x
کد خبر: ۷۲۵۳۶
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۵ - ۱۸ اسفند ۱۳۸۷

ناگفته هاي‌هسته اي‌ايران‌اززبان‌لاريجاني

علي لاريجاني در گفت و گوي اختصاصي با برنامه "رو در رو" شبکه پرس تي وي با اشاره به فراز و نشيب هاي اين پرونده برخي بي منطقي ها و رفتارهاي غيرقانوني کشورهاي غربي را فاش نموده است.

رييس مجلس شوراي اسلامي که پيش از اين دبير شوراي امنيت ملي و مسئول گروه مذاکرات هسته اي ايران بوده است، به بيان فرايند رويارويي غرب با برنامه صلح آميز هسته اي ايران و ناگفته هاي پرونده پرداخته است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران،علي لاريجاني در گفت و گوي اختصاصي با برنامه "رو در رو" شبکه پرس تي وي با اشاره به فراز و نشيب هاي اين پرونده برخي بي منطقي ها و رفتارهاي غيرقانوني کشورهاي غربي را فاش نموده است.

تصور غلط فشار بر ايران

غربيها پيش از آنکه قطعنامه اي عليه ايران صادر شود، بحث هاي جنجالي را در رسانه ها براه انداختند و مطرح کردند که در اولين فرصت قطعنامه داده و بعد موضوع را به شوراي امنيت خواهند کشاند؛ زيرا مي گفتند که ايران بايد ظرف يک ماه، غني سازي را تعطيل کند. تماس هايي نيز هم از طرف آژانس (بين المللي انرژي اتمي) و هم بيرون از آن گرفته مي شد تا شايد تعليق را بپذيريم.

اما ما مي خواستيم راه جديدي را براي مذاکره باز کنيم که به معناي ستيز نبود بلکه، به معناي نوعي تعامل با منطق جديد بود.

يعني به جاي اينکه طرف احساس کند، وارد مذاکره اي مي شود که مي خواهند کلاه سر او بگذارند، بياييم در شطرنجي بازي کنيم که طرفين در آن احساس برد داشته باشند. ما به هيچ عنوان قصد ستيزه جويي نداشتيم اما آنها، براي مدتي تصورشان اين بود که بايد (بر ايران) فشار وارد کنند و حرف حساب را گوش ندهند، زيرا فکر مي کردند با اين کار مي توانند مقاومت ايران درهم بشکنند.

اين را از اينجا مي گويم که در شهريور و مهر و آبان سال 85، با خاوير سولانا (وزير امور خارجه اتحاديه اروپا) مذاکراتي داشتيم و در آن به توافقاتي رسيديم که به نظر من از نوع برد - برد بود؛ اما غربي ها آن را قبول نکردند و به سمت مقابله و اعمال فشارهاي بيشتر رفتند.

در فروردين سال 86 در تماسي که گرفتند، گفتند که مي خواهند مذاکره کنند و ما هم پذيرفتيم. در آنجا يکي از رهبران اروپايي به من گفت که چرا بر همان بناي توافق قبلي کار را جلو نبريم؛ من پاسخ دادم شما امروز مي گوييد دوباره بر گرديم بر سر آن توافق، در حالي که ما در دو موقعيت جديد قرار گرفته ايم؛ شما يکي دو قطعنامه داده ايد و ما هم کارهايي کرده ايم و الان بايد با مؤلفه هاي جديد به توافق برسيم. با اين حال از او سئوال کردم که اگر آن توافق خوب بود، پس چرا اروپايي ها آن را بر هم زدند و او در جواب گفت، حقيقت اين است که برخي از سران کشورهاي اروپايي مي گفتند اگر قدري به ايران فشار آوريم، آنها عقب نشيني مي کنند.

بنابراين وقتي ما يو سي اف اصفهان را راه انداختيم، آنها چون در دو سال پيش از آن با همين رويکرد با ايران مواجه شده بودند و البته ايران با سياست ديگري با آنها همکاري مي کرد، گمان کردند که ايران تحت فشار، نظر آنها را مي پذيرد.

و اين زماني بود که احساس کرديم، غربي ها هنوز مسير جديد را فهم نکرده اند، پس ما نيز بايد گامي ديگر برداريم تا آنها متوجه شوند.

