|
جام جم آنلاين: طي 2 هفته گذشته كوشيديم تا با مطالبي كه در اين صفحه منتشر ميشود، خوانندگان روزنامه جامجم و علاقهمندان به مسائل اجتماعي با دو مساله «روابط مالي ميان همسران» و نيز «شيوههاي فريب در ازدواج» آشنا شوند. آنچه در اين شماره ميخوانيد، مطلبي درباره نگاه قانون به مساله ازدواج و برخي نكات حساس در اين زمينه است.
همه افرادي كه مخاطب اين مطلب هستند، تاكنون تجربه خريد چيزي را در زندگي داشتهاند. وقتي آدمها قرار است با خريد وسيلهاي خاص بخشي از نيازهاي زندگي خود را تامين كنند، ابتدا براي يافتن جنس و مدل دلخواه خود جستجو ميكنند.
مدتي بعد از ميان اجناس موجود آنچه را كه به سليقه و قدرت خريد آنها نزديك است انتخاب ميكنند و سپس با فروشنده وارد مذاكره ميشوند و در نهايت پس از چانهزني با پرداخت قيمت آن جنس، وسيله موردنظر را ميخرند و از آن استفاده ميكنند.
اگر جنس خريداري شده ارزش و اهميت خاصي داشته باشد، به دست آوردن آن منوط به اين است كه مراحل خريد و فروش در داخل يك سند رسمي ثبت شود. موتورسيكلت، خانه، خودرو و... مشمول چنين وضعيتي است. البته درباره برخي كالاهاي ديگر، فروشنده به خريدار ضمانتنامه و نيز كارت خدمات پس از فروش هم ميدهد تا خيال او را بابت كيفيت جنس خريداري شده راحت كند.
چنين روالي هنگام ازدواج نيز به شكل بسيار دقيقي رعايت ميشود. جستجو براي يافتن همسر مناسب، انتخاب فرد مناسب، خواستگاري، چانه زدن بر سر مهريه و جهيزيه، توافق بر سر محل سكونت آينده، برگزاري مراسم عروسي و در نهايت ثبت ازدواج در يك سند 24 برگي بعلاوه دهها امضا در دفتر ثبت، مراحل مختلفي است كه همسران براي رسيدن به يكديگر طي كرده و خواهند كرد.
در اين ميان، مهريه نيز حكم ضمانتنامهاي را دارد كه مرد به همسر خود ارائه ميكند و مجموع تعهداتي كه قانون براي هر دو طرف تعيين كرده، حكم خدمات پس از فروش را دارد. اين مراحل از سوي افرادي كه در مرحله ازدواج قرار دارند، كمابيش به شكل مشابه طي ميشود.
در نگاهي ديگر، ازدواج مانند معاملهاي است كه در آن مانند هر معامله ديگر امكان سود و زيان وجود دارد و حتيالامكان كلاهبرداري هم هست. البته اين كه در هر معاملهاي سود و زيان تا چه اندازه منطقي باشد، مسالهاي است كه هر فردي خود قادر به درك آن است، اما برخي رفتارها كه از آن تعبير به مخزني، دزديدن قاپ طرف مقابل و موارد مشابه ميشود، تفاوتي با كلاهبرداري ندارد و مانند هر كلاهبرداري ديگري دير يا زود به شكست ميانجامد.
شايد يكي از مهمترين مسائلي كه سبب ميشود ازدواج در ادامه زندگي به پديدهاي مشكلساز تبديل شود و سر و كار همسران را به دادگاهها و دفترهاي مشاوره بكشاند، اين است كه همسران بدون توجه به ماهيت واقعي اين پديده
وقتي ازدواج خطرناك ميشود
يكي از دوستان تعبير جالبي درباره ازدواج به كار ميبرد. او ميگويد، ازدواج امروز به بزرگترين ريسك زندگي دختران و پسران تبديل شده است. بعيد است كسي با اين حرف مخالفتي داشته باشد. پيچيدگي روابط اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در جامعه
ازدواج برخلاف تصور بسياري از جوانان صرفا يك تصميم عاطفي نيست كه مثلا بتوان زندگي را بر مبناي آن آغاز كرد و تا به آخر نيز عاشق ماند. كافي است كمي در جزييات اين مساله دقيق شويد تا به اين نتيجه يا نتيجه مشابه برسيد كه تصميمگيري درست درباره ازدواج، رفتاري كاملا مهندسي و حسابگرانه را ميطلبد تا همسران در طول زندگي مشترك، با ته كشيدن اندوخته عشق به بنبست زندگي نرسند. منظور از رفتار مهندسي و حسابگرانه در اين مطالب به هيچ وجه داشتن نگاهي منفعتطلبانه نيست بلكه چنين نگاهي همان طور كه در مطالب قبلي هم به آن اشاره شد، بيشتر بر يك شناخت دقيق از طرف مقابل شكل ميگيرد. تجربه نشان داده هر چه اين شناخت قويتر و دقيقتر باشد، رابطه موسوم به ازدواج به سرنوشت بهتري خواهد رسيد.
