x
کد خبر: ۷۶۸۹۹
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۸ - ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۸

ماه زندگی شبانه روزی با باشگاهی که همیشه برایش فریاد هواداری سر می دادی تمام تصوراتتان را بهم میزند. مخصوصا زمانیکه ارتباط شما در حوزه مسائل فنی فوتبال باشد. آنوقت است که میبینید این نام ظاهرا پر زرق و برق چه ظاهر تو خالی ای دارد. نامی که هر مربی، آنالیزور و بازیکن را به سمت خود می کشد چیزی پست تر از آن چیزیست که تصور میکردی مگر آنکه قرار باشد مانند بعضی بازیکنان، گرمکن پرسپولیس را به تن کنید و پشت فرمان ماشینتان برای دیگران عشوه بیایید .

پرسپولیس از ابتدای فصل چشمی برای دیدن نداشت و جالب آنکه تا روز آخر هم همین مشکل به این تیم لطمه زد. شاید که فردا مربیان این تیم نامی بیاورند و بگویند ما آنالیزور داشتیم و با تعدادی ورق آغشته به اعداد بی هویت بخواهند انکار کنند که بدون چشم یکسال را پشت سر گذاشتند ولی خودشان بهتر از دیگران می دانند که یک جوان بی تجربه و کم توان در مسائل فنی نمی تواند بار پشت صحنه تیم را بر دوش بکشد. شاید هم می دانند ولی برایشان در اختیار داشتن گوشه ای کوچک از این مجموعه مهمتر از موفقیت باشگاه باشد که در هر منسبی ،آدمهای خودشان را صاحب پست کرده اند.

قطبی ، پیروانی و وینگادا. این 3 نام هر کدام داستان جالبی دارند. اولی زیاد تعریف کردنی نیست ولی همان قدر باید گفت که داستان دو کارمو مارکو که معلوم نیست از کجا امدند، حتی عاشقان سینه چاک امپراطور را هم دچار شک کرد. نکند داریم بازی می خوریم ؟

داستان بعدی ها تعریف کردنی تر است. مردانی که مشاوران اشان برای جلسه فنی باید دنبالشان می دوید. تا دقایقی فارغ از مرسومات همیشگی که شامل تلفن با بزرگان و حضور در مجالس از ما بهتران و ... میشد ، دقایقی به بحث راجع به تیم و تمرین و مسابقه بپردازند. نه وقتی نیست برای مسائل فنی ، بهرحال باید به انها حق داد ، رمز ماندگاری و قهرمانی در این فوتبال حاشیه است نه چیز دیگر. داستان باجناقها را حتما شنیده اید. عجیب شباهت دارد به مردانی که ماهها در این باشگاه با هم کار کردند ولی هیچ گاه رابطه اشان بهتر از 2 باجناق نبود. که هیچ گاه با هم فامیل نمی شوند. روز مسابقه چنان پای بر پای دیگر با اخمی غلیظ بر صورت روی نیمکت نشسته اند که انگار به اجبار برای خوردن نهار به منزل باجناقی رفتند که دشمن خونی اشان است. این اوضاع مردانی بود که رد این فصل قرار بود یار همدیگر باشند ولی کار را به جایی رساندند که دوستان نزدیکشان پرسید : نکند که از شکست تیم در دربی خوشحال میشوی ؟؟؟

داستان کادر فنی مفصل تر از این حرفهاست، مربی دروازبان ها بازیکنان را بدون اطلاع مربی به جلسه فنی می برد، مربی تیم حرفهای سرمربی را جور دیگر ترجمه میکند و مهمتر اینکه مربیان عروسک دست مردانی شده اند که در هیئت مدیره به خون هم تشنه اند. جلسه پشت جلسه. دعوا پشت دعوا .

وینگادا می اید در حالیکه قرار بود لوکا بیاید. در اولی بحث اخلاقی بود ولی دومی سراپا بحث بود. چند روز قبل از تیم ملی اردن اخراج شد در حالیکه دوستان نزدیک به اقای مدیر سعی میکردند به همه بقبولانند که قرارداد به پایان رسیده. داستان مردی که گذرنامه پرتغالی داشت خیلی زود به پایان رسید . علتش را اگر می خواهید باید در سالهایی جستجو کنید که او در کشورهای عربی گزراند و تفکرش را تغییر داد. بعد از 10 سال کار در حوزه خلیج فارس دیگر مربی اروپایی نبود او کاملا شبیه مربیان خودمان بود. مردی که به جای اصلاح ساختار تدافعی تیم به سراغ سوئیپر رفت و بلایی سر پرسپولیس آورد که طرفداران به جان افشین پیروانی دعا کردند. حاصل 3 ماه زندگی با پرسپولیس را در یک جمله باید خلاصه کرد: نه اساتید،شما اینکاره نیستید.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"