x
کد خبر: ۱۷۰۱۴۰
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۸ - ۱۲ بهمن ۱۳۹۰
 

 شفاف: اکبرعبدی می‌گوید: یک روز سر سریال بودیم. هوا هم خیلی سرد بود. از ماشین پیاده شد بدون کاپشن. گفتم: حسین این جوری اومدی از خونه بیرون؟ نگفتی سرما می‌خوری؟! کاپشن خوشگلت کو؟

گفت: کاپشن قشنگی بود، نه؟ گفتم: آره! گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سر راه یکی را دیدم که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت. ولی من فقط دوستش داشتم...

 

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"