x
کد خبر: ۳۴۱۲۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۱ - ۱۷ دی ۱۳۸۶

چهل سال از مرگ جهان پهلوان گذشت

امروز17 دی چهلمین سالگرد درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختی اسطوره جوانمردی پهلوانی و قهرمانی است.

واحد مرکزی خبر:تختی در میان دلهای مردم زندگی کرد و در تمامی شرایط در اوج شهرت، محبوبیت و جایگاه خاص اجتماعی هیچگاه پیوند وجودی خویش را با مردم قطع نکرد و هرچه قدر که بالاتر رفت دلدادگی‌اش به مردم بیشتر شد و از لطف خداوند بود که این ارزش را در وجود غلامرضا نهاده بود.

غلامرضا با روحیه مردم وارگی و با دلدادگی که به مردم داشت ‌توانست در میان دلهای مردم زندگی کند و تا امروز زنده بماند.

جامعه کشتی ؛ پیشکسوتان کشتی و دوستداران تختی امروز بر سر مزار آن مرحوم در ابن بابویه گرد آمده اند تا سالروز مرگ جهان پهلوان تختی را گرامی دارند.

با مراسمی که از دقایقی دیگر بر سر مزار جهان پهلوان تختی در ابن بابویه آغاز می شود ، دو ستداران تختی با نثار گل و قرائت فاتح یکبار دیگر یاد و خاطره این قهرمانی نامی ایران و جهان را گرامی خواهند داشت .

غلامرضا تختی پنجم شهریور 1309 در محله‌ی خانی آباد تهران به دنیا آمد.

رجب خان - پدر تختی - غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همه‌ آنان از غلامرضا بزرگتر بودند.

حاج قلی، پدر بزرگ غلامرضا، فروشنده‌ی خوار و بار بود - از قول رجب خان، تعریف می‌کنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی می‌نشست و به همین سبب در میان اهالی خانی آباد به حاج قلی تختی شهرت یافته بود.

همین نام بعدها به خانواده‌های رجب خان منتقل شد و به نام خانوادگی تبدیل شد.

رجب خان با پولی که از ماترک پدرش به دست آورده بود، در محل سابق انبار راه‌آهن زمینی خریده و یک یخچال طبیعی ایجاد کرده بود واز همین راه مخارج زندگی خانواده‌ی پرجمعیت خود را تامین می‌کرد.

نخستین واقعه‌ای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربه‌ای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تامین معاش خانواده‌ ناچارشد خانه‌ی مسکونی خود را گرو بگذارد.

شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط 9 سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانی آباد درس خواند و در سال 1329 به سبب علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت.

تختی در دوران زندگی ورزشی اش رکورد دار شرکت در المپیک ها و کسب بیشترین مدال از این آوردگاه بود. درچهار دوره المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا، دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشی ایران این امر اتفاق نادری است.

جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بوده است.

او زندگی خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختی در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی نیز دارای تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ایران شد و هر بار کشتی گیران نامداری را مغلوب کرد.

وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر خود(تولیدو،1966) در آبان سال 1345 زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد؛ که حاصل آن تولد بابک در سال 1346 بود و سرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان همه را در اندوهی عظیم و بهتی شگفت انگیز فرو برد.

نخستین واقعه‌ای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربه‌ای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تامین معاش خانواده‌ی ناچارشد خانه‌ی مسکونی خود را گرو بگذارد.

تختی سال‌ها بعد در آخرین مصاحبه‌ی خود با یادآوری این ماجرای تلخ می‌گوید: یک روز طلبکاران به خانه‌ی ما آمدند و اثاثیه‌ی خانه و ساکنینش را به کوچه ریختند، ما مجبور شدیم که دو شب را توی کوچه بخوابیم. شب سوم اثاثیه را بردیم به خانه‌ی همسایه‌ها و دو اتاق اجاره کردیم. چندی بعد روزگار عرصه را بیشتر بر پدرم تنگ کرد تا این که مجبور شد یخچال طبیعی‌اش را نیز بفروشد. این مسائل پیش امده تاثیر فراوانی در روحیه‌ی پدرم گذاشت و باعث اختلال روحی او در سال‌های آخر عمر شد.

