x
کد خبر: ۹۵۷۱۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۳ - ۲۹ دی ۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از انها در زير مي‌آيد.

رسالت: مسائل اصلي

«مسائل اصلي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمدکاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛بازخواني رهنمودهاي مقام معظم رهبري از آغاز سال88 تاکنون حکايت از يک تدبير هوشمند انه و حکيمانه از سوي معظم له در مديريت جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي دارد. از زماني که گفتمان پيشرفت ، خدمت و عدالت در دولت نهم به عنوان يک گفتمان مسلط از سوي رهبر معظم انقلاب مطرح شد، ملت در مسير پيشرفت قرار گرفت . لذا مسئولان نظام در اتاق جنگ اقتصادي قرار گرفتند تا با غول تورم و گراني و امر مهم توسعه دست و پنجه نرم کنند. اما دشمن با تشديد تهديد نرم به بهانه انتخابات دهم رياست جمهوري و محاصره اقتصادي، مسئولان نظام را به اتاق جنگ سياسي بازگرداند.

بازخواني رهنمودهاي مقام معظم رهبري از آغاز سال88 تاکنون حکايت از يک تدبير هوشمند انه و حکيمانه از سوي معظم له در مديريت جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي دارد.

از زماني که گفتمان پيشرفت ، خدمت و عدالت در دولت نهم به عنوان يک گفتمان مسلط از سوي رهبر معظم انقلاب مطرح شد، ملت در مسير پيشرفت قرار گرفت . لذا مسئولان نظام در اتاق جنگ اقتصادي قرار گرفتند تا با غول تورم و گراني و امر مهم توسعه دست و پنجه نرم کنند. اما دشمن با تشديد تهديد نرم به بهانه انتخابات دهم رياست جمهوري و محاصره اقتصادي، مسئولان نظام را به اتاق جنگ سياسي بازگرداند.

رهبر معظم انقلاب مردم را به کسب بصيرت و هوشياري دعوت فرمودند و در مورد اهميت منشاء، معني و هدف دشمن از نبرد نرم، در سخنرانيهاي10 ماهه اخير بارها سخن گفتند.

ايشان با کالبد شکافي اهداف دشمن، سياستهاي خصمانه استکبار جهاني عليه ملت را رونمايي کردند و از ناسپاسي برخي دوستان انقلاب که حرفهاي دشمن را تکرار مي کردند گله گذاري نمودند.

متاسفانه يک جريان با بي مهري به ملت و رهبري با همگرايي با دشمن، نبرد نرم استکبار جهاني عليه انقلاب اسلامي را همراهي کردند و در فاصله گرفتن از مردم و انقلاب اصرار ورزيدند.
شدت اين فاصله به قدري بود که در روز قدس و روز13 آبان رودرروي امام و انقلاب قرار گرفته و در روز عاشورا رودر روي اسلام و شعائر الهي دين قرار گرفتند.

تا اينکه مردم در رفراندوم9 دي ماه به عنوان يک روز تاريخي و ماندگار در ايران اسلامي پرچم پيروزي در «نبرد نرم» را بالا بردند و دشمن را به خاک مذلت کشيدند. مردم دست قدرت الهي در صيانت از انقلاب اسلامي را به جهانيان نشان دادند و معلوم شد مردم دقيقا در يک ارتباط معنوي و حقيقي در خط روشنگري با رهبري امت اسلامي قرار دارند و از يکي از عقبه هاي خطرناک انقلاب به سلامت عبور کرده اند.

از اين پس قدرتي که استکبار جهاني بايد در ايران نظاره گر آن باشد عظيم تر و قويتر از قدرتي است که نظام پيش از انتخابات داشت .

ملت يک انتخابات85 درصدي را با قدرت برگزار کرد .40 ميليون ايراني اکنون يک موضع دارند و برارزشها و آرمانهاي امام (ره) تاکيد دارند.

آمريکايي ها بايد تلفات سنگين خود را در جنگ نرم جمع و جور کنند و کساني را که با اميد به آنها نگاه مي کردند ، قبل از آنکه بوي تعفن آنها مشامها را بيازارد اقدام به کفن و دفن نمايند.

آنچه رهبري در اين معرکه از شجاعت ، تدبير ، مديريت ، قدرت ، تقوا، عدالت و بينش درست در درک مسائل به نمايش گذاشتند، نشان دهنده اين بود که خبرگان امت در انتخاب خود براي صيانت از نظام اسلامي چقدر دقيق، عالمانه و صحيح عمل کرده اند . از بيست سال پيش تاکنون سکان کشتي انقلاب در دست کسي است که در توفانهاي مهيب و امواج خروشان به مدد الهي و عنايات خاصه امام زمان (عج) هوشمندانه عمل کرده است.

امام خميني (ره) نيز در دهه اول انقلاب همين عقبه ها را شجاعانه پشت سر گذاشت و توطئه هاي دشمن را به خودشان برگرداند. صحيفه امام را که تورق مي کنيم سرشار از نورانيت و هدايت الهي است.

امام در اوج شرارت فتنه نرم در اوايل انقلاب فرمودند: « مي خواهند نهضت را از طريق خودش منحرف کنند. مي خواهند شما را سرگرم کنند به مسائل ديگري غير از مسائل اساسي... اين را من از باب اتفاق نمي دانم اهانت به بعضي احکام اسلام و اهانت به من وشکايت متعدد از اموري که در کشور مي گذرد من باب اتفاق نيست . نقشه است توطئه است . نقشه براي اينکه شما را از راه مستقيمي که داريد از اين نهضتي که داريد منحرف کنند . و به امور ديگر غير از اين امر مهم منصرف کنند. ملت ايران بايد با هوشياري اين توطئه ها را خنثي کند . در اين روزها اجتماعاتي مي شود از طرق مختلفه مي خواهند ايجاد نفاق کنند. ايجاد هياهو کنند. ملت بايد با کمال خونسردي اين توطئه ها و اين شيطنتها را خنثي کند . اگر شما سرگرم کارهاي ديگر بشويد، اگر راجع به مسائل جزئي، راجع به مسائل تفرقه افکن ، توجه کنيد از مسائل اصلي باز مي مانيد.» (صحيفه امام ج9 صفحه67 )

با کمي دقت در بيانات امام (ره) انسان درک مي کند که گويي اين جملات براي تبيين همين حوادث فتنه اخير گفته شده است.

امام هشدار مي دهند که در اين اغتشاشات شما را سرگرم نکنند تا از مسائل اصلي باز بمانيد. آن روز که امام (ره) اين مطالب را مي فرمود، ناظر به شرارت منافقين و ايجاد اغتشاش آنها در آستانه بررسي قانون اساسي جمهوري اسلامي بود که امام در همين سخنراني فرمودند: «مسئله اصلي ، بررسي قانون اساسي و تعيين خبرگان است »

به نظر مي رسد امروز مسئله اصلي ما همين قانون اساسي است . قانون اساسي نقشه راه جمهوري اسلامي براي تحقق جامعه نمونه اسلامي است .

