کد خبر: ۵۲۴۸۸۰
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۶ - ۰۷ مرداد ۱۳۹۷
راهکارنیوز: «این گفتگو در سال ۹۳ انجام شده است» سیدمحمود علیزاده طباطبایی، وکیل جزایری بود، وکیلی که وکالت متهمینی، چون محمد عطریانفر، سعید لیلاز و خانواده هاشمی را در سابقه کاری خود دارد. او همچنین وکیل خلیل خلیل زاده متهم موسسه اعتباری توسعه است و اعتقاد دارد فرار جزایری از زندان حق او بوده است. متن پیش رو، حاصل گفت: وگوی هفته نامه پنجره با وکیل جزایری است:

آقای علیزاده طباطبایی چه شد که وکالت آقای شهرام جزایری را پذیرفتید؟
وقتی اسفند ۱۳۸۵ بحث فرار وی پیش آمد، یکی از دوستان از من خواستند که وکالتش را عهده دار شوم. این درست زمانی بود که در شعبه ۲۰ دیوان عالی کشور رای وی نقض شده بود. در این رای یک انشای قوی و مستدل و محکمی نوشته شده بود که اظهار می‌کرد کار‎های ایشان نه تنها اخلال در نظام اقتصادی نیست بلکه در زمان بازداشت یک ریال بدهی سررسید شده نداشته و یکی از خوش حساب‎ترین مشتریان بانک‎ها بوده! همین که چنین چیزی را در رای دیوان بنویسند به نوعی یک سند افتخار برای ایشان است و حکم اولیه نقض شد که طبق آن ۲۷ سال حبس داده بودند.

مگر حکم اخلال در نظام اقتصادی اعدام نیست؟
اخلال در نظام اقتصادی با هدف براندازی است که مجازات اعدام دارد؛ یعنی کسی برای ضربه زدن به حکومت، اخلال در نظام اقتصادی ایجاد کند.

پس چرا برای فاضل خداداد و مه آفرید خسروی (آریا) حکم اعدام صادر شد یعنی هدف آن‌ها ضربه به حاکمیت بود؟
ببینید می‎دانم که اصلا اتهام فاضل خداداد اخلال در نظام اقتصادی نبود و به دلایل اخلاقی حکم اعدام برایش صادر شد. اما آریا را به این صورت استنباط کردند و گفتند با هدف براندازی بوده است، چون اخلال در نظام اقتصادی با هدف ضربه اساسی به حکومت زدن، مجازات اعدام را در پی دارد. (ولی در مورد جزایری) دادگاه بدوی هم که به این پرونده رسیدگی کرد، این تشخیص را نداد و گفتند فقط اخلال بوده که تا ۲۷ سال حبس دارد. وقتی این حکم در دیوان نقض شد، هم‎زمان شد با اتفاق دوم و خروجش از کشور. این شد که من برای وکالت وی قدم پیش گذاشتم.

خود آقای جزایری به این جمع بندی رسید که شما وکالتش را برعهده بگیرید؟
به این نپردازیم! خانم باقری، خانم دوم شهرام، همکار ما و کارآموز ما بود و وکیل دادگستری است. به هر جهت من وکالت وی را پذیرفتم. بعد از نقض رای در دیوان، اتهام اصلی وی پرداخت رشوه بود. حتی در دادگاه قاضی از وی پرسید قبول داری رشوه پرداختی؟ که پاسخ داد به هرحال کیفرخواست می‎گوید که من رشوه پرداخت کرده ام! ولی من قبول ندارم که رشوه پرداخته ام! وضعیت مالی من به‎گونه‎ای بود که هرکس از من کمک می‎خواست، من به آن فرد کمک می‎کردم. بعد هم یک لیست بلندبالا از افرادی را که پول گرفته بودند قرائت کرد. ولی به هرحال اتهام رشوه را پذیرفت. اما بعد از قاضی پرسید شما در نظامی کار می‎کنید که اگر شما به‎عنوان یک قاضی برای دریافت ۱۰ میلیون تومان وام از دارایی‎‎های قوه قضائیه به بانک بروید، تا یک سکه خرج نکنید، به شما وام نمی‎دهند! به این ترتیب پرداخت رشوه را قبول کرد و به این دلیل سه سال حبس به او دادند.
اتهام دیگری که مطرح بود، این بود که کارت پایان خدمتش را با گواهی جعلی جبهه دریافت کرده است. البته خودش اظهار می‎کرد که در ۱۶ سالگی در جبهه بوده و حتی ترکش هم خورده است. به هرحال این را نپذیرفتند و برای این جرم هم چهار سال حبس به او دادند که این حبس بسیار سنگین و حداکثری بود. پرونده‎‎های معافیت جعلی بسیار زیاد است که سازمان قضائی را نیز بسیار درگیر کرده است. بعید می‎دانم در هیچ پرونده‎ای که حتی معافیت باندی هم جعل کرده باشد، به کسی حبس چهار ساله داده باشند.
چهار سال به علاوه سه سال، مساوی است با هفت سال! برای خروج غیرقانونی، دوسال حبس در نظر گرفتند و دو سال هم به علت دخالت در اموال توقیفی برای جزایری در نظر گرفتند. به هر جهت جمعا ۱۱ سال حبس شد و دو سال هم برای وام! وام وی تحصیل مال نامشروع نامیده شد و دو برابر مبلغ وام را به‎عنوان جزای نقدی و دو سال حبس در نظر می‌گیرند. مجموع سال‎‎های حبس وی ۱۳ سال بود که ۱۳ سال را گذراند و در حال حاضر آزاد است.

