|
تهران امروز: مادري با كودك چهارماههاش به جاي برپايي جشن تولد پدر خانواده، قرباني جنايتي دلخراش شدند.پدر خانواده ادعا ميكند وقتي با كيك تولدش به خانهشان رفته، با پيكرهاي بيجان همسر و پسربچهاش روبهرو شده است.
ساعت 21 شامگاه چهارشنبه 20 فروردين ماه سال جاري ساكنان بلوك شفق 3 در كوي شفق با داد و فريادهاي زنانه و مردانهاي بيرون از خانههايشان ريختند.دختري جوان كه آشفته بود مدام فرياد ميزد: «كشتند، زنداداشم و بچهاش را كشتند و...»دقايقي بعد زني باصداي پرهيجان با پليس 110 تماس گرفت و اعلام كرد در شهرك صدف جنايتي رخ داده است.وقتي تيمي از ماموران تجسس كلانتري 164 قائم پاي در قتلگاه مادر و كودك گذاشتند ماجراي اين جنايت هولناك را به بازپرس اصغرزاده از شعبه دوم دادسراي جنايي و ماموران اداره 10 پليس آگاهي تهران مخابره كردند.با اعزام بازپرس ويژه قتل و كارآگاهان جنايي به شهرك صدف آنان در طبقه دوم ساختمان با پيكرهاي بيجهان و خونآلود زن 24 سالهاي به نام نجمه كاظمي و كودك چهارماههاش با نام پارسا مظفري روبهرو شدند كه هر كدام در اتاقهاي جداگانه و در حالي كه در بستر خواب بودهاند به صورت طاقباز مورد هدف ضربات چاقو به گردن قرار گرفته و از پاي درآمده بودند.در صحنه جنايت، بازرسيهاي تخصصي نشان داد هيچگونه سرقتي رخ نداده است و آثاري از شكسته شدن قفل در و يا پذيرايي از مهمان وجود نداشته است.
تيم تحقيق در نخستين اقدام تجسسي با توجه به اينكه بلوك شقايق داراي سرايداري بوده است از وي بازوجويي كردند و شنيدند هيچ رفت و آمد مشكوكي به آن بلوك نشده و شوهر نجمه صبح زود مثل ديگر روزها براي رفتن به سر كار رفته و تا ساعت 9 شب كه همراه مادر و خواهرش بود به خانه بازنگشته است.وقتي مشخص شد كه اين آپارتمان ورودي ديگري ندارد، ماموران براي به دست آوردن سرنخي از قاتل سنگدل به تحقيق از محمدجواد، پدر جوان خانواده پرداختند.
اين مرد كه آثار جراحت روي دستش ديده ميشد، با گريه گفت: صبح كه ميخواستم به اداره بروم، همسرم و پارسا خوابيده بودند. در مسير محل كارم به زمين خوردم و دستم زخم شد. درد زيادي داشتم تا اينكه مسوولم در اداره به من مرخصي داد تا به خانه بروم.وي افزود: روز تولدم بود. ابتدا به خانه مادرم رفتم. چند باري با خانه تماس گرفتم، كسي جواب نداد. نگران شده بودم تا اينكه ساعت 9 در حالي كه كيك تولدم را خريده بودم، به همراه مادر و خواهرم به در خانهمان آمدم. كسي در را به رويمان باز نكرد. مطمئن شدم اتفاقي افتاده است. با دلهره در را باز كردم و داخل رفتم و با صحنه قتل همسر و بچهام مواجه شدم.اين مرد در حالي كه ادعا ميكرد هيچ دشمني نداشته و نميداند قاتل چه كسي است، گفت: اي كاش به جاي رفتن به خانه مادرم، به اينجا ميآمدم. 4 سالي ميشد كه من و نجمه با هم ازدواج كرده بوديم و با به دنيا آمدن پارسا و خندههاي شيرين او، زندگيمان روح تازهاي گرفته بود.در حالي كه بررسيهاي پليسي از همسايگان مادر و كودك نشان ميداد نجمه و شوهرش رابطه عاشقانهاي با هم داشته و درگيري زيادي بين آنها وجود نداشت، يكي از همسايگان ادعا كرد صداي درگيري و فريادها را حوالي ساعت 14 ظهر شنيده، اما اطلاعي از جزئيات حادثه ندارد. از سوي ديگر، زخمي بودن دست پدر خانواده و بيتفاوتي عجيب وي در طول روز به عدم پاسخگويي نجمه، به تماسهاي تلفنياش غيرعادي بهنظر ميرسيد چرا كه وي ميتوانست با به وجود آمدن نگراني پيش از شامگاه به خانه برگردد و اين عوامل باعث شد بازپرس اصغرازده و تيم پليسي «محمدجواد»را به اتهام قتل همسر و بچهاش بازداشت كرده و تحت تحقيق بگيرند.اين مرد گريان وقتي شنيد تيم تحقيق تصور ميكند كه او قاتل است، با ابراز تعجب خود را بيگناه و عاشق زندگياش خواند و اجازه خواست تا در مراسم عزاداري نجمه و پارسا كوچولو حضور داشته باشد.
