x
کد خبر: ۱۲۵۶۹۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۵ - ۱۲ آبان ۱۳۸۹

انتقاد آیت الله لنكرانی از برخی فتواها

جوان: اگر برخی فتاوی جایگاهی داشتند، نیاز به این نبود كه از بیرون مرزها افرادی بیایند و این فتاوی را مطرح كنند تا بعداً بتوانند از آنها به عنوان دستاویزی برای ضربه زدن به دین و نظام استفاده كنند. تحول درحوزه، عنوانی است که در ماه‌های اخیر بارها از سوی رهبرمعظم انقلاب، مراجع تقلید و فضلای حوزه به کرات مطرح و درباره آن سخن رفته است. محتوای این تحول هرچه باشد بازبینی وضعیت کنونی حوزه را از جنبه‌های گوناگون ناگزیر کرده است. در گفت و شنودی که در پی می‌‌آید آیت‌الله حاج شیخ جواد فاضل لنکرانی از مدرسین حوزه قم و مدیر مرکز فقهی ائمه ‌اطهار در کنار بررسی نسبت حوزه با نظام به ارزیابی وضعیت این نهاد از ابعاد مختلف پرداخته است. با سپاس از ایشان که فرصتی را به این گفت و شنود اختصاص دادند.

یکی از مسائلی که در ارتباط با حوزه در کانون بحث و چالش بوده و نظرات مختلفی درباره آن ابراز شده، نحوه تعامل حوزه با نظام است. مقام معظم رهبری فرموده‌اند که نسبت حوزه و نظام، نسبت کاملاً مشخصی است یعنی حمایت در عین نصیحت و تذکر. به نظر می‌رسد که این مسئله نیاز به تفسیر و تفصیل بیشتری داشته باشد. از دیدگاه جنابعالی این دو موضوع چگونه با هم جمع می‌‌شوند؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. مسئله حوزه علمیه و نظام و نسبتی که بین اینها وجود دارد، یک نسبت حقیقی و واقعی است و نسبت اعتباری یا تشریفاتی نیست و این موضوعی است که باید در ابتدای امر به آن واقف باشیم، چون وقتی بدانیم که این نسبت، حقیقی است، یعنی این دو از یکدیگر قابل تفکیک نیستند. حوزه علمیه هیچگاه نمی‌تواند نسبت به نظام بی‌تفاوت باشد و نسبت به مسائلی که در نظام می‌گذرد، مؤثر نباشد و همچنین نظام هم هیچگاه بی‌نیاز از حوزه علمیه نیست و نخواهد بود.

برای اینکه روشن شود که این نسبت، یک نسبت واقعی است، چند نکته را عرض می‌کنم. اولین نکته‌ این است که اساساً مبنای مشروعیت و مبنای فکری این نظام، مربوط به حوزه‌های علمیه است و حوزه علمیه همچنان که در حدوث این نظام به عنوان تعیین‌کننده عمل کرده است و از جمله عوامل بسیار مهم بوده، در بقای این نظام هم همین تأثیر را دارد و همان ‌طور که از علل محدثه نظام است، از علل مبقیه نظام هم هست.

وقتی که نسبت را نسبت واقعی بدانیم، معنای آن این است که حوزه علمیه باید کاملاً به آنچه که در این نظام می‌گذرد، در خرد و کلان نظام، در قوای ثلاثه، در نهادهای نظام، حتی در کوچک‌ترین و کم‌ اهمیت‌ترین نهادهایی که در این نظام وجود دارند، نظر داشته باشد. این را بدین جهت عرض می‌کنم که نباید این تصور ایجاد شود که حوزه علمیه فقط باید به مسائل کلان نظام توجه کند،‌ بلکه باید نسبت به همه نهادها، مجموعه‌ها و آنچه که مربوط به این نظام هست، تا هر حدی که می‌تواند توجه داشته باشد و غفلت نکند. ببینیم نیازهای این نظام چیست، نیازهای امروز و فردای نظام را از نظر نیروهایی که به عنوان نیروهای فکری به این نظام تزریق می‌شوند، باید بررسی کرد. در مسائل علمی، تربیتی، معنوی و اخلاقی، حتی در مسئولیت‌های مهم سیاسی، طبق قانون اساسی، باید افرادی که محصول حوزه‌ها‌‌ی علمیه هستند، حضور داشته باشند.

