x
کد خبر: ۸۸۵۲۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۵ - ۱۲ آبان ۱۳۸۸

نامه یک عکاس خبری به دوعکاس پناهنده

photo_mehdi_ghasemi_2____________________________.jpg
حسین سلمان زاده

یک شب در راه خانه که بودیم به یلدا گفتم:دلم برای حسین تنگ شده، بریم دنبالش که بیاد خونهء ما. زنگ زدم بهش ، جایی مهمان بود. فردای اون روز اتفاقی که شاید هر 2سال یکبار می‌افتد،افتاد و من ساعت 9 شب خوابیدم. صبح یلدا گفت که دیشب حسین میخواست بیاد پیش ما ولی وقتی که گفتم تو خوابی گفت بعدا" میام.از اون شب به بعد دیگه گوشیت روشن نشد که بهت بگم بیدار شدم.

حسین جان !

تا دیشب که مصاحبهء تو و جواد رو دیدم مطمئن بودم رفتی که جای دیگه زندگی کنی ، اما حتی یک درصد هم گمان نمیکردم اینطوری بری! خود من بارها گفته بودم باید رفت ، مگه نه؟ اما نه اینجوری! تو با من هم عقیده بودی که نباید پلهای پشت سر رو خراب کرد.نه!؟

کاش دیشب نمی دیدمت.کاش حس خیره شدن توی چشمهای غمگینت رو تجربه نمی‌کردم چون همون یکباری که قبلا" اینطور دیده‌بودمت تا مدتها رهام نمیکرد.

کاش اون شب نمی‌خوابیدم و میدیدمت. شاید میگفتی که میخوای بری و اگر هدفی اینچنین داشتی ،من برادرانه خواهش میکردم ازت که اینجور کارها رو نکنی (مصاحبه و ...) و شاید...شاید تو بزرگ‌منشانه(همونطور که همیشه به من لطف داشتی)به حرفم گوش میدادی. از اون شب تا الان یلدا ده‌ها بار به من گفته که کاش اونشب نخوابیده بودم.

در هر صورت ، آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت............دریغ!

بهترین آرزوها رو برای شما دوستانم، حسین و جواد عزیز دارم و هیچوقت خاطره‌های با هم بودن در سختیها و شادیهایم با شما رو فراموش نمیکنم


photo_mehdi_ghasemi_1____________________.jpg
جواد مقیمی

سخن دومم با دوستانیست که قصد رفتن به خارج از ایران یا گریختن به شیوهء فیلمهای پارتیزانی را دارند؛ اگر هر قصدی دارید به خودتان مربوط است ، لطف کنید برای دیگران نسخه نپیچید.اینکه هرکسی به دور باطل خود ادامه میدهد یا نه در صلاحیت شما نیست که تشخیصش دهید،بهتره تقویم خود رو با روزهایی که ویزاهای رنگارنگ توش میخوره نقاشی کنید تا آن روز فراموشتان نشود. نتیجهء بسیاری حرکتها و حرفهای بدون فکر امثال شما میشود اینکه هر ازگرد راه نرسیده‌ای میشود عکاس خبری و برای گرفتن ویزای خود خاطرات دست و پا بریدن فیلم "اره" یا گریختن‌های استیو مک‌کویین در فیلم "پاپیون "را از آن خود کرده و برای عده‌ای که منتظر شنیدن این خزعبلات هستند تعریف میکند.

آنچه که امروز بسیاری از دوستان درگیر آن هستند تصمیمی‌ست 30 سال پیش آلفرد یعقوب‌زاده ، رضا و منوچهر دقتی گرفتند و رفتند و گلستان و شاندیز و صیاد و بسیاری دیگر ماندند؛ به نظر شما کدامیک برنده‌اند؟ اصلا" این بازی برنده و بازنده‌ای دارد؟ کاوه گلستان و صیاد بردند یا یعقوب‌زاده و دقتی؟ به یقین نمیشه گفت که اونهایی که نرفتند پول کافی نداشتند،نه؟

دقیقا" نمونه‌های همان آدمها الان مشغول کارند و در فکر تصمیم‌گیری برای آینده‌شان. قطعا" دیدن دنیا و مافیها مفید و واجب است اما راه هر کس بسته به شیوه‌ای که انتخاب میکند تعیین میشود.

منبع: وبلاگ مهدی قاسمی، عکاس خبرگزاری ایسنا

نظر شما
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"