در چنان شرایطی، غلامرضا فقط 9 سال به تحصیل پرداخت. وی خود می‌گفت :“ مدت 9 سال در دبستان و دبیرستان منوچهری که در همان خانی آباد قرار داشت، درس خواندم، ولی تنها خاطره‌ای که از دوران تحصیل به یاد دارم، این است که هیچ وقت شاگرد اول نشدم، اما زندگی در میان مردم و برای مردم درس‌هایی به من آموخت که فکر می‌کنم هرگز نمی توانستم در معتبرترین دانشگاه‌ها کسب کنم.

زندگی همچنین به من آموخت که مردم را دوست بدارم و تا آن جا که در حد توانایی من است، به آنان کمک کنم، حال این کمک از چه طریقی و از چه راهی باشد، مهم نیست. هر کس به قدر تواناییش ....”

غلامرضا، ورزش را از نوجوانی آغاز کرد. ورزش ابتدا برای او نوعی تفنن و سرگرمی بود. در همان اوان، خیال قهرمان شدن، مدتی او را به وسوسه انداخت اما از همان نوجوانی که تازه به فکر باشگاه رفتن افتاده بود، اعتقاد داشت که ورزش برای تندرستی و سلامت جان و تن هر دو لازم است.

شادروان تختی در مصاحبه‌ای با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجوانی‌اش می‌گوید:“ با آن که علاقه‌ی فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم که در جستجوی کاری برآیم. زندگی، نان و آب، لازم داشت. برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت یا هشت تومان، کار کردم. دنیا در حال جنگ (جنگ جهانی دوم)بود، زندگی به سختی می‌گذشت.” .

آشنای حقیقی تختی با ورزش و کشتی در باشگاه “ پولاد“ آغاز شد. وی که پیش از این گودها و زورخانه‌های فراوانی دیده بود و شیفته‌ی تواضع و افتادگی پهلوانانی کشتی و ورزشی باستانی شده بود، برای نخستین بار در سال 1329 به باشگاه پولاد (واقع در خیابان شاهپور سابق) رفت و به دلیل علاقه و استعداد وافری که نسبت به کشتی نشان داد مورد توجه مرحوم “حسین رضی زاده”مدیر آن باشگاه قرار گرفت.

تختی، خود می گوید:“رضی خان آدم خوبی بود، اگر کسی را نشان می‌کرد و می‌دید که استعداد کشتی دارد، دست از سرش بر نمی‌داشت. در گرمای تابستان لخت می‌شدیم و هر روز از ساعت دو بعد از ظهر تا چندین ساعت کشتی می‌گرفتیم، از دوش آب گرم و حمام خبری نبود. کشتی گیران برای وزن کم کردن، به خزینه می‌رفتند تشک‌های کشتی را با پنبه پر می‌کردند، اما خاک و خاشاک آن، بیش از پنبه بود.” .

تختی که پس از بازگشت از خوزستان (مسجد سلیمان) روانه‌ی خدمت سربازی شده بود، در سربازخانه با استفاده از فرصت‌ها و توجهات فراهم شده، به‌ویژه تشویق و حمایت دبیر وقت فدراسیون کشتی که در دژبان ارتش فعالیت داشت، تمرینات کشتی خود را بار دیگر آغاز کرد. تختی خود در این باره می‌گوید:“ وقتی در سال 1328 در مسابقه‌ی بزرگ ورزشی ( جام فرانسه) شرکت کردم، درهمان نخستین دوره ضربه فنی شدم. اما تمرین‌های جدی و سختی که در پیش گرفتم، مرا یاری کرد تا حقیقت مبارزه را درک کنم؛ اگر چه شور پیروزی در سر داشتم، اما کار و کوشش را سرآغاز پیروزی می‌دانستم.”

