گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
كيهان
«سال 1390 سال شكوفايي امت و امامت» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان است كه در آن ميخوانيد:
سال 1390 از بسياري جهات يك بازه زماني بسيار ويژه بوده است. اين سال در حالي آغاز شد كه روشن بود مهم ترين حادثه سياسي پس از انتخابات رياست جمهوري 1388، يعني انتخابات مجلس نهم رويداد محوري آن خواهد بود. به يك معنا شايد بي راه نباشد اگر سال 90 را سال انتخابات بناميم. از همان روزهاي آغازين دغدغه انتخابات اسفند ماه مهم ترين دغدغه جامعه سياسي و به تبع آن جامعه رسانهاي كشور بود و هر چه به 12 اسفند نزديك تر شديم، اين دغدغه پررنگ تر شد تا جايي كه ميتوان گفت در زمستان 90 همه موضوعات ديگر را -كه آنها هم در جاي خود اهميت بسيار داشت- تحت الشعاع قرار داد.
از نگاه دشمن، انتخابات 90 عرصهاي بود براي احياي فتنهاي كه مرگ آن بي گمان بزرگترين خسارت سياسي است كه غربيها تا امروز در ايران متحمل شدهاند. كيهان از همان نخستين روز سال 1390، بر مبناي مجموعه ارزيابيها و اطلاعات بناي خود را بر افشاي پروژه دشمن و هوشيار كردن گروهها و جريانهاي سياسي در داخل نسبت به آن قرار دارد.
در گام اول، كيهان تلاش كرد از ايده وحدت نيروهاي انقلاب به عنوان يك ضرورت سياسي كه ربطي به اين انتخابات يا آن صحنه سياسي خاص ندارد، دفاع كند. مراجعهاي گذرا به كارنامه كيهان در اين مدت به خوبي نشان ميدهد كه به جاي جانبداري از گروههاي نام و نشان دار موجود در صحنه -كه هر كدام به شيوه خاص خود براي اين امر تلاش ميكردند- سعي كرد وحدتي را كه در راس سياسي جريان اصولگرا به عنوان خانواده نيروهاي انقلاب محقق نشد، در بدنه اين جريان يعني در ميان خيل عظيم تودههاي مردم متدين محقق كند و از تبديل شكاف سياسي- كه اصل وجود آن هنوز هم بي دليل مينمايد- به شكاف اجتماعي درون خانواده انقلاب جلوگيري كند. كيهان در اين راستا ابتدا هشدار داد كه «سر گردنه كشتي نگيريد» و سپس راه كار «هم اين و هم آن» را ارائه كرد. نتيجه انتخابات 12 اسفند نشان داد كه اقبال مردم به اين رويكرد، بيش از آن بوده است كه حتي خوش بين ترين ناظران پيش بيني ميكردند. به نظر ميرسد خروجي صندوقهاي راي در 12 اسفند نشان داد كه جامعه سياسي ما هر روز بيشتر از روز قبل نيازمند آن است كه به متن مردم تاسي كند و از آنها بياموزد.
در گام دوم، كيهان سعي كرد براي خواندن نقشه دشمن و اينكه چگونه بايد مشي كرد كه پازل دشمن تكميل نشود، به جامعه سياسي و رسانهاي كشور كمك كند. از همان ابتدا روشن بود كه انتخابات 90 ايستگاهي مهم براي آزمون اين فرضيه است كه آيا فتنه 88 در ايران قابل تكرار هست يا نه. مسلما آمريكاييها سخت مايل بودند نتيجه اين فرضيه همان باشد كه ماهها براي آن زحمت كشيده بودند، يعني تكرار فتنه در ابعادي جديدتر، پيچيده تر و مخرب تر. در تمام ماههاي سال 90 كيهان تلاش كرد بر مبناي همه آنچه گفتني بود، نقشه دشمن را قطعه به قطعه رونمايي و حلاجي كند. همه حرف اين بود كه اگر اصرار بر رقابت و تفرق هست، حداقل شيوه رقابت و ادبياتي كه مصرف ميشود به گونهاي نباشد كه دشمن حس كند آرزويش درباره منتقل شدن شكاف به درون خانواده اصولگرايان در حال محقق شدن است. به نظر ميرسد كيهان در اين كار هم كامياب بوده است. صحنه انتخابات 90 صرف نظر از همه پيچيدگي هايش بدون شك به شكستي بزرگ براي دشمني تبديل شد كه در انتظار نشسته بود تا بر مبناي نتيجه اين انتخابات درباره نوع و شدت پروژههاي بعدي خود درباره ايران تصميم بگيرد.
