|
مهر:جانباز رفیعی نژاد در حالی سه ماه است که بی خانمان شده و در پارکها و جنگلها و خانه اقوام سکونت دارد که تمامی مدارکش دلالت بر جانبازی در هشت سال دفاع مقدس دارد.حدود یک سال قبل فردی که خود را جانباز دوران دفاع مقدس می نامید در
بر اساس گفته های این فرد پس از مشاهده مدارک و سوابقش آگاه شدیم که محمد رفیعی نژاد جانباز شیمیایی هشت سال دفاع مقدس است و امروز به دلیل مشکلات زندگی نیاز به حمایت دارد. راهنماییها و رایزنیها موجب شد تا این جانباز ابتدا به بنیاد شهید استان گلستان، سپس به استانداری و بعد از آن درخواست خود را تا نهاد ریاست جمهوری ارائه کند ولی هیچیک از نهادهای مسئول پاسخگوی مشکلات این جانباز نبودند تا اینکه به دلیل نپرداختن کرایه خانه مجبور شد با
در این مدت این جانباز بارها با مراجعه به بنیاد شهید کشور پیگیر درخواست سرپناه بود ولی هیچ وقت پاسخی دریافت نکرد و این جانباز با خانواده اش همچنان بدون سرپناه به سر می برند.
محمد رفیعی نژاد متولد 1344 صادره از تهران دوران کودکی خود را در منطقه نظام آباد پایتخت گذراند و توانست با کمک پدرش که حسابدار یک شرکت خصوصی بود مدرک دیپلم خود را اخذ کند. خانواده رفیعی نژاد به علت شغل سرپرست خانواده از تهران به گرگان نقل مکان کردند.
محمد رفیعی نژاد 17 ساله بود که وارد سپاه شد و دو سال بعد برای نخستین بار برای حضور در جبهه به منطقه عملیاتی سومار اعزام شد. وی با گذراندن دوره های تخصصی عضو پدافند "ش م ه" یا همان رفع آلودگی شیمیایی زیر نظر سردار هدهدی فرمانده عملیات "ش م ه" شد و پس آن به عنوان یکی از نیروهای اطلاعات عملیات در جبهه حضور داشته و قبل از مجروحیت مسئولیت آموزشهای مقابله با حملات شیمیایی را نیز برعهده داشت.
عملیات والفجر 8 شیمیایی شدم
محمد رفیعی نژاد در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد نحوه مجروحیتش می گوید: عملیات والفجر هشت بود و آن زمان ماسکهای آمریکایی فیلترهای خوبی نداشت و تاریخ انقضا آن گذشته بود و با اینکه لباس و تجهیزات مقابله با حملات شیمیایی داشتم ولی باز هم آلوده شدم البته آن زمان متوجه این آلودگی نشده بودم.
سال 82 فهمیدم شیمیایی شدم
سال 65 به سپاه برگشتم و در سال 67 ازدواج کردم و از سپاه خارج شده و روی یک بلدوزر کار می کردم و مدتی هم در تراشکاری مشغول بودم. چندین طرح صنعتی ابداع کردم که به دلیل نداشتن سرمایه کافی شکست خوردم ولی وضعیت متوسطی در جامعه داشتم. همه چیز عادی بود تا اینکه در سال 82 سرفه های خشک امانم را برید و عوارض شیمیایی پدیدار شد. ابتدا پزشکان متوجه دلیل بیماری نبودند ولی با چند پرسش متوجه شدند علت مصدومیت، استنشاق گاز خردل بوده است.
"دکتر قانعی" تائید کرد من جانباز شیمیایی هستم
دوستانم گفتند بروم به دنبال مدارکی که ثابت کند من شیمیایی شدم. پس از دریافت تمامی مدارک به کمیسیون پزشکی سپاه رفتم و این کمیسیون تائید کرد که من جانباز شیمیایی هستم. آن زمان مسئول کمیسیون دکتر مصطفی قانعی که امروز معاون وزیر بهداشت است بود. حتی در کمیسیون عالی هم شیمیایی بودنم تائید و گواهی مجروحیتم صادر شد.
بنیاد شهید می گوید جانبازم ولی کارت جانبازی نمی دهد
پس از احراز جانبازی
محمد رفیعی نژاد در مورد مشکلات کنونی زندگی اش به خبرنگار مهر گفت: حدود پنج سال است که بیکارم و هر چه پس انداز داشته ایم هزینه کردیم. دو فرزند به نام فاطمه 16 ساله و جعفر 13 ساله دارم. تمام اسباب خانه را فروختیم و مادر همسرم که مادر شهید است از مستمری بیمه قدری به ما کمک می کرد که چند ماهی است دیگر این پول کفاف زندگی خودش را هم نمی دهد.
11 میلیون کرایه خانه عقب افتاده دارم
صاحب خانه ما در گرگان خارج از کشور زندگی می کند و وکیلش مسئول اجاره دادن خانه است. در این چند سال وکیل صاحبخانه به این امید که مشکل ما در بنیاد شهید حل می شود شکایتی نداشت ولی اجاره خانه ها آنقدر روی هم تلمبار شد که با 11 میلیون اجاره عقب افتاده مواجه شدیم.
3 ماه است که دیگر خانه ندارم/ 64 روز در جنگل زندگی کردیم
الان مدرسه ها باز شده و بچه ها مجبور شدند به خانه مادر همسرم بروند ولی من و همسرم سرگردانیم. همسرم می گوید کاری بکن و من یک پایم تهران است و پای دیگرم گرگان. حتی بچه های دانشجوی دانشگاه امام صادق(ع) از من دعوت کردند تا آنجا بروم و با حضور رئیس بنیاد شهید مشکلاتم حل شود. من رفتم ولی کسی از بنیاد شهید نیامد.
نامه
حتی یک نامه به دفتر ریاست جمهوری دادم که آقای ثمره هاشمی دستیار ارشد رئیس جمهور خطاب به بنیاد شهید نوشتند که به لحاظ اولویت در مورد
تماس با اورژانس اجتماعی
حتی نامه ای از سوی ریاست جمهوری به رئیس سازمان بهزیستی برای تامین مسکن ما ارسال شد که در چارچوب وظایف بهزیستی نبود. دیگر کار به جایی رسید که با اورژانس اجتماعی تماس گرفتم ولی باز هم نتیجه ای نداشت.
جانباز رفیعی نژاد می گوید: گاهی پسرم به من طعنه می زند و می گوید: بابا اگر جنگ شود باز هم به جبهه می روی ؟!..
این جانباز می گوید: ما که از خیر زندگی پس از جنگ گذشتیم