کد خبر: ۵۹۸۱۸۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۰ - ۰۵ آبان ۱۳۹۹

قدیر گلکاریان، استاد دانشگاه در روزنامه مستقل نوشت: چند روز قبل توافق‌نامه اولیه‌ای بین امارات متحده عربی و رژیم صهیونیستی به منظور انتقال نفت از امارات به اسرائیل به امضاء رسید. بر اساس توافق‌نامه نفت خام سومین تولید کننده بزرگ اوپک خواهد توانست از طریق خط لوله انتقال نفت در اسرائیل که دریای سرخ را با مدیترانه متصل می‌کند به بازارهای اروپا حمل شود.

بعد از اینکه امارات چندی پیش طرح سازش با رژیم صهیونیستی را با مدیریت واشنگتن زمینه‌سازی شده و به نتیجه رسانید، توانست یکی پس از دیگری مسیرهای نفوذ و گسترش حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی را برای اسرائیل در منطقه معماری کند.

شرکت خط لوله اروپا- آسیا موسوم به (EAPC) که یک شرکت وابسته به دولت اسرائیل است تفاهم‌نامه مذکور را با شرکت اماراتی با عنوان پروژه پل زمینی MED-RED نهایی کرده است. این توافق نامه در شرایطی آماده و به امضای طرفین رسیده است که استیو منوچین، وزیر خزانه‌داری آمریکا نیز حضور داشته است.

شرکای این توافق ابراز امیدواری کردند که با ایجاد پل زمینی برای انتقال نفت خواهند توانست بازار مصرف در آسیا و مناطق دریای مدیترانه و حتی دریای سیاه را به سهولت تأمین نمایند. امارات که تا به امروز بیشتر نفت خام خود را به آسیا صادر می‌کرد در سایه این توافق‌نامه خواهد توانست ده‌ها میلیون تن نفت خام را به مقاصد مورد نظر صادر کند.

تفاهم‌نامه همکاری برای انتقال نفت خام و سوخت، روشن می‌سازد که نفت امارات از خلیج فارس به بازارهای غربی از طریق خط لوله بین شهرهای ایلات در دریای سرخ و بندر اشکلون (عسقلان) در ساحل دریای مدیترانه که متعلق به اسرائیل است، خواهد رسید.

گفتنی است که خط لوله کنونی که مورد استفاده امارات و اسرائیل قرار خواهد گرفت در دهه ۱۹۶۰ برای انتقال نفت خام از کشورهای تولید کننده نفت در خلیج فارس به مشتریان در اروپا طراحی شده بود که اسرائیل در آن زمان پروژه را با مشارکت ایران به صورت ۵۰% در ۵۰% ساخته بود.

اما بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، دولت اسرائیل خط لوله ایلات- عسقلان را ملی اعلام کرد و در سال ۲۰۱۶ دادگاه عالی سوئیس آن را مورد تأیید قرار داد و راه اعتراضات و یا طلب خسارات را از ایران گرفت. خبرگزاری اقتصادی بلومبرگ در گزارشی اعلام کرده است که هنوز دولت اسرائیل تلاش دارد که اطلاعات کامل این توافق‌نامه درز پیدا نکند و ارتش را در حفاظت از مسیر یاد شده موظف کرده است.

ناظران سیاسی معتقدند که توافق‌نامه یاد شده در راستای تقویت همکاری‌های تجاری بین رژیم صهیونیستی با امارات به رهبری امیر ابوظبی شکل گرفته و این اقدام خود سرآغاز وقوع تحولات سیاسی- اقتصادی عمد‌ه‌ای بین دو کشور با پایه‌ریزی اصول مستحکم مناسبات چند جانبه به شمار می‌رود. امارات و بیش از سایر امیرنشین‌ها، امارت ابوظبی خواهد توانست بستر ایجاد فرصت‌های سرمایه‌گذاری و تسهیل ارتباطات بین شرکت‌های بین‌المللی برای تقویت بازارهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مشترک باشد.

بر همین اساس ضمن اینکه اخذ روادید بین دو کشور لغو شده است، چهار توافق‌نامه مهم نیز بین امارات و اسرائیل به امضاء رسیده است. توافقنامه‌هایی در زمینه هوانوردی، سرمایه‌گذاری در بخش‌های مختلف، همکاری مشترک در توسعه زیر ساخت‌های علوم و تکنولوژی و هوا- فضا بین دو کشور به امضاء رسیده است که به قول نتانیاهو در سخنرانی مراسم امضای توافق‌نامه‌ها: «اگر حمایت ایالات متحده نبود، اکنون چنین رخدادی را شاهد نبودیم.»

