کد خبر: ۵۷۶۷۳۱
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۹ - ۱۹ بهمن ۱۳۹۸

روزنامه شهروند در گزارشی به بررسی حال و هوای گرمخانه‌های تهران در شب‌های سرد زمستان پرداخته است.

ترنس‌ها در گرمخانه‌های تهران جایی ندارند

در این گزارش آمده است:

نه آریا نه روشا، هیچ‌کس نیستم!

تتوی ابروهایش با رنگ قهوه‌ای روشن و بینی عمل‌کرده و چسب‌زده‌اش نخستین چیزی است که در آریا خودنمایی می‌کند: «توروخدا، می‌خواید ببریدم پیش پلیس؟ به خدا من هیچ کاری نکردم. توروخدا بذارید برم.» اشک‌هایش سرازیر می‌شود، از کیف آبی رنگش دستمال کوچکی بیرون می‌آورد و روی گونه‌هایش می‌کشد، دستمال کرمی می‌شود و رد سفیدی روی صورت آریای بیست‌ویک‌ساله باقی می‌ماند. دکمه‌های پالتوی قرمز رنگ بلندش را سفت می‌کند و آرام کنار حوضچه مرکزی و کوچک پارک می‌ایستد. ساعت طلایی رنگش که نگین‌های متحرک آن دقیقه‌های گذشته را نشان می‌دهد، به او می‌فهماند که ساعت از ۲ نیمه شب گذشته است.

گریه آریا بند می‌آید و حرف می‌زند، وقتی مطمئن می‌شود که خبری از پلیس و بازداشت و دادگاهی‌شدن نیست: «سه تا آبجی دارم، همه از من بزرگتر. بابام پسر می‌خواست، هم بابام، هم مامانم.»لهجه کردی دارد. «وقتی مامان و آبجی‌ها خانه نبودند، لباس‌هایشان را می‌پوشیدم، بزرگتر که شدم، ماتیک می‌زدم، کرم‌های مامانم را تمام می‌کردم، دوست داشتم ابروهایم را بردارم، این کار را هم کردم، وقتی برگشتم خانه قیامت شد.»زمزمه‌های طردشدن او از برداشتن ابرو شروع می‌شود. «وقتی می‌گفتند پسرم، حس بدی داشتم، می‌گفتند آریا تو باید مرد باشی، من می‌خواستم مثل آبجی‌ها باشم. دائم گریه می‌کردم و مادر و پدرم سر همین گریه‌کردن کتکم‌می‌زدند.»

دربه‌در شغل و خانه

«از خانه بیرونم کردند، مادرم دور از چشم پدرم کمی پول به من داد و گفت بیایم تهران. از خدا همین را می‌خواستم، شنیده بودم در تهران شبیه من زیاد است.» آریا چهار سال پیش به تهران می‌آید و سکانس دوم زندگی‌اش با نام روشا ادامه پیدا می‌کند.«شب‌های زیادی پارک‌خوابی کردم، حوالی راه‌آهن. دوستانم زیاد شدند، سارای بیست‌ودو ساله، تینای سی ساله. چند دختر هم بودند که می‌خواستند مثل آن روزهای من باشند. تینا خانه داشت، چند ماهی خانه او بودم، او تنها زندگی می‌کرد و گواهی تغییر جنسیت هم گرفته بود. پول داشت، خانواده‌اش هم می‌دانستند و خودشان به او پول داده بودند.»

«از پدر و مادرت خبری نشد؟» خودش را به نشنیدن می‌زند. «چند باری پارک‌خوابی کردم، یکبار از سرما خواستم به گرمخانه بروم، شب اول که ماندم از شب بعد گفتند، دیگر نیایم، گفتند برای خودم خطرناک است.»«اگر تمام شد، می‌خواهم بروم» را میان جملاتش چندباری تکرارمی‌کند، تلفن همراهش در میان مکالمه زنگ می‌خورد و نام سپیده روی آن نقش می‌بندد: «الان میام سپیده، به جان روشا کاری ندارند، فقط دارند سوال می‌پرسند.»

«شغلت چیست؟ بعد از خانه تینا و گرمخانه کجا خوابیدی؟» روشا پالتوی قرمز رنگش را روی ساق پاهای لی پوشیده‌اش می‌کشد: «در یک سفره‌خانه کار می‌کنم، همین اطراف است، تا ساعت ١٢ شب آنجا هستم. الان در پانسیون می‌مانم گاهی هم خانه دوستم سپیده. سپیده هم آنجا کار می‌کند، دو سالی هست با هم آشنا شده‌ایم. او هم شبیه من است. او هم اوایل گرمخانه بود، اذیتش کردند، دیگر نرفت.»من‌ومن می‌کند: «می‌فهمید که منظورم چیست، نمی‌شد در گرمخانه ماند، آنجا جای ما نیست.»
روشا می‌گوید با پولی که درمی‌آورد، یک اتاق توی یک پانسیون اجاره کرده است و آدم‌هایی شبیه خودش را هم به آنجا می‌برد. «از کارتن‌خوابی بهتر است.»