ولی گفته می‌شود که موکل شما ۱۱ سال در حبس بوده است؟
نخیر! ما در سال گذشته اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی را برای ایشان درخواست کردیم، چون مجازات‎‎های ایشان باید تجمیع می‎شد و حداکثر حبس و مجازات‎ها را می‎دادند که جمعا ۱۲ سال می‎شد. اما بنا به دلایل و مصالحی، قوه قضائیه آن را نپذیرفت.

در این مدت تقاضای عفو هم داده بودید؟
بسیار زیاد! احتمالا یک سال در این باره اعمال شد. من تردید دارم در این قضیه، حتی یک بار هم عفو شامل وی شده بود، اما اجرا نشد؛ (جزایری) در زندان هم فردی بود که خودش را با محیط تطبیق داد و کمک مسئولین زندان بود. حتی مسئول جهاد زندان شده بود. اینکه تبلیغ می‎کردند شرایط برای او فرق دارد، شایعه است. از ابتدا تا انتهای دوران محکومیتش در اوین و بند هفت بود. اما چون مسئول جهاد بود در بند‎های مختلف عمومی در رفت و آمد بود.

یعنی شرایط خوبی در زندان نداشت؟
گاهی فشار‎ها زیاد بود. حتی چندبار او را به انفرادی بردند! انسانی که کل ایران برایش کوچک است و می‎تواند کار کند، و به‎تعبیر خودش می‎تواند شن ساحل بوشهر را صادر کند، باید در زندان باشد و انسان‎‎هایی که کمترین صلاحیتی ندارند باید در کار باشند؟ برای شهرام خیلی سخت بود، اما خودش را تطبیق داده بود.

پس چرا فرار کرد؟
آن را دیگر نمی‎توانیم باز کنیم. من در جریان انگیزه او برای فرار نبودم. ضمن اینکه می‎گویند فرار، حق زندانی است! زندان جای خوبی نیست! زندانی دوست دارد فرار کند، بایستی زندانبان مواظب باشد که زندانی فرار نکند.

برخی از طرفداران جزایری می‌گویند شهرام مظلوم واقع شد. با این پیش فرض در آن دوران چه شرایطی وجود داشت که به تعبیر آنان باعث شد شهرام فدا شود؟
فرمان مقام معظم رهبری مبنی بر مبارزه با فساد اقتصادی بود. حضرت آقا دستورات زیادی داده‎اند. به محض اینکه یک فرمان یا دستوری صادر می‎شود جوی ایجاد می‎شود که در آن فضا همه تملق می‎گویند و جوسازی می‎کنند! به نوعی یک مقداری که زمان می‎گذرد آن فضا فروکش می‎کند. ایشان هم‎زمان با صدور فتوای مبارزه با مفاسد اقتصادی بازداشت شد. البته من اذغان دارم که پرداخت رشوه هم فساد است، اما اگر این‎طور است؛ ‎گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنکه هست گیرند! ما در مملکتی زندگی می‎کنیم که سازمان‎‎هایی که با حقوق مردم سروکار دارند، متاسفانه به‎دلیل نیاز کارمند‎ها یا عدم نظارت دقیق، متهم به فساد هستند. در چنین فضایی این پرونده مطرح شد. برخوردی که با این پرونده شد، مثل همه نبود. در این مملکت سالیانه هزاران پرونده رشوه برررسی می‎شود، اما با هیچ یک به این گستردگی برخورد نمی‎شود و به این گستردگی مطرح نیز نمی‎شود. ایشان از خلا قانونی استفاده کرده بود و یک وامی از بانک ملی دوبی گرفته بود و به ایران آورده بود و با آن کار می‎کرد. کارخانه احداث می‎کرد و در کار تولید بود. حتی در ابتدای خصوصی‎سازی به او پیشنهاد شد که کارخانه برق راه بیندازد.

راجع به بازداشت شهرام جزایری دو گفته مطرح است. اول اینکه وی پس از ماجرای چک کمکی که برای بیت رهبری فرستاده بود مورد توجه مسئولین قرار گرفت و بازداشت شد و دومین گفته این است که بازداشت جزایری پس از دریافت وامی بود که با ضمانت وزارت بازرگانی وقت دریافت کرد. شما کدام قول را تایید می‎کنید؟
همه این‎ها موثر بوده است. حساسیت سیاسی روی ایشان بود. دولت حاکم، دولت اصلاحات بود و ایشان با این دولت مرتبط بود. شهرام به هادی خامنه ای، به کروبی و بسیاری از افراد پول داده بود و دستگاه‎‎های امنیتی روی آن‎ها حساسیت داشتند. به‎خصوص که آن پول‎ها به فعالیت سیاسی تبدیل شده بود. پولی که شهرام به هادی خامنه‎ای یا کروبی داده بود به روزنامه تبدیل شده بود. این حساسیت‎ها هم بر اصل قضیه بی‎تاثیر نبود.
جریان وزارت بازرگانی هم به آقای کربلایی که رئیس صندوق ضمانت صادرات بود بازگشت و ایشان از متهمین پرونده بودند که به‎منظور ضمانت وام از سوی شهرام صورت گرفته بود. البته بسیاری از متهمین این پرونده که محکوم هم شدند، مجازات سنگینی نگرفتند.