هر بحثي درباره انتخابات 90 بي شك ناقص است اگر اشارتي به نقش بي بديل و تاريخي رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين باره نشود. يك نگاه گذرا به مجموعه تحليلها و اظهارنظرهاي قبل از انتخابات كافي است تا اين نكته عيان شود در حالي كه دشمن تمام امكانات و عوامل خود را براي مايوس و نااميد كردن مردم به كار گرفته بود و حتي خوش بين ترين ناظران گمان نميبردند كه حماسهاي ديگر در راه باشد، رهبر بصير انقلاب اسلامي با تكيه بر اعتماد عميق به وعده الهي و با شناختي پدرانه از الگوي فكر و عمل جامعه اسلامي ايران تنها كسي بود كه با قاطعيت و بي هيچ ترديد از مشاركت پر شور و دشمن شكن مردم در انتخابات خبر داد و تمام حريفان ايران در جهان را متوجه اين حقيقت كرد كه مركز هدايت كننده و پيش برنده اين كشور از نيرويي تغذيه ميكند كه شناخت منشا و منبع آن براي كساني كه اسير چارچوبهاي اين جهاني ماندهاند امكان پذير نيست.
از موضوع انتخابات كه بگذريم، تجميع تهديدها و فشارها بر كشور و به راه افتادن يك جنگ تمام عيار سياسي، رسانهاي و اطلاعاتي ميان ايران و قدرتهاي استكباري مهم ترين وجه مشخصه سال 1390 بوده است.
رويارويي ميان ايران و غرب در سال 90 به اوج رسيد چرا كه ظرفيت ايران براي تبديل شدن به يك الگوي پيش برنده و الهام بخش در منطقه به اوج رسيده بود. اگر چه در اين سال هم غربيها تلاش كردند تا مسئله هستهاي را به عنوان بهانه اصلي رويارويي با ايران در صدر دستور كار سياسي و رسانهاي خود نگه دارند ولي روشن بود كه اين بار بحث بسيار فراتر از موضوع هستهاي است و غرب نگران اتفاقي بسيار بزرگتر و مهيب تر است.
در آغازين روزهاي انقلاب اسلامي در منطقه خاورميانه رهبر معظم انقلاب از الگو بودن ايران براي اين تحولات سخن گفتند. پذيرش اين واقعيت براي بسياري در بيرون ايران و گروهي اندك از خودباختگان در داخل البته دشوار بود. در بيرون از ايران ارادههايي وجود داشت تا اكنون كه منطقه خاورميانه در آستانه يك انتخاب تاريخي قرار گرفته، هر طور شده انقلاب اسلامي ايران را به عنوان الگوي خود انتخاب نكند. اگر بخواهيم مجموعه كشاكش ايران و غرب در حوزههاي سياست خارجي و امنيت ملي در سال 1390 را در يك جمله خلاصه كنيم اينطور ميشود گفت كه امريكا همه همت خود را به كار گرفت و تمام امكانات پيدا و پنهان خويش را بسيج كرد تا اين پيام را به مردم منطقه ارسال كند كه ايران الگويي مناسب براي آنها نيست و بهتر است يا دست از انقلاب كردن بردارند (بهترين حالت براي آمريكا) يا اينكه مدلهايي مانند تركيه را به عنوان غايت خود انتخاب كنند.
بدون ترديد اوج فشارهاي غرب بر ايران در سال 90 با همين مقصود صورت گرفته است. برنامه هستهاي تنها يك بهانه بود وگرنه همانطور كه ارزيابيهاي اطلاعاتي كشورهاي غربي هم نشان ميدهد هيچ كس در هيچ جاي جهان در اين باره ترديد ندارد كه ماهيت برنامه هستهاي ايران صلح آميز است و هيچ اتفاق جديدي در برنامه هستهاي ايران رخ نداده است كه نيازمند اين مقدار از ناشكيبايي اجانب غربي و بي تابي از سوي صهيونيستها باشد. همه ماجرا اين بود كه غربيها ميديدند و اكنون ديگر انكار هم نميكنند كه مدل ايران در حال بسط در سراسر منطقه خاورميانه است. كشورهاي منطقه به سمت اسلام سياسي گرايش پيدا كردهاند و دشمني با آمريكا و اسراييل را هم علنا فرياد ميكنند. برگزاري 3 كنفرانس موفق و بسيار باشكوه درباره انقلابهاي اسلامي در منطقه، مقاومت اسلامي و مسئله فلسطين و همچنين جوانان و بيداري اسلامي اوج جذابيت و الهام بخشي انقلاب اسلامي را به رخ جهانيان كشيد و دشمنان اين ملك را در اين باره كه در حال از دست دادن مهمترين منافع خود در مهم ترين منطقه از جهان هستند سخت به تكاپو انداخت.
جمهوري اسلامي
«سال 90، قوتها و ضعف ها» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
سال 1390 از جهات مختلف آموزندگي داشت. اين آموزندگي به حوادث داخلي و خارجي و موضوعات متنوع مربوط ميشوند، قوتها و ضعفهائي كه ميتوان از آنها براي آينده استفاده كرد.
مروري بر حوادث سال 1390 نشان ميدهد تحولات جهاني شتاب بيشتري گرفته و جغرافياي سياسي منطقه خاورميانه و شمال آفريقا با سرعت دستخوش تغييرات زيادي خواهد شد. پاسخ اين سؤال كه اين تغييرات به نفع ملتها خواهد بود يا نه؟ به رفتاري مربوط ميشود كه ملتها در برابر دست اندازيهاي قدرتهاي سلطه گر، كه با تمام امكانات درصدد مصادره انقلابهاي منطقه هستند، داشته باشند.
