|
روزنامه همدلی: تحریم جمهوری اسلامی ایران از سوی آمریکا، نه فقط به لحاظ سناریوچینیهای بینالمللی منتفعانی دارد؛ بلکه در ایران نیز جناحهای مختلف برای تحت تاثیرقرار دادن بدنه اجتماعی در آن نفع دارند. این روزها مجلس شورای اسلامی برای لغو برجام دست به تصویب طرحی تحت عنوان طرح «اقدام فوری برای لغو تحریم» زد.
در همین بدنه بسیجی از دانشگاه تا مساجد شعارهای ضد آمریکایی سر دادند و خواستار لغو برجام شدند. برخی با پیش کشیدن موضوع ترور دانشمند هستهای حتی پیشنهاد کردند که ایران بندر اسراییلی حیفا را موشکباران کند. جناح اصلاحطلب اما معتقد است که این تقلا کردن و به در و دیوار زدنهای جناح راست برای این است که شانس اصلاحطلبان در پیروزی انتخابات بعدی بالا رفته است. اما آیا واقعاً در شرایطی که نارضایتی عمومی از دولت برآمده از حمایت اطلاحطلبان زیاد است، شانسی برای آنها وجود دارد؟
فعال کردن گسل برجام و تحریم در این روزها از سوی دو جناح سیاسی با تغییر مولفه رئیس جمهور چه اهدافی را دنبال میکند؟ آیا اصولگرایان واقعاً به دنبال کاهش مشارکت مردمی هستند؟ به هر حال واضح است که جنگ دو جناح سیاسی که به ظاهر بر سر تحریم اما در اصل موضوع درباره انتخابات آتی است، افزایش مشارکت انتخابات را هدف گرفته است. به نظر میرسد تئوریسینهای پشت پرده به دنبال چنین دستاوردی از این نزاع و دوگانهسازی هستند؛ چراکه پیش از این هر دو جناح سیاسی عملاً خود را در عرصه رایآوری ورشکسته میپنداشتند و بدون یک چنین عامل دوگانهسازی هر دو به نوعی احساس طرد سیاسی داشتند. حالا هر دو جناح خشنود هستند که میتوانند مولفهای برای جلب توجه جامعه داشته باشند.
اصولگرایان احساس خطر کردهاند
تحلیل رفتار سیاسی اصولگرایان در این مقطع از نگاه اصلاحطلبان اهمیت خودش را دارد. «علی صوفی» فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است که رغبت مردم رفته رفته برای حضور در انتخابات بیشتر میشود و این زنگ خطر را اصولگرایان احساس کردهاند.
او تاکید کرد:«اصولگرایان تصور میکردند همان روند انتخاباتی که در سال ۹۸ حاکم بود، امروز نیز ادامه پیدا خواهد کرد و بدون دردسر انتخابات 1400 را پیروز خواهند شد. این نگرش آنها البته بدون در نظر گرفتن میزان مشارکت مردم و بیاعتنا به تاکیدات مقام معظم رهبری در خصوص مشارکت حداکثری در انتخابات است.»
صوفی روند تحولات فعلی سیاست ایران را با زمان ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی مقایسه کرده و گفت:«چنین وضعیتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۷۶ هم وجود داشت. اصولگرایان آن زمان نیز تصور میکردند که پیروز انتخابات هستند و حتی قبل از انتخابات به دنبال بستن کابینه بودند. آنها فکر میکردند موج نارضایتی که رغبت مردم برای انتخابات را کم میکند، شانس پیروزیشان را افزایش میدهد. آنها خود را پیروز انتخابات میدانستند.»