پزشكي قانوني مشخص خواهد كرد كه مادر و كودك در چه ساعتي از روز به قتل رسيدهاند و كارآگاهان در حالي كه تجسسها نشان ميدهد زن جوان بسيار مومن و معتقد بوده است، با فرضيههاي چند شاخهاي در حال بررسيهاي ويژه براي رديابي مهمان جنايتكاري هستند كه احتمال دارد در غياب پدر خانواده وارد خانه قربانيان شده و با انگيزهاي انتقامجويانه دست به اين قتل دلخراش بزند.
اظهارات همسايهها
زن جواني كه در همسايگي مقتولان زندگي ميكرد، گفت: اين زن و شوهر از مردادماه سال گذشته آپارتمان طبقه دوم اين ساختمان را اجاره كرده بودند. در اين مدت ما متوجه درگيري يا مشاجره آنها نشده بوديم. زن خانواده گاهگاهي به خانه ما رفت و آمد داشت و رفتارش نشان ميداد كه از زندگياش راضي است. او براي ما تعريف كرده بود كه 2 سال قبل از ازدواج با شوهرش آشنا شده و بعد از مدتي به هم علاقهمند شده بودند.
اين زن ادامه داد: 2 سال بعد از ازدواجشان صاحب پسربچهاي به نام پارسا شده و زن جوان گاهگاهي براي رفتن به كلاس، پسربچهاش را براي چندساعتي در خانه ما ميگذاشت. هيچ وقت از زندگي و شوهرش گلايه نميكرد. حتي مرتب از خانواده شوهرش و محبتهاي آنها تعريف ميكرد.وي در خصوص روز حادثه گفت: يك روز قبل از حادثه زن جوان به ما گفته بود كه چهارشنبه تولد شوهرش است و قرار بود برايش جشن كوچكي بگيرد. ظهر در خانهاش صداي گريه بچهاش را شنيدم اما ديگر هيچ صدايي از آنها به گوش نرسيد.
وي ادامه داد: حدود ساعت 9 شب ناگهان صداي جيغ و فريادهاي زن و مردي را از داخل آپارتمان اين زوج جوان شنيدم. بلافاصله بيرون آمدم و متوجه شدم كه شوهرش به همراه خانواده خود به خانه آمده و بعد از اينكه كسي در آپارتمان را باز نكرده بود، با لگد به در آپارتمان كوبيده و وارد خانه شده است، سپس جسد همسر و نوزاد 4 سالهاش را در اتاق ديده است.
پدر شوهرش فرياد ميزد و به پسرش ميگفت: «گفتم اين خانه امن نيست و زودتر از اينجا اسبابكشي كنيد، اما به حرفهايم گوش نداديد تا اين اتفاق هولناك افتاد».اين در حالي است كه پسر جواني كه در طبقه سوم ساختمان ساكن است به خبرنگار ما گفت: روز حادثه ساعت 3 ظهر صداي فرياد مردي را شنيدم كه در راهروي ساختمان به مقتول تشر ميزد كه به داخل آپارتمان برود. بعد صداي گريه كودكش را شنيدم.
اين پسر جوان افزود: روز حادثه وقتي مرد خانواده جسد همسر و فرزندش را ديد سرش را محكم به ديوار راهروي ساختمان ميكوبيد كه خون از سرش جاري شد.
اين مرد ادامه داد: وقتي پليس آمد و يك زخم را روي دستان مرد جوان ديد از او در مورد آن سوال كرد كه او مدعي شد در نزديكي خانه، زمين خورده است اما زخمهاي روي دستان او نشان ميداد كه وي با كسي درگير شده است.