حوزه علمیه باید نیازهای این نظام را واقعاً بررسی کند و به سؤالاتی که پیش روی نظام هست، پاسخ بدهد. از آنجا که نظام ما یک نظام دینی است، هنگامی موفق خواهد بود که بتواند در تحکیم دین در جامعه، هر روز موفق‌تر از پیش عمل کند. اگر این نظام در مسائل اقتصادی و دفاعی و زمینه‌های دیگر موفق شود، اما اگر در مسائل دینی به معنای اخص – چون همه اینها صبغه‌های دینی هم دارند، دفاع ما دینی است، سیاست ما دینی است، اقتصاد ما دینی است – موفقیتی نداشته باشد، به‌تدریج از نظام دینی بودن خارج می‌شود. حوزه‌های علمیه همواره باید با چشمی بیدار، مترصد نیازهای این نظام باشند و نیازهای انسانی و فکری آن را نسبت به حال و آینده بررسی کند و به دنبال آن باید در درون حوزه، مجموعه‌های بسیار قوی و توانمند برای پاسخ دادن به این نیازها تشکیل شوند. نتیجه توجه به این نکته که نسبت حوزه و نظام یک نسبت واقعی است، این خواهد شد که به موازات رشد حوزه، نظام رشد می‌کند و به موازات قوت و رشد نظام، حوزه‌های علمیه بالنده‌تر می‌شوند. هر چه نظام توسعه پیدا کند، حوزه‌های علمیه از نظر رشد فکری و علمی توسعه پیدا می‌کنند.

من در برخی از صحبت‌های قبلی و در مجالس درس برای فضلا گفته‌ام که امروز به برکت نظام جمهوری اسلامی، برای حوزه علمیه برکات و زمینه‌هایی پدید آمده است که بدون این نظام فراهم نمی‌شد. امروز در حوزه موضوعاتی مورد بحث و پژوهش قرار گرفته‌اند که اگر نظام اسلامی نبود، هیچگاه حوزه به این موضوعات توجه پیدا نمی‌کرد. امروز در حوزه علمیه در باره خود موضوع حکومت، کارهای بسیار فراوانی شده است، روی موضوع زنان، کودکان، مباحث پزشکی، اقتصادی و موضوعات مختلف سیاسی، کارهای گوناگون و فراوانی شده که همه اینها به برکت این نظام است.

نظام، نیازها و سؤالاتش را به سوی حوزه علمیه سرازیر می‌کند و حوزه هم با آمادگی‌ای که دارد، در صدد پاسخگویی به آنها بر می‌آید، و بنابراین ، یک نسبت واقعی و حقیقی است و به همین دلیل قابل تفکیک نیست و اگر کسی فکر کند که روزی می‌توان این نظام اسلامی را بدون حوزه‌های علمیه ادامه داد، در اشتباه محض است و اگر روحانیون در حوزه علمیه فکر کنند بدون این نظام می‌توانند به حرکت واقعی خودشان ادامه بدهند، اشتباه می‌کنند. اگر خیلی حسن ظن داشته باشیم، حوزه بدون نظام،‌حرکتی مثل حرکت 100 سال پیش خواهد داشت که جدای از مردم، جدای از سیاست و جدای از این همه مسائلی بود که در دین وجود دارند.