به این ترتیب تختی با تمرین و پشتکار مثال زدنی رفته رفته خود را از میان بازنده‌ها بیرون کشید و سرانجام در سال 1330 در وزن ششم (79 کیلوگرم) به عضویت تیم ملی درآمد.

وی در نخستین دوره‌ی مسابقه‌های کشتی آزاد قهرمانی جهان (هلسینکی، 1951) با وجود آن که هنوز 21 سال داشت، نایب قهرمان جهان شد.

درخشش خیره‌کننده‌ی تختی در رقابت‌های کشتی هلسینکی که در نخستین حضور او در مسابقه‌های قهرمانی جهان و در فاصله‌ی کمتر از دو سال از ورودش به میادین ورزشی داخلی اتفاق افتاد، بیش از هر چیز نمایانگر ایمان و تلاش و اراده‌ی کم نظیر تختی و همچنین استعداد و مهارت فوق‌العاده‌ی او در زمینه‌ی کشتی بود.

گفتنی است در نخستین دوره مسابقات قهرمانی کشتی آزاد جهان که از لحاظ تاریخی میدان معتبر و تعیین کننده‌ای برای کشتی ایران و جهان بود، تیم ملی کشتی آزاد ایران با ترکیب کامل و در هر هشت وزن آن زمان حضور پیدا کرد و با کسب دو نشان نقره (محمود ملاقاسمی و غلامرضا تختی) و دو نشان برنز (عبدالله مجتبوی و مهدی یعقوبی) در نتیجه‌یی درخشان و غیر قابل تصور پس از تیم‌های ملی ترکیه و سوئد عنوان سوم جهان را به دست آورد.

مسابقات سال 1951 هلسینکی (فنلاند) برای تختی آغاز راهی بود که طی 15 سال آینده با کسب ده‌ها پیروزی و فتح سکوهای متعدد قهرمانی در بزرگترین میادین بین‌المللی کشتی ادامه یافت.

شادروان غلامرضا تختی در سال 1331 (1952) در نخستین حضور خود در رقابت‌های المپیک با کسب شش پیروزی و قبول یک شکست در برابر “دیوید جیما کوریدزه”از شوروی صاحب نشان نقره شد. وی در این مسابقه‌ها توانست حیدر ظفر ترک را که سال پیش با غلبه بر تختی قهرمان جهان شده بود را شکست دهد.

تختی در دومین دوره‌ی مسابقات جهانی که در خرداد سال 1333 (1954) در توکیو برگزار شد، در وزن هفتم (87 کیلوگرم) به رقابت پرداخت که با وجود پیروزی‌های درخشان و شایستگی فراوانی که از خود بروز داد با قبول یک شکست غیر منتظره در برابر “وایکینگ پالم”سوئدی از راهیابی به دیدار پایانی بازماند و در نهایت عنوان چهارمی این وزن را به دست آورد.

تختی شش ماه بعد در یک دیدار دوستانه در سوئد،« پالم» را با ضربه‌ی فنی شکست داد و باخت غافلگیرانه‌ی توکیو را به خوبی جبران کرد.

شادروان تختی همچنین در سال 1955 در جشنواره‌ی بین‌المللی ورشو موفق به کسب نشان نقره شد. اما سومین دوره‌ی مسابقه‌های قهرمانی جهان (استانبول، 1957) تجربه‌ی تلخی برای مرحوم تختی بود. وی که در این دوره از رقابت‌ها، برای اولین و آخرین بار در وزن فوق سنگین آن زمان (87+ کیلوگرم) کشتی می‌گرفت، به دلیل وزن بسیار کمتر نسبت به رقیبان با دو باخت حذف شد.

پهلوان ایران با وجود حذف شدن دراستانبول آبرومندانه کشتی گرفت و نتایجی که به دست آورد با توجه به آن که با وزن 92 کیلوگرم به مصاف کشتی گیران فوق سنگین رفته بود، در مجموع غیر قابل قبول نبود.