رشا و ارتشا دو جرم مقابل و وابسته است. یک فردی رشوه می‎دهد و یک فردی رشوه را می‎گیرد! لیستی که آقای جزایری در دادگاه اعلان کرد افراد بسیاری از الیاس حضرتی تا هادی خامنه‎ای و از آقای صدوقی تا بسیاری از افراد را در برمی گرفت. گویا این لیست هم از سوی خودش بوده است. چرا این افراد از وی حمایت نکردند؟ و دیده نشدند؟
این مسئله‎ای نیست که من یا شهرام به آن پاسخ دهیم. آن‎ها از شهرام می‎پرسیدند که به چه کسانی پول داده‎ای و دفاع شهرام هم این بود که من به کسی رشوه نداده ام، بلکه من به هرکسی پول داده‎ام در برابرش انتظاری نداشته‎ام. حتی شاید این استدلال دلیل برخورد نکردن با همه افراد به‎جز آقای کربلایی بود. هیچ‎گاه ثابت نشد که این افراد در برابر پولی که از شهرام گرفته‎اند، برای او کاری کرده‎اند.

ماجرای کارت ۵۰۰ مجلس چه بود؟ آیا یک جوان ۳۰ ساله این صلاحیت را دارد که مشاور اقتصادی مجلس باشد؟
شهرام، مشاور کمیسیون اقتصادی مجلس بود. واقعیت این است که ما یک سری اقتصاددان داریم مثل آقای دکتر طبیبیان که پدر علم اقتصاد است و از ابتدای انقلاب اسلامی در پست‎‎های مختلفی در این باره بوده است. ایشان معتقد است اگر در خرید روزمره همسرشان همراهشان نباشد، سرشان کلاه می‎رود. اما یک عده مثل شهرام جزایری، مه آفرید خسروی و... هستند که اقتصاد را عملی می‎دانند و می‎توانند از هیچ، چیزی ایجاد کنند. در دنیا هم اقتصاددان‎ها نبوده‎اند که کشور‎ها را توسعه داده‎اند بلکه افرادی بوده‎اند که مثل شهرام بوده‎اند. در همان زمان هم مرحوم نوربخش و مظاهری به‎شدت با شهرام درگیر و مخالف بودند، چون شهرام تئوری‎‎های آن‎ها را قبول نداشت، به این دلیل بود که از وی استفاده می‎کردند.

یک ضرب المثلی وجود دارد که می‎گوید پول، پول می‎آورد. در ادامه می‎توان گفت که پول، رانت می‎آورد، رانت، پول می‎آورد و به همین صورت ادامه دارد. اگر این کارت ۵۰۰ را به‎عنوان یک سمبل رانت قبول کنیم، پول شهرام این رانت را آورد یا رانت بود که پول آورد؟
من فکر می‎کنم استعداد شهرام، او را به مجلس برد و مقامات سیاسی در صدد استفاده از او برآمدند و سوءاستفاده آن‎ها به شهرام ضربه زد نه اقدامات خود شهرام. مقامات سیاسی آمدند تا از استعداد شهرام استفاده کنند، اما پول او را دیدند و بعد‎ها از پول او هم استفاده کردند. مثل قضایایی که برای آقای رحیمی پیش آمد، لیستی که شامل ۱۶۸ نفر از نماینده‎‎های مجلس ارائه شده که از کمک‎‎های ایشان و از پول‎‎های بیمه استفاده کرده‎اند.

با همین تحلیل‌ها می‌توان گفت: بسیاری از مفاسد شبیه هم است مثلا می‌توان بابک زنجانی را با شهرام جزایری مقایسه کرد و دیگر هیچ ...
داستان بابک زنجانی یک داستان جدا از شهرام جزایری است. شهرام از خلا قانونی استفاده کرد و از بانک ملی دبی که بهره پایینی دارد، وام گرفته و آن را داخل کشور آورده است. قبل از سررسید هم بازداشت شده و اموالش تحت نظارت هیئتی با حضور نمایندگانی از بانک و صندوق ملی صادرات و قوه قضائیه قرار گرفته است. اما درباره بابک زنجانی این‎گونه بود که به‎دلیل تحریم‎ها، نفت را در اختیار افرادی قرار دادند که آن را بفروشند. زنجانی عامل جریان‌هایی بود که قرار بود تحریم را برای فروش نفت دور بزند. آن جریان‌ها از دولت سهمیه نفت می‎گرفتند و در اختیار این تیم می‎گذاشتند تا بفروشند و پولش را برگردانند. وقتی دولت آقای روحانی آمد، وزارت نفت متوجه شد بخش بالایی از پول‎ها برنگشته است. این با نوع کار شهرام متفاوت بود.

درباره برخورد با جزایری ادعا کردید که با او به‎ عنوان نماینده یک جریان برخورد شد. چگونه به این تحلیل رسیدید و اگر بنا بر انتساب او به یک جریان سیاسی باشد، شهرام کدام طرفی است؟
شهرام آدم سیاسی‎ای نیست، ولی قدرت حاکم در زمان برخورد با شهرام، اصلاحات بود. جریان سیاسی حاکم با شهرام موافق بود که وی در مجلس ششم با مجلس همکاری می‎کرد. شهرام جزایری بیشترین ضربه را هم از همین ناحیه خورد. خودش هم معتقد است که یکی از اشتباهاتش این بوده که ابزار دست جریان‌های سیاسی شده است. معتقد بود من وارد جریانی می‎شدم که دو طرف با هم دعوا داشتند، ولی من که صاحب دعوا در آن بین نبودم، ضربه خوردم.