در مرحله نخست، نظر ما همکاري و گفت و گو براي رسيدن به تفاهم بود؛ به گونه اي که هم ما به کار خود ادامه دهيم و هم آنها نگراني نداشته باشند. اما هنگامي که ديديم آنها هيچ استماعي از بيانات ما ندارند، ناچار شديم کار خود را ادامه دهيم و گام ديگري برداريم.

در سازمان ملل

در تدارک براي سفر به نيويورک (براي حضور در محمع عمومي سازمان ملل) بوديم که غربي ها اعلام کردند مي خواهند در مقر سازمان با ما مذاکره اي داشته باشند. در اين مذاکرات وزراي خارجه فرانسه(دوسپلازي)، انگلستان(جک استراو)، آلمان(يوشکا فيشر) و خاوير سولانا نيز حضور داشتند. در آنجا بحثي تقريبا سه تا سه ساعت و نيمه در گرفت که براي ما بسيار جالب بود زيرا، برخي از حرف هايي که حدس مي زديم در سر دارند را از زبان آنها شنيديم. پيش از آن تحليل ما اين بود که آنها دنبال اين هستند که ما غني سازي نداشته باشيم، ولي آنها مي گفتند که فقط مي خواهند اعتماد سازي شود؛ اما آنجا وقتي گفتيم شما در سعد آباد گفتيد که ظرف چند هفته و بعد در پاريس گفتيد ظرف چند ماه دوباره مذاکره خواهيم کرد، گفتند ابدا ما همچين چيزي نگفتيم و شما نبايد غني سازي داشته باشيد.

آنجا به آنها گفتيم، اين حق شما نيست که درباره ما تصميم بگيريد. زماني انگليس ها اشتباهاتي کردند و پاسخ آن را نيز دريافت کردند اما الان شرايط عوض شده است؛ بياييد درباره واقعيات حرف بزنيم، اما آنها حرف هاي ديگري زدند.

آنجا ما منطق خود را به آنها گفتيم. گفتيم ما يو سي اف اصفهان را که راه انداختيم، به خاطر کارهاي شما بود اما حالا مي توانيم، مابقي کار را با تفاهم پيش ببريم؛ پيام اصلي ما به آنها همين مسئله بود که فکر مي کنم جک استراو آن را تا حدي فهميد.

عصر همان روز نيز ملاقاتي با کوفي عنان (دبير کل وقت سازمان ملل) داشتيم. کوفي عنان گفت که به وزراي امور خارجه (فرانسه، آلمان، انگلستان و اتحاديه اروپا) گفته است که اينجا بياييند و در حضور من نيز گفت و گويي انجام شود و خوب است که آقاي احمدي نژاد هم حضور داشته باشند ما هم پذيرفتيم؛ با اين حال در اين جلسه ما متوجه نشديم که بالاخره، آنها مي خواهند چه بکنند.

اما فکر مي کنم در اين جلسه گفتيم که کاري که در يو سي اف اصفهان انجام شد در جهت مسير تازه اي است که در درون آن مي تواند تفاهم هم باشد. نمي دانم چقدر اين موضوع را درک کردند زيرا برخي از آنها از موضع نخوت حرف مي زدند، هر چند که برخي ديگر، کمي معقولانه تر صحبت مي کردند.

رييس شوراي امنيت ملي روسيه در ايران

قرار بود آقاي (سرگئي) ايوانوف، دبير شوراي امنيت ملي روسيه، به ايران بيايد اما پيش از آنکه به ايران بيايد، به يکباره موجي در رسانه هاي روسيه پا گرفت که معلوم بود هدايت شده است. رسانه ها اين کشور به طور هماهنگ خبري را منتشر کردند مبني بر اينکه روسيه حاضر است با همکاري ايران، مرکز غني سازي اورانيوم را در خاک آن کشور تاسيس کند که حقيقت نداشت.

پس از ورود آقاي ايوانف به او گفتم که درباره بحث هسته اي، بايد يک منطق مشترک داشته باشيم و شما که کشور همسايه ما هستيد و با ما ارتباط نزديکتري داريد، بايد پيش از اينکه در بيرون بحثي مطرح شود، نخست با هم به نتيجه برسيم. قصد من اين بود که آنها متوجه شوند که با فضاي تبليغات نبايد با ما مواجه شوند زيرا، اول ديپلماسي است، بعد تبليغات. به او گفتم چيزي را که با ما مطرح نکرده ايد و درباره آن با هم به تفاهم نرسيده ايم، نبايد به رسانه ها مي گفتيد. ايشان هم در مصاحبه اي که پس از آن داشتند، عنوان کردند که طرحي به ايران نداده اند.