وقتی که امام (ره) در نجف، بحث ولایت فقیه را آغاز کردند، یکی از شاگردان و فضلای زبده ایشان نقل می‌کرد که فرمودند: «شما توقع نداشته باشید که من هر روز بیایم و احکام دیگر فقهی را بگویم. باید مسئله ولایت فقیه و حکومت اسلامی را مطرح کرد، چون بدون این مسئله، تمام احکام فقهی در همین کتب فقهی مدفون خواهند ماند و هیچگاه از این کتاب‌ها خارج نمی‌شوند و به صحنه اجرا نمی‌آیند و در میدان عمل قرار نمی‌گیرند.» امروز ما می‌بینیم احکام سیاسی اسلام در روابط بین‌الملل، در مسائل پزشکی و در مسائل قضائی به میدان آمده‌اند و اجرا می‌شوند همه به برکت اسلام است.

لازمه این نسبت حقیقی این است که همانگونه که رهبری معظم انقلاب فرمودند، حوزه از نظام حمایت کند. این حمایت به عنوان تکلیف امری و نهی‌ای نیست و اینگونه نیست که صرفا بگوییم حوزه نهادی است که وظیفه دارد از نظام حمایت کند، بلکه حمایت حوزه از نظام، یک حمایت تقویت‌کننده و دینی و بر اساس اعتقادات است. همچنین حوزه باید مراقبت و نظارت کند و در آنجایی که نظام دچار چالش و در بعضی از زوایا از مسیر دین خارج می‌شود، محکم فریاد بزند و بایستد و کاملاً مراقبت کند و تذکر بدهد. همان ‌طور که دیدیم مراجع بزرگی که خودشان در انقلاب و به وجود آوردن این نظام دخیل بودند، در عین حال که حمایت قلبی از نظام می‌کردند، مواردی را که نیاز به تذکر و نصیحت و ارشاد داشت، بیان ‌کردند.

من در این زمینه می‌خواهم به نکته‌ای اشاره کنم که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته است و آن این است که یکی از آرمان‌های انقلاب ما، صدور انقلاب است. ما نمی‌خواهیم این انقلاب در دایره جغرافیایی این کشور، محدود شود. باید انقلاب صادر شود. سؤال این است که متولی اصلی صدور انقلاب کیست؟ البته انقلاب پیام‌هایی دارد که به‌طور خودجوش برای مردم دنیا جاذبه دارد و مردم دنیا به این نظام و به این انقلاب توجه دارند، ولی صرفنظر از این مطلب، بالاخره چه گروهی باید متولی اصلی صدور انقلاب باشد. به نظر من در درجه اول حوزه‌های علمیه هستند. حوزه‌های علمیه با ارتباطاتی که به لحاظ فکری و عقیدتی و حتی به لحاظ فقهی با نقاط مختلف جهان دارند و مراجع در حوزه‌های علمیه هستند و شیعیان در نقاط مختلف دنیا با مراجع معظم ارتباط دارند، متولی و مسئول اصلی برای صدور این انقلاب هستند. این هم یک جهت مهم دیگری است که نسبت واقعی بین نظام و حوزه‌های علمیه را برای ما تقویت می‌کند.

اشاره کردید که حوزه‌ها طبعاً باید به نیازهای نظام و سؤالاتی که فراروی آن است، پاسخ بدهند. بر اساس آنچه که خود شما پس از پیروزی انقلاب در حوزه‌ها شاهد بودید و با یک نگاه برآیندی، به نظر شما حوزه تا چه حد به این وظیفه‌ عمل کرده ‌است؟ در بعضی از دستگاه‌ها که متولی فرهنگ و فرهنگسازی در جامعه هستند، در التزام به افکار اصیل اسلامی و شناخت آنها با کاستی‌های جدی مواجه هستیم. در این عرصه‌ها، حوزه‌ تا چه میزان و نظام برای ایجاد زمینه برای حوزه‌ها تا چه حد به وظیفه‌‌شان عمل کرده‌اند؟