اگر اظهارات سفیر آمریکا در اسرائیل که روز چهارشنبه گذشته بیان شده در نظر بگیریم که گفته است:

«ایران روزی پنج بار دعا می‌کند که ترامپ رأی نیاورد، اگر ترامپ رأی بیاورد، خاورمیانه را تا یکصد سال آینده به طور کلی تغییر خواهیم داد. اگر ما در قدرت باشیم، برخی از کشورها چاره‌ای جز تعامل با ما نخواهند داشت.» و همین اظهارات را به سخنان نتانیاهو متصل کنیم، چنین نتیجه‌ای حاصل می‌شود که:

«دولت ترامپ تمام تلاش خود را صرف تقویت اسرائیل و از بین بردن چالش‌های جدی در خاورمیانه و رسوخ در دنیای اسلام کرده و موفق هم بوده است.

در صورت به انتظار نشستن و جدی نگرفتن سیاست‌های وی بسیاری از کشورها سر سازش را با اسرائیل باز خواهند کرد و ما نیز در چمبره فشارهای مختلف و بازی‌های پیچیده سیاسی حاصل از آن تقلاء خواهیم کرد.»

آیا به راستی ما چنین سناریویی را جدی گرفته‌ایم؟ اگر از سرانجام کار باخبر هستیم، چه تدابیری داریم و تدابیر ما تا چه میزانی کارساز خواهد بود؟

شایان ذکر است که خط لوله یاد شده در زمان گذشته فرصت ارسال بیش از ۶۰۰ هزار بشکه نفت در روز و فضای ذخیره ۲۳ میلیون بشکه را داشت. در شرایط کنونی اگر توافق اولیه به توافق نهایی تبدیل شود، ارزش آن تا ۸۰۰ میلیون دلار در طول چندین سال خواهد بود. پیش بینی بلومبرگ بر این است که عرضه نفت خام می‌تواند از اوایل سال آینده آغاز شود.

کارشناسان مدعی هستند که پروژه خط لوله می‌تواند از منافع ایالات متحده هم پشتیبانی کند. چنانچه رئیس صندوق توسعه بین المللی ایالات متحده گفته است که صندوق ۳ میلیارد دلاری مستقر در اورشلیم که این هفته توسط ایالات متحده، اسرائیل و امارات اعلام شده است، از این تلاش حمایت می‌کند تا طرفین از آن نفعی پایدار داشته باشند.

آنچه از بیان این مسائل مورد هدف است اینکه، براستی تا چه زمانی باید دست روی دست بگذاریم تا فرصت‌های لازم از دستمان خارج شود؟ پروژه خط ترانزیت لاجورد را که قرار بود از ایران بگذرد از دست دادیم و این راه از شمال دریای خزر عبور می‌کند.

پروژه خط لوله دوستی را که قرار بود از میدان پارس جنوبی به عراق و سوریه و لبنان و به مدیترانه برسد؛ به دلیل بروز جنگ‌های داخلی کشورهای عراق و سوریه از دست رفت. قرارداد احداث خط لوله پارس از ایران به اروپا از طریق ترکیه که توسط شرکت سوئیسی لاوفنبورگ به امضاء رسیده بود در سال ۲۰۱۰ با تحریم امریکا متوقف شد و خط لوله نوباکو توانست جایگزین شود و سودش عاید آذربایجان و ترکیه شود و ما را در صحنه رقابت انرژی دست خالی گذاشت.

حذف ایران از ترازیت ریلی شرق به غرب و طرح جاده ابریشم ۲ که مزیت ژئوپلتیکی ایران را در حمل و نقل دریایی، ریلی و حتی دریایی مشخص می‌کرد مورد هدف قرار گرفت و ... این‌ها نمونه‌ای از چندین نمونه فرصت سوزی است.

به راستی چه بازدهی دیگر برای کدامین بازه زمانی در دست داریم که بتوانیم با تمامی تهدیدهای رقابت گونه مقابله کنیم؟

نتیجه اینکه وقت آن نرسیده است که بسیاری از سیاست‌ها را دوباره‌خوانی کرده و حتی در راستای اهداف بلند مدت که صاحبان منافع اصلی همانا ملت هستند، قضایا را با منطق به رفراندوم بگذاریم؟


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"