x
کد خبر: ۷۱۷۴۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۵ - ۱۰ اسفند ۱۳۸۷

وقتی رسانه ها می جنگند

رسانه از یک ابزار پیام رسان ساده به ابزاری سیاسی تبدیل شده که در واقع شکل پیشرفته تبلیغات رسانه ای است و به سیاستمداران امکان می دهد تا با استعانت از رسانه به واقعیت سازی دست یابند .

وقوع انقلاب دیجیتالی و پیدایش فناوری های جدید ارتباطی باعث ارائه تعریف جدیدی از سیاست و ساختارهای قدرت در جامعه شده است.در همین راستا ، قدرت در دست کسانی متمرکز می شود که امکان تولید،کنترل و انتشار موثرتر و کارآمدتر اطلاعات را دارند.

رسانه های جمعی به تحکیم و تثبیت فرآیند جهانی شدن کمک می کنند و مجاری مناسبی در اختیار حکومت ها،شرکت های فراملیتی و رسانه ها می گذارند تا حوزه قدرت و امکانات خویش را توسعه دهند و آن دسته از کشورهایی که نمی توانند درمیدان ارتباطات و اطلاع رسانی به رقابت موثر بپردازند متحمل آسیب های اقتصادی و فرهنگی زیادی خواهند شد.

رسانه ها در ابتدا به مثابه ابزاری ساده برای انتقال معانی بودند،تا بدانجا پیش رفتند که در عصر حاضر با تاسیس شاهراههای اطلاعاتی و ایجادابرمتن ها و فرازبان ها کل حیات انسان را متحول ساخته و معنای تازه ای از زندگی پدید آورده اند.

رسانه از یک ابزار پیام رسان ساده به ابزاری سیاسی تبدیل شده که در واقع شکل پیشرفته تبلیغات رسانه ای است و به سیاستمداران امکان می دهد تا با استعانت از رسانه به واقعیت سازی دست یابند و افکار عمومی را توجیه و اقناع کنندو از این دیدگاه،رسانه به منزله کارپرداز قدرت مطرح است و لذا طبیعی است که صاحبان قدرت به آن توجه کنند و برای ایجاد ثبات داخلی و توفیق در روایط خارجی شان در پی تقویت وبهره مندی از آن برآیند.

از آنجا که رسانه شان ابزاری دارد مورد مخالفت جدی واقع نمی شود و بر خلاف گمان های اولیه مشاهده می شود که همه کشورها به نوعی سعی در دستیابی،ترویج و تقویت آن دارند.

افزایش تعداد مراکز و دستگاههای تلویزیونی-رادیویی و... پدیده ای است که کم وبیش آمریکا،آسیا،و سایر مناطق جهان را در بر گرفته و حکایت از توجه قدرت های سیاسی به رسانه دارد.

رسانه ها در تمامی جنگ های قرن بیستم به عنوان ابزاری برای جنگ روانی و تبلیغات جنگی از سوی بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار گرفته اند. نبرد استالینگراد و شکست سنگین آلمان نازی در این نبرد نمونه بارز آن است. در سپیده دم قوریه 1943 یک میلیون آلمانی از رادیوی رژیم نازی آلمان این خبر را شنیدند:

زیر پرچم صلیب شکسته ، برافراشته برفراز ویرانه های شهر استالینگراد ، آخرین نبرد صورت گرفت، امرای ارتش ، افسران ، درجه داران و سربازان شانه به شانه ایستادند و تا آخرین نفس رزمیدند .

آنان بی هدف قربانی نشدند ، آنان جان باختند تا آلمان زنده بماند.

این گزارش یک دروغ آشکار بود ، واقعیت این بود که ارتش ششم آلمان تاب مقاومت در برابر قدرت برتر لشکریان شوروی را نیاورد و تسلیم شد. این رویداد هیتلر را خشمگین ساخت او می خواست که سربازانش تا آخرین قطره خون بجنگند و بدین گونه که به فرمان او حقیقت را کشتند اوتوفون بیسمارک نخستین صدراعظم آلمان در پایان قرن 19 می گوید:

بیشترین دروغ پردازی ها را می توان پیش از انتخابات در زمان جنگ و پس از شکار تجربه کرد.

ادوایت آیزنهاور که بعدها به مقام ریاست جمهوری آمریکا رسید در سال 1940 به اهمیت افکار عمومی پی برد و گفت: " این افکار عمومی است که در جنگ پیروز می شود" 30 سال بعد نظامیان آمریکا در جنگ ویتنام مزه تلخ این واقعیت را چشیدند.

