کد خبر: ۶۱۵۲۳۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۹ - ۱۷ فروردين ۱۴۰۰

قادر باستانی، پژوهشگر در روزنامه شرق نوشت: هنوز مردم نمی‌دانند در توافق اخیر با چین، چه داده‌ایم و چه گرفته‌ایم. طبق معمول، بحث دوقطبی شده است؛ اصولگرایان مدافع آن هستند و دیگران انتقاد دارند.

در چنین شرایطی، اصولا رسانه ملی به لحاظ گستره نفوذ، باید میدان‌دار باشد و با آوردن مدافعان و منتقدان و ایجاد بحث و گفت‌وگوی واقعی، مردم را اقناع کند. اما میدان را به رسانه‌های بیگانه و فضای مجازی واگذار کرده و به‌جای تنویر افکار عمومی، آنتن را در اختیار تخریبگران جبهه سیاست خارجی کشور قرار داده تا با ساخت و پخش سریال، عملکرد دیپلمات‌های وزارت خارجه را که در چارچوب نظام فعالیت می‌کنند، زیر سؤال ببرند و جامعه را نسبت به این بخش مهم حاکمیت، دچار سوءظن کنند.

حال کلاب‌هاوس، امکان جدید ارتباطی است که دارد جور صداوسیما را می‌کشد و هر روز گفت‌وگوهای مفیدی در بستر این رسانه جدید شکل می‌گیرد. سیاست‌گذاران رسانه ملی باید پاسخ دهند که اگر چنین گفت‌وگوهای روشنگرانه‌ای در تلویزیون تهیه و پخش شود، چه اشکالی خواهد داشت؟ چرا بخش خبری صداوسیما حرفه‌ای نیست؟ چرا همیشه از وقایع عقب است؟ چرا جذابیتی برای مردم ندارد؟ چرا در چنبره دیدگاه‌های خاص گرفتار است؟ آیا این رسانه در خدمت اهداف انقلاب است؟ چرا از انجام وظیفه اقناع افکار عمومی به کلی ناتوان شده است؟

سازمان صداوسیما، نیروی انسانی قوی و خوش‌فکری دارد. هر کجا فضای فعالیت حرفه‌ای یافته، خوش درخشیده است. اکنون در بخش سرگرمی خوب عمل می‌کند، اما در بخش خبری و سیاسی، دچار تصلب است. شاید اثرات برون‌سازمانی باشد که آن را زمین‌گیر کرده، اما هر چه هست، حاصلش خسارت ملی و رویگردانی نسل جوان و گرایش آنها به منابع غیررسمی شده است.

آیا اجرای قانون ممنوعیت استفاده از شبکه‌های ماهواره‌ای، توانست مخاطب رفته را بازگرداند؟ آیا فیلترینگ توییتر، تلگرام و فیس‌بوک، بازار آنها را کساد کرد؟ پس چرا سیاست‌گذاران صداوسیما بر سیاست‌های گذشته اصرار می‌ورزند و اجازه فعالیت حرفه‌ای به رسانه ملی نمی‌دهند؟ آیا تقصیر وقفه در رشد پیام‌رسان‌های داخلی با صداوسیما نیست که با برخورد قهری و غیرحرفه‌ای، مردم را به استفاده عمومی از فیلترشکن‌ها هدایت کرد؟

سیاست‌گذاری فرهنگی در حوزه ابزارهای ارتباطی، در دو دهه گذشته شکست خورده است. دلیل شکست آن است که سیاست‌گذاران، نقش شهروندان در تولید و توزیع محتوا را به رسمیت نشناخته‌اند. آنها هنوز بر این باورند که متولیان اجرائی کوتاهی می‌کنند، وگرنه بستن و فیلترکردن که کاری ندارد! نمی‌دانم تجربه شکست‌خورده این دو دهه چقدر باید تکرار شود تا آنها بپذیرند که راه به اشتباه می‌پیمایند.

به باور متخصصان، محدودکردن دسترسی به شبکه‌های اجتماعی مثل توییتر و تلگرام، نه‌تنها از محبوبیت آنها نکاسته، بلکه عملا به فضای محوری گفت‌وگوی میان شهروندان، رسانه‌ها و چهره‌های سیاسی تبدیل شده است. این فضا در غیاب صداوسیما شکل گرفته و کاملا مغایر با خط فکری آن دنبال می‌شود. رسانه ملی اگر اجازه می‌یافت حرفه‌ای عمل کند و خود میدان‌دار این فضا باشد، منافع آن نصیب نظام می‌شد. شور ملی به وجود می‌آمد. امید در دل نسل جدید کاشته می‌شد و کشور چنین دچار بی‌افقی نمی‌شد.

بحث در کیفیت و محتوای موضوع نیست، بلکه فرم ارتباط مدنظر است. مخاطب وقتی می‌بیند برنامه‌های سیاسی و خبری تلویزیون مدام جانبدارانه یک دیدگاه را ترویج می‌کند، از آن دلزده می‌شود. مگر ابزار ارتباطی کلاب‌هاوس چه کرده که چنین به سرعت در میان مردم جا باز کرده و اثرگذار شده است؟ فضای تضارب آرا پدید آورده و مخاطبان را آزاد گذاشته تا از میان دیدگاه‌ها و افکار مختلف، خود نظر مطلوب را انتخاب کنند.

مشکل اصلی ما در این است که رسانه ملی و دیگر رسانه‌های بزرگ جریان اصلی در کشور، تکلیف‌گرا عمل می‌کنند و کاری به نتیجه ندارند. نتیجه تکلیف‌گرایی رسانه‌های دولتی و بزرگ، همین وضعیتی شده که شاهدش هستیم؛ مردم تمایل اندکی به مشارکت سیاسی دارند. دیدگاه‌های مخالف به سرعت در افکار عمومی وایرال می‌شود.

عملکردها و موفقیت‌ها، خوب دیده نمی‌شود و نسل جوان هر روز بیشتر از گذشته با دولت به مفهوم عام، فاصله می‌گیرد. این شرایط، اصلا مفید و مطلوب نیست و کشور را دچار تلاطمات ناگوار و غیرقابل پیش‌بینی می‌کند.

رسانه‌های بزرگ، مخصوصا صداوسیما، لازم است نتیجه‌گرا باشند و باید بتوان حاصل عملکرد آنها را در اقناع افکار عمومی مشاهده کرد.

وقتی در انتخابات اسفند 98 مشارکت مردم اندک بود، باید مقصر اقناع مردم برای مشارکت سیاسی تعیین می‌شد و برخورد اصلاحی صورت می‌گرفت تا روند اشتباه تصحیح شود. همین حجم بزرگ از مخالفت با توافق‌نامه ایران و چین که در افکار عمومی پدید آمده، نیازمند تعیین مقصر در بخش رسانه‌ای است.

بدیهی است عوامل مختلف ممکن است نقش داشته باشند، اما رسانه‌های جریان اصلی، مسئولیت اقناع افکار عمومی را عهده‌دار هستند و باید پاسخ‌گو باشند. آنهایی که صداوسیما و رسانه‌های بزرگ را در تنگنای تکالیف بسته قرار می‌دهند و امکان فعالیت حرفه‌ای و قدرت مانور را از آنها دریغ می‌کنند، نقش اصلی در بی‌ثمر و ابترشدن این رسانه‌ها دارند؛ پس تقصیر در اقناع ملت هم متوجه آنهاست.


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"