چه كنيم تا كمتر بدبخت شويم؟
آنچه امروز در جامعه ما در زير عنوان «ازدواج» در حال انجام است، تركيبي از قوانين مذهبي، عرفي و قانوني است. طبيعي است كه اين تركيب چندان كامل نيست و به همين دليل سبب بروز مشكلات مختلف ميشود. بيشتر آدمها در زمان ازدواج دچار مصلحتانديشي ميشوند و به جاي يافتن پاسخهاي منطقي براي پرسشهايي كه ذهن آنها را درگير كرده، به صرف دريافت تضمين به درد نخوري مانند مهريه، همه چيز را به «آينده» موكول ميكنند.
مثلا در شرايطي كه طبق روايات مذهبي و نيز فتواي صريح برخي مراجع، اگر مهريه مبلغي تعيين شود كه مرد قصد يا توانايي پرداخت آن را نداشته باشد، اين مهريه باطل است و حتي در برخي روايتها اشاره شده كه اگر مردي مبلغي را مهر همسرش كند كه قصد پرداخت مهريه را به همسرش نداشته باشد، رابطه او با همسرش در حد يك رابطه غيراخلاقي است، بسياري همچنان بر تعيين مهريههاي سنگين تاكيد ميكنند و از اين نكته غافل هستند كه اين مال حلالتر از شير مادر، به سختي قابل دريافت است.
از سوي ديگر هنگام خواستگاري، اغلب مردان پولدار و ثروتمند هستند، اما در زماني كه قرار است مهريه را بپردازند، به هزار شيوه و روش متوسل ميشوند تا مقدار كمتري از اين دين را بپردازند.
اكثر مردان حق مهريه را براي همسر خود قائل نيستند و شايد به استناد آن ضربالمثل قديمي كه ميگويد: سنگ بزرگ علامت نزدن است، با دست و دلبازي هزاران سكه ميپذيرند، چون قرار نيست هيچ گاه آن را پرداخت كنند، والا اگر قرار بر پرداخت 50 سكه هم باشد، حتما اين را ميپرسند كه اين سكه را چه زماني و چگونه بايد پرداخت كنند؟
تشابه در همه جهات
تشابه تحصيلاتي، شغلي و حتي جسمي نيز از ديگر مواردي است كه بهتر است همسران هنگام انتخاب شريك خود به آن توجه كنند. به اين نكته توجه كنيد كه در ابتداي زندگي، ممكن است كمبودهاي زيادي وجود داشته باشد. خودرو، خانه، تفريح گرانقيمت، مسافرت و... چيزهايي است كه هر كدام پس از آن كه در مرحلهاي از زندگي برطرف شد، نياز ديگري جايگزين آن ميشود.
البته برطرف شدن هريك از اين نيازها نيز به معناي رفع آن نياز نيست، بلكه در اغلب موارد به معني جايگزين شدن نيازي تازه است. ضمن آن كه پس از يك رفاه نسبي بايد چيزي به نام «همسران» در كنار هم حضور داشته باشند تا از اين امكانات فراهم آمده استفاده شود. بد نيست هر دو طرف كه قصد ازدواج دارند به اين نكته هم توجه كنند كه در فرهنگ ما ايرانيها، تلقي سنتي از شوهر كسي است كه ساعت 7 صبح از خانه بيرون برود و ساعت 5 بعدازظهر به خانه بازگردد و در تعطيلات در كنار خانواده باشد.
تلقي سنتي هم از زن ، بيشتر زن خانهدار است كه در خانه غذا بپزد و خانه را مرتب نگه دارد و به شوهر خود بشدت عشق بورزد!
از سوي ديگر دختر و پسر ممكن است در ابتداي ازدواج هر كدام شرايط خاصي داشته باشند، مثلا ممكن است دختر در حال تحصيل يا كار در خارج از خانه باشد يا مرد به كاري اشتغال داشته باشد كه زمان و مكان مشخصي ندارد.
بارها اين جمله در دادگاه شنيده شده كه زن يا مرد عنوان كردهاند كه صرفا به دليل عشق، با طرف مقابل ازدواج كرده و اميدوار بودهاند بعد از ازدواج، طرف مقابل را به شخص دلخواه خود تبديل كنند، اما اين اتفاق نيفتاده و كار به دادگاه كشيده است. يكي از كارمندان دادگاه كه مسوول دريافت سكههاي مرداني است كه مهريه ميدهند، به نكته جالبي اشاره ميكند.
او ميگويد بخش عمدهاي از مرداني كه براي دادن سكه به اين دادگاه مراجعه ميكنند، يا كارمند يك شركت بزرگ خودروسازي هستند كه شيفتهاي كاري 24 ساعته دارند و مردان گاهي يك شبانهروز همسر خود را نميبينند و در كنار او نيستند، يا كارمندان يك سازمان بزرگ رسانهاي هستند كه فعاليت آنها زمان و مكان خاصي ندارد و به همين دليل هيچ برنامه منظمي براي حضور در خانه و زندگي خود ندارند.
