x
کد خبر: ۳۷۲۱۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۱ - ۱۸ بهمن ۱۳۸۶

عروج سرداري ديگر

دكتر حسين علايي در يادداشتي نوشت:

عصر روز دوشنبه 15 بهمن ماه 1386 سردار محمدجعفر اسدي تماس گرفت و گفت كه سردار « سيف الله حيدرپور » هم رفت . درست عصر روز شنبه 13 بهمن ماه بود كه به اتفاق سردار غلامعلي رشيد و سردار اسدي درباره وخامت حال سردار حيدرپور با هم صحبت مي كرديم . پس از خاتمه جنگ تحميلي رزمندگان زيادي بر اثر جراحات و مشكلات ناشي از بكارگيري سلاح هاي شيميايي از سوي رژيم بعثي صدام جان خود را از دست دادند. سيف الله هم يكي از كساني بود كه پس از پايان دوران دفاع مقدس علاوه بر تحمل صدمات ناشي از دوران جنگ به بيماري قند هم مبتلا شد و حدود ده سال درگير اين بيماري بود و شرايط سختي را در اين چند ماه اخير مي گذراند.

او كه يكي از فرماندهان سخت كوش دوران دفاع مقدس بود در بسياري از نبردهاي انجام شده در ايام جنگ تحميلي شركت داشت . در عمليات فتح مبين جانشين فرمانده گردان متشكل از بسيجيان شجاع شهرضا در لشكر امام حسين (ع ) بود. او به همراه ساير رزمندگان اين لشكر و در كنار شهيد عالي مقام حسين خرازي توانست مقاومت خوبي را در كنار باغ طالقاني در منطقه دشت عباس شكل دهد. فداكاري رزمندگان لشكر امام حسين (ع ) در اين منطقه نقش بزرگي در پيروزي عمليات فتح مبين ايفا كرد. سيف الله حيدرپور در زماني كه رزمندگان استان كهگيلويه و بويراحمد خود را در تيپ 48 فتح سازمان دادند او از سوي سپاه به فرماندهي اين تيپ برگزيده شد . حضور حيدرپور در اين تيپ باعث شد كه اين تيپ جايگاه عملياتي خوبي را در كنار ساير يگان هاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در نبردهاي دوران دفاع مقدس پيدا كند.

سيف الله حيدرپور را بايستي به عنوان يكي از تربيت شدگان لشگر امام حسين (ع ) در دوران جنگ تحميلي به حساب آورد. فضاي اين لشكر تبديل به ظرفي عظيم براي پرورش انسان هاي بزرگ و شجاع شده بود كه هر يك از آنها خود تاريخ گوياي حماسه هاي آفريده شده در دوران جنگ تحميلي مي باشند.

حيدرپور اهل شهرضا بود و يكي از شايستگان دوران دفاع مقدس به حساب مي آمد. در روزهاي اخير او براي پيوستن به دوستان شهيدش بسيار آماده بود. مصداق آيه « من المومنين رجال صدقوا ما عاهدواالله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر » بشمار مي آمد. در اين چند روز بسياري از همرزمانش به عيادت وي در طبقه دهم بيمارستان بقيه الله (ع ) رفتند. گرچه چشمانش باز بود ولي از هوش رفته بود و ديگر كسي را نمي شناخت . آرام بر تخت افتاده و منتظر بود. در اين چند سال گرچه بيماري او را رنج مي داد ولي همچنان به ارتقا توان علمي خويش توجه داشت . در حال گذراندن دوره عالي جنگ بود. اگرچه ديد چشمانش بر اثر شدت بيماري كاهش يافته بود ولي همچنان براي تحصيل در مقطع دكترا تلاش مي كرد. فردي بود ساده و صميمي بي ادعا و پركار مهربان و باوفا گرم و اميدوار به خداي بزرگ . خود را هميشه در مسير شهدا مي دانست . حسين خرازي و احمد كاظمي را دوست مي داشت با آنها بود و از زمره آنان به شمار مي رفت .

رفتنش زود بود و ماندنش سندي بر مظلوميت رزمندگان دوران دفاع مقدس .

در اين چند روز خانواده وي علاوه بر فقدان همسر پدر و عموي خويش كه پدر سيف الله حيدرپور بود را نيز از دست دادند و مصيبت هاي بزرگي بر اين خانواده رنج ديده وارد شد ولي بايد گفت آنچه رفتن امثال او را تحمل ساز مي نمايد اين است كه همه چيز فنا مي شود و تنها وجه و صورت خداوند است كه باقي مي ماند.

« كل من عليها فان ويبقي وجه ربك ذوالجلال والاكرام »

نظر شما
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"