ليبي اكنون با دسيسه ناتو، در معرض تجزيه قرار دارد و استان نفت خيز آن اعلام استقلال كرده است. در مصر هنوز شوراي نظامي كه از بقاياي ديكتاتوري حسني مبارك است قدرت را دردست دارد و اينطور كه معلوم است تا به فرمان دهي آمريكا مهرههاي مورد نظر غرب را در امور اجرائي به قدرت نرساند كنار نخواهد رفت. در تونس، آمريكا و فرانسه و انگليس بشدت فعال هستند تا حاكميت كنوني راحتي از اسلام ليبرالي موجود هم دور كنند و همه چيز را به كام خود نمايند. در يمن، نقشه مشترك عربستان، شوراي همكاري خليج فارس و آمريكا براي حاكم كردن اذناب علي عبدالله صالح و ابقاء بيدردسر ديكتاتوري البته با ماسك دموكراسي به اجرا در آمد و هنوز تكليف انقلاب نامشخص است. ايجاد اختلاف ميان شماليها و جنوبيها از يكطرف، به جان هم انداختن قبائل از طرف ديگر و سرگرم كردن انقلابيون به امور حاشيهاي از جانب سوم، اوضاع را بشدت پيچيده كرده است.
علاوه بر اين چهار كشور كه انقلاب آنها در ظاهر به نتيجه رسيده، اوضاع در حواشي جنوبي خليج فارس با وسواس زياد زير نظر قدرتهاي غربي و ارتجاع عرب قرار دارد تا از به ثمر رسيدن انقلابهاي بحرين و عربستان جلوگيري گردد و اوضاع كويت و قطر و ساير شيخ نشينها دگرگون نشود.
براي تأمين همين هدف، دلارهاي نفتي عربستان و قطر با سخاوت بيسابقهاي به كمك طراحيهاي سازمانهاي جاسوسي موساد، سيا و اينتلجنت سرويس رفتهاند و با سلاحهائي كه از مرز تركيه و اردن وارد سوريه ميشوند همراه شدهاند تا افكار عمومي جهان عرب را متوجه حكومت دمشق كنند و با درگير ساختن نيروهاي جبهه مقاومت، براي مدتي هم كه شده رژيم صهيونيستي و شيوخ جنوب خليج فارس و خاندانهاي شاهي عربستان و اردن را از نگاهها دور نگهدارند.
كساني كه از سالها قبل قدرت درك فلسفه تأسيس شبكههاي ماهوارهاي الجزيره و العربيه و امثال آنها را نداشتند، حالا ميفهمند كه ولخرجيهاي شيوخ قطر و آل سعود و ساير ارتجاع عرب، كه سخاوتمندانه دلارهاي نفتي را نثار رونق گرفتن اين شبكهها ميكردند، با محاسبات دقيقي صورت ميگرفت. آنها ميخواستند در روز مبادا از اين بوقهاي تبليغاتي باهماهنگي بي. بي. سي و سي. ان. ان و... سپري براي حفاظت از خود و توپخانهاي براي زير آتش گرفتن جبهه مقاومت ضد صهيونيستي بسازند كه ساختند. اما اينكه چقدر بتوانند به نتيجه برسند بستگي به هوشياري ملتها و رهبران انقلابي آنها و همينطور آن دسته از افرادي دارد كه در جمهوري اسلامي ايران و ساير كشورهاي اسلامي براي حمايت ملتها و ايستادگي در برابر طاغوتها و ديكتاتورها و دسيسههاي قدرتهاي سلطه گر غربي احساس مسئوليت ميكنند.
تا آنجا كه به جمهوري اسلامي ايران مربوط ميشود، واقعبيني و پرهيز از كارهاي شعاري براي انجام وظيفه در قبال انقلاب ملتها سرنوشت ساز است. ما براي اينكه بتوانيم به وظيفه خود در اين زمينه عمل كنيم بايد قبل از هر چيز، به انسجام داخلي خود اهميت بدهيم.
در سال 1390 بداخلاقيها، بدقلميها، بددهنيها، حق ناشناسيها و به يكديگر پرخاش كردنها نه تنها كاهش نيافت بلكه شدت نيز گرفت، درحالي كه كشور ما درست در همين سال با شديدترين تحريمها مواجه شد و فشارهاي سياسي و تبليغاتي نيز بر نظام جمهوري اسلامي مضاعف شد. در چنين شرايطي براي به خاك ماليدن دماغ دشمنان، به وحدت و همدلي و گذشت نياز است، چيزي كه در جامعه سياسي ما ناياب شده است!