در عین حال که ارتباط مستمر و مؤثری بین نظام و حوزه‌های علمیه در جهات مختلف از جمله قضائی، تربیتی و حتی رسانه‌ای وجود داشته، اما انصاف این است که ارتباط نظام با حوزه‌های علمیه هنوز تعریف شده و دقیق نیست و در بعضی از موارد با مسئولانی مواجه می‌شدیم که خود را کاملاً از ارتباط با حوزه بی‌نیاز می‌دانند، در عین حال مسئولانی داریم که خودشان را کاملاً محتاج به حوزه‌های علمیه می‌دانند. باید این را اقرار کنیم که مع‌الاسف برخی هستند که فکر می‌کنند در محدوده کاری خودشان، حتی در نصب یک مسئول، بی‌نیاز از حوزه‌ها هستند، در حالی که آن مسئول ممکن است از جهات فکری، با افکار امام (ره) و حوزه‌های علمیه هم‌سویی نداشته باشد. تذکراتی هم داده می‌شود، اما گاهی به این تذکرات عمل نمی‌شود؛ از باب اینکه شاید احساس می‌کنند اینجا دایره‌ای است که حوزه‌های علمیه نباید وارد شوند.

از این طرف هم حوزه علمیه به دنبال برآوردن نیازهای نظام به صورت تدوین شده و سیستماتیک و کاملاً علمی نبوده است، در نتیجه ارتباط‌ها به صورت جزئی و موردی و در بعضی از مناسبت‌ها بین طرفین بوده است. باید این را قبول کنیم که هم از طرف نظام نسبت به حوزه کاستی‌هایی وجود دارد و هم از طرف حوزه کاستی‌ها و کمبودهایی نسبت به نظام وجود دارد. به نظر می‌رسد که اساسا یکی از ضروری‌ترین کارها، بعد از فرمایش مقام معظم رهبری، تشریح و تعریف نسبت حوزه‌های علمیه و نظام است. باید واقعاً معلوم شود که نهادهای حکومتی و دولتی موظف به ارتباط مستمر با حوزه‌های علمیه هستند یا نه و آنچه را که حوزه‌های علمیه به عنوان مسائل فکری به آنها می‌گویند، باید بپذیرند یا خیر؟

یکی از مشکلات امروز ما این است که در هر موردی تخصص را لازم و ضروری می‌دانند و تسلیم می‌‌شوند، ولی وقتی نوبت به مسائل دینی می‌رسد، گاهی اوقات می‌گویند خودمان به‌ اندازه کافی می‌فهمیم و نیازی به نظریه رهبری، بزرگان یا مراجع نداریم. این اشتباه بزرگی است و ضرر آن هم در درجه اول متوجه افرادی می‌شود که چنین فکری دارند. باید مجموعه‌ها و کارگروه‌هایی تشکیل شوند که واقعاً ارتباط واقعی بین نظام و حوزه‌ها را تعریف کنند. نظام باید حوزه را بیش از گذشته درگیر کارهای خود کند. گرچه حوزویان همیشه آماده بوده‌اند، اما خصوصیت حوزه این است که باید ابتدا به او مراجعه و از او سؤال و خواسته شود تا به عنوان یک وظیفه، به تکلیف خود عمل کند.

نتیجه این مقدار از عرایض من این است که الان حوزه نمی‌تواند بگوید آنچه که در نهادها وجود دارد‌، کاملاً با فرهنگ دینی مطابقت دارد، برای اینکه این ارتباط، ارتباط کاملی نیست و از این نسبتی که وجود دارد، به طور کامل و صحیح استفاده نمی‌شود، اما اگر این ارتباط، واقعاً یک ارتباط تعریف شده، منطقی و دقیق باشد، با این مسائل مواجه نمی‌شویم. گاهی اوقات متأسفانه در همین زمان خودمان می‌بینیم که یکسری امور کهنه و پوسیده‌ای را دارند به عنوان ارزش در جامعه مطرح می‌کنند که ولو به عنوان یک امر تاریخی هم مطرح و باارزش باشد، اما برای رشد نسل امروز ما تأثیر مفیدی ندارد. همه این جریانات به این دلیل مطرح می‌شوند که این افراد، خود را صاحب فکر و‌ اندیشه مستقل می‌دانند و می‌خواهند آن فکر را در جامعه پیاده کنند. امیدواریم ارتباط حوزه و نظام، ارتباطی غنی باشد و ما دیگر شاهد چنین آسیب‌هایی نباشیم.

