کد خبر: ۵۹۴۶۱۳
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۸ - ۲۷ شهريور ۱۳۹۹

روزنامه توسعه ایرانی: پس از سلسله پروپاگانداهای دور و دراز، بالاخره سه‌شنبه شب توافق عادی‌سازی روابط بحرین و امارات با اسرائیل به امضا رسید. این مراسم در حیاطِ جنوبی کاخ‌سفید برگزار شد و حدود 700 میهمان در آن شرکت داشتند که البته هیچ تصویری از میهمانان توسط رسانه‌های آمریکایی‌ منتشر نشد و همین مساله تا به امروز برای خبرنگاران نکته‌سنجِ رسانه‌های غربی یک علامت سوالِ بزرگ به وجود آورده است.

عمان یا عربستان؛ گزینه بعدی کدام است؟

همانند آنچه اعلام شده بود، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، عبدالله بن‌زاید، وزیر خارجه و عبداللطیف الزیانی، وزیر خارجه بحرین به عنوان امضاکنندگان این توافق‌ها در مراسم حضور داشتند؛ اما نکته مهم اینکه ترامپ با نتانیاهو و همسرش به صورت دوجانبه و در مقابل دوربین تلویزیون‌ها و چشم خبرنگاران دیدار کرد و سخنانی گفت که باید آنها را مدلی از سیاست‌های ضدایرانی دانست.

رئیس‌جمهوری آمریکا در دیدارش با نتانیاهو قبل از امضای توافق اعلام کرد که امضای این سند، به دهه‌ها قتل و خونریزی در خاورمیانه پایان می‌دهد! او همچنین با اعتماد به نفس کامل اعلام کرد که کشورهای زیادی با او به توافق خواهند رسید و دایرة سخنان خود را به حدی گسترش داد که پادشاه عربستان را هم دربرگرفت.

دو سوم جمعیت امارات و بحرین عمدتاً کارگرهای سایر کشورهای اسلامی و عربی هستند و به همین دلیل ابوظبی و منامه بر خلاف عربستان با سرکوب و کنترل این جمعیت می‌توانند مقابل تبعات عادی‌سازی روابط‌شان با اسرائیل بایستند

این سخنان ترامپ و ارجاعِ آنها به وضعیت خاورمیانه در حالی انجام می‌شود که دو کشور عراق و سوریه همچنان درگیر مقابله با ویروسی به نام «تکفیر» هستند که سال‌ها پیش پیمانکار آن یعنی داعش را در زندان‌های جنوبی عراق پایه گذاشتند. ترامپ در کمال خونسردی به دنیا این پیام را مخابره کرد که کشورش هیچ مداخله‌ای در منطقه و رویدادهای آن نداشته است؛ اما موضوع فقط به اینجا ختم نمی‌شود. رئیس‌جمهوری آمریکا در ادامه سخنان خود یک مولفه بسیار مهم یا به عبارتی دیگر یک کُدِ بسیار با اهمیت را علنی کرد.

او گفت که «اسرائیل هیچگاه تا به این اندازه از انزوا خارج نشده بود»! همه می‌دانند که ترامپ اساساً به رُک بودن معروف است اما باید توجه داشت که رُک‌گویی ترامپ در مورد اسرائیل آن هم چند دقیقه قبل از امضای توافق میان بحرین و امارات با اسرائیل به خوبی دو نکته اصلی را به ما گوشزد می‌کند.

نکته اول این است که تمام تلاش‌های ایالات متحده در خاورمیانه (از به هم‌ریختن عراق و سوریه تا معامله ‌قرن و مجاب کردن ابوظبی و منامه برای امضای توافق با اسرائیل) به دلیل تامین امنیت اسرائیل بوده است، نه ایجاد صلح یکپارچه در منطقه‌ای که همچنان کارخانه‌های ساخت تسلیحات آمریکا میلیارد‌ها دلار در آن سلاح فروخته‌اند و حتی روس‌ها را برای ورود به این رقابت تسلیحاتی تحریک می‌کنند. نکته دوم، بحث نفوذ اسرائیل و انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا است.

همه به خوبی می‌دانیم که «لابی آیپک» با اختلاف بسیار زیادی از لابی‌های عربستان و حتی لابی ایرلند در ساختار سیاسی آمریکا، جریان پرنفوذی را تشکیل داده که هر شخصی بخواهد برای رئیس‌جمهوری آمریکا نامزد شود، باید از این لابی کسب اجازه کند و اگر این جریان با قدرت تمام از آن گزینه حمایت کند، بدون تردید شخص مذکور می‌تواند خود را در کاخ‌سفید و پشت میز ریاست‌جمهوری ببیند. علیرغم آنچه در آمریکا تبلیغ می‌شود، مردم این کشور در بحث حمایت دولت‌های کشورشان از اسرائیل طی‌سال‌های گذشته تاکنون، اعتراض‌هایی دارند؛ به گونه‌ای که حدود دو سال پیش مالیات‌دهندگان آمریکایی معتقد بودند که مالیات‌های آنها صرف حمایت از اسرائیل در تمامی ابعاد می‌شود اما صدای آنها به جایی نرسید.

