کد خبر: ۵۹۴۲۰۱
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۹ - ۲۳ شهريور ۱۳۹۹

روزنامه شرق: سال تحصیلی در شرایطی زودتر از زمان همیشگی آغاز می‌شود که برای دانش‌آموزان مناطق محروم در عمل هیچ‌گونه برنامه‌ریزی مشخص و کمک‌کننده‌ای وجود ندارد.

دو معضل اساسی در این مناطق وجود دارد: اساسا اینترنت وجود ندارد یا اگر دسترسی به اینترنت هرچند ضعیف هم وجود داشته باشد، دانش‌آموزان چنین خانواده‌هایی اغلب فاقد گوشی هوشمند یا تبلت یا لپ‌تاب هستند. از‌این‌رو دانش‌آموزان روستایی به‌طور جدی فراموش شده‌‌اند.

وقتی چاره‌ای جز ترک تحصیل نیست

در روستاهای بسیار دوردست که اغلب در مناطق صعب‌العبور قرار گرفته‌اند، علاوه بر مدارسی به شکل مرسوم که از سوی آموزش‌و‌پرورش‌های استان یا نهادهای خیریه شخصی یا عمومی ساخته شده، گونه‌های دیگری از مدارس نیز به وفور دیده می‌شود.

۱. مدارس کپری؛ یعنی مدرسه‌ای که در کپرها تشکیل می‌شود. بعضی از مدارس کپری دارای نیمکت، ولی اغلب دانش‌آموزان روی موکت نشسته و هر شش پایه در همان مدرسه کپری از سوی یک معلم تدریس می‌شود.

۲. مدارس کانکسی؛ یعنی مدرسه‌ای که از یک یا دو کانکس متصل به هم تشکیل شده است.

بزرگ‌ترین عیب مدارس کانکسی گرما و سرمای آن است؛ به‌طوری‌که معلم و دانش‌آموزان ترجیح می‌دهند بیرون از کانکس کلاس‌ها را برگزار کنند؛ چون فضای کانکس بسیار کوچک است و حتی اگر کولر هم داشته باشد، به دلیل کوچک‌بودن فضا و تعداد زیاد دانش‌آموزان به‌سرعت سرد می‌شود؛ به‌طوری‌که ناچار به خاموش‌کردن کولر می‌شوند و درست به همان سرعت نیز هوای داخل کانکس گرم و تحمل‌ناپذیر می‌شود. اگر هم مدرسه کانکسی فاقد کولر باشد، مشکل اساسی خود کانکس است که جنس فلزی آن موجب می‌شود تابستان‌ها بسیار گرم و زمستان‌ها بسیار سرد باشد.

۳. مدارس درختی از عجیب‌ترین گونه مدارس است که برای اولین بار در کرمان دیده‌ام؛ یعنی دانش‌آموزان یک سال تحصیلی را به‌طور کامل در زیر یک درخت کلاس‌های خود را تشکیل می‌دهند. وجود مدارس درختی که البته فراوانی نداشته و نادر است، حاصل کمبود و نبود فضاهای آموزشی در استان‌های محروم و کم‌برخوردار است. استان‌هایی که با وجود بضاعت‌های خدادادی، برنامه‌ریزی مناسبی‌ نداشته یا کمتر داشته و ساکنان آن از کمترین مزایای معمول و بدیهی نیز بی‌بهره‌اند.

۴. مدارس مختلف که گذاشتن نام بر روی آنها دشوار است؛ مثل مدارس مغازه‌ای. بشخصه در بلوچستان در استان سیستان‌و‌بلوچستان و‌ نزدیک به نقطه صفر مرزی مغازه‌هایی را دیدم که با گذاشتن نیمکت تبدیل به مدرسه شده بودند. بدون هیچ امکاناتی یا مدارسی مثلا دو‌کلاسه که به دلیل افزایش تعداد دانش‌آموزان، مدیران ناچار به برگزاری «کلاس‌های بیرونی» شده‌اند؛ یعنی کلاس‌هایی که در بیرون از کلاس‌های مسقف و در فضای باز و با نشستن دانش‌آموزان روی زمین خاکی روستا تشکیل می‌شود.

کلاس‌هایی که برای برگزاری عدالت آموزشی! گاه به شکل چرخشی در بیرون و داخل کلاس‌ها برگزار می‌شود. در همین کلاس‌های بیرونی که اغلب فاقد تخته است، معلمانی را دیده‌ام که روی تکه‌ای کاغذ مثلا یک مسئله ریاضی را نوشته، روی دست بلند کرده و به دانش‌آموز نشان داده‌اند و بعد روی یک کاغذ دیگر تدریس را ادامه داده‌اند.

در این دست روستاهای محروم که پراکندگی آن استان‌های مختلفی از جنوب تا شرق کرمان تا خراسان و سیستان‌و‌بلوچستان و هرمزگان را شامل می‌شود، اغلب امکانی برای دسترسی به شبکه مخابرات و اینترنت وجود ندارد. تلفن ثابت ندارند، اینترنت ندارند و به دلیل فقر حاکم، خانواده‌ها گوشی‌های مناسب و هوشمند نیز ندارند.

بشخصه بارها و بارها روستاییانی دیده‌ام که گوشی‌هایشان، گوشی‌های قدیمی نوکیا بوده و چنان فرسوده و زهواردررفته بوده که با بستن‌ کش به دور آن سعی در استفاده از گوشی‌های خود داشته‌اند. گوشی‌هایی که ممکن است در بلندترین نقطه روستا یا روی کوه به اندازه یک تلفن‌زدن آنتن دهد و کارایی داشته باشد.

جامعه مورد بحث این یادداشت، روستاهای مناطق بسیار دورافتاده است که نه از برنامه شاد مطلع‌اند و نه حتی سواد استفاده از آن را دارند؛ بنابراین در این زمینه تنها آموزش‌و‌پرورش نیست که باید پاسخ‌گو باشد؛ بلکه وزرایی مانند ارتباطات، راه‌و‌شهرسازی و در مجموع بدنه مسئولان و برنامه‌ریزان باید درباره نبود هر‌گونه امکاناتی در این مناطق به‌طور‌جدی پاسخ‌گو باشند.

مشکلاتی که زنجیر‌وار روستاییان ساکن در مناطق دورافتاده را بدون هیچ آموزشی در تمام حوزه‌های فرهنگی، رفاهی، آموزشی، اقتصادی، سیاسی و... به حال خود رها کرده است. شاید شیوع این بیماری جهانی، برای مسئولان «شادزی» و «شادساخت» فرصت و گوشزدی جدی باشد، برای توجه به مسائل دانش‌آموزان روستایی؛ دانش‌آموزانی که چه بسا کووید ۱۹ آنان را بیش از هر زمان دیگر از تحصیل بازدارد.


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"