افرادی مانند روشا سالیان زیادی است که می‌توانند طبق ماده ٩٣٩ قانون مدنی و بند ١٨ ماده ۴ قانون حمایت از خانواده تغییر جنسیت دهند. سال ١٣۶۴ بود که امام خمینی (ره)با فتوایی مساله تغییر جنسیت را برای کسانی که پزشک متخصص لزوم تغییر جنسیت را تشخیص داده باشد، تسهیل کردند. روشا اما نمی‌خواهد تغییر جنسیت دهد: «می‌ترسم، می‌گویند در ایران عمل‌ها خوب نیست، برای همین هم می‌خواهم از ایران بروم، بعد عمل کنم، الان هم شب‌ها بیرون می‌آیم تا پلیس پیدایم نکند.»باید بروم را بلند می‌گوید و قدم‌هایش را بلندتر برمی‌دارد، سربرمی‌گرداند تا سوال بی‌پاسخ‌مانده را جواب دهد، می‌گوید:«پدر و مادرم هیچ‌وقت به من زنگ نزدند، از آبجی‌ها هم خبرندارم، به من گفتند اگر بخواهم این‌طوری باشم، دیگر بچه‌شان نیستم.»

سعیده می‌خواهد سیاوش باشد

ساعت دیواری اتاق، دو بعدازظهر را نشان می‌دهد که سعیده خودش را به اتاق مددکاری گرمخانه‌ای در جنوب تهران می‌رساند. گرم‌کن سیاه پوشیده با کلاه لبه‌دار که آن هم سیاه است. قوزمی‌کند و دست به سینه نشسته خودش را مچاله می‌کند، می‌خواهد بدنش را بپوشاند. یک ساعت فلزی با رینگ سفید در دست دارد. چند ماهی است که گشت شهرداری او را به اینجا منتقل کرده است. میان صدها زن که او البته می‌گوید به هیچ کدام‌شان شبیه نیست.

از هفت سالگی فهمیده بود که دلش می‌خواهد خانواده‌ سیاوش صدایش کنند. فهمیده بود که از پوشیدن لباس‌های دخترانه فراری است و دلش‌ می‌خواهد همیشه موهایش به اندازه موهای حسن و سینا همسایه‌های خانه کناری‌شان باشد، دلش خاله‌بازی نمی‌خواست و دوست داشت وقتش به فوتبال بازی‌کردن بگذرد.«بزرگ شود، درست می‌شود.» تنها واکنش مادر سعیده به رفتارهای متفاوت او همین جمله بود. مادر که دو دختر بزرگتر از سعیده داشت، گاهی برایش عجیب می‌شد که چرا سعیده مثل دختران دیگرش نیست.

سیاوش دستی به موهای کوتاه خاکستری‌اش می‌کشد: «یک روز گفت می‌خواهد ترک کند، آن‌قدر دوستش داشتم که گفتم با هم ترک کنیم، رفتیم کمپ، ترک کردیم، اما وقتی بیرون آمدیم، گفت می‌خواهد با یک مرد واقعی ازدواج کند. رفت، به همین راحتی.»سیاوش می‌گوید آن روز برای نخستین بار در زندگی گریه کرده بود. «مثل زن‌ها گریه می‌کردم، جایی نداشتم، پول هم نداشتم، چند ماه پیش باز شیشه را شروع کردم، دوباره کارتن‌خواب شدم و گشت دوباره مرا به اینجا آورد.»

گرمخانه، جای سیاوش و روشا نیست

سیاوش، روشا، سعیده یا آریا، با چندین نام دیگر که دیالوگ مشترک‌شان این است که جایی در گرمخانه ندارند. سیدمالک حسینی، سرپرست سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری تهران خلأ قانونی را منشأ این معضل می‌داند. «ما خلأیی قانونی در این موضوع داریم که با کمک نیروی انتظامی و استانداری درحال رفع‌شدن است، قرار است بعد از تفاهم فضای ویژه‌ای طراحی‌کنیم تا این مشکل حل شود.»

ملاحظات حقوقی معضل دیگری برای حضور ترنس‌ها«تی‌اس‌ها» در گرمخانه است که به قوه تشخیص بهزیستی نیازمند است: «ما برای تأمین زیرساخت اعلام آمادگی کردیم، اما این موضوع هم ملاحظات حقوقی دارد و هم حساسیت‌های فرهنگی. تشخیص اختلال هویت جنسیتی در افراد موضوعی پیچیده است و چون تجربه اول ما است، احتمالا با خطا و اشتباه فراوان نیز روبه‌رو شویم. اما از آنجا که خودمان هم با موردهای ترنس به‌کرات مواجه شده‌ایم، به این فکر افتادیم که برای آنها در شب‌های سرد زمستان سرپناهی ایجاد کنیم.»

افراد دارای اختلال هویت جنسیتی بی‌خانمان پایتخت اکنون در خودروهای گشت یا اتوبوس‌های سیار شهرداری نگهداری می‌شوند، حسینی می‌گوید: «چاره‌ای جز این کار نداریم، اما امیدواریم تا پایان ‌سال گرمخانه ویژه آنها دست‌کم در منطقه‌ای از تهران افتتاح شود.» گرمخانه‌ای که شاید این‌بار جایی برای سیاوش، روشا و کسانی مثل آنها داشته باشد.



نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"