مردم البته در سال 1390 با هوشياري كامل به وظيفه انقلابي و اسلامي و ملي خود عمل كردند. حضور كم سابقه در راهپيمائي سراسري 22 بهمن، برگزاري موفق انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي و رفتار انقلابي در برابر تحريمها، واكنشهاي مردم ايران به فشارهائي بود كه دشمنان به منظور وادار ساختن اين ملت به عقبنشيني وارد آوردند ولي در تمام صحنهها با ناكامي كامل مواجه شدند.
مردم سالاري
«ارزش جان انسانها» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن ميخوانيد:
نوشتن آخرين سرمقاله روزنامه در سال 1390 کار راحتي نيست چرا که بايد تلا ش کني مطلبي بنويسي که در آستانه نوروز، با اين موضوع مرتبط باشد اما در عين حال نميتواني نسبت به وقايع روز و نيز مهمترين رخدادهايي که در سال جاري روي داده بي تفاوت باشي. ميتوان درباره انتخابات مجلس نهم نوشت يا طرح سوال از رئيس جمهور و وقايعي که در طول يک سال اخير موجب کليد خوردن اين طرح شد و دهها مساله سياسي و اقتصادي ريز و درشت ديگر.
اما در اين آخرين سرمقاله سال، تصميم گرفتم در مورد «جان انسانها» بنويسم، موضوعي که در کشور ما گويي از اولويت اصلي برخوردار نيست و برخي اهميت آن را خيلي راحت ناديده ميگيرند. جان انسانها در کشورمان در سالي که گذشت چندان ارزشمند نبود و اگرچه گامهايي برداشته شد تا ميزان مرگ و مير کاهش يابد، اما همچنان شاهد تداوم مرگ و مير هستيم; مرگ و ميرهايي که ميتوان از آن جلوگيري کرد و آن را کاهش داد.
مرگ بر اثر زلزلههايي که شدت آنها آنقدر نيست که در شرايط عادي چندان مشکل ساز شود، مرگ براثر آلودگي هوا که گويي ارادهاي براي رفع آن وجود ندارد، مرگ بر اثر سکتههاي قلبي و مغزي که متاسفانه بين افرادي با سنين کمتر از 40 سال هم گسترش يافته و البته قتل و جنايت و... قصد ندارم در اين آخرين سرمقاله سال، کامتان را تلخ کنم اما براي يادآوري بد نيست آمار تصادفات رانندگي را مرورکنيم تا شايد در روزهاي عيد نوروز که تعداد مسافرتها افزايش مييابد و به دليل کمبود هواپيما و خطوط ريلي، اغلب سفرها از طريق جادهها صورت ميگيرد و تصادفات جادهاي به طور صعودي رشد ميکند، بيشتر مراقب جان خود باشيم.
براساس آمار اعلا م شده در نخستين روز از سفرهاي نوروزي که روز پنجشنبه گذشته بود، بر اثر تصادفات جاده اي... کشته و... نفر ديگر زخمي شدند. معلوم نيست تا پايان تعطيلا ت نوروز، چند نفر به اين تعداد کشته و زخمي اضافه ميشود و چند خانواده ديگر عزادار ميشوند.
اينکه چه ميزان از اين تصادفات حاصل نقص جادهها است و چه ميزان مربوط به نقص فني خودروها است و چه ميزان هم به دليل بي توجهي رانندگان به قوانين و مقررات راهنمايي و رانندگي، نيازمند بررسي در مجالي فراخ تر است اما يک نکته را نميتوان از ياد برد و آن، تعدد حوادث منجر به مرگ و مير در ايران در مقايسه با ساير کشورهاست. راه دور نرويم. هفته گذشته، تصادف اتوبوس حامل دانشآموزان بلژيکي در سوئيس که حدود 20کشته برجاي گذاشت، به تيتر اصلي تمامي شبکههاي خبري اروپا در طول سه روز تبديل شد.
نخست وزير بلژيک به سوئيس رفت و مراسمي در نقاط مختلف به منظور ابراز همدردي با خانواده کشته شدگان و مصدومان اين حادثه برگزار شد اما در ايران، کشته شدن جمعي از دانش آموزان براثر تصادف اتوبوس حامل آنان در اردوي راهيان نور، هيچ جايي در خبرهاي اصلي رسانهها پيدا نکرد و مسوولا ن هم هيچ يک مسووليت اين حادثه را به گردن نگرفتند.
يک تصادف با حدود 20 کشته در يک کشور اروپايي، روزهاي متوالي تيتر اول خبرگزاريهاي غربي ميشود اما درايران روزانه به طور متوسط 63 نفر در حوادث جادهاي جان خود را از دست ميدهند و چند برابر اين تعداد، زخمي و مصدوم و شايد معلول ميشوند اما به جز فرماندهان نيروي انتظامي که با هشدار و جريمه در پي کاهش حوادث رانندگي و تلفات ناشي از آن هستند، هيچ يک از مسوولا ن قدمي جدي براي کاهش اين تلفات بر نميدارند; نه براي بهبود وضع جاده ها، نه براي ارتقاي استاندارد خودروهاي داخلي و نه براي ارتقاي سطح فرهنگ رانندگي در ميان مردم، گويا عدهاي به اين وضعيت خو گرفتهاند چون از ديدگاه آنها جان انسانها آنقدرها هم ارزش ندارد.