شاید شهرام جزایری به‎خاطر ناآشنایی با فضای سیاسی بود که چک کمک به دفتر رهبری را ارسال کرد. حتی مطرح است که اگر این کار را نمی‎کرد، ممکن بود فعلا گرفتار نشود. برخی معتقدند که جریانی به نوعی شهرام را به این سمت سوق داد که او گرفتار شود.
این بحث هم هست، ولی به هرجهت جریاناتی بودند که به‎دنبال زدن شهرام بودند؛ و کدام جریان به دنبال زدن شهرام بود؟
بیشتر جریان قضائی و امنیتی. ضابط دستگاه قضائی، دستگاه‎‎های انتظامی و امنیتی است. در زمانی که آقای شاهرودی رئیس قوه قضائیه شدند من در دیداری با ایشان گفتم که به‎جای اینکه دستگاه‎‎های امنیتی و انتظامی ضابط قوه باشند، امروز قوه است که ضابط آن دو شده است. ولی آن زمان خود آقای شاهرودی هم به همین نتیجه رسید و این را اعلام هم کردند. دستگاه قضائی از استقلال نسبی برخوردار است. استقلالی که قاضی در قانون ما دارد، در کمتر کشوری موجود است. بعضی وقت‎ها این استقلال برای مسئولین دردسر می‎شود. بسیاری از مسئولین هستند که زیربار نمی‎روند و این بسیاری از موارد دست وپای آن‎ها را بسته است. قاضی آنقدر استقلال دارد که کسی نمی‎تواند بگوید چرا این کار را کرده است. ممکن است مثل روز، روشن باشد که حق با شماست، اما قاضی به‎نفع شما رای نداده و شما نمی‎توانید کاری انجام دهید. همین مسئله اجازه نمی‎دهد که یک جریان سیاسی در قوه، حاکم شود. از همین روست که پرونده‎‎های سیاسی را در چند شعبه خاص رسیدگی می‎کنند تا قابلیت کنترل داشته باشد. چرا جرم سیاسی تعریف نمی‎شود؟ چون اگر مسئولین ما جرم سیاسی را تعریف کنند، نمی‎توانند روی متهمین امنیتی، نظارتی داشته باشند.

هنوز خود را فعال اقتصادی می‌داند. هنوز لبخند بر لبانش جاری است و البته همین لبخند‌ها را یکی از فنون مذاکره می‌داند. شهرام جزایری عرب ۱۱ مهر ماه ۱۳۹۳، بعد از ۱۱ سال حبس، آزاد شد. قرار گفت: وگوی ما ابتدا با سیدمحمود علیزاده طباطبایی، وکیل جزایری بود، اما پس از توافق با طباطبایی، قرار مصاحبه با موکل وی نیز فراهم شد و بعد از نیم ساعت شهرام جزایری عرب به جمع ما اضافه شد. متن پیش رو، حاصل گفت: وگوی هفته نامه پنجره با جزایری در دفتر طباطبایی است:

آقای جزایری شما ساکت هستید و در حضورتان، وکیل شما آقای علیزاده سخنگویتان شده است.
اول اینکه اگر من در این برهه بخواهم به شرایط پرونده ورود کنم، به این دلیل که پرونده از مظلومیت خارج نشده ممکن است مفید نباشد. دوم اینکه باید ببینیم مصاحبه چه دردی را دوا می‎کند. به هر حال من یک فعال اقتصادی هستم و شیرازه رفتاری‎ام هم با همین مسئله گره خورده است. نمی‎خواهیم فضا به‎گونه‎ای باشد که مثبت نباشد. من باید در دو مقام از عملکردم دفاع کنم، باید از مسئولین شرکت‎ها و عملکردم دفاع کنم. من شاید تنها مدیر در سراسر دنیا هستم که از دیوان عالی کشور، حکم خوش حسابی دریافت کرده‎ام. این برای من سند افتخار است. من در بخش‎‎های حقوقی پرونده اجازه دخالت ندارم و حوزه صلاحیت آقای علیزاده است. اما این بخشش که این پرونده چه پرونده‎ای است یا اینکه چه صحبت‎ها و حوادثی چگونه متفق شده، در حوزه فهم من نیست و تخصص آقای دکتر است و باید دید آیا برای جامعه فایده‎ای دارد و منشأ برکت است یا خیر؟ اگر آقای دکتر تشخیص دادند، اطلاع‎رسانی می‎کنند و طبق اسناد پیش می‎روند. من نمی‎خواهم کار ایشان را که تا به الان زحمت کشیده‎اند بی‎نتیجه بگذارم.
سلامت بیش از حد رفتار سازمانی ما از یک سو، دفاعیات موثر آقای دکتر از سوی دیگر و در نهایت کمک خداوند باعث شد که از این داستان با ۱۳ سال رنج و مشقت قسر در برویم. خدا نکند که تیغ حضرات کسی را بگیرد، در آن صورت است که ریز و درشت را می‎برد.
درباره رفتار‎های اقتصادی من دوجنبه وجود دارد؛ یک جنبه شامل بخشی است که منافع شخصی برای من داشته و قطعا نفع آن به جامعه هم رسیده است که البته این باید جمع بندی شود و به‎صورت مجموع خدمت شما ارئه شود. من اصلا آدم سیاسی‎ای نیستم و خالصا مخلصا برنامه سیاسی ندارم، چون شرایط فعلی را مناسب نمی‎دانم. فعلا باید به خانواده برسم و زحمات آقای علیزاده را جبران کنم. از زندان، بسیار مزاحم ایشان می‎شدم. حتی در زندان که کار کوچکی برای یکی از آشنایان با ایشان داشتم، خجالت می‎کشیدم که با ایشان تماس بگیرم.