از دو دهه قبل، مخصوصاً در عرصه کلان اعتقادات، انبوهی از شبهات که البته ظاهراً هدف آن مخدوش کردن ایمان دینی مردم و جوان‌ها و در رده بعد ضربه زدن به نظام است، در دانشگاه‌ها و محافل علمی تبلیغ می‌شوند. برآورد شما از میزان حساسیت‌های حوزه و به روز بودن تبلیغات آنها در برابر این افکار مسموم چقدر است؟

انصاف این است که مخصوصاً در این دهه اخیر حرکت‌های بسیار خوبی در حوزه علمیه نسبت به این شبهات صورت گرفته‌اند. در همین مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) ما، بخشی به نام شبهه‌شناسی در حال فعالیت است و همه شبهاتی را که در مورد فقه و کارآمدی آن در ایجاد حکومت برای مردم مطرح شده‌اند- و معمولاً هم از بیرون مرزها وارد کشور می‌شوند- جمع‌آوری کرده‌ایم و مشغول پاسخگویی به آنها هستیم. در زمینه مسائل جدیدی که در فقه به وجود آمده، این مقداری که حوزه علمیه ما در این 10 ساله اخیر به آنها پاسخ گفته، در تاریخ حوزه‌های علمیه سابقه ندارد. این مقدار استفتائاتی که فرضاً در خصوص مسائل پزشکی شده – و این غیر از مسائل قضائی و مسائل مهم دیگر است- مسائل بسیار جدیدی هستند که حوزه علمیه به اینها پاسخ گفته است. در مورد مسائل کلامی و اعتقادی هم قدم‌های خوبی برداشته شده‌اند‌.

ما تا 10 سال پیش گروه‌های تخصصی مربوط به امامت و اعتقادات شیعه و برخورد با مسلک جعلی وهابی در حوزه نداشتیم، اما امروز مراکز متعددی در حوزه علمیه قم وجود دارند که در این زمینه، فعالند. اینها برای اینکه اصل ولایت فقیه را به چالش بکشند، به سراغ اصل مسئله امامت می‌روند. امروز شبهات فراوانی حتی از مرکز علمی صهیونیست‌ها برای تخریب امامت منتشر می‌شود. در حوزه علمیه ما کتاب‌هایی که در مورد امامت نوشته شده و پاسخ‌هایی که در مورد امامت داده شده، واقعاً قابل مقایسه با زمان‌های گذشته نیست. ما در همین مجموعه مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) یک مجموعه تخصصی بسیار قوی در مسائل مربوط به اعتقادات و امامت داریم و در مورد وهابیت کارهای فراوانی انجام داده و جزوات زیادی را منتشر کرده‌ایم که بسیار در حوزه‌های علمیه کل کشور و در دانشگاه‌ها مؤثر بوده‌اند.

در مورد امامت، گروه‌های تخصصی در زمینه مهدویت در حوزه به وجود آمده‌‌اند و اینها بسیار در مسائل مهدویت کار کرده‌اند. امروز هر چند می‌بینیم که در کنار اعتقاد به مهدویت، باز هم شبهاتی وجود دارند، باید توجه داشته باشیم که اگر گروه‌های حوزوی نبودند، شبهات نسبت به مهدویت فوق‌العاده بیشتر بودند و بلای بزرگی بر سر جامعه ما می‌آمد، اما اینها جامعه را واکسینه کردند. من اطلاع دقیق دارم که افراد بسیار زبده‌‌ و متخصصی در امر مهدویت در حوزه تربیت شده‌اند که قادرند به جمیع سؤالات و شبهاتی که در این زمینه مطرح هستند، پاسخ بدهند. با افرادی هم که بخواهند از مسئله مهدویت برای مقاصدی که دارند سوء ‌استفاده کنند،‌ برخورد شده است که آثار آن را در همین اواخر هم ملاحظه کرده‌اید.

