کامران
علمدهی در روزنامه ایران نوشت: کشته شدن سه دختر و یک پسرجوان درسانحه
هولناک رانندگی نیمه شب پایتخت، یک باردیگر زنگ خطرهای جدی درباره
رانندگیهای پرخطرجوانان را به صدا درآورد. دراین حادثه دلخراش، خودرو تیبا
حامل 7 دختر و پسر هنگام بازگشت از جشن تولد و به سبب سرعت زیاد و ناتوانی
راننده در کنترل خودرو، در اتوبان ارتش واژگون شد که چهار تن از
سرنشیناناش در دم جان باختند.
شدت این تصادف به
حدی بود که در همان برخورد اول خودرو با جدول، سه تن از سرنشینان خودرو به
بیرون پرتاب شدند و چهار نفر دیگر که میان آهن پارهها گرفتارشده بودند
باتلاش دو ساعته نیروهای آتشنشانی و پس از بریدن ستونها و سقف، از خودرو
خارج شده و به بیمارستان انتقال یافتند. این درحالی بود که رئیس پلیس
راهنمایی و رانندگی پایتخت نیز ساعاتی پس از انتشار این خبر از احتمال مصرف
مشروبات الکلی توسط سرنشینان خودرو وبخصوص راننده سخن گفته بود، اما اگر
حتی جواب پزشکی قانونی درخصوص تست الکل راننده و سرنشینان خودروی مذکور
منفی باشد بازهم این نوع رانندگیها از ابعاد مختلف قابل تجزیه وتحلیل است.
اما
بواقع چه عللی باعث بروز رفتارهای مخاطرهآمیز از سوی رانندگان جوان
میشود. بهطور کلی بسیاری از کارشناسان، بحث عقب ماندگی و تأخر فرهنگی را
مهمترین عامل بروز چنین رفتارهایی میدانند. برخی هم بر این باورند که
نبود تفریحات سالم در جهت تخلیه انرژی جوانان موجب اتفاقات ناگوار و سوانح
تلخ در رانندگی میشود.
از دیگر مسائل
مرتبط با این سوانح، بحث تحریک راننده از سوی سرنشینان خودروهاست بهطوری
که رانندههای جوان بدون کمترین تأمل، تصمیم میگیرند که هرطور شده پیروز
رالی سرعت در اتوبانها، آزادراهها و حتی خیابانها باشند.
حتی
تا مدتها پیروزی در این رالیهای هولناک نقل محافل دوستانهشان میشود.
غافل از اینکه هنگام ارتکاب چنین رفتارهای ناهنجار چه آسیبهای روحی و جسمی
به رانندگان وسرنشینان سایر خودروها وارد کردهاند.
البته
پلیس در سالهای اخیر برخوردهای جدیتری نسبت به رفتارهای جنونآمیز برخی
از رانندگان خطرساز داشته است، اما به نظر میرسد این حجم از کنترلها کافی
نیست و باید برخوردهای قاطعتر با رانندگان هنجارشکن و مرگ آفرین صورت
گیرد.حتی درصورت نیاز باید قوانین مربوطه نیزمورد بازنگری قرارگیرند.
آموزش، مدیریت و قانون سختگیرانه بهترین راهکار
دکتر
مجید صفاری نیا –روانشناس اجتماعی- به خبرنگارحوادث «ایران» میگوید: «در
بسیاری از کشورها مصرف مشروبات الکلی آزاد است اما درهیچ یک از آن کشورها
اجازه رانندگی به شخصی که مشروبات الکلی نوشیده است داده نمیشود. ضمن
اینکه با این افراد با شدت و قاطعیت برخورد میکنند. بنابراین پلیس هیچگونه
گذشتی در قبال رانندگان متخلف ندارد.
از سوی دیگر همانطورکه
میدانیم در موقع رانندگی، ذهن باید در مرحله کاملاً هوشیار باشد. با این
حال گاهی شاهد هستیم رانندگانی با تجارب بسیار زیاد به خاطر کاهش تمرکز حتی
10 درصدی گرفتار تصادفهای مهیب میشوند. حال در نظر داشته باشید که
راننده از محرکهایی چون الکل و مواد مخدر استفاده کرده باشد. آنگاه دیگر
تمرکز به پایینترین سطح خود رسیده و راننده در مقابل حوادث آنی توان کنترل
خودرو را ندارد. بهعنوان نمونه، مثل اتفاقی که چند شب قبل در بلوار ارتش
تهران رخ داد.
البته باید در نظر داشته
باشیم حتماً نیازی نیست که تمرکز ما در هنگام رانندگی با استفاده از مواد
محرک کاهش یابد. بهطور طبیعی بعضی از مواقع مغز دچار «هیپوکسی» شده و کمتر
اکسیژن را دریافت میکند. در این شرایط هم قوه تصمیمگیری و تمرکزراننده
کمتر میشود که میتواند در صورت بروز یک اتفاق به سانحهای مرگبار بینجامد
که در این صورت احتیاط در همه مواقع مانع بروز چنین حوادثی میشود.در خصوص
رفتارهای مخاطرهآمیز و جنون سرعت در میان برخی از جوانان نیز معتقدم
بهترین راهکار برای برون رفت از این ناهنجاریها، آموزش، مدیریت و کنترل
نامحسوس است.
