کد خبر: ۵۱۸۲۳۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۳ - ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۷

روزنامه جوان: عامل شلیک مرگبار چهارراه گلوبندک مرد چوپانی است که می‌گوید پس از فروش گله‌اش اقدام به خرید و فروش دلار می‌کرد تا اینکه در جریان اختلاف با مقتول دست به حادثه خونین زد.
به گزارش خبرنگار ما، متهم که مردی به نام هوشنگ است چند ساعت قبل از تحویل سال‌۹۷ با شلیک دو تیر مرد ۵۱ ساله‌ای به نام ابوذر را در چهار‌راه گلوبندک حوالی بازار تهران به قتل رساند و از محل گریخت. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران که با دستور قاضی مدیر روستا، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران برای بررسی موضوع وارد عمل شده بودند پس از بازبینی فیلم دوربین‌های مداربسته محل حادثه قاتل را شناسایی کردند و دریافتند متهم از چندی قبل با خواهر‌زاده مقتول به نام فرشید اختلاف مالی دارد و به همین دلیل دایی طلبکارش را به قتل رسانده است. در حالی که نزدیک به دو ماه از حادثه گذشته بود به مأموران خبر رسید قاتل فراری به تهران بازگشته و در ساختمان در حال ساختی مشغول گچ‌کاری است. بدین ترتیب مأموران دو روز قبل متهم را در محل کارش بازداشت کردند.