آقای دکتر طباطبایی درباره شما گفتند که شهرام از کسانی است که از هیچ، همه چیز می‌سازد.
این یک پهلوی داخلی من است. پهلوی خارجی من هم وجود دارد. من یک ایرانی هستم که نظام را دوست دارم و به‎لحاظ اعتقادی و عقلی مطیع، ولی امر هستم. رفقا و شرکای ما هم هرچند همواره انتقاد داشتند، اما همین گونه بودند. همه جای دنیا هم امثال ما همین گونه هستند. از شما و همه عزیزان خواهش می‎کنم که درباره افرادی مثل ما و حتی بابک زنجانی عجله نکنید. طبق قانون اساسی، اصل بر برائت است. ایشان متهم هستند، ولی در پناه قانون از امنیت برخوردار هستند.
من سال‎ها گفتم که اجازه بدهید پرونده من قطعی شود، بعد سراغ جنجال بروید. اتفاقا روزی که پرونده قطعی می‎شود، دیگر اطلاع‎رسانی و جار و جنجال تمام می‎شود. این را می‎توان قانون کرد که این‎گونه نشود. در بهداری زندان به آقای امیرمنصور آریا گفتم که اگر اعدامت نکنند، حداقل ۱۰ تا ۱۵ سال، درگیر جار و جنجال خواهی بود. من به او گفتم که البته اصلا عملکرد من و شما قابل مقایسه نیست. فردی با جایگاه من و شما نباید این اقداماتی را انجام دهد که شما انجام دادی. شما یک برگه بیاورید که من بدون ضامن، پول گرفته باشم، بدون برگه وام گرفته باشم یا جعل سند انجام داده باشم. از یک طرف دیوان عالی حکم خوش حسابی به من داد و از طرفی اتهامم تحصیل مال نامشروع بود.

به چه میزان عوامل سیاسی را در پرونده خودتان موثر می‌دانید؟
همه پرونده. با جنجالی که ایجاد شد این فضا درست شد. اینکه بخواهم بگویم رسانه‌ها کردند، مسئولین کردند یا خودم کردم، این‎گونه نبود. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار شدند تا شهرام جزایری را زمین بزنند. من هم که فرد پررویی بودم، چهره‎ام خوب بود! آقای محمودی می‎گفتند این بچه را به صلابه کشیدید! برای اینکه حساب باز کرده! اصلا ۵۰۰ حساب باز کند چه ایرادی دارد؟! از طرفی هم حضرات اشتباه می‎کردند، چون در برابر یک کار انجام شده قرار گرفته بودند، مدام یک اتهامی را وارد می‎کردند، اتهام به دادگاه می‎رفت و مراجع قضائی و دفعیات، آن را می‎شکست. اگر حتی ۲۷ سال را تایید کرده بودند هم اتفاقی نمی‎افتاد! احکامی صادر می‎شد و پشت عملکرد ما می‎نشست، پررویی و دفاعیات من هم در کنار کمک خدا، مسئله را پیش می‌برد.