باید توجه داشت ما در بحث
آموزش و مدیریت بخوبی عمل نکردهایم و در بحث کنترل نامحسوس هم باید جدیت و
قاطعیت بیشتری به خرج دهیم تا بسیاری از رانندگان متخلف همواره سایه قانون
را بر سر رفتار مخاطرهآمیز خود حس کنند.نکته دیگر موضوع تله اجتماعی است
که رانندگان پرخطر آگاهانه یا ناآگاهانه برای سایر افراد جامعه رقم میزنند
بهطوری که آنها بهخاطر نفع شخصی، دیگران را دچار مشکل میکنند. تله
اجتماعی تنها مربوط به تصادفها و سوانح این چنینی نیست، حتی آلودگی هوا هم
که این روزها شاهدش هستیم از همین قانون تبعیت میکند، بهطوری که افراد
با نفع شخصی از خودروهای خود استفاده و هوای شهر را برای سایرین آلوده
میکنند.درباره موضوع جوگیری رانندگان جوان بخصوص پسرها هم باید بگویم که
نمیتوان بهطور قاطع گفت که اغلب سوانح رانندگی و جنون سرعت بر اثر جوگیری
رانندگان رخ داده است، اما میتواند تأثیرگذار باشد. در اینجا با ذکر یک
مصداق پیامم را کامل میکنم.
بهعنوان نمونه
یک موتورسوار را در نظر بگیرید که از کلاه ایمنی استفاده نمیکند و در
خیابان بر اثر عبور از چراغ قرمز با خودرویی برخورد میکند. آیا این
موتورسوار بر اثر جوگیری از سوی جنس مخالف تصادف کرده یا به خاطر همان مبحث
تله اجتماعی؟! بیتردید او نفع شخصی را فدای شرایط و موقعیت سایر وسایل
نقلیه کرده و بر این باور بوده که کلاه ایمنیاش باعث گرما در ناحیه سر و
موهایش میشود. حتی برای عبور از چراغ هم به خاطر نفع شخصی که زودتر به
مقصد برسد عبور کرده است. بنابراین بسیاری از رفتارهای مخاطرهآمیز
رانندگان جوان و کم تجربه به خاطر منافع شخصی و در نهایت بیفکری صورت
میگیرد.
جنون سرعت نتیجه واپس ماندگی فرهنگی
دکتر
امانالله قرایی مقدم- جامعه شناس-نیز درباره جنون سرعت میگوید: اینها
همه نتیجه واپس ماندگی و تأخر فرهنگی است. این یک اصل خدشهناپذیر است به
طوری که فرهنگ استفاده از هیچ وسیلهای را بخوبی نمیدانیم.
فرهنگ
دو قسمت است. بخش اول فرهنگ مادی است که به تعبیری حسی و لمسی است. همانند
قاشق ، مبل ، ساختمان و تلفن همراه که خیلی زود میتوان استفاده از آن را
آموخت. بخش دوم هم فرهنگ معنوی است. در این بخش افراد جامعه به زمان بیشتری
نیاز دارند تا بتوانند با طرز بهکارگیری داشتههایشان آشنا شوند. این
مبحث هم مربوط به کشور ما نیست. در همه دنیا این مبحث وجود دارد و در هیچ
کجا هم این دو بخش با هم رشد پیدا نمیکنند. منتها در کشورهای توسعه یافته
چون زودتر به فرهنگ مادی رسیدهاند و زمان لازم را برای طرز بهکارگیری
داشته هایشان داشتهاند، استفاده بهینه تر از وسایل و ادوات دارند.
شما
در نظر داشته باشید هر فردی که پول دارد میتواند طی مدت کوتاهی یک خودروی
گرانقیمت را خریداری کند، اما سؤال اینجاست که آیا هر فردی فرهنگ درست
استفاده ازخودروی آخرین مدل را هم دارد؟!
یا اینکه
برخی افرادی را میشناسیم که در خانه قاشق و چنگال نقره دارند اما وقتی
میخواهند غذا را بجوند، صداهای ناخوشایندی از دهانشان خارج میشود!
بنابراین فقط داشتن، ملاک نیست بلکه فرهنگ استفاده از داشتهها مهم است.
وقتی برخی جوانان ما که ازخانوادههای نوکیسه نیزهستند فرهنگ استفاده از
یک خودرو را ندارند نباید اجازه هرکاری را به خودشان بدهند. تا هم جان خود
و هم سرنشینان سایرخودروها و حتی عابران را به خطر بیندازند. به طور قطع
فاجعه بلوار ارتش نتیجه یک تأخر فرهنگی است و تا ما در بحث فرهنگ معنوی به
رشد فزایندهای دست پیدا نکنیم، یا باید شاهد سوانح دلخراش اینچنینی باشیم
یا اینکه باید سطح انضباط و قوانین را ارتقا دهیم.البته این مسأله تنها
مربوط به افراد عادی جامعه نمیشود.
برخی مأموران
پلیس ما هم سختگیریهای جدی قانونی را اعمال نمیکنند اما اگر در کشوری مثل
آلمان فردی با سرعت غیرمجاز حرکت کند یا در حالت مستی پشت فرمان خودرو
بنشیند و پلیس احساس کند که فرد حالت عادی ندارد یا جنون سرعت دارد، بدون
هیچ گذشتی خودرو را متوقف و جریمه سنگینی اعمال خواهد کرد. حال آنکه در
کشور ما برخی از مأموران در صورت مشاهده تخلف رانندگان و رفتارهای پرخطر
هنگام رانندگی، گذشت میکنند و در نهایت جریمهای برای فرد متخلف در نظر
میگیرند. متأسفانه دراین شرایط فرد خاطی نه تنها تنبیه نشده بلکه با اندک
جریمه ممکن رفتارهای خطرساز و هنجارشکن خود را ادامه خواهد داد. به هرحال
فکر میکنم تا زمانی که ما نتوانیم سبک زندگیمان را تغییر دهیم و از
داشتههایمان بخوبی استفاده کنیم، بروز این اتفاقات آخرین بار نیست.