وی افزود:«انتخابات آمریکا معادله را تغییر داد و تغییراتی که در سطح بینالمللی پیشبینی میشود، باعث شده که آنها شوکه شوند و حس کنند اگر نجنبند این تغییرات به وجود آمده و بحث بازگشت به برجام، امیدها به شروع مذاکرات را در مردم افزایش میدهد. از آنجا که در مذاکره با آمریکا اصلاحطالبان مشروعیت بیشتری در نگاه مردم دارند، آنها احساس خطر میکنند.» این فعال سیاسی اصلاحطلب گفت:«اگر چنین موجی ایجاد شود و درست بلافاصله قبل از انتخابات ۱۴۰۰ مردم امیدوار به ادامه مذاکرات شوند، شانس آنها کم میشود. تیم سعید جلیلی به نمایندگی از جریان اصولگرایی نتوانست مذاکرات را در گذشته پیش ببرد. آنها از سویی معتقد به مذاکره نیستند، چون منافعشان در مذاکره نکردن است و از سوی دیگر اگر هم مجبور به مذاکراه شوند اهلش نیستند، چون مهارت کافی ندارند. بنابراین اصولگرایان به شدت از این موضوع شوکه و نگران شدهاند که انتخابات در سال ۱۴۰۰ به نفع جریان مقابل بچرخد.»
سناریوی رئیس جمهور نظامی پنبه شد
حالا تمایل طیفی از اصولگرایان به روی کار آمدن رئیس جمهور نظامی و سناریوی برنامهریزی شده آنها نیز بعد از انتخابات آمریکا بیشتر تحت تاثیر قرار گرفته است. صوفی با اشاره به اینکه پیش از این گزینه نظامی برای انتخابات ریاست جمهوری مورد توجه جناح راست بود، گفت:«نظامیها در چند دوره انتخابات شانس خود را امتحان کردند. در راس آنها محسن رضایی فرمانده سپاه در زمان جنگ بود که الان هم نفوذی در سپاه دارد، اما رای قابل توجهی در انتخابات نیاورد. فرد دیگر محمدباقر قالیباف بود که با همه حمایتها و پشتوانه مالی و مخارج زیاد در انتخابات شرکت کرد، ولی مردم نسبت به او اقبال نکردند.» او ادامه داد:«حتی مردم از آقای لاریجانی هم استقبال نکردند. نتیجه سناریوی رئیس جمهور نظامی در جامعه ما مشخص شده است. واکنش مردم نسبت به نظامیها همیشه منفی بوده است.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب خاطرنشان کرد:«اما فارغ از این سبقه و پیشینه، اساساً رئیس جمهور نظامی واکنش منفی از سوی آمریکا برای شروع مجدد مذاکرات بر میانگیزد. یک نظامی تعهدات و آموزشهای خاصی دارد که از شخصیتش جداشدنی نیست. این را دنیا و مردم ایران خوب میدانند. سایه نظامیگری همیشه همراه چنین فردی است و تعیین کننده است. او نمیتواند مثل حسن روحانی در عرصه بینالمللی مستقلاً حضور پیدا کند. نظامیها باید در برابر دشمن فرضی از تمامیت ارضی کشور دفاع کنند. اگر یک نظامی دست به اقدامی بزند، آن اقدام نابودی دشمن است. درحالیکه یک رئیس جمهور غیر نظامی چنین نیست. به عنوان نمونه در دولت سیدمحمدخاتمی شاهد تبدیل «محارب به مخالف»، تبدیل «مخالف به منتقد» و «منتقد به موافق» بودیم. این کار یک چهره سیاسی است؛ کاری که نظامیها خوب نمیدانند.»
او ادامه داد:«شاکله نظامیها اساساً با شاکله سیاسی مخالف است و بخشی از وصیتنامه امام خمینی(ره) هم با تاکید فراوان بر این موضوع بوده است، اما برخلاف آن آموزهها، متاسفانه آقای محسن رضایی گفتند میآییم.» وی در پایان تصریح کرد:«آن تایید و رد صلاحیتها از سوی شورای نگهبان نیز عمدتاً با نظر سپاه انجام میشد. نتیجه این شد که مجلسی روی کار میآید که تحت انقیاد سپاه است و باید آن کارایی را که مورد انتظار سپاه است داشته باشد، نه مردم. این مجلس به سرمایه اجتماعی حداکثری معتقد نیست. در ادامه این روند هم دولتی مثل همین مجلس خواهد شد. دولتی که با رای حداقلی بدون پشتوانه مردمی حاکم میشود. برای آنها حاکمیت و قدرت مهم است؛ چراکه آموزش سیاست ندیدهاند، آنها فقط برای مقابله با دشمن فرضی آموزش دیدهاند و به همین دلیل امروز چنین سیاستی را برای لغو برجام دنبال میکنند.»