یعنی شما بین وضعیت خودتان و مه آفرید یا فاضل خداداد شباهتی نمی‎بینید؟
شباهت این بود که در موضوع فساد اقتصادی برای همه پرونده‎ها تشکیل شد. متاسفانه بزرگ‎ترین و جنجالی‎ترین و پرآسیب‎ترین پرونده اقتصادی در دستگاه عدلیه کشور، پرونده من بوده است. شما یکی از این پرونده‎ها را بیاورید که یک شکایت علیه متهم واصل نشده باشد! روال این است که وقتی یک شرکتی حرکت می‎کند، تاثیرات مثبت و منفی در جامعه دارد و افراد و جامعه را تحت تاثیر قرار می‎دهد. متاثر از این اثرات فضاسازی برای افراد ایجاد می‎شود.
من داشتم کار اقتصادی خودم را می‎کردم. منزل آقای دری بود که می‎خواستند پسر ایشان را دستگیر کنند. من اولین بار ایشان را می‎دیدم، حدود ۱۰ دقیقه خدمت ایشان بودم و پس از آن هم مستقیم به فرودگاه رفتم و سفر داشتم. من را هم در حاشیه همان جریان بازداشت کردند و دو هفته هم سراغ من نیامدند. متهم ردیف اول، فرزند آقای دری، محمد دری نجف آبادی بود. احمد رستگار و نادریان و مهدی مقتدایی بودند که یک شرکتی در جردن داشتند که با افراد آشنا می‎شدند و آن‎ها را پیش پدرانشان می‎بردند و بدون اطلاع آن ها، زدوبند اقتصادی می‎کردند و پول دریافت می‎کردند. (که همان زمان نیز به این موضوع در سایت‌های خبری با ذکر نام پرداخته شد) پدر یکی از این افراد به من گفت که دست این‎ها را بگیر و این‎ها را تولیدکننده کن. من یک جلسه با این‎ها داشتم و در حاشیه همان جلسه، اطرافیان این‎ها را هم دستگیر کردند. دو هفته بعد، به من گفتند که شما متهم ردیف اولی! من گفتم چطور، نه شکایتی علیه من واصل شده و نه اتفاقی افتاده و نه من مشکل بیمه و چیز دیگر داشتم. بیش از ۱۸۰ میلیارد، گردش مالی ما بود و حتی یک فقره شکایت به کلانتری نداشتیم. این به این معنا نبود که کسی با ما دعوا و اختلاف نداشت، ولی من می‎گذشتم. به همکاران می‎گفتم با مردم چانه نزنید، اگر ناراضی است پولش را پس بدهید. شما دنبال کسب درآمد برای خانواده هستید. ما مقادیر معتنابهی از اختلافات را حل می‎کردیم و نمی‎گذاشتیم به مراجع کشیده شود. یک مغازه کوچک هم بدون اختلاف ممکن نیست. من الان حساب کردم اگر بخواهم همان شرکت را داشته باشم، باید حدود ۱۰ تا ۱۲ میلیارد تومان هزینه کنم.
من شهادت می‎دهم قوه قضائیه هیچ وقت در پرونده من دوست نداشت که بی‎دلیل و بدون رسیدگی حکم صادر کند یا دعوا و درگیری ایجاد کند. آن‎هایی که در پرونده من ظلم کردند، همه شانتاژچی بودند. این نوع رفتار‎ها البته خیلی طبیعی است.
یک پهلوی رفتاری من، همکاری‎ام با مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری بود. دوستان نزدیک من می‎گویند که تو به مجلس پول دادی و سمت مشاوره را خریده ای. در صورتی که این‎گونه نبود. من در زندان محبوبیت زیادی داشتم که بدون هزینه کردن یک هزار تومانی به دست آمده بود، اصلا شما نمی‎توانید این نوع موارد را با پول بخرید. هرچند که من وقتی با فردی دوست باشم و او را بپذیرم، همه نوع حمایت مادی و معنوی از او انجام می‎دهم. آقای علیزاده الان ۱۰ سال است که مرا حمایت می‎کند. چرا؟

شما در سال ۸۵ در دادگاه گفتید که «سارق فرار می‎کند، من مسروق بودم». منظورتان چه بود؟
منظورم این بود که کسی که از کشور می‎دزدد باید فرار کند، من که دزد نبودم و این الان ثابت شده است. یک دستی خارج از قوه قضائیه که می‎توان از آن‎ها با عنوان دلسوزان نظام یاد کرد، این جریان را این‎گونه پیش بردند. من در آن موقع آزاد بودم، صبح می‎رفتم و شب به زندان باز می‎گشتم. حکمم هم این بود که باید بیش از ۱۰۰ میلیون دلار بازمی گرداندم و دو سال حبس تعزیری را تحمل می‌کردم. اما در مقابل، آن‎ها هم باید اموال من را بازمی گرداندند، ولی به یکباره شهرام جزایری از آزادی و خسارتش دست کشید و فرار کرد! همین موضوع باعث شد که آن مطالب هم به حاشیه برود. ممکن است در واقع یک اثرات مثبت در رسیدگی من ایجاد کرده باشد، اما واقعیت این است که خدا کمک کرد و با من بود. حتی استفاده من از آقای علیزاده با اعتراض بسیاری از افراد مواجه شد. می‎گفتند ایشان سیاسی است و باعث می‎شود پرونده اقتصادی تو، سیاسی شود. اما ما در درجه اول با هم رفیق بودیم و ثانیا اینکه ایشان با قلبش از من دفاع کرد. این لازمه‎ای است که برای همه زندانیان و بابک زنجانی و دیگران هم لازم است.
در مورد مسئله نقش و جایگاه من در کشور، شما هم از حیث خبرنگاری حائز جایگاهی هستید. من به دانشی به‎عنوان دانش پول رسیده بودم که مثل چاقو از یک سو تهدید است و از یک سو فرصت است. من به دانشی دست پیدا کرده بودم که برای کشور مفید بود و می‎تواند سرمایه جذب کند. من برعکس دوستان معتقدم که تحریم‎ها می‎تواند برای بخش خصوصی فرصت باشد، این در حالی است که بورس، واقعا بورس باشد و سرمایه دار خصوصی، وابسته به دولت نباشد. اگر شهرام جزایری دزد بود، چرا روزی که آزاد شد به من شال کسوت دادند و دارای مسئولیت در زندان بودم؟!
روزی که آقای احمدی‎نژاد از ۳۰۰ میلیون کمک من به کروبی نام می‌برد، من را بالا می‎برد. من از زندان برای ایشان پیام فرستادم که از ایشان تشکر کنید! اگر مردم به ایشان رای دادند، من ایشان را زیردست آقای علیزاده استخدام می‎کنم که مسئولیت پیگیری وصول مطالبات ما را بر عهده بگیرند! من بعد از مطلبی که از قول آقای کروبی در این باره منتشر شده بود، با ایشان تماس گرفتم و گفتم خداوکیلی درست است که شما چنین حرفی خطاب به آقای احمدی‎نژاد زده اید؟ گفتند که مثل حدیث کسا که عبا را روی شانه‎‎های بقیه می‎اندازند، بعد از اتمام مناظره که احمدی‎نژاد درباره ۳۰۰ میلیون سوال کرد و گفت که نگفتی این پول را چه کردی، عبایم را روی دوش آقای احمدی‎نژاد و فرد دیگری انداختم و گفتم مهریه مادر تو کردم! در ادامه گفت: من که این داستان را جایی نقل نکردم، احمدی‎نژاد هم همین‎طور.
(پیگیری‌های پنجره حکایت از کذب بودن این ادعا داشت)
من بیش از آقای احمدی‎نژاد، به آقای روحانی انتقاد دارم، چون آقای روحانی می‎فهمد و خودش را درگیر روزمرگی‎‎های سیاسی و جواب دادن به همه صحبت‎ها می‎کند. من اگر جای آن‎ها بودم، بیشتر وقتم را به برنامه‎ریزی سازمانی می‌گذراندم. الان، هم آقای هاشمی درگیر این فضا شده و هم آقای روحانی. البته آقای هاشمی کمتر وارد این فضای روزمرگی و جواب دادن به ادعا‎ها شده‎اند.