تلفات حاصل از تصادفات رانندگي، تنها يک نمونه از کم ارزش بودن جان انسانها در کشور ماست اما از ذکر نمونههاي ديگر گذر ميکنيم و در اين آخرين سرمقاله سال، تنها آرزو ميکنم که در سال جديد جان انسانها برايمان ارزش بيشتري داشته باشد و خودمان بيشتر مراقب جانمان باشيم.
شرق
«شادباش به ايرانيان» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم پروفسور فضلالله رضا است كه در آن ميخوانيد:
1- با سلام و درود نوروزي
هنگام فرودين كه رساند
ز ما درود
بر مرغزار ديلم و طرف سپيدرود
كز سبزه و بنفشه و گلهاي رنگرنگ
گويي بهشت آمده از آسمان فرود
م- بهار 1315
2- اندرز سال نو
نوروز و اورمزد و مه فرودين رسيد
خورشيد از نشيب سوي اوج سر كشيد
جام جم است صفحه تاريخ روزگار
مانده به يادگار ز دوران جمشيد
لوحي است در زمانه كه دروي فرشتهاي
بنمود نقش هر چه ز خلق زمانه ديد
پند پدر معنوي
هاناي پسر به پند پدر دلي سپاركاو
اين گوهرگران را با نقد جان خريد
هر كس به پند مشفق يكرنگ داد گوش
گلهاي رنگرنگ ز شاخ مراد چيد
من خود به كودكي چو تو نشنيدم اين حديث
تا دست روزگار گريبان من دريد
پند پدر شنيدم و گفتم ملامت است
زانرو از آزمايش آن طبع سر كشيد
چل سال درس خواندم، در نزد روزگار
تا گشت روز من سيه و موي من سپيد
چندي كتاب خواندم و چندي معاينه
ديدم خرام گيتي از وعد و از نويد
بخشي ز پندهاي پدر شد درست ليك
بسيار از آن بماند كه پيري فرا رسيد
ديدم كه پندهاي پدر نقد عمر بود
كان مهربان به مهر به من بر پراكنيد
خوش آنكه در صباوت قدر پدر شناخت
شاد آنكه در جواني پند پدر شنيد
م- بهار 1309
3- كشورهاي پيشرفته
كشورهايي هستند كه دانشهاي كاربردي و فناوري، مانند مهندسي و پزشكي و علوم اجتماعي را براي بهبود زندگاني و گسترش رفاه شهروندان خود خردمندانه به كار گرفتهاند. مانند مخابرات و ترابري و بهداشت، آموزش و پرورش، شهرسازي و شبكههاي اقتصادي و بازارها و رسانهها. تمدن اين كشورها بر پايگاههاي مادي استوار شده است. از اين رو آنها به جذب منابع طبيعي زمين و دستيابي به ابزار جنگ و سيادت نظامي و اقتصادي، علاقه ويژهاي دارند. ابرقدرتهاي زمان ميكوشند كه كليد اوج پيشرفتهاي روز و بازارها را در انحصار خود نگاه دارند.
قدس
«اخلاق اسلامي گمشده سياست ورزي امروز» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمدسعيد احديان است كه در آن ميخوانيد:
لحن و محتواي پاسخهاي آقاي احمدي نژاد به سوالات منتخبان مردم در مجلس به گونهاي بود که هم برخي از آن تلقي توهين کردند و هم عدهاي بخشهايي از آن را دروغ خواندند.
نه تنها درباره اظهارات رئيس جمهور بلکه درباره گفتههاي هيچ فردي نميتوان و نبايد ادعاي "توهين" يا "کذب" را به اين سادگي مطرح کرد چرا که در نگاه اخلاق اسلامي حکم صادر کردن در اين زمينهها بعد از يقيني ممکن است که کوچکترين احتمالي در آن ناممکن شده باشد و احراز چنين شرايطي بسيار سخت خواهد بود اما اين صعب بودن احراز توهين عامدانه يا دروغ يا رذائل اخلاقي از اين قبيل نبايد توجيهي باشد درباره رفتارهايي که گرچه ممکن است از لحاظ شرعي تهمت، دروغ، توهين، غيبت و... محسوب نشوند اما آثار اجتماعي اين احکام را با خود به همراه ميآورند. به عبارت روشن تر به عنوان مثال شايد نتوان ادعا کرد گويندهاي که سخنش با واقعيت تطابق ندارد دروغ گفته است اما بي ترديد همانگونه که دروغ بر روان، باور و اعتماد جامعه تاثير تخريبي دارد آن سخن نيز همان تاثير را خواهد گذاشت و باعث بي اعتمادي جامعه ميشود. با اين وصف اگر به کارنامه برخي سياست ورزان اعم از مسئولان و فعالان و نخبگان سياسي نگاهي بيندازيم ميتوانيم به برآيند کلي اين سياست ورزي نمره منفي بدهيم.