قانون اساسي نقشه راه گفتمان پيشرفت، خدمت و عدالت است. قانون اساسي تعيين کننده همه مدار حرکت قوا و مردم در مسير ثبات پايدار و توسعه روز افزون است .

حضرت آيت الله جوادي آملي در درس تفسير خود چه دقيق فرموده اند؛ «اگر اختلافي است بايد براساس قانون (اساسي) و مطلبي که رهبري مي فرمايد عمل کرد»
متاسفانه برخي قانون و رهبري عادل جامعه اسلامي را فصل الخطاب نمي دانند و لذا مشکلاتي براي خود و مردم پديد آورده اند که حل اين مشکلات تنها با رجوع به قانون و رهبري امکان پذير است .
مسئله امروز ما ارائه تصويري کارآمد از نظام اسلامي درهمه ابعاد براساس نقشه راه يعني قانون اساسي است. مي خواهند ما را از اين مهم منحرف کنند بايد با هوشمندي براين صراط بمانيم و مطالبات قانوني مردم را پاسخگو باشيم.

مردم سالاري: مناظره ها و نهادينه شدن آزاد انديشي

«مناظره ها و نهادينه شدن آزاد انديشي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ناصرالدين قاضي زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛سپهر اطلاع رساني داخلي در تاريخ 88/10/26 با دو خبر مهم مواجه شد. اول آن که جناب ضرغامي رئيس صداوسيما اعلا م نمود که آزاد انديشي دراين سازمان نهادينه خواهد شد و نشانه آن را برگزاري مناظره هاي چند شب اخير در شبکه سوم- برنامه روبه فردا- دانست. از سوي ديگر معاونت مطبوعات ارشاد، جناب رامين خاطرنشان کرد که در روز هاي آينده همايشي با عنوان استراتژي رسانه هاي داخلي برگزار مي کند تا سياستگذاري کلا ن اطلا ع رساني را شفاف نمايد.

نهادينه شدن آزاد انديشي و استراتژي رسانه هاي داخلي در شرايطي از سوي مسوولين ارشد اطلا ع رساني در صداوسيما و وزارت ارشاد، عنوان مي شود که برخي از صاحبنظران علوم ارتباطات از چگونگي مديريت ارشد خبر در سال هاي گذشته و به ويژه حوادث اخير به شدت انتقاد دارند.

جالب آن که برخي از کارشناسان براي برون رفت از وضعيت نابسامان اطلا ع رساني راه حل هايي مبتني برآموزه هاي آکادميک و تجربه شده مطرح کرده اند، بدون آن که مديريت اجرايي در خبررساني توجه شايسته اي به آن نشان دهد. رويگرداني برخي مديران اجرايي از يافته هاي عالمانه و پژوهش هاي آکادميک درايران پديده جديدي نيست اما آن چه امروز محل نگراني بيشتر است به اين پديده باز مي گردد که الگوي کامل بر اطلا ع رساني در ايران با کدامين يک از تئوري هاي معتبر در علوم ارتباطات پيوند دارد؟ از اين رو اگر بپنداريم تنها با تعداد چند مناظره در يک شبکه رسانه اي- نه دانشگاه، نه مطبوعات و ديگر نهادهاي آزاد اجتماعي-آزاد انديشي را نهادينه خواهيم کرد چندان ما را به واقعيت نزديک نخواهد کرد.

کساني که با مفهوم و فرايند آزادانديشي آشنايي دارند، به خوبي مي دانند که آزاد انديشي واقعي، بيش از آن که با چند مناظره به دست آيد از تلا ش هاي فلسفي، علمي و... هزاران پژوهشگر، نخبگان انديشگي و فرايند طولا ني بزرگان فکري حاصل آمده است. از اين رو بايد گفت وسايل ارتباط جمعي در ايران هنوز در ابتداي مسير به سر مي برند و تا دستيابي به آزاد انديشي فاصله زيادي دارند و سزاوار نيست هر گام موفقي را به منزله مصادره به مطلوب آزادانديشي پنداشت. زيرا امروز به رغم روند شتابناک عرصه ارتباطات جمعي و انفجار امواج اطلاعات در جهان کنوني، سقف سپهر اطلاع رساني در ايران 88 هر روز کوتاه تر مي شود.

امروزه پس از گذشت 30 سال تجربه مديريت ارشد اطلاع رساني، مهندسان خبري هنوز نتوانسته اند به الگوي مشخص و کارآمدي از چشم انداز اعتمادسازي در لايه هاي گوناگون اجتماعي دست يازند. سايه فقدان نظام مديريت جامع اطلاع رساني در شرايطي بر سپهر اطلاع رساني ايران سايه افکنده است که در سده اخير حداقل چهار منظومه اطلاع رساني با رويکرد هاي متفاوت به تجربه بشري درآمده است. کارنامه هاي موفق و ناکام الگوهاي حاکم بر اطلاع رساني بر کساني که با الفباي ارتباطات سر و کار دارند، پوشيده نيست. اما آنچه محل تامل و نگراني بيشتر است حول اين واقعيت مي چرخد که چرا برخي کساني که تجربه شکست خورده اطلا ع رساني دهه هاي 20 تا 80 شوروي سابق را ديده اند، هنوز برآنند، برخلاف روند عقربه هاي ساعت و پويه هاي اجتماعي، تئوري اطلاع رساني تک ساحتي را به جاي الگوي موفق گردش آزاد اطلاعات و... قلمداد کنند؟ با آنکه تئوري گردش آزاد رسانه اي مانند هر تئوري نظري واجد کاستي است، اما به جهت آنکه کرامت انساني و حق دانايي را براي تمام شهروندان محترم مي شمارد، با سرشت آدمي قرابت بيشتري دارد در حالي که الگوي تماميت خواه و تک ساحتي، براي دانستن شهروندان سهم اندکي تعيين مي کند که با سرشت کمال خواهي بشري و پرسشگري آدمي ناسازگاري دارد.

چالش نظري نخبگان اطلاع رساني در منظومه فکري کنوني ايران حداقل دو کارکرد مهم دارد. اول آنکه مناقشات علمي بر فربه شدن عرصه آکادميک مي افزايد و دوم آنکه دانش پژوهان را نسبت به فرايند بومي نمودن تئوري هاي تجربه شده در جوامع ديگر ياري مي رساند.

مناقشه علمي نخبگان علوم ارتباطات با آنکه دستاوردهاي گرانسنگي هم بر جا گذاشته است، اما هيچ گاه از حوزه آکادميک خارج نشده است. تاسف بارتر آنکه معلوم نيست که چرا مديريت ارشد خبري الگوي حاکم بر اطلاع رساني را فراتر از يافته هاي کارشناسان و نخبگان علوم ارتباطات طراحي، برنامه ريزي و اجرا مي سازد.