طبيعي است اگر طرفين چنين مواردي را به شكل دقيق بررسي و بعد در عقدنامه ذكر ميكردند يا از ميان همكاران خود يا خانواده همكاران خود كه با چنين وضعيتي آشنا هستند، دست به انتخاب ميزدند، احتمال بروز چنين مشكلي به حداقل ميرسيد.
تعريف درست روابط ميان همسران
يكي از مهمترين نكات قابل توجه قبل از ازدواج، «تعريف درست سطح روابط ميان همسران» است. به عبارت سادهتر اين نكته مهم است كه رابطه بين زن و مرد چگونه و در چه سطحي تعريف شود؟
مدتي پيش، در صفحه حوادث برخي روزنامهها خبرهايي درج شده بود كه خواندن آن چيزي جز تاسف نصيب مخاطب نميكرد. خبر از اين قرار بود كه زني به خاطر آن كه از همسرش تقاضا كرده براي او بادام هندي بخرد و شوهر به دليل گران بودن بادام هندي، اين كار را انجام نداده و از او تقاضاي طلاق كرده است.
روزي هم در دادگاه مردي را ديدم كه به جرم برداشتن لحاف و تشك همسرش و خارج كردن آن از خانه
بايد به اين نكته توجه داشت كه مشكل در حقوق قانوني اين همسران نيست، بلكه مشكل در تعريف اين حقوق است كه همسران خود تمايلي به تعريف دقيق آن ندارند.
به عنوان مثال، وضعيت يك زن خانهدار كه امكاني براي فعاليت اجتماعي در خارج از منزل ندارد، نسبت به زني كه بخش عمدهاي از وقت خود را در خارج از منزل سپري ميكند، در چارچوب يك خانواده چگونه است؟ رابطه ميان همسران گاهي در حد يك مساله كاملا عادي تعريف ميشود كه در آن زن چيزي جز يك سايه بالاسر نميخواهد و در قبال ارائه خدماتي به مرد، از او پول و امكانات دريافت ميكند.
در چنين رابطهاي نبايد توقع چنداني از دو طرف داشت، اما گاهي اساس اين رابطه به گونهاي است كه طرفين در طول زندگي قرار است در خوشيها و غمها شريك هم باشند و بر اين مبنا مشكلات و راحتيهاي زندگي را ميان خود تقسيم ميكنند. طبيعي است كه هرچه توقع دو طرف از هم بيشتر باشد، نياز به تعريف دقيق و درست از روابط همسران بيشتر است.
بهتر است اين مسائل نيز پيش از آغاز ازدواج تعريف و به شكلي قانوني در عقدنامه ثبت شود. حتما شما هم بارها اين جمله را شنيدهايد كه آدمها بعد از ازدواج تغيير ميكنند. شايد يكي از مهمترين اين تغييرات، حس مالكيتي است كه طرفين نسبت به هم پيدا و احساس ميكنند با اين حس ميتوانند همديگر را تحت فشار قرار دهند.
بعد از آغاز زندگي مشترك، روابط آزادانه سابق معني ندارد. ازدواج، امكانات و مزايايي را براي دو طرف به وجود ميآورد كه ممكن است حتي در دوستيهاي بسيار قديمي هم ايجاد نشود. برخي چيزها در يك رابطه دوستانه ممكن است لطف باشد، اما در ازدواج تبديل به وظيفه ميشود.
آنچه شرايط جديد را براي همسران پيچيده ميكند، اين است كه آنها با شرايط جديدي روبهرو ميشوند كه تا پيش از آن در روابط دوستانه يا خانواده خود با آن مواجه نشدهاند. اين شرايط تازه هم اين گونه است كه طرفين ميتوانند براي اعمال نظر خود متوسل به قانون شوند و قانون نيز
نكته قابل تامل در اين زمينه اين است كه اغلب زوجهاي جوان در اولين برخورد ميخواهند شمشير تيز خود را بالا برده، بر فرق حريف وارد كنند و اصطلاحا در اولين برخورد گربه را دم حجله بكشند. اين ويژگي كه زن و شوهر بعد از ازدواج به حقي ميرسند كه وظيفه آنها در قبال آن مبهم است و به اصطلاح ميتوان آن را پيچاند، زمينهساز بروز مشكلات فراواني است.
مثلا زن ميتواند تا مهريه به او داده نشده، به وظايف زناشويي خود عمل نكند. مرد هم ميتواند مانع از ادامه تحصيل و حتي كار زن شود و در اغلب موارد اعمال چنين حقي براي فردي كه احساس ميكند به او دروغ گفته شده، لذتبخش هم هست.
شايد بد نباشد همسران پيش از تشكيل زندگي مشترك سري به دادگاه بزنند و حضور در چنين محيطي را تجربه كنند و حتي با چند نفر كه به دليل همين مشكلات به دادگاه آمدهاند همكلام شوند زيرا نسخههاي تلخ زندگي افراد در چنين محيطهايي ميتواند واكسن مناسبي براي سلامت زندگي آينده آنها باشد.