مروري بر گفته ها، عملکردها و رفتارهاي سياست ورزان کشور به روشني اين امر را نشان ميدهد و اظهارات رئيس جمهور در مجلس فقط بهانه طرح اين مساله مهم است.
مروري بر انبوه وعدههاي عمل نشده مسئولان در حالي که قرآن رعايت "عهد" را جزوي از صفات مومن اعلام کرده است (والذينهم لاماناتهم و عهدهم راعون). 352 وعده ثبت شده در بانک اطلاعات دفترپژوهش موسسه فرهنگي خراسان(روزنامه خراسان) که زمان سررسيد آن رسيده و به بسياري از آنان عمل نشده، شاهدي براين ادعا است.
تعدد سخنان و اظهارات متناقض مسئولان نسبت به گفتههاي پيشين خود يا نسبت به ديگر اطلاعات يا اظهارات ديگر مقامات رسمي که شائبه دروغ گويي را ايجاد ميکند. نرخ رشد اقتصادي، مسئول واردات بي رويه ميوه، 11روز خانهنشيني، قانوني بودن نظام جديد آموزشي، نحوه عزل وزير امور خارجه نمونههايي از مثالهايي است که طرح همه آنها خارج از حوصله اين يادداشت ميباشد.
بيان ادعاهايي که نه با تجربيات کارشناسي سنخيتي دارد و نه با واقعيتهاي ملموس مردم قابل تطبيق است مانند ايجاد 2. 5 ميليون شغل در يک سال، آمار اشتغال، ادعاي گران نشدن مسکن وبرخي کالاها و...
طرح بي پرواي ادعاهايي قبل از اثبات آن حتي براي خود گوينده يا نويسنده به گونهاي که جامعه آن را مصداق تهمت زدن تلقي ميکند. از مباحث مطرح شده در آن مناظره کذايي و تهمت دروغ گويي به رئيس جمهورگرفته تا مثلا افشاگريهاي بي سندي که عليه اين و آن براساس شنيده يا گمانهاي فضاي سايتهاي خبري را پرکرده است مثالهايي از اين آفت موجود در اخلاق سياسي برخي سياست ورزان است.
حتي اگر خوشبينانه به برخي ادعاها درباره اشخاص که در قالب افشاگري ارائه ميشود، بنگريم و آنها را مطابق واقع بدانيم، آيا به راستي چه مقدار از افشاگريهاي به فرض صحيحي که در حال نشر است براساس وظيفه اجتماعي صورت ميگيرد و مشمول حکم غيبت نميشود؟
و مهمترين آفتي که امروز نه مانند خورده شدن تنه درخت توسط موريانه بلکه مشابه هجمه ملخها به هکتارها کشتزار، در حال تخريب پايههاي اخلاق اجتماعي جامعه است تخريب گسترده و نفي رقيب سياسي براي رسيدن به اهدافي است که از نظر مردم کسب قدرت(از نوع مذموم آن) تلقي ميشود. اگر نگاهي به گفتهها و رفتارهاي برخي سياست ورزان در انتخاباتهاي چند دوره اخير رياست جمهوري و مجلس بيندازيم يا ادبيات حاکم بر رسانههاي حامي جريانهاي سياسي در طول سالهاي اخير را بررسي کنيم خواهيم ديد که متاسفانه اين فضا روز به روز بدتر شده است. ديگر نه مسئول و خدمتگزاري از گزند تخريبهاي بعضا مغرضانه به ظاهر منتقدان در امان است، نه رقابتهاي سياسي بدون نفي ديگران به جاي اثبات خود به ظاهر پيروزمندانه به پايان ميرسد. فعاليتهاي سياسي پرشده است از سياه نمايي ها، تهمت زدن ها، غيبت کردن ها، نفي ديگران، بولتن سازي عليه معتمدان انقلاب و استوانههاي روحانيت، فاصله گرفتن دوستان ديروز، استفاده از ظرفيت تشکيلاتي نهادهايي مقدس عليه رقبايي حتي با سليقه سياسي همسان، پيامک سازي عليه رقيبي که او را قبول نداريم، استفاده از "ادبيات چماقي" به جاي "نقد منصفانه" مانند چماق ساکتين فتنه يا در طرف مقابل چماق افراطي گري، اصرار بر دفع حداکثري به جاي جذب حداکثري و....
دنياي اقتصاد
«بهار زيبا و انتظارات» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است كه در آن ميخوانيد:
جشن نوروز ايرانيان در ميان جشنهايي كه ساير ملل دارند به دليل همزماني آن با نو و تازه شدن زمين، يگانه و باشكوه است.