گویا شما در دوره زندان، کلاس برگزار می‌کردید!
کلاس نبود، در همین صحبت‎‎های روزمره که با حضور مامورین امنیتی در زندان رد و بدل می‎شد، من درباره بورس و ال سی و موارد این‎گونه صحبت می‌کردم، بعد همین افراد گفتند که جزایری در زندان کلاس گذاشته است! من از این جهت هم می‎توانم صاحب تاثیر باشم. در زندان هم افراد بسیاری برای همین مسائل من را می‎دیدند. من فکر می‎کنم حدود ۲۰ سال از اقتصاد ایران جلوتر هستم. مشورت‎‎هایی که به ارگان‎‎های مختلفی مثل بازار بورس و سرمایه داده‎ام، گواه این ادعاست. بعد‎ها اگر معلوم شود که ما در این ۱۳ سال چطور کارهایمان را پیش برده‎ایم، بسیار عجیب است.

شنیده‎ایم که از سال ۸۵ به شما مرخصی نداده اند!
کل مرخصی‎ای که من داشتم یک ۹۰ روز و یک ۱۱۰ روز بوده است.

پس چطور کارهایتان را پیش می‌بردید؟
با تلفن!

این امکانات برای همه زندانیان وجود دارد؟
من در کنار یک افغانی زندگی می‎کردم. این امکانات مبتنی بر اعتمادی است که نسبت به من به‎وجود آمده بود. اگر هر کسی فعالیت خودش را در زندان انجام دهد، مشکلی به‎وجود نمی‎آید. من اینترنت و لپ تاب و... داشتم، اما جاروجنجال راه نینداختم، به همین دلیل بود اعتماد داشتند.

علیزاده طباطبایی: آقای الیاس محمودی (قاضی کاشف پرونده) تعریف می‎کرد که من صدای شهرام را ضبط کردم و به جلسه روسای تشریفات قضائی بردم. در آن فایل، شهرام فحش‎‎های چارواداری خطاب به آقای شاهرودی می‎داد. ایشان گفت: منتظر بودم آقای شاهرودی بگویند که به‎شدت با این برخورد کنید، اما ایشان گفتند که خداوکیلی اگر این بلایی که سر این آدم آوردند را سر هرکدام از شما می‎آوردند، بدتر از این نمی‎گفتید؟
(صحت و سقم این مطلب را از دکتر الیاس محمودی پرسیدیم که پاسخ‌های ایشان در این مورد را می‌توانید در همین شماره پنجره مطالعه کنید)

شما بعد از این همه سال هنوز هم معتقدید پول‎‎هایی که به افراد مختلف پرداخت می‎کردید برای رضای خدا و فقط و فقط با قصد کمک و خیر بوده است؟
بی تعارف بگویم، نه! شما پول خودتان را در بانک می‎گذارید، برای گرفتنش باید خرج کنید؟ وجوهاتی که شما صدای آن را درآورده اید، یک دهم آنچه بوده که ما پرداخت کرده‎ایم. درباره آقای کروبی نمی‎دانم این ۳۰۰ میلیون از کجا آمده است! اگر منظور پرداخت من به شیخ مهدی کروبی باشد، من لله یک قِران به ایشان پرداخت نکرده‎ام. اما اگر منظورتان پرداخت وجوهات به دفتر ایشان و افراد معرفی شده از طرف ایشان است، بالای ۱۳ یا ۱۴ میلیارد بوده است. کدینگ این رفتار‎های من را فقط می‎توان از زندانیان سوال کرد. من خودم نمی‎دانم به چند زندانی کمک می‌کردم.

ولی سوال اینجاست که چرا این کمک از کانال‎‎های سیاسی عرضه می‎شده؟
من اصلا مخالف موضوعی با عنوان موسسه خیریه هستم. من صادقانه حرف می‌زنم. اگر بگویید شهرام جزایری، هزار تومان داده تا چیزی بگیرد، این اشتباه است و اگر هم بگویید که شهرام جزایری از این اقدامات سودی نمی‎برده، این هم اشتباه است. امکانات زیادی برای من فراهم بوده و درب‎‎های زیادی به رویم باز بوده است. هنوز هم باز است و حتی بیشتر از گذشته! مثلا در زندان اوین، شهرام را به‎عنوان یک فرد عاقل در زندان می‎شناختند. متاثر از رفتار سازمانی من با مسئولین زندان یک احترامی برای من ایجاد می‎شد، همیشه برای خواسته‎‎های زندانیان بی‎دریغ کوشیده‎ام. در همین چند روز که آزاد شده‎ام هم با پررویی‎ام پیگیر بوده‎ام.
من ۵۰ میلیارد بدهی داشتم، ۵۵ میلیارد هم دارایی داشتم. حدود ۵۵ تا ۵۶ میلیارد هم صرف خیریه کرده بودم که تنها حدود ۲ یا ۳ میلیارد آن را جیغ و جنجال کردند! من تعداد زیادی مدرسه و مسجد و بیمارستان ساختم، چرا کسی از آن‎ها یاد نکرد؟!