به عنوان نمونه «دیتریش» آلمان و «ایوان ویخریستیوک» روس، حریفان اصلی تختی در این رقابت‌ها 110 کیلوگرم وزن داشتند و علاوه بر آن در وزن خود نیز از تجربه‌ی خوبی برخوردار بودند.

در بازی‌های المپیک ملبورن (استرالیا) که در آذر سال 1335 (1956) برگزار شد تختی یک بار دیگر در وزن هفتم (87 کیلوگرم) به مصاف رقبایی از شوروی، آمریکا، ژاپن آفریقای جنوبی، کانادا و استرالیا رفت و با شکست تمامی حریفان نخستین نشان طلای خود را به گردن آویخت.

این برای نخستین بار بود که دو قهرمان از آمریکا و شوروی در یک سکوی معتبر جهانی پایین تر از حریف ایرانی قرار می‌گرفتند.

جهان پهلوان تختی در اسفند همان سال با غلبه به مرحوم حسین نوری به مقام پهلوانی ایران دست یافت و صاحب بازوبند شد و در سال‌های 1336 و 1337 نیز این عنوان را تکرار کرد.

جهان پهلوان تختی در سال 1957 در بازی‌های آسیایی توکیو و مسابقات قهرمانی جهان در صوفیه به ترتیب نشان‌های طلا و نقره‌ی این رقابت‌ها را به گردن آویخت و در مهر سال 1338 (1959) در چهارمین دوره‌ی مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان که در تهران برگزار شد سومین عنوان قهرمانی جهان خود را کسب کرد.

“ بوریس کولایف“ از شوروی تنها کشتی گیری بود که با امتیاز به تختی باخت و در 5 کشتی دیگر رقبای مجارستانی، لهستانی، فرانسوی، بلغار و ترک تختی با ضربه‌ی فنی مغلوب پهلوان ایران شدند.

تیم ملی کشتی آزاد ایران که در رقابت‌های تهران با اکتفا به دو مدال طلای غلامرضا تختی و امامعلی حبیبی با وجود برخوردی از امتیاز میزبانی در حفظ عنوان سومی سال‌های قبل نیز ناموفق بود در هفدمین دوره‌ی بازی‌های المپیک (ایتالیا، 1960) تا مکان پنجم رده بندی سقوط کرد. تختی کاپیتان تیم ملی و پر تجربه‌ترین کشتی‌گیر ایران که در این رقابت‌ها در وزن هفتم به میدان رفته بود، پس از پیروزی در پنج دیدار با در مسابقه‌ی نهایی با قبول شکست در برابر “ عصمت آتلی“ از ترکیه به گردن آویز نقره دست یافت.

مسابقه‌های قهرمانی جهان در یوکوهامای ژاپن میدانی فراموش نشدنی برای کشتی ایران بود.

تیم ملی کشتی آزاد کشورمان پس از حضور در 8 دوره مسابقات المپیک و جام جهانی در رقابت‌های جهانی 1959 ژاپن، پرافتخار‌ترین حضور خود در تاریخ کشتی را رقم زد و با دریافت پنج نشان طلا، یک نشان نقره، یک نشان برنز و یک عنوان پنجمی به مقام قهرمانی کشتی آزاد جهان دست یافت.

جهان پهلوان تختی که دراین مسابقات در وزن 87 کیلوگرم به مصاف حریفان رفته بود با حضوری مقتدرانه آخرین مدال طلای خود را به گردن آویخت.

کشتی‌گیران آزاد ایران در ششمین دوره‌ی رقابت‌های قهرمانی جهان در تولید وی آمریکا (1962) نیز حضوری شایسته داشتند.

