|
یک استاد دانشگاه تهران در خصوص ضرورت فراهم بودن ملزومات گفتوگوی آکادمیک گفت: طرفین گفتوگو باید از شرایط برابری برخوردار باشند، برابری در گفتوگو بسیار مهم است؛ نه اینکه کسی از قدرت قاهره برخوردار باشد و طرف مقابل با تبعات حقوقی مواجه شود. تاکنون نیز هیچ گفتگوی اثربخشی میان جامعه و حاکمیت صورت نگرفته است و پس از گذشت این روزها، دیگر گفتگو کردن ساده نیست.
دکتر اعظم راودراد در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه گفتوگو کردن در این روزها نسبت به روزهای نخست اعتراضات اگر غیرممکن نشده باشد، بسیار سختتر شده، توضیح داد: حدود ۶۰ روز از درگذشت مرحوم "مهسا امینی" میگذرد. امکان برقراری گفتوگو در جامعه و دانشگاه در روزهای نخست این اتفاق ناگوار وجود داشت اما در حال حاضر، این کار بسیار سخت شده است.
معاون پژوهشی اسبق دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران با بیان اینکه طی تمام این سالها مسئولان نسبت به نکات مطرح شده از سوی دلسوزان جامعه، کنشگران و اندیشمندان اجتماعی بیتوجه بودهاند، توضیح داد: در سالهایهای گذشته برخی سخنان این افراد را نشنیدهاند و بر باورهای خودشان پافشاری میکردند. چنین عملکردی برخی راهها را برای همیشه میبندد و به جای اینکه شرایط را به سمت اصلاح ببرند، با عملکرد خود شرایط را به سمت بحرانیتر شدن اوضاع هدایت کرده و همچنان میکنند. اگرچه به گفتوگو معتقد هستم اما توجه به شرایط آن مهم است.
وی با اشاره به اینکه طرفین گفتوگو باید از شرایط برابری برخوردار باشند، تصریح کرد: برابری در گفتوگو بسیار مهم است؛ نه اینکه کسی از قدرت قاهره برخوردار باشد و طرف مقابل با تبعات حقوقی مواجه شود. حدود ۶۰ روز از اعتراضهای مردمی و دانشجویان میگذرد و تاکنون هیچ گفتگوی اثربخشی میان جامعه و حاکمیت صورت نگرفته است. پس از ۶۰ روز و بحرانی شدن شرایط، دیگر گفتوگو کردن ساده نیست. اگرچه شاید گفتوگو هنوز هم بتواند اثرگذار باشد اما نیازمند حصول پیش شرطهایی همچون آزادی دانشآموزان و دانشجویان به عنوان شروع تحقق پیش شرطها است.
این استاد دانشگاه درباره ملزومات گفتوگو گفت: در روزهای نخست اعتراضات، اساتید دانشگاهها از رشتههای مختلف علوم انسانی و اجتماعی، حتی روانپزشکان و بسیاری از کنشگران اجتماعی در ارتباط با وقایع اخیر بیانیههایی صادر کردند. مرحله به مرحله و متناسب با شرایط متحول اجتماعی، این بیانیهها، شرایط حاکم بر جامعه و دانشگاهها را تحلیل کرده بودند و راهکارهای پیشنهادی را به صورت موردی ارائه میدادند، اما برخی مسئولان نسبت به این بیانیهها بیتوجه بودند؛ شاید اگر به نظریه متخصصان علوم انسانی و اجتماعی و پژوهشگران توجه میکردند، برای مسائل به وجود آمده راه حلهای منطقی به کار میبردند و پاسخ دادن به مطالبات مردمی در چارچوب قانون، مانع بحرانی شدن شرایط میشد.
وی ادامه داد: هنگامی که بیانیهها و تحلیلهای ثانویه حاصل از بیانیهها را مورد بررسی قرار میدهیم، به این نتیجه میرسیم هر یک از این موارد در یک برهه از زمان میتوانست مؤثر واقع شود. این بیانیهها با قصد و هدف ارائه راهحل صادر شدند؛ مسئولان نه تنها نسبت به بیانیهها بیتوجه بودند بلکه نگاهشان بیشتر متوجه شناسایی و احیاناً مواخذه امضاءکنندگان بیانیهها بود! در حالی که نباید به افرادی که بیانیهها را امضاء کردهاند به چشم مخالف و دشمن ملت نگاه کرد. آنها دلسوزان جامعه خود هستند که درد را قبل از، از پاانداختن بیمار تشخیص میدهند و درمان را هم تجویز میکنند.
مدیر گروه ارتباطات دانشگاه تهران با بیان اینکه دیدگاههای منفی از جانب حاکمیت نسبت به کنشگران و دلسوزان اجتماعی وجود دارد، توضیح داد: نگاههای دلسوزانه با برداشتهای اشتباه توصیف میشود؛ حاکمیت، توجه و پیروی از این نکات را به معنای ضعف و عقبنشینی میداند در حالی که اینطور نیست و مادامی که نسبت به این نکات بیتوجه باشند، شرایط روز به روز بدتر شده و به لایههای بحران افزوده میشود.