پوست انداختن زمين و دور شدن از سرما و يخبندان و رويش جوانهها و گل كردن شكوفهها در كوه و دشت و شهر و روستا، جان ايرانيان را نيز شاداب و تازه كرده و نيروي تازهاي در جسم و جان آنها تزريق ميكند. شهروندان اين سرزمين در روزهايي كه همراه دوستان، آشنايان و خانواده خستگي يك سال كار و تلاش را از تن به در ميكنند، فرصت دارند كارنامه و برنامه خود را نيز ارزيابي و تدارك ببينند. فعالان صنعتي و اقتصادي ايران و همچنين مسوولان اداره جامعه در نهادها و موسسهها و سازمانهاي دولتي نيز در اين روزها، اين ارزيابي از كاميابيها و ناكاميهاي خود را در دستور كار قرار خواهند داد. مهمترين پرسشي كه فعالان اقتصادي ايران احتمالا در دستور ارزيابي و بررسي قرار ميدهند برخي گرههاي ناگشوده در كسبوكارشان است كه به دليل تصميمات نادرست پديدار شده و كار را دشوار ميكند.
چگونگي اجراي مرحله دوم هدفمند شدن يارانهها، چگونگي تنظيم بودجه 1391 و راههاي مقابله با تحريمهاي غرب و ايالاتمتحده آمريكا، سه مسالهاي هستند كه در روزهاي پاياني سال 1390 حل ناشده باقي ماندهاند.
سه مساله يادشده هر كدام ابعاد و زواياي ويژهاي دارند كه اگر در همان روزهاي نخست سال آينده شفاف و روشن نشوند، دردسر كار و برنامهريزي را براي فعالان اقتصادي افزايش ميدهند. آيا نهاد دولت به عنوان قوه اصلي در تهيه برنامهها و نهادي كه امكانات مادي و تصميمسازي را در اختيار دارد، در مسير شفاف كردن نكتههاي يادشده حركت خواهد كرد؛ اين چيزي است كه فعالان صنعتي و اقتصادي از دولت انتظار دارند و وظيفه دولت است كه به اين انتظارات پاسخ دقيق، كارشناسانه و از سر مسووليت و دلسوزي دهد.
از سوي ديگر اما فعالان صنعتي و اقتصادي ايران زمين توجه داشته باشند كه همزمان با زايش و رويش شادابي و طراوت زمين، سازمان ذهني و مادي خود را تازه كنند.
حركت در مسيرهاي پيشين و چشم دوختن به ذهن و عمل يك گروه كوچك به نام دولت – با همه عظمتي كه از نظر امكانات در اختيارش است- چيزي نيست كه به رونق و ترقي كار آنها منجر شود. بدترين حالت اين است كه كسب و كار سال 1391 را در ادامه و در وضع سالهاي خوب و روان سالهاي قبل ديده و همان رفتارهايي انجام شود كه در سالهاي آسان سپري شده، انجام ميشد. از نو و تازه شدن طبيعت و زمين ميتوان درس گرفت و براي ماندن در بازار دنبال راههاي جديد رفت. نهاد دولت و مسوولان دولت نيز فرصت تازهاي دارند كه در سال 1391 روشهاي ناكارآمد سالهاي قبل را دور ريخته و در مقابل با فعالان صنعتي و اقتصادي، حركتهاي جديد را در دستور كار قرار دهند. فرصتي كه بهار زيبا و دلنشين در اختيار شهروندان اين مرز و بوم كهن قرار داده است را مغتنم بدانيم و جان و ذهن خويش و سرزمين خود را تازه و شاداب سازيم.
حمايت
«ضرورت تقويت روزافزون مردم سالاري ديني» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
در جهان امروز کمتر جامعهاي را ميتوان يافت که خواهان رعايت حقوق انساني خود و گسترش رفاه و بهزيستي بيشتر نباشد. همچنين کمتر جامعهاي را ميتوان يافت که خواهان اين نباشد که سرنوشت آن جامعه را خود مردم تعيين کنند. اين تعيين سرنوشت در شکل کلان اداره امور جامعه ذيل عنوان مردم سالاري يا محوريت مردم در اداره همه امور، تجلي پيدا ميکند فلذا هرچه مردم سالاري يا به تعبير فرنگي آن، دموکراسي، قوي تر و ريشه دارتر در يک کشور وجود داشته باشد فرض بر آن است که آن جامعه بهتر اداره ميشود و رضايت مردم بيشتر تأمين شده است. محوريت مردم در اداره امور جامعه مدلهاي مختلفي در سراسر جهان دارد. به همان نحو که مباني نظري مختلفي براي آن عرضه شده است مثلاً دموکراسي ليبرال، دموکراسي سوسيال، دموکراسي مبتني بر دين.
هر يک در مباني نظري تفاوتهايي با هم دارند و همچنين در حيطه هدف گذاري ها، حد و حدود و مرزبنديهايي با يکديگر دارند ولي همه اين مدلها حسب آنچه اعلام ميدارند، در تلاشند تا حق تعيين سرنوشت مردم در عرصههاي مختلف اداره جامعه را جدي تر عينيت ببخشند. طبيعي است که بين صاحبنظران و قائلان به هر يک از مدلهاي مزبور نيز بگومگوها و بحثهاي نظري جريان دارد از اين جهت که اين به ديگري ايراداتي وارد ميسازد يا مدل خود را کامل تر از حيث نظري معرفي و داراي آثار بهتر از حيث عملي ميداند.