تیم ملی ایران اگرچه نتوانست مقام قهرمانی خود را در این مسابقات حفظ کند ولی کسب مقام سوم جهان نیز با توجه به کارشکنی‌ها و ناداوری‌هایی که در حق تختی و سایر کشتی‌گیران ایران روا شد نتیجه‌ی قابل قبولی تلقی می‌شود. جهان پهلوان تختی در این مسابقات با حضور مقتدرانه در برابر « وان براند» آمریکایی، « مروید» روسی و « عصمت آتلی» که از قهرمانان صاحب نام وزن هفتم بودند از حیثیت کشتی ایران به خوبی دفاع کرد و در نهایت پس از تساوی با « مروید» جوان تنها به دلیل 200 گرم اضافه وزن نسبت به حریف از دریافت نشان طلا محروم شد و به گردن آویز نقره رضایت داد.

قهرمان ارزشمند ایران در شرایطی در این دیدارهای شرکت کرد که از بیماری خطرناکی رنج می‌برد با این حال عشق به ملت ایران او را به مصاف با بزرگترین قهرمانان جهان کشاند. شدت بیماری تختی به حدی بود که پس از دیدار فینال سریعا به نیویورک منتقل و روز بعد در بیمارستان بزرگ نیویورک تحت عمل جراحی قرار گرفت.

در فاصله ی سال‌های 1962 تا 1966، جهان پهلوان تختی با وجود سن بالا همچنان عضو تیم ملی ایران بود. اما تنها در بازی‌های المپیک 1964 توکیو شرکت کرد که در این دیدار با بد‌اقبالی از کسب چهارمین نشان المپیک خود بازماند و به عنوان چهارمی جهان اکتفا کرد. البته جانشینان تختی در مسابقات جهانی صوفیه (1963) و منچستر (1965) از دریافت حتی یک امتیاز در وزن هفتم ناموفق بودند، این امر در کنار عشق وافری که ملت ایران به جهان پهلوان داشتند، موجی از درخواست‌های مردمی و مطبوعاتی برای حضور مجدد تختی در رقابت‌های جهانی را برانگیخته بود.پهلوان 36 ساله‌ی ایران با وجود عدم آمادگی کافی و گذشتن از مرز بازنشستگی شرکت در مسابقه‌های جهانی 1966 (تیر ماه 1345) تولیدورا پذیرفت.

تختی در مسابقات انتخابی برای رقابتهای جهانی 1966 از نظر نتایج فنی و پیروزی با ضربه‌ی فنی، بهترین چهره شناخته شده و به عنوان بهترین کشتی گیر وزن هفتم ایران راهی آمریکا شده بود با این حال کارشکنی‌ها و برخوردهای سویی که برخی افراد و مقامات نسبت به او روا می داشتند روحیه‌ی او را تضعیف کرده بود.

جهان پهلوان به هنگام عزیمت به آخرین سفر خود، در میان خیل عظیم مردمی که برای بدرقه ی او و همراهانش آمده بودند گفت: هیچ چیز نمی‌تواند مرا خوشحال کند، پول، مدال طلا، و حتی عشق. نسبت به این مردمی که به فرودگاه آمده‌اند، احساس شرمندگی می‌کنم. راستی چقدر محبت بدهکارم؟ من چرا باید کشتی بگیرم؟ چرا باید همراه تیم مسافرت کنم، تا سبب این همه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به این پرسش را می‌دانستم من هم می‌توانستم ادعا کنم چون دیگران هستم... وقتی کسی نداند چه عاملی سبب خوشحالی‌اش خواهد شد، یقینا نخواهد توانست بگوید چرا کشتی می‌گیرد و چرا همراه تیم مسافرت می‌کند” .

تختی که بی‌امید به مصاف تازه نفسی هاو جوانان جویای نام رفته بود، متاسفانه با بدترین قرعه‌ی ممکن نیز مواجه شد به طوری که پس از پیروزی پنج بر صفر در مقابل حریفی از مجارستان به مصاف “الکساندر مدوید» و «احمد آئیک» ( افراد اول و دوم این دوره از رقابت‌ها) رفت و با قبول شکست در برابر آن‌ها برای همیشه با صحنه‌ی کشتی خداحافظی کرد.