هنگامی که سیمورهرش در سال 1968 گزارشی از یک قتل عام غیر نظامیان ویتنامی را انتشار داد، افکار عمومی به سرعت موضع گرفتند ، آنان هنگامی که در سال 1983 گرانادا ازجزایر منطقه کارائیب را به اشغال خود درآوردند درها را به کل بر روی خبرنگاران بستند.

در عملیآت نظامی آزادسازی کویت در سال 1991 نیز رسانه های غربی اجازه حضور مستقیم در مناطق جنگی را نیافتند.

در جنگ کوروزو، ناتو هر روز کنفرانس مطبوعاتی تشکیل می داد ، این کنفرانس ها توام با تصاویر تلویزیونی از قبل سانسور شده و آن هم در چارچوب معینی بود.

سخنان جیمی شی سخنگوی ناتو در این کنفرانس هیچگونه اطلاعات مفیدی نمی داد. در جنگ افغانستان نیز نیروهای متحد سهیم در جنگ ، همچنان به استراتژی سکوت و ضد اطلاعات خود پایبند ماندند.

شاید بتوان گفت جنگ اخیر آمریکا علیه عراق نیز بشدت به رسانه ها متکی بود تا حدی که تعداد پوشش تلویزیونی از طریق کانال های ماهواره ای آنقدر بود که به واقع به موقعیت انحصاری قبلی BBC و CNN آسیب زد.

حضور شبکه های العربیه والجزیره وابوظبی تقریبا غیر قابل انکار شد و این شبکه ها نشان دادند که عرضه رسانه ای چقدر تمایل دارد که خود را جایگزین سیاست خارجی کند.

الجزیره 5سال پس از جنگ 91 یعنی در سال 1996اعلام موجودیت کرد.یا شبکه هایی مثل العربیه والعالم که بسیار جوان هستند هم نقش هایی به عهده گرفتند که مخاطبان به آن تمایل داشتند.

این شبکه ها به خصوص برای بینندگان غربی که احساس می کردند در مسیر یک جریان یکسویه خبری قرار گرفته اند جذاب تر بود.

از سویی دیگر حوزه اینترنت در این جنگ بسیار پررنگ و اثرگذارتر شد البته توجه به اینترنت به عنوان رقیب رسانه هایی مکتوب و الکترونیک بعداز 11سپتامبر شروع شد و در این جنگ به اوج خود رسید به طوریکه در آمریکا میزان استفاده کاربران از اینترنت به بالای 71 درصد رسید حال آنکه قبلا این رقم 5 درصد بود.

در مورد تنوع رسانه ها هم باید گفت تعدد رسانه هایی که به این جنگ پرداختند کاملا مشهود بود.

چه از نظر تعداد شبکه های فعالی که برای این قضیه به وجود آمدند یا اصلا براساس نحوه انعکاس بیشتر این قضیه شهرت و اهمیت پیدا کرده اند. مثل شبکه الجزیره در واقع 11 سپتامبر که این شبکه شهرت جهانی اش را یک مقدار زیادی مدیون این رویداد است در اینجا می بینید شبکه های جدید مثل العربیه یا فاکس نیوز نقش موثری پیدا می کنند که در گذشته این طور نبود. در حملات بیرحمانه و وحشیانه اسراییل به نوار غزه نیز رسانه ها نقش بسزایی ایفا نمودند، از دقایق نخست درگیری، گوگل در صحنه حاضر بود.

وقتی که نیرو‌های حماس در پناه‌گاه‌های خود به دنبال راهی برای پاسخگویی به حملات اسراییل می‌گشتند، ابزار Google Earth به کمک آنها می‌آمد.

حامیان مردم فلسطین نیز از طریق وب‌سایت به اشتراک‌گذاری تصاویر ویدیویی YouTube گوگل نظرات‌شان را در قالب تصاویر ویدیویی به گوش مردم در دنیا می‌رساندند.

در مجموع باید یادآور شد که در عصر ارتباطات،جنگ ها،از جنگ رسانه ای آغاز می شوند و با جنگ رسانه ای ادامه یافته و پایان می پذیرند.

پیروزی وشکست کشورها در قالب سیاست های رسانه ای رقم می خورد و این رسانه ها هستند که پیروزی می آفرینند مغلوب می سازند و افکار عمومی را به هر سو که می خواهند هدایت می کنند.

رسانه های جمعی با سانسورهای خود واقعیت ها را می پوشانند و موضوعات غیرواقعی را بزرگ نمایی کرده و واقعی جلوه می دهند و قبل از هر چیز به آگاه سازی افکار عمومی برای القا خواسته های خود می پردازند و دنیا را همسو با نیات خود می کنند.

نظر شما
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"