x
کد خبر: ۹۳۵۹۱
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۲ - ۰۸ دی ۱۳۸۸
یکي از اقوام ما دنبال همسر مناسبي براي خودش مي گشت، آدم سفت و سختي بود، در آخر وقتي از ايشان پرسيدم چرا اينقدر محدوديت براي همسر آينده ات ميخواهي انجام دهي، در جوابش يک جمله به من گفت ، ميخواهم همسرم براي خودم باشد!

جمله قابل تأملي بود، راستش با خودم گفتم ما زن ها هم ميخواهيم همسرمان براي خودمان باشد؟! به زن ديگري دل نبندد و وفادار باقي بماند. اما چطور؟

به قول گلسا ما دنبال چند شاخه گل در ميان بته هاي خار مي گرديم! مدام پي همان چند شاخه گل مي گرديم ولي به اين فکر نمي کنيم که براي رسيدنش ممکن است چقدر آسيب ببينيم.

اما گلسا جان، اين حرف شما درست، ولي فکر نمي کني ما زن ها هم انسان هستيم؟! ما هم دوست داريم پيشرفت کنيم و به کمال برسيم، دوست دارم شغل جدا گانه ايي داشته باشيم (حالا به هر نحوي که شده)، فلان رشته ي ورزشي را تا مقام جهاني ادامه دهيم، در خارج از خانه براي خودمان اسم و رسمي داشته باشيم ، يکي از رکورد هاي جهاني را به اسم خودمان ثبت کنيم! و ...

ما زن ها هم مانند بقيه به فطرتمان عمل ميکنيم، اين مشکل ما نيست که ديگر همسرداري اينقدر جايگاهش در پيش چشم ما بي ارزش شده و تربيت فرزندان ديگر برايمان مهم نيست، براي اينکه به کمال مطلوب خود برسيم هر چه را در سر راه ما است با هر وسيله ايي که شده بر ميداريم، کودک را داخل شيرخوار گاه مي گذاريم، غذا را از رستوران ها تهيه مي کنيم، تازگي ها باردار شدن هم براي خودش مکافاتي ست، سيستم جديدي در آمده که خارج از رحم کودک را پرورش مي دهند و ...

خب وقتي اين ها براي ما ارزش شد، وقتي بچه دار شدن به عنوان ظلم براي زن ها تلقي شد، وقتي کار داخل خانه را کلفتي خواندند، ما زن ها هم طبيعتا از آن کارها دوري مي کنيم و دنبال آن طور کارها مي رويم، حالا به هر قيمتي که شده! به قيمت از هم پاشيدن خانواده، به قيمت از دست دادن محبت همسر، به قيمت به خطر افتادن آينده فرزندان ، به قيمت ....

در گذشته زنها با افتخار مي گفتند تمام وقتشان را صرف خدمت به همسر و فرزندان خود مي کنند. اما حالا وقتي از او مي پرسيد: چه مي کني؟ اگر بيرون از منزل کار نکند شرمنده مي شود! چرا؟ چون الان براي زن امروز اين به عنوان يک ارزش تلقي شده .

بخدا اينها ارزش نيست، اينها ظلم به زن است، الان وقتي به زنان جامعه مان نگاه ميکنم ، مي بينم درهيچ زمان ديگري انتظار از زنها تا اين اندازه زياد نبوده است. دست کم پنج روز در هفته لباس رزم مي پوشند و در اين جو کار 8 تا 12 ساعت مي جنگند و وقتي به خانه مي آيند، بايد خانه را تميز کنند، لباسها را بشويند، به بچه ها رسيدگي کنند و به آنها غذا بدهند.

از آن طرف هم وقتي مرد وارد خانه ميشود انتظار دارد همسرش او را تحسين کند و به او محبت کند، ولي زن با خود مي گويد: من هم به اندازه شوهرم کار مي کنم. چرا وظيفه دارم ازاو قدرداني کنم؟
اين توقع بسيار زيادي است، در محل کار، زنها بايد با قوانيني که مردها وضع کرده اند، مردانه رفتار کنند و در خانه بايد رفتار زنانه داشته باشند ، اين جز تشنج روحي و جسمي براي زن چه چيزي به ارمغان مي آورد؟!

با اين روندي که زنان ما در پيش رو دارند، نه تنها همسرشان را نمي توانند براي خود نگه دارند، بلکه ديگر چيزي به اسم زندگي وجود ندارد چون آن ارزش ها همگي از بين رفته و جايش را به سراب هايي که انتهايش معلوم نيست داده!
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"