فرشاد مهدیپور در سرمقاله اخیر پنجره نوشت:
آبان 88، محمدعلي رامين هنگامي كه چون يك بازديدكننده عادي در حال ديدار از نمايشگاه مطبوعات بود و با اين پرسش كنجكاوانه برخي اهالي رسانه مواجه ميشد كه آيا قرار است معاون مطبوعاتي وزير ارشاد شود يا نه، پاسخي كوتاه و مبهم داشت و به بازديدش ادامه ميداد. حدود يك ماه بعد از آن، او معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بود. يكسال پس از آن روزها، رامين از رفتناش از معاونت مطبوعاتي سخن ميگويد، در حالي كه بهنظر ميرسد، با تمام توان كوشيده تا ايدههايش را بهپيش ببرد و مخالفتها را بهجان بخرد.
مرد اول
آبان 84، هنوز محمود احمدينژاد چهره اول رسانههاي جهان نبود، تا آن كه در همايش جهان بدون صهيونيسم حضور يافت و از نابودي رژيم اسراييل سخن گفت؛ اين گفته با فضاسازي بيسابقه رسانههاي غربي مواجه شد و آنها ادعاهاي فراواني عليه ايران مطرح و تا مدتها اين موضوع را سوژه اول خود كردند. در آن زمان در برخي محافل خبري و سايتهاي اينترنتي گفته شد كه طراح اين ايده، محمدعلي رامين است؛ مردي با چشمهاي روشن و موهاي گندمي كه در سالهاي صدارت اصلاحطلبان، آماده هرگونه مواجههاي با آنان بود و نيامدن عطاا... مهاجراني به مناظره با او، هنوز در يادها مانده است. درست به مانند ماجراهايي كه در ماههاي اخير در حوزه رسانهها پشت سر گذاشت كه بيشك، پس از رفتن او، در يادها خواهند ماند.
رامين كه گفته ميشد، مشاور رييسجمهوري است، به همين سبك آشناي اين روزهايش، طراحي ايده محو اسراييل را تأييد نكرد؛ او كه درسخوانده آلمان است و مدتي مسئوليتي در مؤسسه رسانههاي تصويري وزارت ارشاد داشت، هم اصلياش را بر پيگيري ايده امت و امامت گذاشته بود، نظري كه آن را ماخوذ از آراي شهيد دكتر سيدمحمدحسين بهشتي اعلام ميكرد. اين، عنوان مجموعه مقالاتي از او بود كه در اواخر دهه 60 در هفتهنامه كيهان هوايي منتشر شده بود و يكبار اقدام وي، براي پيگيري عملي آن در مؤسسه تابعه وزارت ارشاد، واكنشهايي را برانگيخته بود.
انبساط و انقباض
حضور رامين در معاونت مطبوعاتي با موجي از تذكرات و توقيفها همراه شد، آن هم در شرايطي كه در معاونتي ديگر از وزارت ارشاد، جواد شمقدري، راه را بر همه انواع (!) سينماگران گشوده و سياست انبساطياش، انتقادهاي فراواني را برانگيخته بود. رامين بر مبناي همان تحليل پيشگفته (تغييرات نظام سياسي پس از جنگ و تحريف مفهوم امت)، به هر جايي ميرفت و در هر محفلي كه حضور مييافت، ميكوشيد تا آن دغدغه را گسترش دهد و طبعا بسياري از اصولگرايان هم از در مخالفت با اين مصداقيابي غريب در ميآمدند. البته روشن نبود كه آيا در پس طرح اين سياست، نگاهي كلاننگر در دولت وجود دارد يا اينها، فعاليتهايي ناشي از يك برنامهريزي شخصي و فردي است، با اين همه اين سياست در حال پيشروي و اجرا بود و از متنهاي چاپ شده بر برخي پوسترهاي قرار گرفته روي در و ديوار معاونت مطبوعاتي تا تيترهاي تعدادي از روزنامهها و نشريات كمشمارگان، ميشد حضور و وجودش را درك كرد.
با اين همه، آنچه بيش از پيش، موجب بروز تنش شده بود، روشهاي برخورد و تعامل معاونت مطبوعاتي بود (نظير گفتوگوهاي رد و بدل شده ميان وي با گوينده يك برنامه تحليلي راديو گفتوگو در چند هفته پيش) تا جايي كه اين اعتراضها با تغييراتي در پيكره اين مجموعه، مواجه و سرانجام تاحدي از فشار تذكرات و توقيفها كاسته شد.
عوامل توطئه
شيب تند انتقادات رسانهايها، منجر به واكنشهاي تندتر شده و رسانههاي معترض از هر دسته و گروهي كه بودند به توطئه متهم ميشدند؛ معاون مطبوعاتي وزير ارشاد حتي در آخرين سري از اختلافنظرها كه بهعدم حضور شش پايگاه خبري مهم در نمايشگاه مطبوعات منجر شد، طي يك گفتوگوي راديويي، آن سايتها را حاشيهساز و پرمدعا خواند و با آنكه موضوع بحث شركت نكردن سايتها بود (بدون روشن كردن ارتباط دو موضوع)،براي دومين بار از تحريم رسانههاي صهيونيستي و استكباري در نمايشگاه از سوي ارشاد، سخن به ميان كشيد؛ اين در حالي بود كه رامين شب پيش از اين مصاحبه راديويي، هنگامي كه براي لحظاتي در غرفه پنجره حضور يافته بود، در برابر اين انتقاد كه چرا سايتهاي نزديك به محمود احمدينژاد، محسن رضايي، احمد توكلي، محمدباقر قاليباف و... را صهيونيستي خوانده؟ تأكيد كرد كه اين موضوعات بههم ارتباطي نداشته و او منظورش رسانههاي امپرياليستي بوده است. در عين حال او اعتقاد داشت كه رسانههاي منتقد، براي حمله به وي همداستان شدهاند و قصدشان تخريب آرا و انديشههاي اوست.
آبان 90، احتمالا محمدعلي رامين، بازديدكننده نمايشگاه مطبوعاتي است كه فردي ديگر، مديريت و اداره آن را بر عهده دارد و باز هم احتمالا، ماجراهاي امروز تا حدي فراموش شده است، اما آنچه در خاطرها ميماند، برقرار نشدن الگوي يك گفتوگوي دوجانبه و چشمبربستن بر حرفهاي طرف مقابل و همه را بهيك چوب راندن است. نپذيرفتن تبعات نظريه امت-امامت (آنچنان كه مدنظر معاون محترم مطبوعاتي است)، معنايش نه جنجالسازي است و نه صهيونيستيبودن (موضوعي كه بهنظر ميرسد بهنادرستي رامين متهم به طرح آن عليه سايرين شده). دولت نهم بر دوش هيچ رسانهاي به پيروزي نرسيد و هر چه هم در اين پنج سال كوشيده تا جاي پاي خود را در دل رسانهها باز كند، ناموفقتر بوده است؛ معناي اين پيامد، ناكام بودن سياستهاي غيرتعاملي است كه اميد به پايان آن، همواره وجود دارد