گوسفندهایم را فروختم و دلال دلار شدم


صبح دیروز متهم برای تحقیق به دادسرای امور جنایی منتقل شد. وی در بازجویی‌ها با اظهار پشیمانی به قتل مقتول اعتراف کرد. وی در ادامه برای تحقیقات بیشتر به دستور قاضی مدیر روستا در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. همچنین فرشید هم که در جلسه حضور داشت در بازجویی‌ها گفت: چندین سال است در کار خرید و فروش دلار هستم. متهم مدتی بود با من کار می‌کرد و سرمایه‌اش را در اختیار من قرار داده بود که به خاطر بورس‌بازی که انجام می‌دادم بدهی بالا آوردم و مجبور شدم مدتی از تهران فرار کنم. من به متهم گفته بودم که پولش را فراهم می‌کنم و به او می‌دهم و حتی در این مدت هم مقدار زیادی از طلبش را فرستادم و هر گز فکر نمی‌کردم به خاطر طلبش دست به قتل بزند.
گفتگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
هوشنگ هستم ۴۱ ساله.
به چه کاری مشغول بودی؟
مدتی بود که دلار فروشی می‌کردم، اما قبل از آن کار‌های زیادی انجام دادم.
مثلاً چه کاری؟
ابتدا گوسفندار بودم و چوپانی می‌کردم.
برای فرد دیگری چوپانی می‌کردی؟
نه، خودم گله گوسفند داشتم.
پس چه شد که به تهران آمدی؟
سال‌۶۹ برای گله‌ام چوپان گرفتم و خودم برای کار به تهران آمدم. مدتی دو‌ریالی و پنج‌ریالی می‌فروختم و مدتی هم دستفروشی می‌کردم و بعد‌ها هم که گله گوسفندم را فروختم در کار خرید و فروش خانه و گاهی هم گوسفند زنده می‌فروختم. معمولاً همزمان چند کار انجام می‌دادم و در کنار این کار‌ها نقره فروشی هم می‌کردم.
چه شد که مرتکب قتل شدی؟
خواهر‌زاده مقتول به نام فرشید از من ۴۲۰‌میلیون تومان کلاهبرداری کرده بود به هر دری زدم او را پیدا نکردم. دوستانم به من گفتند که ابوذر- مقتول- با خواهر‌زاده‌اش ارتباط دارد. خودم نیز دیده بودم که او به عنوان پیک موتوری با خواهر‌زاده‌اش کار می‌کند. چند باری او را دیدم و التماس کردم مخفیگاه فرشید را به من اطلاع دهد. در این مدت یک‌بار ۹۰‌میلیون تومان و یک‌بار هم ۲۸‌میلیون و ۵۲۸‌هزار تومان به حسابم واریز شد که فهمیدم ابوذر به خواهر‌زاده‌اش گفته است برای من پول واریز کند. به همین دلیل اطمینان داشتم آن‌ها با هم ارتباط دارند. هر چقدر التماس کردم فایده‌ای نداشت تا اینکه عصبانی شدم و با اسلحه او را کشتم.
اسلحه را از کجا گرفتی؟
اسلحه را از مرد ناشناسی به مبلغ ۲‌میلیون و ۵۰۰‌هزار تومان خریدم.
فکر می‌کنی کار درستی انجام دادی؟
نه. اما زندگی‌ام نابود شده بود و الان هم پشیمان هستم.
چه شد که از گوسفنداری با مرد دلار فروش آشنا شدی؟
شش‌ماه قبل از حادثه، پدر فرشید گوسفند زنده‌ای برای قربانی کردن خرید و همین موضوع باعث آشنایی ما شد. وقتی فهمید پول زیادی در حساب بانکی‌ام دارم به من پیشنهاد داد وارد بازار خرید و فروش دلار شوم. می‌گفت: سود خوبی دارد. من هم طمع کردم و پول فروش ۳۵۰‌گوسفندم را وارد بازار ارز کردم. علاوه بر اینکه خانه‌ام و ۳۷‌میلیون تومان طلا‌های همسر و دخترم را نیز فروختم. ابتدا چند باری با او و پسرش کار کردم و پول خوبی گیرم آمد که باعث شد از یکی از بستگانم ۱۱۰‌میلیون تومان پول بهره‌ای قرض بگیرم و دلار فروشی کنم. مدتی گذشت و به خاطر اینکه حرفه‌ای نبودم یک بار ۱۶‌میلیون تومان ضرر کردم و تصمیم گرفتم پولم را دوباره به بانک برگردانم، اما فرشید دوباره مرا وسوسه کرد و در نهایت از من کلاهبرداری کرد.
شما پول داده بودی که دلار بخری؟
چون حرفه‌ای نبودم سعی کردم با فرشید کار کنم. روز شانزدهم‌دی سال قبل فرشید زنگ زد و گفت: دو خط دلار خریده‌است و برای او پول واریز کنم. دو خط دلار یعنی دو میلیون دلار و من هم ۴۲۸‌میلیون‌تومان در پنج‌فقره گردش بانکی به حساب پدر زنش واریز کردم. قرار بود روز بعد به دفترش بروم و پولم را به همراه سودش بگیرم. روز هفدهم دی‌ماه او یک‌میلیون و ۲۰۰‌هزار تومان به من سود داد و گفت: قرار است از عراق برای او یورو بفرستند و فردا پول مرا پس می‌دهد. من چند روزی بیمار شدم و وقتی بعد از یک هفته به دفترش رفتم متوجه شدم فرار کرده است.
چرا به حساب پدر زنش واریز کردی؟
حساب خودش مسدود بود به خاطر مشکلات مالی و بانکی که داشت.
بعد چه شد؟
بعد از این به سراغ پدر زنش رفتم، اما فایده‌ای نداشت و او می‌گفت: هر کاری دوست دارم انجام بدهم. به سراغ پدر خودش رفتم، اما او هم به من کمکی نکرد و حتی یک‌بار مرا به زور به داخل پارکینگ خانه‌شان کشاندند و به زور از من امضا گرفتند که از آن‌ها طلبی ندارم. من حتی چند باری قصد خودکشی داشتم، اما همسرم مرا پشیمان کرد. تمام زندگی‌ام را از دست داده بودم و حتی برای شب عید خرجی نداشتم.
فکر می‌کردی به قتل برسد؟
نه، اما یک روز بعد از طریق تلگرام خبرش را خواندم و متوجه شدم قاضی مدیر روستا دستور تعقیب مرا صادر کرده است.
عذاب وجدان نداشتی؟
خیلی عذاب وجدان داشتم.
چرا خودت را معرفی نکردی؟
من حتی بعد از فرار با افسر اداره آگاهی تماس گرفتم و به او گفتم وضع مالی‌ام خراب است اگر خودم را معرفی کنم خانواده‌ام با مشکل مالی روبه‌رو می‌شوند. می‌خواستم مدتی کار کنم و بعد خودم را معرفی کنم.
بعد از حادثه به کجا فرار کردی؟
مدتی در پارک‌ها خوابیدم و مدتی هم به شهرستان رفتم و در کوه‌ها زندگی می‌کردم تا اینکه تصمیم گرفتم برای کار به تهران بیایم و بعد از کمی پس انداز خودم را به پلیس معرفی کنم.
حرف آخر؟
سرمایه‌ام را از دست دادم و الان هم که قاتلم و خیلی پشیمان هستم.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"