|
روزنامه آفتاب یزد: محسن رضایی و محمدباقر قالیباف آن قدر در انتخابات مختلف شرکت کردهاند که دیگر بحث نظامی بودنِ آنها در حاشیه است و بیشتر، از این دو به عنوان چهرههای سیاسیای یاد میشود که میخواهند طعم «پاستور» نشینی را به هر طریق ممکن درک کنند.
اما از بعدِ انتخابات ریاست جمهوری 1396، یکی از مهمترین مباحث، همواره بودن یا نبودن نظامیها در انتخابات به ویژه انتخابات ریاست جمهوری است، مسئلهای که احمد بخشایش اردستانی آن را تلاش رقبا میداند و نه خواست خودِ نیروهای نظامی و سید جواد میری میگوید چون عمر دوگانههای اصلاحطلب و اصولگرا به سرآمده، لابد باید به این موضوع نیز اندیشید.
روحانی به دنبال آزادسازی قیمت هاست
برای رسیدن به این پاسخ که آیا رئیس جمهور بعدی ـ 1400 ـ یک نظامی است یک استاد جامعه شناسی سیاسی میگوید: «برای این که به این سوال شما بتوانم پاسخ دهم، یک مقدار باید وضع موجود را بشکافیم؛ وضع موجود یعنی در زمانهای که دکتر روحانی روی کار هاست، تقریباً خیلی چشم انداز و افق مثبتی نمیبینم به خاطر اینکه طرح اقتصادی آقای روحانی همان نسخه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است؛ نسخه ی صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی مترادف با آزادسازی قیمتها است که البته گاهی از اوقات نیز خوب است زیرا، به عقیده ی عده ای،
نرخ بهره را تابع نظامات بانکی میکند، قیمتها را آزاد میکند و شاید در آینده رونق اقتصادی به وجود آورد ولی، این طرح برای بسیاری از کشورهایی که منابع زیرزمینی مثل نفت و میعانات گازی و بنزین و نظایر اینها را ندارند شاید مثمر ثمر باشد که برای نمونه، کشورهای غربی معمولاً و شاید اکثراً از این طرح استفاده میکنند اما برای کشوری با دریایی از ثروتهای طبیعی بعید به نظر میرسد که جواب مثبتی ارائه دهد.»
تجربیات امروز روحانی همان مدل 35 سال قبل ترکیه است
بخشایش اردستانی با اشاره به تجربیات ترکیه که حدوداً 35 سال قبل انجام شده به این نکته اشاره میکند که در کنار این تجربه و آزادسازی قیمت ها، دولت هوای بخشی از مردم از جمله کارمندان و نظامیان را داشت و در قالبهای مختلف، مابه التفاوت قیمتها را به گونهای جبران میکرد تا زندگی آنان چندان دچار تنگی و سختی نشود. وی ادامه میدهد:« وقتی در جامعه این مبحث رواج پیدا میکند که شاید رئیس جمهور بعدی یک نظامی باشد یعنی جامعه در رهاسازی قیمتها و رشدتورم، بیش و پیش از هر تفکر و اندیشهای دچار سرخوردگی میشود و در این میان برخی روی این طبل میکوبند؛ حالا که اصلاحطلب و اصولگرا نتوانست حتما نظامیها میتوانند.»
حضرت امام (ره) تکلیف نظامیها را مشخص کرده اند
وی ادامه میدهد: «حضرت امام (ره) تکلیف نظامیها را مشخص کردهاند.» این نماینده اسبق مجلس خاطرنشان میکند: «چون از لحاظ قانونی، از لحاظ دیدگاه مقام معظم رهبری، از لحاظ دیدگاه امام (ره)؛ نظامیها حق دخالت در سیاست را ندارند اینها وقتی که بازنشسته شدند یا وقتی که استعفاء دادند یا حتی وقتی که لباس نظامی شان را در میآورند وارد فضای سیاسی میشوند و وارد انتخابات میشوند. این است که الان شما میبینید که عدهای میگویند اگر قرار باشد دولت جوان بیاید نظامیها نیز بخشی از همان مصادیق دولت جوان هستند.»
دولتهای روحانی، هاشمی و خاتمی هیچ تفاوتی با هم ندارند
به نظر بخشایش اردستانی: «در دولتهای ۴۰ سال گذشته، دولت جوان، دولت آقای احمدینژاد بوده است که با تمام دولتهای دیگر فرق میکند. چون دولتهای روحانی و هاشمی و خاتمی هم رنگشان یکی بوده است هم نژادشان یکی بوده است هم افرادشان یکی بوده است(!) بنابراین میشود گفت؛ دولت آقای احمدینژاد، خاصترین دولت بود!»
دایره شورای نگهبان هم دایره تنگ و بستهای است
از نظر این استاد جامعه شناسی سیاسی: «دایره شورای نگهبان هم دایره تنگ و بستهای است و معلوم است که نمیخواهند همه افراد وارد فضای انتخابات شوند مثل استادهای دانشگاه به اسم اینکه رجال سیاسی نیستند و به اسم این که مدیر نیستند و ۸ سال سابقه ندارند طبیعتاً راه داده نمیشوند و در نتیجه افرادی که باقی میمانند انگشتشمار میشوند البته ثبتنام میشوند ولی شورای نگهبان از همه آنها استعفا میگیرد.»
