرالدين‌شاه قاجارند نیز هويداست.

16. اينكه جناب كارگردان در مصاحبه‌هاي خود مدعي است كه مرّ قرآن را تصوير كرده است يك ادعاي گزاف است. برخي از مطالب فيلم واضحاً در تضاد با قرآن است. مانند تقابل يعقوب اين فيلم، در قسمت 41 با خواست خداوند كه بدين جهت فرزندانش را به ورود جدا از هم به مصر سفارش مي‌كند، يا سفارش يوسف پس از تعبير خواب آن زنداني نجات يافته تا برائتش را در نزد پادشاه متذكر شود. اگرچه يوسف بلافاصله به خطاي خود واقف شد و توبه كرد، ليكن خداوند او را بدين سبب چند سال ديگر در زندان نگه داشت! جناب فيلمنامه‌نويس در اينجا ذمّۀ يوسف را بري كرده اما از آن سوي بام افتاده، ذمّۀ خداوند سبحان را مشغول كرده است! به راستي اين چه خدايي است كه توبۀ سريع يوسف را نمی‌پذیرد و بدين سبب هفت سال از او عقوبت مي‌كشد؟! آيا بر دامن كبريايي خداوند سبحان، گردي مي‌نشيند؟

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم!


17. برخي از قسمت‌هاي سريال حتي در حد يك جمله نيز مابه‌ازايي در سورۀ يوسف ندارند. اما از سوي ديگر مطالبي مثل وصيت‌كردن يعقوب به فرزندانش در قرآن (بقره/ 133) و همچنین در تورات و تلمود مذكور است كه در آن به حضرت اسماعيل(ع) و رسول خاتم(ص) از نسل او سفارش شده، كه در اين سريال اصلاً مطرح نشده‌اند. انتهاي سريال علي‌القاعده بايست با وعدۀ يوسف به بني‌اسرائيل در خصوص ظهور منجي ايشان (حضرت موسي) در نسل چهارم و پايان اين دوران تبعيد در مصر ختم مي‌شد.

18. در آیات 50 تا 52 از سوره یوسف آمده است که وقتی پادشاه برای تعبیر خوابش کسی را فرستاد تا یوسف(ع) را از زندان بیاورد، او نرفت تا نخست برائتش ثابت شود. شرح این ماجرا در کتاب حکمت سلیمان(ع) آمده است. در این رساله که از متون کم‌تحریف عهد عتیق است و فقط کانولیک‌ها به آن ایمان دارند در ضمن بیان اعمال «حکمت» در تاریخ (عقل کل یا مخلوق اول خداوند)، به ماجرای یوسف(ع) پرداخته و اشاره کرده است که «حکمت بود که زنان مصری را واداشت که به بی‌گناهی یوسف اعتراف کنند» اما متأسفانه این موضوع نه در حد اجمال قرآن و نه تصریح رساله حکمت سلیمان، در سریال مذکور نیست.

19. جناب آقاي سلحشور در مصاحبۀ خود گفته بود كه بدين جهت به ساخت سريال یوسف(ع) اقدام كرده چون چنانچه هركس ديگر اين اثر را مي‌ساخت في‌الواقع «قصۀ يوسف و زليخا» از آب در مي‌آمد. بلكه بايد گفت كه با بها دادن به جعلياتي همچون ازدواج يوسف و زليخا خود ايشان نیز از اين قاعده مستثني نبوده‌اند. در مجموع پرداختن به زليخا در اين سريال ده برابر چيزي است كه مي‌بايست می‌بود. يعني 90درصد آنچه تصوير شده زاييدۀ ذهن فيلمنامه‌نويس است و در متون ديني و تاريخي، سندي ندارد.

20. نقص عمده‌اي كه به اين اثر و ساير آثار فيلم شده از تاريخ انبياء وارد است، عدم تحقيق درست و عالمانه در موضوع است. بايد مكرراً تصريح كرد كه استفاده از كتب اديان ديگر براي نگارش فيلمنامه به سبب دست‌خوردگي آنها متخصص خاص خود را مي‌خواهد. فهم عميق قرآن و حتي قصه‌هاي آن نيز به راحتي حاصل نخواهد شد. قصۀ مبسوط يوسف كه يكصد آيه دارد و دوازده صفحۀ كامل قرآن را شامل مي‌شود نیز از اين قاعده مستثني نيست. عموم مفسران هم‌نظرند كه خداوند متعال در سورۀ يوسف به قصد بيان ماجرا و با آيات محكم ـ و نه متشابه ـ سخن کرده است. برخی از مبتديان قرآني سورۀ یوسف را در افقي نازل مي‌بينند كه اگر دست فراز كنند از ثمراتش مي‌چينند. لكن علامه طباطبايي باب مباحث بسيار مبسوطي را در همين سورۀ يوسف گشوده و پيداست اين سورۀ شريفه را در افق اعلي و در بعد ستارگان مي‌ديده است.

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم!

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"