نگاهي گذرا به عملکرد مديريت خبر در صدا سيما مويد آنست که اين رسانه با علم بر ديدگاه هاي کارشناسي و آکادميک، سياستگذاري اطلاع رساني خود را فارغ از آموزه اي به ثبت رسيده انجام مي دهد و با اتخاذ شيوه هاي نامناسب بخش زيادي از مخاطبان خود را از دست داده است.ترديدي نيست که بکار بستن الگوي اطلا ع رساني خاص در يک رسانه فراگير- صدا وسيما- آن هم در شرايط حساس سياسي- اجتماعي، دلا يل ويژه اي دارد. اما اين شرايط پرمخاطره باعث نمي شود که مديران ارشد جايگاه مخاطبي اين رسانه فراگير را بيش از پيش کاهش دهند تا عرصه را براي رسانه هاي غير بومي فراهم سازند.

كيهان: زنده باد آرامش

«زنده باد آرامش»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛شيخ مصلح الدين سعدي شاعر و حكيم نامدار ايراني در «گلستان» خويش از مردي روايت مي كند كه نزد پدر نشست و از او پند خواست. پدر فرزانه در پاسخ، از مروت و گذشت و خلق نيكو گفت اما براي نيك مردي حد و حريم گذاشت به اقتضاي درك وي.

شباني با پدر گفت اي خردمند- مرا تعليم ده پيرانه يك پند
بگفتا نيك مردي كن نه چندان- كه گردد خيره گرگ تيزدندان

سعدي همان جا كار جراح را مثال مي زند كه دنبال آرامش و تسكين آلام بيمار است اما ناچار دست به چاقو مي برد و رگي را پاره مي كند. كار او با تيغ جراحي از جنس حيات بخشي است به همين خاطر هم تيغ و مرهم را به هم مي آميزد.

درشتي و نرمي به هم در، به است
چو فاصد كه جراح و مرهم نه است

انتخاباتي كه 7 ماه پيش در اوج سرزندگي و نشاط عمومي برگزار شد، يك جشن و سرمايه بزرگ ملي بود. اين هم از صدقه سر جنبش بيداري اسلامي است كه ملت ايران 31 سال پيش در چنين روزهايي رقم زدند وگرنه ايران كجا و نشاط انتخابات و حق تعيين سرنوشت كجا؟ از بركت انقلاب، جشني بزرگ برپا شد اما اين جشن به تلخي و رنج و تأسف آلوده شد. به يقين جز دو طيف دشمنان و فرصت طلبان، همه ملت ايران و نخبگان دلسوز آن از اين عارضه پرمرارت رنج كشيدند و از عمق جان مايل بودند اين درد نابهنگام هرچه زودتر پايان پذيرد. البته به فضل پروردگار و فرزانگي قاطبه ملت، اين عارضه تا حدودي مرتفع شد اما اقتضاي عقل و مصلحت آن است كه عارضه، علاج اساسي شود. بايد نقطه پايان بر اين ماجرا گذاشت و روح آرامش و الفت و همدلي و تفاهم و تعامل را در جامعه به ويژه نخبگان سياسي- اجتماعي تقويت كرد؛ اين مسئله روز ماست. اما چگونه و با كدام مكانيزم؟ هر كس نسخه اي مي پيچد، كساني از سر آزردگي و دلسوزي و خيرخواهي، و ديگراني كه اصرار دارند خيانت نيمه تمام و ناكام را به نام مسالمت و آشتي به پايان برسانند. بايد بين اين دو طيف فاصله گذاشت همچنان كه طيف اول بايد مراقب باشند ناخواسته فرصت و پوششي براي طيف دوم نشوند و متهمان، با شلوغ و غبارآلود كردن دوباره فضا، فرصت خنجر كشيدن و زخم زدن پيدا نكنند.

درمان جستن و نسخه پيچيدن خوب است اما مقدمه اين كار، شناسايي درد و علت آن است. درد با همه تلخي، از بيماري خبر مي دهد. درد ظاهر ماجراست، پس بايد باطن و علت آن را جست و درمان كرد. مسكّن براي درد خوب است به شرط آن كه موقت باشد و جاي درمان را نگيرد و بيمار را معتاد خود نكند تا كار از كار بگذرد. درمان براي تسكين است اما مسكّن به تنهايي درمان نيست. درمان گاه به دارويي تلخ است تا بيماري و عفونت را مهار كند و گاه به جراحي است تا عامل عفونت و مانع سازوكار طبيعي بدن را برطرف كند. فراوان نسخه پيچاني بوده اند كه بيمار دردمند را با مسكّني به خانه فرستاده و رنج او را جدي نگرفته اند تا خبر آمده بيمار به خاطر يك بيماري قابل علاج جان باخت. براي درمان ابتدا بايد علت درد و كانون توليد آن را بازشناخت و سپس از سر ضرورت و منطق- و نه جوزدگي يا صرف عواطف و هيجانات- چاره جست.

در آسيب شناسي حوادث پس از انتخابات مي توان عوامل گوناگوني را برشمرد. از پروژه مهندسي شده جبهه استكبار تا ضعف در اطلاع رساني و آميختگي حق و باطل در راستاي غبارآلودگي فضا. اما آنچه در اين ميان تمام عوامل و ظرفيت هاي ديگر را براي ايجاد فتنه و آشوب به حركت درآورد، جرئت يك حلقه سياسي جديد در «زدن زير همه چيز» و به هيچ صراطي مستقيم نشدن بود. آنها ذاتاً سرشان براي چنين آشوبي درد مي كرد. اين جريان در يك نقطه مهم با موج بيگانه هماهنگ شد و آن نقط كانوني، رويكرد همه جانبه و بي پروا به آنارشيسم مبتني بر ترويج شكاكيت (Scepticism) و مغالطه در كنار اباحي گري و لاقيدي مطلق بود. منطق «بزن زير همه چيز» اگرچه پس از انتخابات، هويت خود را تماماً نشان داد اما قبل از انتخابات، رگه هايي از ماهيت خود را عيان كرده بود. جريان مذكور آخرين متد سفسطه و مطالعه را در مجادلات انتخاباتي به كار بست اما تصرف انتخابات همه ماجرا نبود. تسخيرطلبي آنارشيستي، قانون اساسي و ولايت فقيه، اسلام و امامت و ولايت، امنيت و منافع عمومي، و حتي عقلانيت و خرد جمعي را يكجا نشانه رفته بود. به ويژه طي 7 ماهه پس از انتخابات همه سرمايه ها و داشته هاي يك ملت، از سوي جريان ائتلافي نفاق مورد انكار يا ترديد و تشكيك قرار گرفت. مردم به تدريج با اين يورش مغولي فاصله گذاري كردند اما لايه هاي اصلي فتنه (سران داخلي آن، اطرافيان سران، نفاق قديم و جديد، و جريان مرتبط با بيگانگان) در اين 7 ماه مدام بر غلظت تخريب افزودند تا اينكه فضاحت ماجرا به شعارهاي جانبدارانه نسبت به آمريكا و اسرائيل، تخطئه ولايت فقيه و حذف اسلام از جمهوري اسلامي، گستاخي به بنيانگذار انقلاب(ره) و حرمت شكني امام حسين(ع) در روز عاشورا (همين 3 هفته پيش) كشيد. آيا كسي در اين روند 7ماهه، كورسويي از انصاف و تعديل و عقلانيت و تدبير و مسالمت جويي و خيرخواهي مي بيند؟ ديگر كدام خيانت و حرمت شكني مانده كه مرتكب نشده باشند و نگران باشيم آن خيانت را نيز انجام بدهند؟! آنها كدام ظرفيت خيانت و جنايت را عملي نكرده اند؟! اگر كسي ظرفيت خالي نشده براي فتنه گري سراغ دارد بگويد؟ يعني تشديد ساختارشكني و انجام رفتارهاي انتحاري تا آنجا كه ضدانقلاب حرمت شكن و محارب روز عاشورا را مردم خداجو (يكي از نامزدها) و مردم نجيب (نامزد ديگر) لقب دهند، سيگنال ها و علايم پشيماني است؟! آيا ابراز محبت به اشخاصي كه خون به دل امام امت(ره) كردند و آلت دست دشمنان براي انتقام كشي از ملت ايران شدند، نشانه توبه است؟! يا فراهم كردن فضاي فتنه و ترور و لطمه براي دشمن بوي مسالمت جويي مي دهد؟