نکته قابل تامل در این گفتگو آن که، احمد بخشایش اردستانی میگوید: « این فضا معمولاً توسط رقبا دامن زده میشود که اجازه ندهید نظامیها وارد شوند، یک عده میگویند نظامیها هم وارد شوند ولی نظامیهایی که سابقه نظامی دارند ولی لباس شخصی هستند و الان دیگر از آن سابقه ی لباس نظامی در آمدهاند مثلاً آقای «محمد» فرمانده است در خاتم الانبیا(ص). درست است قرارگاه خاتم وابسته به سپاه است ولی، نظامی گری کارش نیست، کارش سدسازی است، ساختمانسازی است، راهسازی است و از این تیپ کارها است.»
اصلاحطلبها مشارکت حداکثری را میخواهند
بخشایش اردستانی اضافه میکند: «یک نکته اینجا وجود دارد و آن اینکه من فکر میکنم در انتخابات آتی دو طرز تفکر وجود دارد؛ یک طرز تفکر به مشارکت حداکثری فکر میکند و یک طرز تفکر به مشارکت نسبی فکر میکند. ما در طول ۴۰ سال گذشته بر طبل مشارکت حداکثری کوبیدیم چون اصلاحطلبها مشارکت حداکثری را میخواهند و هر وقت مشارکت حداکثری باشد یعنی جمهوریت نظام تقویت میشود و اصلاحطلبها وارد کارزار میشوند و مدیریت کشور هم تاکنون بیشتر دست اصلاحطلبها بوده است منظور مدیریت اجرایی کشور است.»
اندیشه ی دو قطبی سیاسی منسوخ شده است
در ادامه با دکتر سیدجواد میری به گفتگو میپردازیم و همان سوالها را این بار از کسی میپرسیم که جامعه شناس است و بیشتر روی نظریهها متمرکز شده است. این استاد دانشگاه موضوع را از انتها تحلیل و تفسیر میکند و میگوید: «در ایران فقط سرخوردگی از نیروهای سیاسی نیست؛ چه اصلاحطلب چه اصولگرا. بلکه اساس انتخابات در ایران دچار پارادوکس شده است که این پارادوکس از خرداد76 تا الان بوده و در آن یک پروسه ی آزمون و خطا وجود داشت، هم در بین نیروهای سیاسی که معروف بودند به نیروهای خط امام که بعد تبدیل شدند به اصلاحطلب که همین نیروها بعضی استمرار طلب شدند، بعضی برانداز و حتی برخی از ایران رفتند و برخی نیز در ایران ماندند بعد راست سنتی که بعداً تمامی قدرت حاکمه را در دست گرفت و یک قسمت کوچکی را برای نیروهایی که بعدا اصلاحطلب نام گرفت گذاشته بود(!) یک بازی سیاسی بود.
سه سناریوی پیش رو چیست؟
این تحلیلگر سیاسی ـ اجتماعی معتقد است: سه سناریو را پیش رو میبینم؛
یک سناریو این است که مجلس طرحی دو یا سه فوریتی پیش از انتخابات ارائه دهد که اساساً نهاد ریاست جمهوری را به این معنا که داریم منحل بکند.
سناریوی دوم که بعید به نظر میرسد این است که مانند کشوری مثل انگلیس دو یا سه حزب بزرگ داشته باشیم و این احزاب در محدوده خود جولان بدهند و هر کدام توانستند اکثریت را در مجلس داشته باشند رهبر آن حزب، نخست وزیر خواهد بود. که این فرد کابینه خود را درست میکند. که این مسئله در ایران حداقل تا ده پانزده سال آینده عملا امکان پذیر نیست. چون اصلا چنین احزابی نداریم.
سناریوی سوم که با توجه به روندی که در مسئله انتخابات خصوصاً دور دوم روحانی به بعد که در کشور شاهد آن بودیم این است که انتخابات پرشور مد نظر نیست.
دوگانه ی زبان دیپلماسی و زبان نظامیگری بیمعنا است
این استاد دانشگاه در مواجهه با دوگانه ی دیپلماسی و نظامیگری میگوید: «این دوگانگی زبان دیپلماسی و زبان نظامی با وضعیتی که در کشور داریم ( برجام، وضعیت منطقه، شهادت سردار سلیمانی) را چگونه میتوان حل کرد؟ آیا زبان دیپلماسی جواب میدهد یا زبان نظامی؟ این دوگانگی هیچ جا نه در سیاست خارجی ایران نه در سیاست خارجی هیچ کشور دیگری به معنای واقعی وجود ندارد. حتی زبان نظامی هم نوعی زبان دیپلماسی است. زبان دیپلماسی هم نوعی زبان نظامی است. حالا کجا میشود از زبان دیپلماسی به معنای عرف جامعه بینالملل استفاده کرد، کجا از زبان نظامی، به شرایط کسانی بر میگردد که مدیریت میکنند. ولی بحث اصلی که ما دچار آن هستیم و با شکست برجام از آن یاد میشود این است که اگر در سیاست روزمره ببینیم عمیقتر باید به آن بنگریم. یعنی اساسا آمریکا و اروپا به هیچ وجه رضایت نخواهند داد که یک ایران در منطقه متولد شود که قدرت تاریخی خود را احیا کند. و این فقط جنبه
نظامی ندارد.»