x
کد خبر: ۱۰۳۱۰۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۸ - ۲۳ فروردين ۱۳۸۹
روز نهم آوریل سال 1980 میلادی (1400هـ) در حدود ساعت نه وده شب، برق شهر نجف به یکباره قطع شد، ودر دل آن تاریکی گروهی از نیروهای امنیتی صدام به منزل مرحوم سید محمد صادق صدر یکی از نزدیکان سید محمد باقر صدر هجوم آورده واز وی خواستند تا با ایشان به ساختمان استانداری بیاید.
مدیر سازمان امنیت نجف که در آنجا انتظار سید محمد صادق را می کشید به وی گفت: این جنازه صدر وخواهرش است. آنها را اعدام کردیم.. و سپس از سید محمد صادق خواست تا به همراه ایشان پیکرها را دفن کنند. مدیر امنیت نجف از افرادش خواست تا تابوت را باز کنند، اینگونه بود که سید محمد صادق پیکر غرق به خون شهید صدر را به چشم دید که آثار شکنجه بر صورتش هویدا بود.

پیکر شهیده بنت الهدی نیز وضعی بهتر از برادر نداشت. در نهایت پیکر این دو شهید بزرگوار مخفیانه در وادی السلام نجف دفن شد...
شهید صدر پیش از شهادت، مدت ده ماه را در خانه تحت محاصره بود، تا اینکه در نوزدهم جمادی الاولی سال 1400 مصادف با پنجم آوریل به همراه خواهرش بنت الهدی دستگیر وسه روز بعد به طرز فجیعی به شهادت رسید.

گفته می شود که صدام خود این خواهر وبرادر بزرگوار را به شهادت رسانده است، وپس از شرکت در شکنجه ایشان تیر خلاص را به ایشان زده است.

سه منبع این جنایت را روایت کرده وبر کیفیت شکنجه واعدام این دو بزرگوار صحه گذاشته اند. یکی از این منابع که کتاب "سنوات المحنة و ایام الحصار" به قلم شیخ محمد رضا النعمانی است به نقل از یکی از افراد دستگاه امنیتی که گفته می شود در اتاق اعدام حضور داشته، اینگونه نقل می کند: "سید صدر را به اداره امنیت آوردند واو را بستند،‌سپس صدام خودش آمد وبا لهجه عراقی گفت :آهای محمد باقر می خواهی حکومت درست کنی؟" وسپس با یک باتوم پلاستیکی شروع به زدن کرد وبا تمام توان به سر وصورت سید می زد.

این منبع اضافه می کند: " درگیری لفظی شدیدی میان سید وصدام رخ داد به گونه ای که صدام بسیار عصبانی شد وبه افرادش دستور داد تا سید را به شدیدترین وجه شکنجه کنند. سپس دستور داد تا سیده بنت الهدی را بیاورند که گویا در اتاق دیگری شکنجه شده بود.

بنت الهدی را آوردند در حالی که نیمه جان بود و او را به زمین می کشیدند. وقتی سید، حال خواهر را دید به صدام گفت: اگر مردی دست مرا باز کن. صدام تازیانه ای در دست گرفت وبه زدن بر پیکر بی جان بنت الهدی مشغول شد وبه نقل از این منبع سپس دستور داد تا سینه های آن خانم بزرگوار را جلو دیدگان برادر بریدند.

سید بزرگوار رو به صدام کرد وگفت: اگر مردی خواهرم را رها کن وبا من رو در رو شو، اما تو ترسویی وفقط در میان محافظانت شجاع می شوی". صدام از این سخنان سخت خشمگین شد، لذا بی درنگ هفت تیرش را درآورد وتیر آخر را به سید وخواهرش زد، ومانند دیوانگان درحالی که فحش وناسزا می گفت از اتاق خارج شد...

روزها گذشت تا اینکه 23 سال بعد در همان روز یعنی نهم آوریل 2003 مجسمه صدام در آن تصویر معروف وتاریخی در میدان فردوس بغداد از اوج به زمین افکنده شد...

البته افراد مختلف از این روز تعابیر گوناگونی ارائه می دهند. برخی از افراد که از نظام صدام آسیب دیده اند بیشتر این روز را روز سقوط می نامند، اما کسانی که هیچ نسبتی با دردهای مردم عراق وهمچنیین مردم ایران وکویت ندارند این روز را روز اشغال نام می نهند.

اما بیگمان هیچیک از دو جنبه این روز را نباید به فراموشی سپرد، نه می توان به بهانه اشغالگری امریکایی ها روزهای پر درد قبل از آن را به فراموشی سپرد ونه می توان به بهانه سقوط یک دیکتاتور خونخوار اشغالگری را از یاد برد.


یاسر حائری، خبر آنلاین
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"