راز شیشههای زیر زمینی ادیسون
به گزارش برنا، توماس آلوا ادیسون،بچه قوى هیكلى نبود، ولى سرش آن قدر بزرگ بود، كه طبیب شهر همیشه مىگفت:این بچه مغز فوق العادهاى دارد.
یک بار در كانال آب افتاد و چیزى نمانده بود، كه آب او را ببرد، اما به موقع او را از كانال بیرون كشیدند.
بار دیگر در یک آسانسور گندم افتاد و مدتى در میان گندمها دفن شد، ولى باز به موقع او را نجات دادند.
یک روز مىخواست، تسمهاى را كوتاه كند، دو سر تسمه را با انگشتان خود نگه داشت و به یك پسر بچه دستور داد، آن را با تیشه قطع كند، اما تیشه به انگشت ادیسون اصابت كرد و در نتیجه یك انگشت خود را از دست داد .
در یک آزمایش، اسید روى صورتش ریخت، صورتش زخم شد، اما چون چشمهایش بسته بود، آسیبى به چشمان او نرسید.
ادیسون ده ساله بود، كه كارهاى آزمایشگاهى را در زیرزمین خانهاش شروع كرد . بیش از دویست شیشه در طاقچه زیرزمین گذاشته بود و بر روى برچسب شیشهها نوشته بود، زهر، تا كسى به آنها دست نزند .
كتابى در مورد علم فیزیك خرید، با اینكه مطالب كتاب را مىخواند و خوب مىفهمید، اما تا چیزى را آزمایش نمىكرد، به آن اعتماد پیدا نمىنمود .
ادیسون در سن یازده سالگى، كارهاى نیوتن، تاریخ آمریكا، كتاب مقدس و آثار شكسپیر و شعراء و مورخان و دانشمندان مشهور را خوب یادگرفته بود.
او در دوازده سالگى براى بدست آوردن پول بیشتر، در اوقات بیكارى به روزنامه فروشى پرداخت و با سماجت و پشتكار توانست، اجازه فروش روزنامه، كتاب، مجلات و میوه و شیرینى در قطار بین راه «پرت هون» و «دتروا» را كسب نماید. پس از مدتى ادیسون، یك آزمایشگاه شیمى در قطار دایر كرد.
ادیسون به تدریج شش آزمایشگاه بزرگ تشكیل داد، كه كارگرانش نزدیك به دویست و پنجاه نفر مىرسید و آزمایشگاههاى او مدت هفتاد و دو سال فعال بود.
او از ساعت هفت صبح تا ساعت هفت شب كار مىكرد. اولین اختراع ادیسون، یك دستگاه تلگراف بود. ادیسون سرانجام با مطالعه، تحقیق، كار و تلاش شبانه روزى و فوقالعاده، مجموعا 122 اختراع را به نام خود، به ثبت رسانید، از جمله اختراعات او، آثار ارزشمندى مانند لامپ برق، گرامافون، تلگراف، تلفن و رادیو بود، كه در سراسر جهان از آنها استفاده مىشود.
احمد صادقى اردستانى در کتاب "داستانهاى كودكى بزرگان تاریخ، جلد اول" در ادامه این مطلب نوشته است: ادیسون در سال 1847 میلادى به دنیا آمده بود و به سال 1931 چشم از جهان فرو بست، اما سراسر زندگى 74 ساله او آمیخته با كار و تلاش و تحول و اختراع بود، با حوادث سخت و تلخى هم در طول زندگى روبرو مىشد، از هر حادثهاى هم تجربه و درسى مىآموخت.
یک بار هم كه ناخن پاى این محقق و نابغه بزرگ افتاده بود، گفت: امروز ناخن من افتاده است، اگر همه جمعیت روى كره زمین جمع شوند و با هم همكارى كنند كه ناخن مرا آن طور كه بوده است بسازند، همه ناتوان مىمانند، اما بیش از یک ماه طول نمىكشد كه خداوند توانا ناخن مرا همانطور كه اول بود مىسازد و این دلیل بزرگى است كه همه موجودات عالم را پروردگار عالم به وجود آورده است.