البته در بعضی از زمینه‌های کلامی باید قوی‌تر عمل می‌کردیم. مسائل کلامی ربطی به مسئله امامت ندارند و مربوط به اصل مسئله اعتقاد به خداوند تبارک و تعالی و شبهاتی هستند که هر روز راجع به مسئله خدا و قرآن مطرح می‌کنند. در عین اینکه باید عرض کنیم کارهای قرآنی‌ای که در دهه اخیر در حوزه علمیه شده، بسیار گسترده‌ است و واقعاً جای تحسین دارد، اما اقرار می‌کنیم که اینها کافی نبوده‌اند. مع‌الاسف رسانه‌ها و صدا و سیمای ما هنوز نتوانسته‌اند آنچه را که در حوزه علمیه می‌گذرد، به تصویر بکشند و برای مردم ما بیان کنند تا مردم ببینند که فضلا، بزرگان و مراجع شبانه‌روز در حال تلاش برای تعمیق مسائل دینی و علمی مردم هستند.

شما اگر در همین مجموعه‌ای که هستید، دقت کنید، مشاهده خواهید کرد که ما 250 جلد کتاب از سؤالات اینترنتی مردم گردآوری کرده‌ایم که بیشتر اینها باز به همین دهه اخیر برمی‌گردد. سایت والد معظم ما، مرحوم آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی همچنان بعد از فوت ایشان فعال است و ما روزانه حدود 100 ایمیل داریم. این سایت به 27 زبان فعال است و دائماً دارد سؤالات مختلف از قبیل فقهی، اعتقادی، اخلاقی سیاسی را می‌گیرد و جواب می‌دهد.

حوزه بحمدالله حوزه بسیار فعال، پرنشاط و پرکاری است؛ اما باز هم کارهای فراوانی را باید انجام بدهد و قدم‌های بزرگ‌تری را بردارد و ما امیدواریم از برکات سفر رهبر معظم انقلاب که به قم مشرف شدند، حوزه فعال‌تر و قوی‌تر و با نشاط‌تر هم بشود و خدمات آن به حوزه دین ان‌شاءالله گسترش بیشتری پیدا کند.

رابطه حوزه و نظام بر اساس نگاه استاندارد شده به دین، یعنی دیدگاه اکثریت علما و فقهای شیعه و تلقی حداکثری فقها از معارف دینی است. اسلامی که حوزه و نظام را به هم پیوند می‌دهد، اسلامی است که قدر متیقن بین همه فقهاست. محدود کردن گفتمان دینی حوزه، دستور کار رسانه‌های خارجی است و انگشت گذاشتن روی افرادی که به‌ طور طبیعی در جایگاه مرجعیت قرار نمی‌گیرند و بالا آوردن آنها و بزرگ کردن نظرات‌ شاذ و نامتعارفشان و چهره‌سازی از کسانی که در مقابل افرادی که در حوزه به عنوان مرجع شناخته می‌شوند، بسیار کوچک‌تر و در رده‌های پائین‌تری هستند. حوزه نسبت به خرق اجماع، نظرات شاذ و یا آرایی که می‌تواند گفتمان دینی حاکم بر حوزه و نظام را متحول بکند، تحت تأثیر قرار بدهد و به انحراف بکشاند، چقدر حساسیت دارد؟

وظیفه اصلی حوزه حفظ نظام محکم و رایج اجتهاد است؛ اجتهاد چه در فقه و چه در سایر علوم. آن چیزی که مقصود شماست، عمدتاً در حوزه همین مسائل فقهی است. یکی از اموری که در زمان گذشته نبوده و امروزه در حوزه ما وجود دارد، وجود گروه یا مرکزی برای بررسی فتاوی شاذی است که گاهی ممکن است ارتباطی هم به نظام نداشته باشد، ولی خود پیکره اجتهاد را مخدوش می‌کند و در طول زمان آثار تخریبی زیادی بر جامعه باقی می‌گذارد. الان در حوزه علمیه اینطور نیست که هر کسی بخواهد به هر نحوی فتوایی را صادر و منتشر کند.

