|
پسر خدا رمانی است نوشته محمدهادی عبدالوهاب، که توسط انتشارات خط مقدم منتشر شده است. پرداختن به سوژههایی مثل جنگ، عشق و هویت برای بسیاری از نویسندگان همیشه مهم بوده است.
به گزارش ایسنا، رمان پسر خدا این سهتا را دارد. پسر خدا رمانی امروزی است، با شخصیتها و دغدغههای امروزی؛ اما در میان زندگی روزمرهی آدمهای رمان سایهی دیگری هم وجود دارد، سایهی جنگی دور؛ که اگر چه سالها از آن گذشته و دور است، اما بعد از سالها، سایهی این جنگ آنچنان رخنه در زندگی شخصیتهای داستان کرده است که گاه به استیصال میرساند آنها را. پسرخدا از انسان میگوید، از سرگشتگی انسان، از ریشه و هویت، از وطن و از تبعات جنگ... سهراب شخصیت اصلی رمان پسرخدا یکی از کودکان بازمانده جنگ است که در دهه 90 زندگی میکند و گرههای زندگی خودش را دارد؛ از جمله اینکه دارد پدر میشود؛ اما پدری که در حین بارداریِ همسرش میفهمد زنش یکی از هزار زنی است که حین بارداری مبتلا به نوعی سرطان شده است.
اینکه چه بلایی قرار است سر همسر و فرزند سهراب بیاید از یک طرف و مسافر راهی ناهموار شدن به جستجوی هویت از طرف دیگر برای سهراب قصههای پرچالشی میسازد که مخاطب را با خود همراه میکند.
بخشی از متن کتاب:
حالا هر تکه از لباس خیسم را گوشهای از اتاق انداختهام. کولر را میگذارم روی درجهی آخر، زیر لحاف فرو میروم. با خودم میگویم ای کاش همین حالا بمیرم! بمیرم و از آن بالا همه چیز را ببینم: یک چشم به آیسییو، چشم دیگر به اتاقی در آسایشگاه پروین اعتصامی، ننه و بابا را هم که در همان دنیا میبینم و دیگر سوالی نمیماند. من مردهام بیشتر از زندهام به درد میخورد. مثلا دیگر خیال معصومه راحت میشود که بچهاش شبیه من نمیشود. با خودم میگویم ای کاش همین حالا بمیرم!.