مگر شما این لیست را خودتان در دادگاه نخواندید؟
به من آمپول زده بودند و من متوجه نبودم چه می‎گویم! لیست را خودشان تهیه کرده بودند و به من دادند که قرائت کنم. ادعا شد ۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان بود که ۱ میلیارد آن به موسسات بود. مثلا برای نماینده کرمانشاه یک منزل خریداری کردم که البته در جریان پرداخت بدهی‎‎های خودم، فروختمش!

در دوران مجلس ششم، تقابل‌های سیاسی چه تاثیری داشت؟
تنها عایدی من از مجلس ششم لعنت الله علیه، ۱۳ سال حبس بود. من در این باره سکوت می‎کنم. اگر در این باره با محمودی کنار می‎آمدم، من را آزاد می‎کرد! الیاس محمودی من را به مدت ۵۴ روز، گروگان‎گیری دولتی کرده بود. من را به‎صورت غیرقانونی بازداشت می‎کرد و دوباره به‎صورت قانونی آزاد می‎کرد!

الان شما فشاری برای مصاحبه نکردن دارید؟
شدیدا! در همه جای دنیا یک بدنه‎ای از حکومت هست که خودش را مالک نظام می‎داند و تابع هیچکس حتی رهبری هم نیست. نمونه این جریان، حسین شریعتمداری است! من از زندان با وی تماس گرفتم و گفتم چرا درباره من کم می‎نویسی؟ بیشتر بنویس! این‎ها رفتارهایشان قانونی نیست.

عجب! بی خود نیست می‎گویند باید از شهرام جزایری برای آموزش استفاده کنیم.
افرادی مثل شهرام جزایری کار خودشان را انجام می‎دهند و برای این کار نیازی به سرمایه و تسهیلات و هیچ چیز ندارند. شما برای قضاوت راجع به‎کار من، پنج سال کنار دست من بنشینید، آنگاه بگویید که شهرام جزایری دزد است یا نیست! البته این را تکذیب نمی‎کنم که دوستانم را به‎شدت حمایت مالی و معنوی می‌کنم و در برابر افرادی که دزدی بکنند یا کثیف باشند، به‎شدت می‎ایستم. خاطره‎ای در این باره بگویم؛ در زمانی که در زندان بودیم یکی از آشنایان تماس گرفت و گفت که فلانی رئیس بند شما شده است و تو را می‎خواهد. به من پیشنهاد داد که تو سروکیل بند این قسمت باش، از کنار این سمت می‎توانیم پول خوبی به جیب بزنیم. من چیزی نگفتم و او دوباره و سه باره درخواست خودش را مطرح کرد. من هم به دفتر رئیس زندان رفتم و گفتم یا این فرد را عوض می‎کنید یا من با رئیس سازمان زندان‎ها تماس می‎گیرم و آبروریزی می‎کنم. ما در جهاد بازداشتگاه اوین بی‎حد و حصر به زندانیان سرویس دادیم و افرادی که زدوبند می‎کردند از ما به‎شدت می‎ترسیدند و با زدوبند‎ها به‎شدت برخورد می‎کردیم.

قبول دارید خنده هایتان در دادگاه برای بینندگان سنگین بود؟!
بله. دادگاه تجدیدنظر جالب بود! قاضی تجدیدنظر به من گفت: آقای جزایری خواهشا به ما نخند! ۱۴ جلسه که تمام شد، آخرش من لبخند زدم به قاضی! یکی از فنون مذاکره همین لبخند است. به‎علاوه اینکه کارهایشان خنده دار بود. اولین باری که در دادگاه خنده‎ام گرفته این بود که در دادگاه، من را احضار کردند و متن کیفرخواست را خواندند. من با خودم می‌گفتم الان می‎گویند جزایری در مجلس چه کرده و اینها. می‎ترسیدم این موارد در صحن باز شود.

ورود شما به مجلس از طریق نماینده‎‎های راست بود یا چپ؟
ولله نماینده‎‎های راست! من در مجلس ششم می‎گفتم که مجلس دست چپ هاست پس باید یک کمیسیون، دست راست‎ها باشد و اصلا هادی خامنه‎ای و الیاس حضرتی از همین موضوع با من ناراحت بودند. آقای عبداللهی که رئیس این کمیسیون بود، به‎شدت انسان درستی بود.

پس چطور ابعاد این قضیه، دامن جناح چپ را گرفت!
در همه جای دنیا این چرخش عادی شده است. احمدی‎نژادیسم ۷ سال بعد رئیس‎جمهور ایران خواهد بود و امیدوارم بسیاری از مشکلات در آن زمان حل شود. من نمی‎فهمم راست و چپ یعنی چی! چون راستی‎ها افرادی بودند که بسیار انسان‎‎های خوبی بودند!
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"