البته كه بايد تفاوت گذاشت بين رجال سياسي بازيگر در فتنه پس از انتخابات. اگر كسي اصرار ندارد قانون اساسي به ويژه محكمات آن را انكار كند بلكه نامه و پيغام هم مي دهد كه من منتقدم اما از اول هم رويكرد فلان نامزد را تندروي در بن بست مي دانستم، حساب او را بايد از آن ديگري جدا كرد.

راه بازگشت و جبران را بايد باز گذاشت. اين، هم اقتضاي رحمت و عطوفت اسلامي است و هم اقتضاي حكمت و مصلحت. اين همان رويكردي است كه مقتداي فرزانه انقلاب، بيش از همه به آن اهتمام كرد. بانيان اصلي فتنه در آن سوي مرزها، در حوادث پس از انتخابات بيش از همه نقطه كانوني «ولايت» را نشانه رفتند و از هيچ توهين و افترا و ترور شخصيتي مضايقه نكردند و متأسفانه برخي عناصر داخلي نيز همراه شدند. عقده هاي انباشته چند دهه بود كه فرصت بيرون ريختن پيدا كرده بود. «و ما تخفي صدورهم اكبر. بغض و دشمني از دهان هايشان آشكار شد و آنچه از كينه پنهان مي كنند، بزرگ تر است». اما همين مقتدا بيشترين حلم و عطوفت را نسبت به برخي سران راه گم كرده فتنه نشان داد، كه اين اقتضاي جايگاه والاي ولايت و سرپرستي امت است. و خداوند بهتر مي داند كه رسالت هدايت امت را كجا به امانت گذارد.

اما در عين حال همان مقتداي فرزانه بارها به درستي و به اقتضاي قانون و عقل تصريح كرده اند «جرم بزرگ» در حوادث پس از انتخابات نبايد لوث شود. با ماشين حساب معمولي نمي توان برآورد كرد كه مرتكبان اصلي اين جرم بزرگ چه قدر هزينه به كشور و ملت و نظام و روند قانون گرايي و عقلانيت و همدلي تحميل كردند و چه سودهاي كلاني به آغوش دشمن ريختند. پشيماني و توبه را نمي توان با فريب- و زمان گرفتن براي خيانت هاي بعدي- يكي انگاشت. حربن يزيد رياحي در اوج قدرت سپاه يزيد و در حالي كه سردار آن لشكر بود توبه كرد و به سپاه كم شمار و در محاصره امام حسين(ع) پيوست. بايد ديد در ميان گردانندگان فتنه- بخوانيد رجال بازي خورده از غرور و جاه طلبي و حسادت خويش يا از مهره هاي استكبار- كدام ها مي توانند حريت پيشه كنند و در حالي كه هزيمت تمام عيار فتنه را مي بينند، به اردوگاه ملت و انقلاب برگردند. هيچ خرجي هم ندارد جز يك برائت لفظي از جبهه استكبار و گروهك هاي معاند و منافقي كه در اين فتنه نقش آفريني اصلي را برعهده داشتند. يك جمله بگويند ما از اينها برائت مي جوئيم و پاي قانون اساسي و ولايت فقيه- كه آن را ضامن كشور در برابر ديكتاتوري و انحراف و كودتا معرفي كرديم- مي ايستيم و البته مجرمان و خيانت پيشگان حساب جداگانه اي دارند و بايد مجازات قانوني خيانت خود را ببينند.

ملت اما يك خانواده بيشتر نيست، يك خانواده بزرگ و همدل با انواع سليقه ها و ذوق ها و گرايش ها. مگر در يك خانواده سالم، بحث و انتقاد درنمي گيرد يا تفاوت ها انكار مي شود؟ و مگر تفاوت ها و بحث و نقدها در يك خانواده سالم، بهانه عداوت با هم و دوستي با دشمنان كليت آن خانواده است؟ قانون گرايي، پاسداشت فضيلت هاي اصلي انقلاب، و تقويت مودت و روحيه جمعي در كنار روشنگري و گفت وگو، مايه قوام مضاعف خانواده بزرگ ملت ايران است. اگر با مجرمان بايد سخت گرفت و كوتاهي نكرد- كه چنين بايد باشد- در كنار آن بايد به تقويت روحيه اميد و اعتماد و همدلي اهتمام كرد. اين همه زير سايه قانون گرايي فراهم مي آيد كه حق و حد- حقوق و حدود- را با هم تعريف كرده است.

به قول سعدي، نيك مردي بايد اما نه با گرگ تيزدندان. براي درد بايد درمان جست اما نه با مداهنه و مصانعه و باقي گذاشتن استخوان لاي زخم. طبيب صادق استخوان از لاي زخم بيرون مي كشد نه آن كه لاي زخم باقي گذارد و اسباب ارتزاق خويش از اين زخم را فراهم كند! و طبيب صادق حاذق به پيامبر اكرم(ص) اقتدا مي كند كه اميرمؤمنان(ع) درباره آن حضرت فرمود «پيامبر طبيبي بود كه مرهم هايي مي گذاشت چه محكم و داغ هايي سوزان، هرجا كه به داغ حاجت مي افتاد، از دل هاي نابينا و گوش هاي ناشنوا و زبان هاي گنگ» (خطبه 108 نهج البلاغه)

زنده باد قانون. زنده باد مسالمت. زنده باد آرامش. ملت نستوه و بزرگوار ما اهل قانون بود، اهل آرامش، اهل دموكراسي. چاره تفاوت سليقه هاي سياسي را هم نهايتاً در صندوق رأي مي دانست و مي داند. اما كساني زير ميز قانون و آرامش و دموكراسي و رأي اكثريت زدند و كار را به اردوكشي و آشوب خياباني كشاندند. ملت ما جز براي انزجار از دشمنان به خيابان نيامد و نمي آيد. دشمن خيال كرده بود، خيابان خالي است اگر كه سخن از جمهوريت و انتخابات است. عمله دشمن روز عاشورا آمدند و رعد و برقي زدند و قيام 9 دي ماه 88، پاسخ يك ملت به غرش نابه جاي دشمن بود. ملت ما اهل مسالمت و آرامش و قانون است و نمي گذارد كسي اين نرخ را بشكند و مجازات مجرمان نيز مرّ قانون است و تضمين كننده آرامش.