در واقع بحث، بحث شرکتي تجاري بود و در چند جلسه ديگري که با آقاي ايوانف صحبت کرديم، به ايشان گفتم که اين طرح آن قدر که الان شما فکر مي کنيد و روي آن حساب کرده ايد، از اصل نبايد روي آن حساب باز مي کرديد.

البته در وهله نخست، اصلا معلوم نبود که طرحي که مي گويند، درباره شرکتي تجاري است يا شرکتي فني، اما کمي که کنکاش کرديم، معلوم شد در اين طرح قرار است ما پول بدهيم و کشور ديگري کارخانه اي بسازد که ما فقط در آن سهيم هستيم ولي آن را هيچگاه نمي توانيم ببينيم.

سرنوشت مذاکرات با اروپائيان

مذاکرات ما با اروپاييها از سال 84 دچار نقص فني شد. البته پس از آن در شهريور، بهمن و اسفند همان سال در وين با سه وزير اروپايي مذاکراتي داشتيم و بهمن سال 85 نيز گفت و گوهايي صورت گرفت که آن هم داستاني دارد.

پيش از رفتن به وين براي مذاکره، من روسيه بودم و با آقاي ايوانف به توافقي رسيديم، اما در وين همه چيز به هم خورد، زيرا آنها حرف هاي عجيب و غريبي مي زدند؛ پس از آن ديگر ما مذاکراتي با اروپاييان نداشتيم. فقط روس ها با ما مذاکره داشتند و چيني ها در سطحي پايين تر.

البته با آقاي برادعي (مدير کل آژانس بين المللي انرژِي اتمي) نيز ارتباط هايي وجود داشت اما در اين ميان، نقش آقاي ايوانف به عنوان دبير شوراي امنيت ملي روسيه، کمي پررنگ تر بود.

ارتباط با روس ها

روس ها در مذاکراتي که با ما داشتند، خواستند تا جلساتي در حد کارشناسي داشته باشيم و ما هم در اين زمينه حرفي نداشتيم. البته به آنها گفتيم که در اين مسير، ما در حد تحقيقات و توسعه بر روي سانتريفوژها کار را ادامه خواهيم داد. سيکل بحث هسته اي در حد يو سي اف اصفهان، نکته خيلي مهمي نبود و ما بايد وارد حريم تحقيق و توسعه مي شديم هر چند مي دانستيم که آنها سرو صداي زيادي بپا خواهند کرد، با اين وجود ايستادن در اين مقطع را درست نمي دانستيم؛ ضمن اينکه هيچ پيشنهاد ديگري نيز مطرح نشده بود.

در زمستان سال 84 سفري به روسيه داشتم که طي آن با ايوانف مذاکرات چند ساعته اي را انجام دادم. پس از آن قرار بود به وين بروم که ايوانف به فرودگاه آمد و گفت اين چند تا چيز را آقاي پوتين قبول دارند که چارچوب خوبي براي کار بود.

سپس من رفتم وين تا با سه وزير اروپايي و آقاي سولانا ديدار و گفت و گويي داشته باشم. جلسه خوبي بود و در آن بحث مفصلي مطرح شد درباره اينکه چگونه مي شود موضوع هسته ايي ايران را به کانال مذاکراتي هدايت کنيم. چون همانگونه که عرض کردم ما مي خواستيم يک مسير نوين مذاکراتي را نشان دهيم اما آنها نمي خواستند اين را ببينند.

وقتي توضيح داديم که با روس ها هم صحبت کرده ايم و آنها نيز چنين نظري داشتند، برخي از آقايان مثل آقاي اشتن باير، خيلي معقول حرف مي زدند و مي خواستند مذاکرات به گونه اي تداوم پيدا کند و به نتيجه برسد. اما برخي ديگر مثل دوسپلازي، وزير امور خارجه فرانسه، چيزهاي عجيب و غريبي مي گفت و جلسه را به هم مي ريخت. به نظرم آمد که در کار ديپلماسي آدم بي تجربه اي بود. در ديپلماسي ممکن است کسي نظر مخالف هم داشته باشد اما اينکه بگويند جواب بده آره يا نه، يعني مي خواهند طرف را تحريک کنند که جواب نه را بگويد. يک ديپلمات ورزيده هيچگاه اين گونه عمل نمي کند.

