علي جنتي، سفير سابق ايران در كويت يادداشتي براي ديپلماسي ايراني نوشته و در آن از نقش قطر در انقلابهاي عربي پرده برداشته است.
جنتي در ابتدا به موقعيت قطر در منطقه اشاره ميكند و ميگويد كه در سايه درآمدهاي نفتي و گازي جايگاه مناسبي را براي خود دست و پا كرده است.
به گفته جنتي، گرچه دولت قطر در زمينه اصلاحات سياسي در داخل آن كشور توفيق چنداني نداشته و همچنان فاقد يك پارلمان مردمي و آزاد بوده و تمامي تصميمات توسط شخص امير قطر اتخاذ ميگردد ولي در زمينه سياست خارجي كوشيده است تا ضمن برقراري روابط تنگاتك با آمريكا و غرب از يك سو و برقراري روابط اقتصادي با كشورهاي شرق آسيا در تحولات جهان عرب ايفاي نقش نمايد.
به گفته اين سفير سابق، مجموعه امكانات مادي، ثروت سرشار ناشي از فروش نفت و گاز، بهرهگيري از غول رسانهاي الجزيره و روابط گسترده خارجي اين كشور كوچك خليج فارس، امكان بلندپروازي و جاهطلبي زيادي را براي آن كشور فراهم ساخته است.
به گونهاي كه دولت قطر با برگزاري كنفرانسهاي بينالمللي در دوحه، ميانجيگري بين گروههاي مختلف لبناني، فلسطيني، ميانجيگري بين دولت سودان و گروههاي مسلح دارفور، ميانجيگري بين دولت يمن و حوثيهاي آن كشور و تلاش براي ميانجيگري بين رژيم صهيونيستي و گروههاي فلسطيني ايفاي نقش نموده است.
جنتي در ادامه ضمن اشاره به گزارش نشريه ميدلايست آنلاين مينويسد: در اين كنفرانس جملاتي از قبيل دموكراسي، ايجاد تغيير، آموزش جوانان و حمايت از جريانهاي برانداز در پشت درهاي بسته به كرات تكرار ميشد.
بيل كلينتون، رئيسجمهوري اسبق آمريكا و دخترش به اتاقهاي مختلف رفتوآمد داشتند و با شركتكنندگان گفتوگو ميكردند.
در اجلاس بعدي «همايش آينده» كونداليزا رايس، وزير امور خارجه سابق آمريكا نيز مشاركت داشت و مشخص گرديد كه ايالات متحده آمريكا و دولت قطر مشتركا طرح ايجاد تغيير در دنياي عرب را برعهده گرفتهاند و بر اساس تقسيم كار انجام شده قطر از نفوذ خود در بين اسلامگرايان استفاده كرده و آمريكا با جوانان ليبرال دنياي عرب ارتباط برقرار خواهد نمود.
قطر اين ماموريت را با استفاده از شخصيتهاي نزديك به اخوان المسلمين از جمله شيخ يوسف قرضاوي، دانشمند مصري مقيم قطر و تاسيس موسسهاي به نام «آكادمي تغيير» آغاز نموده و با استفاده از شبكه اينترنت به آموزش جوانان عرب پرداخت. اخوان المسلمين با استفاده از بانك اسلامي قطر براي نقل و انتقال پول و نيز با ايجاد اردوگاهي در قطر به آموزش جوانان كشورهاي عربي پرداختند.
جنتي در بخش ديگر اين ياداشت مينويسد: اقدامات عملي دولت قطر در چند كشور ناآرام عرب از جمله ليبي، يمن و سوريه كاملا مشهود است.
هفتهنامه فلسطيني المنار در شماره اخير خود نوشت: قطريها دلارهاي خود را به سمت سوريه سرازير كردهاند تا رژيم حاكم در اين كشور را سرنگون سازند و در اين راه از هيچ تلاشي فروگذار نميكنند. براساس اين گزارش، منابع ديپلماتيك اروپايي از رايزني گسترده قطر با اين كشورها براي طرح پرونده سوريه در شوراي امنيت پرده برداشتند.
از زمان شروع جنبش در تونس، شبكه الجزيره به صورت 24 ساعته در خدمت مخالفان رژيمهاي حاكم عربي قرار گرفته و ضمن برقراري تماس مستقيم با معترضان در صحنه ميكوشد به اعتراضات عمومي دامن بزند.
در اعتراضات يمن نيز دولت قطر ضمن برقراري ارتباط با گروههاي مختلف سياسي يمن تمامي امكانات شبكه الجزيره را در اختيار آنان قرار داده و در دامن زدن به اعتراضات عمومي نقش موثري ايفا ميكند بهويژه آن كه در رقابت با عربستان سعودي تلاش ميكند رژيم عبدالله صالح را رژيمي فاسد و نامشروع معرفي و دامنه اعتراضات را گستردهتر نمايد.
در خصوص جنبش بحرين نيز بهرغم برخورد دو گانه دولت قطر كه عمدتا ناشي از تعهدات آن كشور در درون شوراي همكاري خليج فارس ميباشد و عدم انعكاس وقايع آن كشور موجب استعفاي تني چند از گزارشگران شبكه الجزيره گرديد نهايتا با پخش يك گزارش در مورد نقض حقوق بشر در بحرين و شكنجه معترضان توسط نيروهاي پليس و سازمان امنيت بحرين تا سر حد قطع رابطه سياسي با آن كشور پيش رفت.
جنتي در پايان مينويسد: با آغاز جنبشهاي مردمي در تونس و مصر، آمريكا تلاش كرد تا بر موج نارضايتي عمومي سوار شده و از بروز يك انقلاب حقيقي كه منافع آمريكا و اسرائيل را تهديد نمايد، جلوگيري كند. همچنان كه هماكنون ارتش وابسته به آمريكا در مصر سكاندار ايفاي اين نقش گرديده است.
دولت قطر نيز در هماهنگي با آمريكا كوشيده است با بهرهگيري از جريانات اسلامگرا همچون اخوانالمسلمين در مصر، سوريه و اردن و استفاده از امكانات رسانهاي و شبكههاي اجتماعي در اينترنت به اين اعتراضات دامن بزند.
ريشههاي اين امر را بايد در بلندپروازيها و جاهطلبيهاي حاكمان قطر و نيز وابستگي و سرسپردگي آنان به آمريكا و غرب جستوجو كرد. در عين حال آينده روشن خواهد ساخت كه چگونه دامنه اصلاحات سياسي جهان عرب به حوزه كشورهاي عربي خليج فارس نيز كه حكومتهاي فردي بر سرنوشت ملتهاي منطقه تسلط يافتهاند، كشيده خواهد شد.