ابتكار: قانون اساسي چه مي گويد؟

«قانون اساسي چه مي گويد؟» بررسي ابعاد حقوقي کنترل پيامک و رايانامه؛عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛هفته گذشته سردار احمدي مقدم خبر از کنترل رايانامه ها و پيامک ها داد. وي در گفتگو با خبرنگاران اظهار داشته بود: «اي ميل ها و پيامک ها از جايي فرستاده مي شود که کاملا در کنترل ما قرار دارد.» انتشار اين خبر درباره رايانامه ها البته با ترديد متخصصان فضاي مجازي مواجه شد و دست اندرکاران سايبر گفتند چنين کاري تقريبا محال است; اگرچه نظارت بر پيامک ها به لحاظ فني بعيد نيست.يقينا به خاطر داريد که در سال 83(2004) گوگل با اعلام اين که سرويس رايانامه اي ارائه خواهد کرد که يک گيگابايت فضا به کاربران خود خواهد داد، چه غوغايي به پا کرد.

اين ماجرا اما زماني به خود جلوه حقوقي گرفت که گوگل از بخشي از فناوري جي-ميل پرده برداشت، براي همه اين سوال به طور جدي مطرح مي شد که گوگل چند ابررايانه را به کار خواهد گرفت تا از عهده ارائه چنين فضايي برآيد؟ آيا چنين کاري با روش هاي مرسوم، امکان پذير بود؟ در برابر اين سوالات گوگل بخشي از فناوري خود را لو داد. بخش عمده اي از فضاي سرويس هاي اي-ميل صرف فايل هايي تکراري مي شد که در حساب همه کاربران وجود داشت و باز تکرار آن ها در همه حساب ها مانع از آن مي شد که سرويس دهنده ها قادر به ارائه فضايي بيش از آن چه ارائه مي شد، باشند. اما جي -ميل بنا داشت با تبديل همه اين فايل ها به يک فايل در رايانه مرکزي خود، فضاي بيشتري را فراهم آورد.

کار جي-ميل اما با يک مشکل بزرگ حقوقي مواجه شد: جي-ميل به چه حقي حساب هاي کاربران خود را چک مي کند و «حريم خصوصي» آن ها را نقض مي کند؟ اين معضل بزرگ; يعني نقض حريم خصوصي، حتي براي گوگل هم مي تواند دردسرساز باشد; جي-ميل البته توانست فناوريش را عرضه کند; چرا که فايل هاي مشابه توسط ربات ها کشف مي شدند و هيچ انساني در اين فرايند دخالت نداشت.مقايسه اين دو خبر، البته ممکن است از نگاه بسياري مع الفارق باشد.

اما قانون در اين باره چه مي گويد؟اصل بيست وپنجم قانون اساسي بيان مي دارد: «بازرسي و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفني، افشاي مخابرات تلگرافي و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آن ها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.» پرواضح است که در اين اصل قانون اساسي هيچ گونه اشاره اي به پيامک و رايانامه نشده است.

حتي ممکن است حقوقداني که آشنايي عميقي با اصول فقه دارد چنين استدلال کند که قانونگذار اساسي در مقام بيان تمام موارد ممنوع از تجسس بوده و ذکري از پيامک و رايانامه به ميان نيامده است; اما بر هيچ کس پوشيده نيست که نه تنها خبرگان قانون اساسي; که تمام دنيا نسبت به سازه هايي نظير «رايانامه» و «پيامک» در سال 1358 هجري شمسي خالي الذهن بوده اند. اما هيچ ترديدي هم براي هيچ حقوق خوانده اي وجود ندارد که شمول اين اصل محدود به «مکالمات تلفني» نيست و روح قانون مفهوم عام ابزارهاي ارتباطي را در نظر دارد.

البته ممکن است برخي حقوقدانان چنين استدلال کنند که اساسا فصل سوم قانون اساسي، که به بيان حقوق ملت مي پردازد، استثنايي باشد; يعني اصولا اين گونه نيست که حق هاي غيرقابل تجاوزي براي مردم شناسايي شود; ممکن است در يک قانون اساسي باشد و احتمال دارد در قانون اساسي ديگري نباشد; و اين يک قاعده حقوقي است که «استثنا را بايد مضيق تفسير کرد;» يعني نبايد گستره شمول قاعده اي را که بر خلاف روند هميشگي و عرفي وضع شده است، گسترش داد و بايد به «نص» اکتفا کرد; يعني نبايد از متن فراتر رفت و افزودن به آن چه در متن است، عملي بر خلاف اراده قانون گذار است.نگاهي به مباني نظري قانون اساسي و نگاشته شدن قوانين اساسي نشان مي دهد که از نظر حقوقدانان و فلاسفه حقوق اساسي; قانون اساسي به طور کلاسيک دو جز دارد. جز نخستي که به بيان حقوق و آزادي هاي بنيادين مردم مي پردازد و جز دومي که تعيين کننده اصول زمامداري است.

تعيين اصول زمامداري يا تبيين مسئله کارکردهاي قوا و تفکيک آنان نيز با هدف تضمين عملي حقوق بنيادين ملت صورت مي گيرد. اين مسئله چنان بديهي است که به جرات مي توان گفت پرتکرارترين گزينه صحيح آزمون هاي کارشناسي ارشد حقوق در بيست سال گذشته به اين مي پرداخته است که وظيفه قوانين اساسي تضمين عملي حقوق مردم و تنظيم قدرت زمامداران است. با اين اوصاف 24 اصل فصل سوم قانون اساسي; استثنا هستند يا جانمايه؟افزون بر همه اين ها بايد گفت که چنين تجسسي تنها به «حکم قانون» مجاز شمرده شده است.

همين دو کلمه حکايتگر دو پروسه پر اهميت است: نخست اين که اجازه تجسس در پيامک ها و رايانامه هاي شهروندان بايد توسط مجلس شوراي اسلامي صادر شود و توسط قوانيني چنين حقي براي نيروي انتظامي(به عنوان ضابط قضايي) و قضات دادگاه ها به رسميت شناخته شود. دوم آن که کلمه «حکم» دلالت بر لزوم وجود روند قضايي مي کند. نگاهي به کاربرد اين کلمه در اصول سي وپنجم، سي ونهم، يکصد وشصت وهفتم و... قانون اساسي مويد اين مطلب است. وانگهي قاضي نيز حق ندارد، بر فرض وجود قانون، اجازه چنين کاري را طي يک حکم کلي داده و بگويد پيامک و رايانامه همه افراد يا گروه غيرمعيني از افراد بررسي شود. بلکه وي موظف است اين کار را صرفا در مورد اشخاصي که با قراين و امارات ديگري مظنون هستند; مجاز بداند.

