x
کد خبر: ۹۲۴۱۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۷ - ۲۳ آذر ۱۳۸۸

قتل‌هاي زنجيره‌اي در بازار

الف: قتلهای زنجیره ای در بازار سابقه دار است. اما کسی برای این دست قتل ها تره هم خرد نمی کند. قاتل تحت پی گیری قرار نمی گیرد. در شهر عزای عمومی اعلام نمی شود. دولت کمیته ویژه تشکیل نمی دهد. خبر قتل ها تیتر یک روزنامه ها نمی شود. همتی هم برای بریدن زنجیره این قتلها وجود ندارد. خبر قربانیان این جنایت در سکوت محض رسانه ها همراه با خودشان دفن می شود. دادستان اعلام جرم نمی کند. طرفدارانی وجود ندارند که به خیابان ها بریزند.بنیاد شهید آنهارا شهید نمی داند. و....

اشتباه نشود. قتل های زنجیره ای بازار، در "چارسوق" و "میان راسته" و "میدان بازار" و "سرای فلان الدوله" اتفاق نیافتاده است. قاتل دارای دستی نامرئی است و محل قتل در مقراض دوتکه بازار -بخوانید عرضه و تقاضا- است.

این ماجرا واقعی است. آخرین اخبار مربوط به این قتلها روز سه شنبه منتشر شد. انتشار این اخبار همزمان بود با برخی صف بندی ها در دانشگاه تهران. برخی خون دماغ شدن یک دانشجو را بر پیراهن عثمان دیدند و آنرا علم کردند اما برای کشته شدن 4 کارگر در معدن زغال سنگ کسی فاتحه هم نفرستاد. با اضافه شدن این 4 کارگر تعداد کشته شدگان در معدن زغال سنگ کرمان در سال جاری به 18 نفر رسید.

18 کارگر زحمتکش که به گفته امام وارثان انقلاب هستند و به تعبیر دولت دهک پائین درآمدی در یک سال کشته می شوند و آب از آب هم تکان نمی خورد. این واقعه هم قتل است و هم زنجیره ای. در اینکه زنجیره ای است تردیدی نیست. ظاهرا قرار هم نیست این زنجیره پاره شود.

مدتی پیش 15 کارگر در معدن زرند کرمان از بین رفتند. پیش از آن هم یک کارگر هنگام کار در معدن آغ دره تکاب بر اثر سیانور و جیوه از دنیا رفت. قبل تر هم خبری از مرگ 6 کارگر سلاخ در کشتارگاه تپه سلام مشهد منتشر شد. یک کارگر 18ساله‌ هم در روز اول کاری خود در کارگاه نخ‌ریسی قم در دستگاه کمپرس‌زنی گیر کرد و جان داد .ظرف دو سال 8 کارگر در یک بنگاه خودروسازی صاحب نام از بین رفتند. ١٥ نفر از کارگران يک کارخانه توليد کود شيميايى در ساوه هم به دليل ماده اى شيميايى به نام آرسنيک در محيط کار دچار مسموميت شدند و يکى از آنان از شدت مسموميت و از کار افتادگى کبد و کليه اش جان سپرد. بدن کارگر ٥٩ ساله در کارخانه سيمان سفيد دماوند هم به دور دستگاه تراش پيچيد و درجا جان داد. 10 کارگر در عسلویه بر اثر نشت گار جان باختند.4 کارگر مدتی پیش در کارخانه قند اسلام آباد غرب تهران از دنیا رفتند.

و البته از این موارد دردناک بسیار است. باقی را به آمار های دولتی واگذار می کنیم.

بر اساس گزارش وزارت کار و تامین اجتماعی سالانه بیش از هزار کارگر در حوادث ناشی از کار از دنیا می روند. اين در حالي است كه آمارهاي ارائه‌شده تنها مربوط به آن دسته از كارگراني است كه زير پوشش بيمه‌ها قرار داشته‌اند و در اين ميان تعداد قابل توجهي از كارگران كه بيمه شده هيچ سازماني نبوده و بر اثر حوادث ناشي از كار ، فوت كرده‌اند، در اين آمار جايي ندارند.

باید توجه کرد که 51 درصد از نیروی کار در بنگاههای زیر 10 نفر هستند که تحت شمول قانون کار قرار نمی گیرند .همچنین نزدیک 70 درصد از نیروی کار با قرار دادهای موقت مشغول به کارند.بنابراین تعداد زیادی از کارگران اصلا نمی توانند از بیمه ها استفاده کنند.

اما چرا قتل و چرا بازار؟ به فهم نگارنده ریشه این مرگ ها را باید در نظام بازار دید. این قبیل اخبار دردناک شاید کمک کند تا برخی مسئولین کمتر با شیفتگی پای داستان سرایی های نئولیبرال های وطنی و افسانه تعادل ابدی بازار بشینند.