اولاً من این نکته را عرض کنم که به خاطر گستردگی حوزه، فتاوایی که مبتنی بر مسائل و روش‌های اجتهادی دقیق نباشند، اصلاً در آن جایگاهی ندارند و این فی‌نفسه یک ارزش و کاشف از رشد حوزه است، چون اگر آن فتاوی واقعاً جایگاهی داشتند، نیاز به این نبود که از بیرون مرزها افرادی بیایند و این فتاوی را مطرح کنند تا بعداً بتوانند از آنها به عنوان دستاویزی برای ضربه زدن به دین و نظام یا خدای ناکرده برای توجیه اعمال باطل و فاسد نظام‌های غربی استفاده کنند. اینکه آنها منسجم شده‌‌اند و دارند تشکیلاتی عمل می‌کنند تا افرادی و فتاوی و نظراتی را در این زمینه پیدا کنند، کاشف از این است که این نظرات به خودی خود در حوزه ما جایگاهی ندارند.

اما افرادی به دنبال این هستند که این نظرات را سریعاً جواب بدهند. امروز اگر نظر شاذی از فقیهی یا کسی که ادعای فقاهت می‌کند، منتشر شود، اگر واقعاً مطابق با موازین نباشد، ده‌ها ردیه بر آن نوشته می‌شود و این امری است که در سابق کمتر مشاهده می‌کردیم، بنابراین در خود حوزه این حساسیت وجود دارد که مبادا فتاوایی که نادر و شاذ هستند و به پیکره اجتهاد ضربه وارد می‌کنند، مطرح شوند.

می‌بینید که امروز کسی در آن طرف دنیا فتوا می‌دهد که زن می‌تواند برای مرد، امامت جمعه کند! باید دید این فتوا چه هدفی را دنبال می‌کند؟ به نظر من این فتوا نه بها دادن به زن‌ها و نه بها دادن به نمازجمعه است و فقط برای این است که اعتبار نمازجمعه را که در جامعه اسلامی، پایگاهی بسیار قوی است، در نظر مسلمان‌ها پائین بیاورد. آنها به این نتیجه رسیده‌اند که باید نمازجمعه را هم کم‌کم حذف کنند و از بین ببرند. اینگونه فتاوی در حوزه ما اصلاً پایگاهی ندارند و افرادی به‌راحتی با آنها برخورد می‌کنند و جواب می‌دهند و الحمدلله از این جهت حساسیت ویژه‌ای در حوزه‌ها هست.

باز یکی از برکات سخنان مقام معظم رهبری در سفرشان به قم این بود که حوزه باید به این مسئله توجه بیشتری داشته باشد. امروز برد یک فتوا در یک دایره محدود نیست. ممکن است برخی از دولتمردانی که در خارج از کشور هستند، بخواهند در جهت برخی از مقاصد سیاسی از فتوایی استفاده کنند. حوزه باید به این جهت توجه وافری داشته باشد.

از حساسیت مرحوم آیت‌الله فاضل نسبت به فتاوی شاذ و نادر چه خاطراتی دارید؟

ایشان نسبت به این مسئله بسیار حساس بودند و در کتاب‌های عربی و استدلالی و اجتهادی که دارند، گاهی اوقات اشاره‌ای به برخی از فتاوی شاذی که در زمان معاصر از برخی صادر می‌شد، کرده‌اند. ایشان حساسیت خیلی ویژه‌ای داشتند و از این مسائل نگران بودند و گاهی اوقات در درس یا مجالس خصوصی به کسانی که با افرادی که فتاوی شاذ می‌دادند، مرتبط بودند، تذکراتی می‌دادند.
نظر شما
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"