جمهوري اسلامي: مقاومت باز هم پيروز است

«مقاومت باز هم پيروز است»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛29 ديماه سالروز پيروزي بزرگ و حماسي مردم فلسطين در جنگ غزه است . ساعت 11 5 روز هفتم ديماه سال گذشته 64 فروند هواپيماي جنگنده پيشرفته و هليكوپترهاي نظامي رژيم صهيونيستي حمله گسترده اي را عليه نوار غزه آغاز كردند كه بر اثر اين يورش ددمنشانه در همان ساعات اوليه 230 فلسطيني شهيد و حدود 750 نفر زخمي شدند به طوري كه اين روز بيشترين شمار كشته ها و زخمي ها در يك روز از سال 1327 يعني از آغاز تاسيس رژيم غاصب صهيونيستي تاكنون را داشته است .

رژيم صهيونيستي اين هجوم وحشيانه را تحت عنوان « عمليات سرب گداخته » درحالي آغاز كرد كه منطقه غزه از دو سال قبل از آن تحت محاصره همه جانبه اين رژيم قرار داشت . علاوه بر آن گرچه ساكنان غزه به طور روزمره هدف حمله هاي رژيم صهيونيستي قرار داشتند ولي انتظار وحشي گري با اين ابعاد را نمي كشيدند و يورش رژيم صهيونيستي كاملا غافلگيرانه بود . در اين جنگ نابرابر و ناجوانمردانه كه 22 روز طول كشيد بيش از 1400 فلسطيني شهيد و بيش از پنج هزار نفر مجروح شدند كه حدود يك سوم از قربانيان را كودكان تشكيل مي دهند . همچنين 4300 باب خانه به طور كامل ويران شد 3000 منزل دچار آسيب گرديدند 46 مسجد نيز به طور كامل نابود و 55 مسجد دچار آسيب ديدگي شدند . خسارتهايي كه در جنگ غزه به فلسطيني ها وارد آمد حدود 2 ميليارد دلار برآورد شده است .

با اينحال اين جنگ منشا تحولات و رخدادهاي مهمي شد كه محاسبات صهيونيستها را درهم ريخت و ملت فلسطين را يك گام بزرگ به پيروزي نهايي نزديك كرد. از مهمترين دستاوردهاي اين يورش وحشيانه آن بود كه ارتش رژيم صهيونيستي با اينكه تمامي توان خود را به كار گرفت از دستيابي به كوچكترين دستاورد نظامي ناكام ماند. آنچه مقامات اين رژيم به عنوان اهداف جنگ مطرح ساخته بودند اين بود كه اولا توان نظامي و موشكي مبارزان حماس را درهم بشكنند و همچنين سرباز اسير اسرائيلي را كه در اسارت حماس قرار دارد آزاد سازند. درعين حال هدف نهايي و اصلي رژيم صيهونيستي از يورش به غزه نابودي گروه حماس و انتقام از ملت مقاوم فلسطين و نيز تسلط و غلبه بر منطقه غزه و سپردن آن در آينده به دست حكومت خودگردان و تشكيلات محمود عباس بود ولي آنچه عملا رخ داد اين بود كه نه تنها گروه حماس و دولت برآمده از آن نابود نشد بلكه حماس تا آخرين لحظات جنگ 22 روزه به مقاومت همه جانبه ادامه داد و صهيونيست ها را در رسيدن به اهدافشان ناكام نمود.

پس از آشكار شدن نشانه هاي شكست قطعي رژيم صهيونيستي سردمداران اين رژيم براي حفظ اعتبار خود از بيست و يكمين روز جنگ با پيروز خواندن خود اعلام آتش بس يكجانبه كردند ولي در همان روز نتانياهو نخست وزير كنوني رژيم صهيونيستي عمليات سرب گداخته را ناكام خواند و در روز بيست و دوم نيز ارتش اين رژيم بدون اينكه كمترين دستاوردي كسب كند از غزه خارج شد. دستاوردهاي جنگ غزه براي آرمان فلسطين را مي توان اجمالا اين چنين دسته بندي كرد.

1 سردمداران رژيم صهيونيستي با به راه انداختن جنگ غزه درصدد بودند بر شكست مفتضحانه خود در جنگ 33 روزه از حزب الله لبنان سرپوش بگذارند كه برخلاف انتظارات صهيونيستها جنگ غزه نيز به شكست كابوس ديگري براي صهيونيستها تبديل شد.

2 به تسليم كشاندن مسئولان حماس و ساقط كردن دولت اسماعيل هنيه ديگر هدف و يا بهتر است گفته شود مهمترين هدف صهيونيستها از يورش به غزه بود كه در اين هدف نيز با شكست كامل مواجه شدند.

3 دولت جرج بوش رئيس جمهور جنگ افروز آمريكا كه به حمايت از جنگ غزه پرداخت اميدوار بود با پيروزي صهيونيست ها در جنگ غزه تا حدودي از تبعات شكست هاي پي در پي اش در عراق و افغانستان كاسته شود كه اينگونه نشد.

4 جنگ غزه ماهيت سازمان هاي بين المللي و وابستگي آنها بقدري بزرگ را براي جهانيان كاملا آشكار كرد.

5 سران وابسته عرب و سازمان هاي منطقه اي از جمله اتحاديه عرب به دليل عملكرد خيانت بار خود در اين جنگ و سكوت ننگين آنها در برابر فجايع صهيونيست ها كاملا رسوا شدند.
بسياري از سردمداران رژيم هاي عرب به خاك و خون كشيده شدن زنان و كودكان فلسطيني را به نظاره نشستند به اين اميد كه حماس در اين جنگ شكست بخورد ولي با پيروزي مقاومت فلسطين خفت بيشتري نصيب آنها شد.

6 اروپايي ها نيز در كنار آمريكايي ها در اين جنگ رسوا شدند و با آنهمه ادعا در دفاع از حقوق بشر هيچ قدم موثري براي مهار ارتش وحشي رژيم صهيونيستي در كشتار 1400 فلسطيني برنداشتند.

7 رژيم مصر به دليل همراهي و همسويي خفت بار و شرم آور خود با صهيونيستها در تشديد محاصره فلسطيني رسواتر شد و تتمه اعتبار خود را از دست داد.
8 افراطيون پرمدعايي همچون طالبان و القاعده نيز در اين جنگ به دليل سكوت خود در برابر جنايات غزه بي آبرو شدند .