دکتر راودراد با بیان اینکه زمانی گفتوگو میتواند مؤثر واقع شود که پیششرطهای عملی از جانب حاکمیت مورد توجه قرارگیرد، تصریح کرد: مطالبات دانشجویان و مردم باید جامه عمل پوشانده شود. به طور مثال، یکی از مطالبات این روزهای مردم، آزادی دانشآموزان و دانشجویان است؛ آنها به جرم مخالفت بازداشت شدهاند در حالی که دست به آشوب نزدهاند. انسانها در تجمعها بسیار هیجانی عمل میکنند؛ این احتمال وجود دارد که به اقداماتی دست بزنند که در فردیت خود هرگز انجام نمیدهند.
وی تاکید کرد: رفتارهای هیجانی نباید معیاری برای برخوردها باشد. مسئولان باید به نحوی با جامعه رفتار کنند که مطالبات مدنی به گسترش هیجانات تبدیل نشود. حاکمیت دارای تدبیر با مدیریت درست میتواند با نمایندگان مردم که از خاستگاه اجتماعی برخوردار هستند، گفتوگو کند.
دکتر راودراد توضیح داد: اگر دانشآموزان و دانشجویان بازداشتی به عنوان مثال آزاد شوند و همچنین نوع برخورد با بازداشتیها تغییر کند و مبتنی بر خشونت نباشد، آنگاه شاید بتوان دریچهای را به گفتگو باز کرد. اگر مسئولان از راهکارهای بهتری برای کنترل شرایط بهره ببرند، این امکان وجود دارد افرادی که از خاستگاه اجتماعی برخوردار هستند برای گفتوگو پیشقدم شوند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در شرایط کنونی، اگر رفتارهای حاکمیت بر همان شکل و سیاق پیشین باقی بمانند، دربهای بسته شده گفتوگو باز نمیشود.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: مردم و دانشجویان معترض، بخشی از جامعه را تشکیل میدهند. حاکمیت از تشکیل اتاقهای گفتوگو سخن میگوید؛ پرسش "چه کسانی باید با چه کسانی سخن بگویند؟" را مطرح میکنم. تصور اینکه گفتوگو به راحتی شکل میگیرد، بسیار سادهانگارانه است. همواره افرادی در موجهای اعتراضی برجسته میشوند که میتوانند نقش نمایندگی برای گروههای مختلف اجتماعی ایفاکنند. گفتوگو باید با نمایندگان مردم شکل بگیرد.
وی با بیان اینکه مفاهمه در زمان گفتوگو اهمیت دارد، توضیح داد: این روزها، دو گروه در مقابل یکدیگر قرار دارند که زبان و شیوه ارتباطی متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند و به همین دلیل حرف همدیگر را نمیفهمند. در عین حال افرادی در میان این دو گروه قرار دارند که به دلیل دانش و آگاهی بیشتر، زبان هر دو را میفهمند. اما این افراد که شامل اندیشمندان علوم انسانی و اجتماعی است از سوی حاکمیت هرگز به بازی گرفته نشدند و همواره با دیدگاهی منفی به آنها نگاه شده است.
معاون پژوهشی اسبق دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با بیان اینکه برخی همواره خود را مظهر مردم میدانند، توضیح داد: شرایط کنونی جامعه ماحصل شکلنگرفتن سیستماتیک گروهها و احزاب گوناگونی است که بتوانند صدای گروههای مختلف جامعه را به گوش زمامداران برسانند. نتیجه تکصدایی بودن است که شناخت مسئولان از واقعیتهای جامعه را محدود و مخدوش میکند. در حال حاضر، هرکسی که میخواهد نظریاتش را بیان کند باید مطابق میل حاکمیت سخن بگوید. اگر نظریاتش مخالف باورهای حاکمیت باشد، جایی برای بیان حرفهایش ندارد. به همین دلیل و از آنجا که نهادهای واسط وجود ندارد، کوچکترین جرقه اجتماعی به سرعت شعلهور میشود.
این استاد دانشگاه افزود: از طرف دیگر وقتی صدا و سیما یک رسانه ملی نامیده میشود معنایش این است که همه گروهها باید بتوانند صدایی در این رسانه داشته باشند، اما چنین نیست.
وی با اشاره به اصل ۲۷ قانون اساسی گفت: تضارب آرا از جایگاه مهمی برخوردار است. اگرچه بیان اعتراض در قانون اساسی مورد توجه قرار گرفته اما این ظرفیت کنار گذاشتهاند. تمام مسائل اجتماعی و فرهنگی تبدیل به مسئله سیاسی میشود. بیان دیدگاه در ارتباط با مسائل اجتماعی به معنای مخالفت با نظام یا وابستگی به دولتهای خارجی و دشمن تلقی میشود. در حالی که اینها فقط بازگو کردن مسائل اجتماعی برای آگاهی بخشی است. تعامل با مسائل اجتماعی باید منطبق بر سازوکارهای متناسب با آن باشد نه اینکه موجب ایجاد دردسر برای آگاهی دهندگان شود. هشدارهای مختلف از جانب گروههای اجتماعی آگاه میتوانستند از انفجار اجتماعی جلوگیری کنند و فضای گفتوگو را فراهم کنند اما به آنها توجهی نشد.