مرگ کارگر بی ارتباط با سود نیست. هر چند در مواردی ظاهر ماجرا بی دقتی و بی احتیاطی است اما

باید ریشه این مرگ ها را در سود و نفع و مطلوبیت عده ای دیگر دید .این حرف به معنای زیر سوال بردن کسی نیست.قرار نیست خدای نکرده قشر زحمتکش و مومن و انقلابی در بخشی از بدنه جریان سرمایه دار کشور مورد اتهام قرار گیرند. صحبت بر سر نظام است. ریشه مرگ ها را باید در بازار یا نظام بازار دید. ریشه در کالایی شدن جامعه و حاکمیت قیمت ها است .همه چیز در کارایی خلاصه می شود و کارایی هم جز با یله سازی قیمت ها محقق نمی شود. در این میان عده ای هم قربانی رقابت و کارایی می شوند. و البته این نیز گریز ناپذیر است. دلسوز ترین های قشر مدهوش و شیفته بازار، معتقدند طردشدگان و از بین رفته های بازار را باید با پول نقد و اعانه ای چون تامین اجتماعی حمایت کرد. آنچه در این میان بی اعتبار است انسانیت و شرف ادمی است که به سادگی در مقراض دوتکه بازار قیمت می گیرد و تعدیل و تسویه و مبادله می شود.

اما ماجرا چیست؟ معاون وزیر کار می گوید که 70 درصد حوادث ناشی از کار در ارتباط با مدیریت کارگاه هاست که بخشی از آن نیز مربوط به تامین نشدن امکانات ایمنی واحدهاست.

اما آیا مدیریت مقصر است یا کارفرما یا سرمایه دار؟ چه کسی باید در برابر دادگاه پاسخگو باشد؟ همه این موارد ممکن است درست باشد و باید در جای خود بررسی شود .اما ماجرا غم انگیزتر از این حرف ها است.

موضوع خیلی روشن است.سینه چاکان بازار حوادث ناشی از کار را هزینه کارایی می دانند. چگونه؟

بخش اعظم فرآورده هاي جامعه براي فروش توليد مي شود. روابط ميان بخشهاي مختلف اقتصاد هم بر اساس روابط خريد و فروش است. بازار شكل مي گيرد. بازار محل مبادله است. تفاوت بازار جدید و سنتی در این است که در این بازار همه چیز پولی و قیمتی است. با هر خرید و فروشی مالکیت ها منتقل می شود. می خواهد این مالکیت شی باشد می خواهد انسان.

اما بازار چه می کند. بازار از طریق قیمت ها سیگنال می دهد که چه چیز، کجا و به چه صورت هزینه شود .از چه منابعی باید استفاده کرد، چطور استفاده کرد و چه باید تولید کرد. در این میان قیمت حاکم است و حکم رانی می کند. نظام ارزش ها هم تعریف شده است. هر چه سود داشت خوب است و هر چه درآمد رابالا برد مناسب است و در غیر این صورت باید تعدیل شود.

پول نه تنها واسطي است كه از طريق آن قيمها پرداخت مي شوند و كالاها بدست مي آيند بلکه خود هدف است. واحدهاي توليدي هم برای ایجاد سود شکل می گیرند.

کسی که سرمایه دار است تولید می کند تا سود کسب کند. انکه هم سرمایه ندارد باید نیروی کار خود را بفروشد .بنابراین بازار نیروی کار هم شکل می گیرد. و کار هم در همین چارچوب قیمت گذاری می شود.

اما بازارها باید بر اساس كارآئي شکل بگیرند. کارایی یعنی افزایش سود با کمترین هزینه. نیروی کار هم جز هرینه های تولید است.

اما کم شدن هزینه ها را باید در چارچوب رقابت دید. یعنی سرمایه دار چاره ای ندارد تا هزینه های خود را کم کند. هر سرمايه داري در نبرد با سرمايه داران ديگر است. هر كدام مي خواهند به سهم بزرگتري از بازار دست يابند. و سلاح اصلي شان در اين نبرد بسط توليد، بالا بردن بهره وري، و كاستن هزينه هاست. اين به معناي آن است كه كارگر بايد سخت تر، سريعتر، و طولاني تر كار كنند. مطابق آمار، بیشتر حوادث کار در ساعات اضافه کاری است.

اگر يكي از سرمايه داران در سطح معيني از كارآئي عمل نكند، مي بازد يعني نمي تواند به قيمت بازار بفروشد. بازار به حداقل رساندن هزينه و به حداكثر رساندن سود را تشويق مي كند و پاداش ميدهد. بازار برای این کار چرتكه مي اندازد.

سرمايه دار اين چرتكه انداختن را كارآئي قلمداد مي كند.از نظر او هزینه تنها ان چیزی است که در چرتکه می آید. بنابراین از اینکه کارخانه او هوا را آلوده می کند ناراحت نیست. کم شدن هزینه تنها راه ماندن در این رقابت بی انتها است. محیط سالم و امن و بیمه و غیره همه هزینه اضافی است.اولین سرمایه دار که این هزینه ها را کم کند، بقیه اگر هم نخواهند، برای بقای خود ناچارند همین راه را ادامه دهند. و به همین سادگی قتل های زنجیره ای در بازار راه می افتند.

روزگاری دست کارگر بوسیدنی بود و عرق جبینش متبرک و نامش هم آواز وارثان زمین. اما امروز مرگ او سنت بازار و نظام قیمت ها است.

روح 4 کارگر کشته شده در معدن کرمان قرین رحمت باد.

نظر شما
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"