9 حقانيت و مظلوميت فلسطيني ها در جنگ غزه براي افكار عمومي جهان به اثبات رسيد و شايد اين را بتوان مهمترين دستاورد جنگ غزه دانست . در اين جنگ ماهيت پليد و دهشتناك رژيم صهيونيستي نيز بر همه مردم دنيا آشكار شد. صهيونيستها اگرچه توانستند با ارتش تا بن دندان مسلح خود 1400 فلسطيني را كشته و صدها نفر را مجروح سازند ولي در نهايت بر عمق انزجار و نفرت جهاني از خود افزودند . ارتش صهيونيستي در اين جنگ كمترين افتخاري به دست نياورد زيرا ارتشي كه ادعا مي كرد ارتش برتر منطقه است در برابر مردمي با دست خالي شكست خورد ولي در مقابل حماس هم اكنون مظهر قدرت فلسطيني هاست زيرا توانست شكست را بر اين ارتش به اصطلاح قدرتمند تحميل كند. در مجموع مقاومت حماسي فلسطيني ها در جنگ غزه نشان داد يك ملت حتي اگر چيزي در اختيار نداشته باشد با تكيه بر ايمان مي تواند در برابر قدرت هاي تا دندان مسلح بايستد و پيروز شود. همين واقعيت نشان مي دهد كه از اين پس نيز مردم غزه در برابر تحريم ها نيز با مقاومت پيروز خواهند شد و فشارهائي كه توسط رژيم كمپ ديويدي مصر و صهيونيست ها بر اين مردم وارد مي شود بي نتيجه خواهد بود. مقاومتي كه مردم غزه در طول يكسال بعد از جنگ 22 روزه در برابر فشارها و تحريم ها نمودند هرچند وجدان خفته جهان عرب و دولتمردان اروپائي و آمريكائي را به نمايش گذاشت اما اين واقعيت را نيز به اثبات رساند مقاومت باز هم پيروز است .

آفرينش: «رو به فردا» و اميدهاي مناظره

«رو به فردا و اميدهاي مناظره»عنوان سرمقاله‌يروزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛«رو به فردا» عنوان برنامه اي است که صداوسيما تلاش کرده است رويکردي نو بر ساماندهي به نابه ساماني هاي سياسي جامعه باشد. نابساماني هايي که هنوز و پس از هفت ماه از پايان انتخابات رياست جمهوري همچنان مهمترين چالش داخلي کشور بوده و هست. بي گمان اين رويکرد تازه هرچند بسيار دير مورد توجه قرار گرفت و مي بايد از ماه ها قبل مورد نظر مديران و مقامات صداو سيما و مقامات سياسي قرار مي گرفت اما در نوع خود اتفاقي ميمون و مبارک است. اتفاقي که مي تواند همچنان تداوم داشته و بر بسياري از مشکلات سياسي جامعه غلبه کند، مشکلاتي که تاکنون طيف ها و گروه هايي از آغاز وجود آن را انکار کرده و حتي بر وجود شرايط متناسب در جامعه اصرار مي ورزند.

چنانچه نگاهي به چيستي مناظره داشته باشيم وجود دو گرايش و به بحث گزاردن جريان آزاد انديشه ها و در خلال آن کمک به شفاف سازي و اطلاع رساني مفيد در کنار تضارب آرا» را از علل اصلي برگزاري مناظره به ويژه مناظره تلوزيوني خواهيم دانست. در اين ميان مسئولان صداوسيما براستي بايد با شناخت از شرايط و بايسته هاي مناظره در کنار اتخاذ رويکردي منطقي نسبت به برگزاري مناظره ها اقدام کنند با اين حال امري که بسيار مهم مي نمايد تشخيص متفاوت «مناظره» با «مجادله» است. اين تفاوت ساختاري از آنجا حائز اهميت است که بي شک آثار و پيامدهاي رسانه ها بر طيف گسترده مخاطبان بسيار است که مي تواند تاثيرات متعددي بر آنان داشته باشد. با اين حال به نظر مي رسد برگزاري مناظره ها هرچند از سوي طيف هاي سياسي مختلف در جامعه واکنش هاي متعددي را برانگيخته است و حتي پاره اي از رسانه ها و شخصيت هاي موسوم به راست و اصولگرا از برگزاري اين مناظره ها اظهار نارضايتي کرده اند اما آنچه در عمل اتفاق افتاده است افزايش تمايل مردم به صداوسيما است، تمايلي که در طول ماه هاي پس از انتخابات به اذعان بسياري آسيب ديده بود و باعث افت مخاطبان بزرگترين رسانه کشور شده بود. از سوي ديگر برخورد احتياط آميز طيف هاي موسوم به چپ و معترض به مناظره ها و استقبال بسياري از آنها مي تواند روزنه اي براي تفاهم بيشتر در راستاي مشارکت و آشتي ملي باشد امري که پس از انتخابات با چالش هاي متعددي روبرو شده است.

در اين ميان برنامه «رو به فردا» هرچند مي تواند آسيب شناسي و بازشناسي گذشته باشد اما چنانچه مديران سيما با برگزاري اين مناظره ها نگاهي به مثابه استراتژي به اين رويه داشته باشند مي تواند به جايگاه آسيب ديده اين رسانه مهم کمک شاياني کند در مقابل صرف برگزاري اين برنامه به مثابه تاکتيک و امري زودگذر و فصلي نمي تواند تاثيرات آنچناني بر فضاي سياسي کشور و ميليون ها مخاطب آن داشته باشد، به علاوه بسترهاي شکل گيري رفتارها و رويکردهاي افراط گرايانه را کاهش نخواهد داد و به تداوم وضعيت سياسي نابسامان فعلي در کشور منجر خواهد شد. آنچه مشخص است نگاهي عيني و واقعي و توجه به بسترهاي موجود نقد، انتقاد و گسترش دايره دوستان است دايره اي که راه حل مفيد براي کاهش تنش ها از سوي رسانه ملي کشور است.

سياست روز: درسي كه بايد آموخت

«درسي كه بايد آموخت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم علي تتماج است كه در آن مي‌خوانيد؛امروز 29 دي برابر با اولين سالگرد پيروزي مقاومت غزه در برابر رژيم صهيونيستي در جنگ 22 روزه است.رژيم صهيونيستي که به رغم 18 ماه محاصره و حملات متعدد به غزه نتوانست به اهداف خود در سركوب فلسطيني‌ها دست يابد در 7 دي ماه 1387 حملات همه‌ جانبه‌اي را عليه 5/1 ميليون ساکن غزه آغاز کرد. هر چند صهيونيست‌ها از تمام ادوات و تجهيزات نظامي از جمله از بمب‌هاي فسفري و شيميايي براي کشتار دسته‌جمعي فلسطيني‌ها بهره بردند، اما در نهايت پس از 22 روز به عقب‌نشيني از نوار غزه و اعتراف به شکست در برابر مقاومت وادار شدند. تحولات جنگ 22 روزه و يک سال گذشته غزه درسها و پيام‌هاي بسياري داشته است كه مهمترين درسش را مي‌توان براي جهان اسلام دانست.