بعد از اين قضايا آنها رفتند به سمت اينکه قطعنامه صادر کنند که هم زمان شد با بيانيه رايس درباره ايران.

طرح آمريکايي

روزي سفارت سوييس طرحي را آورد و به ما داد. البته پيش از آن به ما گفته بودند که کار مهمي قرار است انجام شود اما بعد ديديم که طرح خيلي سطحي بود؛ يک مشت شعار داده بودند و حرف جديدي در آن نبود.

همزمان با جلسه اي که داشتيم در آن طرح را مي خوانديم، کشورهاي مختلف را بسيج کردند که تماس بگيرند؛ از شيوخ منطقه تا ديگران که دائم زنگ مي زدند و مي گفتند اين يک شانس بزرگ است و غيره.

اما موضع در خور و خوبي را در برابر آن اتخاذ کرديم زيرا آن چيزي را که به ما داده بودند، اصلا طرح نبود، بيانيه اي بود که در آن حرف هايي که در منزلت خودشان بود براي ما سروده بودند و اتهاماتي به ما زده بودند و بعد گفته بودند که ما به خاطر اينکه خيلي مي خواهيم فداکاري کنيم، حاضريم در مذاکراتي که قرار است با ساير شرکايمان داشته باشيم ايران را نيز شرکت دهيم، به شرطي که ايران غني سازي را به حالت تعليق درآورد.

سولانا در ايران

از سوي خاوير سولانا (رئيس سياست خارجي اتحاديه اروپا) تماس گرفتند و گفتند بسته اي تهيه کرده اند و مي خواهند به ايران بيايند. هنگامي که به ايران آمدند آقاي سولانا از روي متني که نوشته بودند درباره بسته توضيحاتي دادند اما بعد گفتند، مي خواهند خصوصي با من صحبت کنند.

آقاي سولانا در جلسه خصوصي گفت که اين فرصت خوبي است؛ اما ما گفتيم که خوب و بد آن را ما خودمان مي فهميم اما اگر بحث تعليق در آن باشد، نمي پذيريم. او گفت نه، تحقيق و توسعه در آن گنجانده شده است. به همين دليل، من در مصاحبه ام در آن زمان آن را رد نکردم. قصد ما هم اين بود که نخست بررسي هايمان را انجام دهيم و بعد نظر خود را بگوييم.

اهميت بسته و نظر ايرانيان

در ايران نظرات متفاوتي درباره اين بسته پيشنهادي وجود داشت؛ برخي مي گفتند که باز اين يک دام است و مي خواهند دوباره فريبکاري کنند. برخي ديگر مي گفتند که اين فرصت طلايي است. چند نفري هم که دستشان در کار نبود ولي سياستمدار بودند، مي گفتند فرصت خوبي است.

موضع ما اين بود که دو حالت افراط و تفريط را قبول نداريم. اين بسته شانس مهمي نيست بلکه اين يک تاکتيک است. چيزي هم نيست که آسيبي به عالم اسلام بزند.

ارزيابي ما اين بود که مي تواند زمينه اي باشد که بدون اينکه ما تعليق را بپذيريم، مذاکرات را ادامه دهيم؛ حال اگر در اين مذاکرات خواستند درباره تعليق هم صحبت کنند و نظراتشان را بدهند، ما مشکلي نداريم. آنها مي توانند استدلال کنند و ما هم جواب مي دهيم.

ولي اين بسته بايد تکميل شود و از درون آن طرحي کامل بيرون آيد؛ زيرا در آن نکات مثبتي وجود دارد در عين حال که اشکالات زيادي هم دارد. بايد تلاش کنيم که اشکالات آن را رفع کنيم و براي اين کار نياز است تا به مذاکره ادامه دهيم. البته نه خيلي به آن اميدواريم و نه نااميد هستيم، ولي از نظر ما يک ظرفيت است. در ديپلماسي 10 درصد ظرفيت هم ارزش دارد. ما با اين رويکرد وارد کار شديم که نظر جامع کشور بود.

نظر شما
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"