کد خبر: ۶۳۹۴۲۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۹ - ۰۲ آذر ۱۴۰۰

روزنامه فرهیختگان: محمد احمدی نام شاعر زباله‌ها را شاید تعداد زیادی از علاقه‌مندان سینمای ایران شنیده باشند؛ فیلمی که حدود ۱۶سال پیش ساخته شد و پس از گذراندن حواشی ریز و درشت، چند سال بعد توانست رنگ پرده‌ها را ببیند. کارگردان این فیلم یک کار اولی بود که شاید غیر از حرفه‌ای‌های خود سینما کسی چندان او را نمی‌شناخت اما نویسنده کار را خیلی‌ها خوب می‌شناختند؛ محسن مخملباف فیلمساز جنجالی دهه ۶۰ که تا آن روز آن‌قدر سیر تحولات شخصیتی‌اش پیچیده و متنوع شده بود که دیگر تقریبا می‌شد گفت از تمام دوایر خارج شده و جزء هیچ دسته‌ای به‌حساب نمی‌آمد.

او امروز یک فیلمبردار و تهیه‌کننده حرفه‌ای سینمای ایران محسوب می‌شود اما خودش می‌گوید عشق اولش کارگردانی بوده، هرچند هیچ‌گاه نتوانست آنطور که دوست داشت در این فضا فعالیت کند. با محمد احمدی درباره انجمن سینمای جوان در دهه ۶۰ صحبت کرده‌ایم و درباره حوزه هنری، کار عکاسی و فیلمبرداری سینما، مدیریت تولید در پروژه‌های دهه هفتاد و کارگردانی فیلم شاعر زباله‌ها و حقیقت گمشده و پس از آن در تهیه‌کنندگی چند فیلم هنری صحبت کرده‌ایم و البته لاجرم مقداری هم درباره مخملباف و خانه فیلم مخملباف؛ جایی که شاعر زباله‌ها در آن ساخته شد.

مخملباف در «بایکوت» تجربیات خودش را آورده بود

بخش هایی از گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

مخملباف از کارگردان‌های ایرانی بیشتر چه کسی را قبول داشت تا بیاورد در کلاس‌ها حضور داشته باشد؟

نوع کلاس‌ها این‌طوری نبود. این کلاس‌هایی که شما می‌گویید برای آموزشگاه‌هاست. در آنجا این شیوه‌ها نبود. مخملباف، کیارستمی را خیلی قبول داشت اما به هرحال او دیدگاه خودش را در سینما داشت.

به‌طور اساسی مخملباف به جز سینما فرزندانش را به‌جای دیگری می‌برد؟ اینکه تفریحی کنند و دلمشغولی دیگری جز سینما داشته باشند؟

همه موزه‌ها را می‌رفتند. گالری‌ها را می‌رفتند. اینها یک چیزهای طبیعی است که همه انجام می‌دهند. اما روزی حنا آمد و گفت من دیگر مدرسه نمی‌روم که این برایم عجیب بود.

چرا این را گفت؟

گفت اینها هیچی به من یاد نمی‌دهند. چیزهای بی‌خود آموزش می‌دهند و مدرسه هم نرفت. ولی مخملباف برایش معلم خصوصی گرفت و درس‌هایی را که لازم بود در خانه آموزش ببیند، به او آموزش داد. مثلا خود شما وقتی دانشگاه می‌روی، باید 200 واحد را بگذرانی، اما می‌بینی که 40 تا 60 واحد از دروس، چیزهایی عمومی است که هیچ‌جا به درد نمی‌خورد. وقتی اینها را حذف بکنی، یک‌سوم از عمر دانشگاه کم می‌شود. در مدرسه هم همین‌طور است. وقتی این‌طوری شد و مخملباف دید بچه‌هایش به مدرسه نرفتند، با جسارت کامل کلاس‌های خصوصی و آموزشی برایشان گذاشت که هرچه لازم دارند را بیاموزند. دو تا سه سال این رویه ادامه پیدا کرد و زمانی که حنا سن دیپلم گرفتن را داشت، به اندازه یک فوق‌لیسانس سواد داشت.

ما یک دوره طولانی نزدیک به 15 سال با مخملباف همکاری کردید. اخلاق و رفتار ایشان چطوری بود؟ منظورم در محیط کاری و رفتارش با عوامل است.