در کشور ما نيز ديدگاههاي متنوعي را ميتوان يافت. برخي روشنفکران عرفي دل در گرو مباني نظري دموکراسي ليبرال دارند و از آن حمايت ميکنند، برخي نيروهاي چپ گرا مدل سوسيال دموکراسي را مناسب تلقي ميکنند و دائماً از آن حمايت بعمل ميآورند و در کنار اين رويکردهاي فکري حداقلي، ديدگاه اکثريتي که هم حاکميت و هم قشرهاي مختلف جامعه ايران از آن حمايت ميکنند مدل مردم سالاري يا دموکراسي با رعايت موازين ديني و الهي است. البته در همين رويکرد نيز برداشتهاي مختلفي عرضه ميشود که طرح آنها خارج از مجال فعلي است ولي اين نقطه مشترک در همه وجود دارد که دغدغه رعايت مردم سالاري با لحاظ موازين ديني را دارند.
در خصوص اين رويکرد فکري، طي سالهاي اخير متون تحقيقي متعددي توسط اهل فکر تهيه و عرضه شده است. برخي از مقامات خصوصاً رهبر معظم انقلاب مکرر در اين خصوص اظهار نظر داشته و سعي کردهاند که چارچوبهاي نظري آن را معرفي کنند و تفاوتهاي آن با ساير مدلهاي دموکراسي را مشخص سازند. با همه اين تلاشهاي نظري، توجه بسياري از مخاطبان در داخل و خارج کشور معطوف به وضعيت عملي و آثار عيني و ملموس و قابل سنجش است.
به عبارت ديگر، بسياري از مخاطبان براي جذب به مباني نظري مردم سالاري ديني و پذيرش اينکه اين مدل مردم سالاري کارايي بيشتري در تأمين حقوق مردم و تحقق جامعه سالم دارد به آثار عيني توجه ميکنند و اگر آثار عيني در حوزههاي مختلف آنها را مجاب نسازد اين مدل را رد ميکنند و حتي بعضاً شنيده شده که اين شبهه را مطرح ميسازند که اين عناوين من درآوردي و بيشتر از موضع انفعالي و براي توجيه عملکردهاست تا اينکه مبتني بر يک راهبرد کلان براي بهبود امور و ارائه الگوي کارآمد در سطح جهاني باشد. اين شبهه و موارد مشابه را بايد يک به يک مطرح کرد و با استدلال و منطق و ارائه مستندات دقيق رد نمود تا طراحان اين ديدگاهها تصور نکنند که عجزي از جهت مباني نظري و استدلالي موضوع وجود دارد.
اما نکته مهمي که براي اهل نظر مدافع مردم سالاري ديني باقي ميماند عرصه عمل و اجراست که طبيعتاً به متفکرين و اهل نظر مربوط نميشود و متصديان امور کشوري بايد پاسخگوي آن باشند. اگر متصديان امور کشور در عرصه قضايي، اجرايي، تقنيني، و ساير نهادها عملکردهاي مناسب و شايستهاي نداشته باشند و به صورت قوي و کارآمد نشان ندهند که مبتني بر ارزشهاي الهي و با محوريت قرار دادن احترام به نظر و عقل جمعي جامعه بهتر ميتوان جامعه را ساخت و حقوق مردم را رعايت کرد، طبيعتاً کاري از دست اهل نظر و متفکران براي رد شبهات و ايرادات و هجمههاي مختلف برنميآيد چراکه هرچه آنها از مدينه فاضله و آرمان شهر اسلامي سخن به ميان آورند و مباني نظري آن را در رقابت با ساير مکاتب فکري به خوبي تبيين نمايند، باز عملکردهاي نامناسب متوليان امور همه زيباييهاي ترسيم شده را بهم ميزنند و مخاطبان را دفع ميکنند.
با تأکيد بر اين نکته مهم، لازم است در پايان سال 1390 يک مرور فشرده داشته باشيم و ببينيم از حيث عملي و عيني آيا گامهاي موثرتري براي گسترش و تعميق مردم سالاري ديني برداشتيم يا خير؟ اين پرسش را مبتني بر عملکردهاي مراجع رسمي و هم عملکردهاي خود مردم و عموم شهروندان بايد پاسخ داد.
همچنين لازم است شاخصهاي دقيقي در عرصههاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و مدني مشخص نمود و مبتني بر شاخصها به ارزيابي عملکردها نشست تا به دقت مشخص شود که موفقيتهاي ما چه بوده و ناکاميها يا اشکالات کجا بوده که لازم است در سال جديد براي تقويت نقاط مثبت و رفع موارد منفي قدمهاي موثري برداريم. به عنوان مثال در عرصه سياسي و مدني، انتخابات چه از حيث کمّي و چه از حيث کيفي يکي از شاخصهاي مهم دموکراسي است. فعاليت احزاب و نهادهاي مدني درهمين عرصه چه از حيث کمّي و چه از حيث کيفي، يکي ديگر از شاخصهاي مربوطه است.