بر این اساس و با عنایت به آنچه که دونالد ترامپ در دیدارش با نتانیاهو مطرح کرد، تمامِ این توافق به جهت حفظ و حراست از امنیت اسرائیل و دوم به خاطر پیروزی او در انتخابات 2020 ایالات متحده با بحرین و امارات منعقد شد. حال سوال اصلی این است که در ادامه کدامیک از دولت‌های عربی باقی مانده در حاشیه خلیج فارس یا آفریقا، اقدام به عادی‌سازی با اسرائیل خواهند کرد؟ سوال دوم هم این است که آیا این دولت‌ها توان تحمل پیامدهای این روند را دارند یا خیر؟

عمان و عربستان: دو قطبِ کاملاً متفاوت!

پرسشی که مسلماً در این بازه زمانی و پس از عادی‌سازی روابط امارات و بحرین با اسرائیل باید مطرح شود این است که چرا کشورهای عربی دست به چنین اقدامی زدند؟ این پرسش به این دلیل مهم است که علاوه بر ابوظبی و منامه، شاهد آن هستیم که حتی عمان هم به جرگه کشورهای عادی‌کننده روابط خود با رژیم صهیونیستی پیوسته و تمامی این تحولات نشان می‌دهد که دولت‌های حاشیه خلیج فارس رویکرد عربی - مذهبی اخیر خود که تا سال ۲۰۱۰ بر اجرای آن اصرار داشتند را تا حد زیادی تغییر داده‌اند. این تغییر روند باعث شده تا از چند سال پیش تاکنون عربیتِ خاورمیانه، دیگر همانند قرن بیستم میلادی نباشد و حالا در قرن ۲۱ این عربیت کم‌رنگ شده است.

اگر نگاهی به وضعیت اتحادیه عرب و کنشگری کشورهای عضو آن و همچنین اختلافات در شورای همکاری خلیج فارس بیندازیم، به وضوح می‌بینیم که عربیتِ کشورهای مذکور در حال رنگ باختن است و به نظر می‌آید جهان معاصر در حال کنار گذاشتن قومیت‌گرایی است که یکی از دلایل صلح امارات و بحرین با اسرائیل، همین موضوع است.

تلاش‌های ایالات متحده در خاورمیانه به دلیل تامین امنیت اسرائیل بوده است، نه ایجاد صلح یکپارچه در منطقه‌ای که همچنان کارخانه‌های آمریکا، میلیارد‌ها دلار در این منطقه سلاح فروخته‌اند و حتی روس‌ها را برای ورود به این رقابت تسلیحاتی تحریک می‌کنند

ما صرفاً با یک توافق سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی روبرو نیستیم؛ اینها مولفه‌های توافق یک کشور با کشور دیگر است، اما همین مولفه‌ها به دلیل اهمیتشان به سمت و سویی هدایت شده‌اند که حالا بحث به میدان آمدن عمان و عربستان و صلح آنها با اسرائیل مطرح است. توجه داشته باشید که مسقط پس از درگذشت سلطان قابوس زیر فشارهای زیادی قرار دارد و به همین دلیل عمان به زودی روابط خود را با اسرائیل علنی خواهد کرد؛ اما در مورد اسرائیل یک مساله بزرگ وجود دارد. توجه داشته باشید که جمعیت ملی و محلی در امارات و بحرین بسیار کم است و دو سوم جمعیت این دو کشور عمدتاً کارگرهای سایر کشورهای اسلامی و عربی هستند.

به همین دلیل امارات و بحرین با سرکوب و کنترل این جمعیت می‌تواند مقابل تبعات عادی‌سازی روابط‌ با اسرائیل بایستد اما در عربستان اینگونه نیست.

در سرزمینِ سعودی اغلب جمعیت، بومی و شهروندان این کشور هستند و از سوی دیگر اختلاف در دستگاه سیاسی و مذهبی به شدت بالا گرفته است. موضوع دیگر این است که کسری بودجه در عربستان آرام آرام به یک بحران جدی تبدیل شده و اگر فروش نفت این کشور به حالت عادی برنگردد، اعتراض‌های مردمی هم مزید بر علت خواهد شد. به همین دلیل اگر سعودی‌ها اقدام به عادی‌سازی روابط با اسرائیل کنند نمی‌توانند همانند امارات و بحرین مقابل خیزش‌های احتمالی مردمی و همچنین به وجود آمدن رادیکالیسم بومی را بگیرند.

در نقطه مقابل اما در عمان به دلیل وجود جمعیت کم و سطح رفاه بالا، مردم از حکومت حرف‌شنوی زیادی دارند و دستگاه حاکم می‌تواند مسئله عادی‌سازی با اسرائیل را توجیه و مدیریت کند. به هر روی نمی‌توان میزان تبعات عادی‌سازی روابط با اسرائیل را در این کشورها یکسان دانست.


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"