افتخارات تختی به این شرح است:.

بازیهای المپیک:.

پنجاه و دو هلسینکی :مدال نقره 79 کیلو گرم.

پنجاه و شش ملبورن: مدال طلا 87 کیلو گرم.

شست رم: مدال نقره 87 کیلو گرم.

شست و چهار توکیو: چهارم97 کیلو گرم.

قهرمانی جهان:.

پنجاه و یک هلسینکی: مدال نقره 79 کیلو گرم.

پنجاه و چهار توکیو: نفر پنجم 87 کیلو گرم.

شست و یک یوکوهاما: مدال طلا 87 کیلو گرم.

شست و دو تولیدو: مدال نقره 97 کیلو گرم.

بازیهای آسیایی:.

پنجاه هشت توکیو: مدال طلا 87 کیلو گرم.

جمع مدالهای غلامرضا تختی: هشت ، 4 طلا، 4 نقره.

المپیک 3 - جهانی 4 - بازیهای آسیایی یک.

تختی نخستین کشتی گیر ایرانی است که موفق شد در سه وزن مختلف صاحب مدال های جهانی و المپیک بشود: جهانی 51 و المپیک 52 (در 79 کیلوگرم)، المپیک 56، 60، جهانی تهران و یوکوهاما ( در 87 کیلو) و جهانی 62 تولیدو در 97 کیلو.

اما " تختی " بزرگمرد دنیای کشتی از میان ترک های استان همدان برخاست و در 17 دی سال 1346 دار فانی را وداع گفت و در قلبها جاودانه شد0

در دسته نوشته ای که در روز مرگ وی از تختی بر جای مانده بود چنین آمده است :

کاش در ترکیه می مردم. همان موقع که تصادف کردم. امروز شنبه شانزدهم دی است. ساعت 13:23 را نشان می دهد. آمده ام به هتل. حالا ساعت 12 شب است. هنوز تصمیم قطعی نگرفته ام. به بابک می اندیشم... به زندگی ام می اندیشم که پس از مرگم تباه می شود... بابک بی پدر می شود... نمی دانم چه کنم... ساعت 2بعدازظهر است.

احساس می کنم چند ساعت بیشتر به آخر عمرم نمانده... ساعت 3 بعدازظهر است. مرگ به طرف من می آید. او را در فاصله چند قدمی خودم می بینم.

از او استقبال می کنم. ساعت 3/5 است ، بدنم می لرزد. پشتم تیر می کشد، مرگ چه سخت و وحشت انگیز است، چشمهایم سیاهی می رود، دیگر نمی توانم بنویسم. دستهایم خشکیده و می لرزد.»

این بخشی از دست نوشته های تختی است که روز 19 دیماه 1346در روزنامه کیهان به چاپ رسیده بود؛ دست نوشته ای که هنوز هم قلب هر ایرانی ورزش دوستی را به تپش وا می دارد.

برای تختی مرثیه نباید خواند. تختی نه از دست رفته ، نه از دست رفتنی است. در سوگ تختی نباید گریست. او زنده است و برای همه زمانها و دیگر تا آخر جهان زنده خواهد ماند.

درواقع آنچه به بهانه او گفته می شود، آنچه هر سال در سالمرگ او دوباره و دوباره تکرار می شود، این بزرگداشت و تکریم ، همه در ثنای گوشه های کمرنگ شده وجود آدمی است ، در ستایش عطوفت و مهر و افتادگی ، همه فضایلی که او اگر نه به عنوان یک قدیس به عنوان یکی از پاکترین ابنای بشر در خود داشت.

هر سال باید از او گفت و گفت. این دیگر یکی از سنتهای ماست و باید آن را پاس داشت و ارزش گذاشت که سنتی زیباست. نه اندوهگساری برای یک از دست رفته و نه یادآوری خاطره های یک عزیز فقید.

نظر شما
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"