آدمی جدی بود و حواسش خیلی جمع بود. از اینکه بچه‌ها کارهایشان را خوب انجام دهند و اذیت نشوند باید مطمئن می‌شد. غذای گروه، استراحت گروه و... به همه‌چیز اهمیت نشان می‌داد. ما اکیپ جمع‌وجوری داشتیم. در اصل گروهی همه‌فن‌ حریف داشتیم. مثلا ما در فیلم گبه هفت نفر بودیم. گرچه تولید محلی داشتیم ولی مثلا گروه فیلمبرداری کلا سه نفر بود. گروه صدا یک نفر بود. من خودم هم عکاسی می‌کردم و مدیر‌تولید بودم. به‌طور کل آدم‌های چندکاره آنجا حضور داشتند.

مخملباف انتقادپذیر بود؟

بله.یک خاطره‌ای برایتان می‌گویم. او وقتی فیلمنامه می‌نوشت، در گروه می‌خواند و گروه هم نظر می‌داد. نظراتی که برایش جالب بود را یادداشت می‌کرد. اگر هم نیاز بود، توضیح می‌داد به این دلیل و آن دلیل است. یک‌بار که ما در شیراز بودیم، سناریو گبه را می‌خواند تا ما نظر بدهیم. در اداره صنایع‌دستی شیراز یک آبدارچی بود که خدمات می‌داد. در آن جمع 6، هفت نفره که نشسته بودیم، هیچ‌کس دیگری نبود و این آبدارچی می‌آمد و می‌رفت. وقتی که تمام شد، هرکس یک نظری داد. بعد این آبدارچی گفت آقای مخملباف می‌‌توانم نظری بدهم؟ گفت بگو. گفت این سناریوی شما برای جوانان هیچی ندارد. مخملباف تشکر کرد. گفت به خدا این از همه شما فیلمنامه را خوب‌تر نقد کرد و فیلمنامه را عوض کرد.

مخملباف در «بایکوت» تجربیات خودش را آورده بود

چرخش مخملباف در فیلمسازی و دیدگاه سیاسی و اعتقادی‌اش خیلی مشهور است. او ابتدا یک مدل فیلم می‌ساخت اما سپس به مدل دیگری روی آورد. چطور می‌شود آدمی اینقدر تغییر‌عقیده و ایدئولوژی بدهد؟

هرکسی خصوصیاتی دارد. من نمی‌توانم این را بگویم.

شما 15 سال با ایشان بودید. آیا فشاری وارد آمد که باعث این تغییرات شود؟

نه به نظر من این‌طوری نبود. فکر می‌کنم در ذهن آدم فعال و پویا این اتفاق می‌افتد.

شما با همسر و فرزندان مخملباف همکاری داشتید و مدیرتولید کارهایشان بودید. آنها چطوری کار می‌کردند و چطور مخملباف هدایت‌شان می‌کرد؟

مخملباف یک شیوه‌ای داشت که باعث می‌شد معمولا بچه‌هایش نگذارند سر صحنه فیلمبرداری‌شان بیاید. خودش که فیلمی می‌ساخت، بچه‌هایش دستیارش بودند. ولی وقتی بچه‌ها یا خانمش فیلم می‌ساختند، او اصلا حضور پیدا نمی‌کرد. برای اینکه می‌خواست دخالت نکند و تنش نشود. سمیرا و خانمش می‌خواستند بگویند که ما هم فیلمساز هستیم. مخملباف نظرش را می‌گفت و راه و چاه را نشان می‌داد ولی زمانی که آنها می‌خواستند کار کنند، سر صحنه نمی‌آمد. هرچند موقع تدوین و... بود و خودش هم تدوین می‌کرد. اینها درحالی بود که وقتی خودش فیلم می‌ساخت، بچه‌ها و خانمش کلا سر صحنه بودند. دستیارش بودند. توضیحاتی می‌داد و با همدیگر برنامه‌ریزی می‌کردند.

مخملباف درمورد خاطرات سیاسی قبل از انقلاب چیزی می‌گفت. مثل اینکه هم‌بند بهزاد نبوی و شهید رجایی بوده است؟

خاطراتی تعریف می‌کرد و باید این خاطرات را خودش بگوید. قرار است خاطرات خودش را به‌عنوان کتاب منتشر کند.

درمورد این دو شخصیت خیلی صحبت می‌کرد؟

نه خاطرات کلی می‌گفت. اتفاقاتی که رخ داده بود. اینکه چطوری وارد کار سیاسی شده بود و زندان و فضای زندان و... اینها را در فیلم‌هایش هم آورده است. در فیلم نون و گلدون و در فیلم بایکوت تجربیات خودش را آورده است.


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"