دکتر راودراد درباره فضای حاکم بر دانشگاهها گفت: مشکل مدیریت دانشگاهها این است که تنها یک گروه در دانشگاه اجازه فعالیت داشته و گروههای دیگر که از نظر فکری متفاوت بوده ولی در عین حال قصد انجام فعالیت در چارچوب نظام را داشتند، به تدریج با مشکلات بسیار مواجه و نهایتاً حذف شدند. اگر تشکلهای دانشجویی متنوع در دانشگاهها وجود داشتند، میتوانستند نمایندگی گروههای مختلف اجتماعی را بر عهده بگیرند و در موارد مختلف نه تنها با سیستم دانشگاه که با حاکمیت نیز وارد مذاکره شوند.
وی درباره ممنوعالورود شدن برخی از دانشجویان دانشگاه تهران گفت: کارتهای دانشجویی برخی از دانشجویان را در درب ورودی دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران گرفتند که بسیاری از دانشجویان نسبت به این اقدام اعتراض کردند. پس از حضور هیات رئیسه دانشگاه به منظور گفتوگو با اساتید و دانشجویان در این رابطه؛ دانشجویان به درستی بیان کردند که یکی از شروط گفتوگو این بوده است که حداقل ابتدا کارتهای دانشجویان به آنها پس داده میشد. همچنین آنها خواستار این بودند که مشارکتشان در این گفتگو تبعات بعدی برای آنها به همراه نداشته باشد. آنها خواهان تضمین مصونیت خود بودند که مدیریت دانشگاه چنین مسئلهای را تضمین کرد. اما پس از اینکه برخی از دانشجویان بیانیههایی را به نمایندگی از دیگران قرائت کردند در روزهای بعدی با مشکلاتی از سوی نهادهای بالادستی روبرو شدند، که گفته میشد در اختیار مدیریت دانشگاه نبوده است. این نشان میدهد که میان ارکان مختلف سیستم هماهنگی وجود ندارد. در حالی که مدیران دانشگاه قول مصونیت به دانشجویان داده بودند، نهادهای بالادستی آنها را ممنوع الوورد یا در یک مورد بازداشت کردند.
این استاد دانشگاه گفت: همین عمل موجب خشم سایر دانشجویان شد و حتی آنهایی که تا پیش از این از حضور در اعتراضات داخل دانشکده خودداری میکردند جهت حمایت از همکلاسیها و دوستان خود به آن پیوستند. اگر دانشجویان بتوانند حرفهایشان را بزنند چنین شرایطی به وجود نمیآید. دانشگاه باید خانه امن دانشجویان باشد؛ مگر در اصل ۲۷ حق اعتراض لحاظ نشده است؟ آیا اعتراض در محیط دانشکده که تمام اهالی آن افراد آکادمیک هستند بهتر است یا اینکه به خیابان بروند و با مشکلات متعددی روبرو شوند؟
وی درباره ورود نیروهای امنیتی به اعتراض دانشجویی و تاثیر تکرار این پدیده گفت: آنچه که این روزها در دانشگاهها به شکل شدت گرفتن اعتراضات اتفاق میافتد، ماحصل مداخله نیروهای امنیتی در دانشگاه است. اگر مدیریت مسائل درون دانشگاهها به دانشگاهیان واگذار شود، آنها میتوانند ضمن ایجاد فرصت برای بیان مطالبات دانشجویان، از کشیده شدن اعتراضات مسالمتآمیز به خشونت جلوگیری کنند. به عنوان مثال به دنبال جلسهای که میان هیئترئیسه دانشگاه و دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد آرامش تا حدودی به دانشکده بازگشت. دانشجویان ضمن بیان مطالباتشان، فضا را مدیریت میکردند که ملتهب نشود و بهانهای برای ورود نیروهای امنیتی نشود. اما هنگامی که در اثر دخالت نیروهای امنیتی و حراست، مسئله ممنوع الورودی پیش آمد، فضای دانشکده باردیگر ملتهب شد. وقتی برخوردها با دانشجویان در سطح دانشگاه صحیح نباشد، شرایط بدتر میشود. خشونت تسری پیدا میکند و افرادی که شاهد خشونت هستند، نمیتوانند در برابر آن بی تفاوت باقی بمانند و در نتیجه بحران بالا میگیرد.
وی در پایان خاطر نشان کرد: مطالبات دانشجویان و مردم باید شنیده شود. اَنگهای مختلف زدن به معترضان نمیتواند شرایط را آرام کند. باید به خواستههای مردم بیشتر توجه شود. و باید از مصلحان و افرادی که از پایگاه و منزلت اجتماعی نزد مردم برخوردار هستند، کمک گرفته شود.