بررسي تحولات غزه نكاتي تامل برانگيز را آشكار مي سازد. اولا ساکنان غزه از زن و مرد، پير و جوان به رغم محاصره کامل اين منطقه و در شرايطي که حتي از کمترين امکانات اوليه زندگي نظير آب سالم، برق، و ... محروم بوده و به اعتراف نهادهاي بين‌المللي در بدترين شرايط قرار دارند، در برابر دشمن صهيونيست و متحدانش تسليم نشده و با مقاومت و ايستادگي به راه خود ادامه داده‌اند. هر چند ملت فلسطين در اين راه صدها شهيد و هزاران زخمي داشته است اما هرگز حاضر به تسليم نگرديده است. نتيجه اين مقاومت را مي‌توان در شکست صهيونيست‌ها و متحدانشان نه تنها در عرصه غزه بلکه در ساير مناطق فلسطين و حتي در عرصه بين‌الملل مشاهده کرد.

ثانيا ساکنان غزه اثبات کردند که با مقاومت و ايستادگي و اتحاد مي‌توان به مقابله با دشمن تا دندان مسلح پرداخت و در نهايت پيروز از صحنه نبرد خارج شد. ساکنان غزه با مقاومت خود نشان دادند که با دوري از تسليم شدن در برابر زياده‌خواهي‌هاي دشمن حتي مي‌توان جهان را به تکاپو واداشت چنانکه از زمان آغاز جنگ 22 روزه غزه تاکنون افکار عمومي جهان حتي در اروپا و آمريکا به حمايت از مقاومت برخاسته که نمود آن را در تظاهرات ضد صهيونيستي و تشکيل کاروان‌هايي مانند شريان حيات3 و در نهايت گزارش کميته حقيقت‌ياب سازمان ملل درباره جنايات صهيونيست‌ها در جنگ غزه (گزارش گلدستون) مي‌توان مشاهده کرد.

ثالثا تحولات غزه در يک سال گذشته نشان داد كه نهادهاي حقوق بشر و سازمان‌هاي بين‌المللي و کشورهاي مدعي حقوق بشر نه تنها پايبند به اين امور نمي‌باشند بلکه صرفا در قالب منافع خود و براساس ديدگاه دوگانه در قبال تحولات جهاني موضع گيري مي كنند. تحولات غزه نشان داد که ادعاهاي اين مدعيان حقوق بشر دروغي بيش نيست و هرگز نبايد به اميد آنها براي حل مشکلات جهان اسلام راه سکوت در پيش گرفت.با توجه به آنچه از تحولات فلسطين در يک سال گذشته ذکر شد مي‌توان گفت که غزه سراسر الگو براي جهان اسلام است که در ابعاد مختلف بايد اجرايي شود.

1 جهان اسلام بايد با درس گرفتن از نتايج مثبت مقاومت ضمن حمايت از آرمان‌هاي ملت فلسطين و با کنار نهادن تمام راه‌هاي سازشكاري با رژيم صهيونيستي مقاومتي سراسري را براي پايان دادن به اشغالگري و جنايات صهيونيست‌ها آغاز کند. 5/1 ميليارد مسلمان با اتحاد و همبستگي ضمن شکستن محاصره غزه- از جمله برچيدن ديوار فولادي در مرز مصر و غزه - بايد براي پايان دادن به اشغال اراضي کرانه باختري و آزاد‌سازي قدس و همچنين بازگشت آوارگان فلسطين به وطن تلاش کنند. وقتي اتحاد ساكنان غزه با آن همه محدوديت و محاصره مي‌تواند شکست را به صهيونيست ها تحميل كند ،مسلما اتحاد 5/1 ميليارد مسلمان زوال رژيم صهيونيستي و احقاق تمام حقوق ملت فلسطين را به همراه خواهد داشت.

2 اکنون برخي کشورهاي اسلامي از جمله عراق، افغانستان، در اشغال بيگانگان هستند و کشورهايي مانند يمن، سودان و سومالي به دليل مداخلات خارجي با فاجعه انساني و بحران‌هاي امنيتي مواجه شده اند. همچنين استعمارگران نيز با استفاده از فقر و مشكلات اقتصادي كشورها به دخالت در امور داخلي و استثمار كشورهاي جهان اسلام مي پردازند، مسلمانان با رويکرد به وحدت مي‌توانند ضمن مقابله با مداخلات بيگانگان به حل تمام اين مشکلات بپردازند.

3-تحولات فلسطين اين حقيقت را آشکار کرد که دلبستن به نهادهاي حقوق بشر و کشورهاي به اصطلاح مدعي حامي حقوق انسانها نتيجه‌اي به همراه ندارد چنانکه به رغم درد و رنج‌هاي فراوان تحميل شده به 5/1 ميليون ساکن غزه، اين مدعيان حقوق بشر هيچ اقدامي براي پايان محاصره و بازسازي غزه انجام نداده‌اند.

قابل توجه آنكه كشورهاي اروپايي و آمريكا كه ادعاي حقوق بشر را سر مي دهند و با اين بهانه در امور داخلي ساير كشورها دخالت مي كنند حتي حاضر به پذيرش گزارش كميته حقيقت ياب سازمان ملل درباره جنگ غزه( گزارش گلدستون ) نشدند و در نشست شوراي حقوق بشر سازمان ملل و مجمع عمومي سازمان ملل به آن راي منفي دادند. اين كشورها حتي تهديد به وتوي اين گزارش در شوراي امنيت كردند تا بارديگر اثبات كنند كه حقوق بشر براي آنها ادعايي دروغين براي رسيدن به اهدافشان است و حتي به ناديده گرفتن حقوق اوليه 5/1 ميليون انسان در سرزميني – بخوانيم زندان بزرگ – به نام غزه مبادرت مي ورزند.

در نهايت مي‌توان گفت که جنگ 22 روزه و تحولات يک سال اخير غزه اين منطقه بيشترين درس را براي جهان اسلام داشته که محوريت آن را اتحاد، همبستگي، دوري از تفرقه، عدم دلبستن به ساير کشورها، مقاومت در برابر دشمن و خودداري از سازش‌کاري تشکيل مي‌دهد.به هر تقدير بايد توجه داشت که ملت فلسطين از جمله ساکنان غزه با حمايت و يا بدون حمايت کشورهاي اسلامي به مقاومت براي رسيدن به آرمانهايشان ادامه مي‌دهند چنانكه حتي كودكان فلسطيني همواره تاكيد دارند: كودكيم اما ايستاده مي ميريم. کشورهاي اسلامي بايد بدانند که تنها رها کردن فلسطين در نهايت دشمنان جهان اسلام را به دست درازي به ساير کشورهاي اسلامي تشويق مي‌کند چنانكه بحران كنوني در كشورهاي اسلامي را مي توان نتيجه همين غفلت ها دانست در حالي كه رويكرد به مقاومت به شكست و ناكامي دشمنان جهان اسلام منجر مي شود كه نمونه آن را در جنگ 22 روزه غزه مي توان مشاهده كرد.

تهران امروز: «همت» نقاب بي‌همتان!

«همت نقاب بي‌همتان!» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي خوانيد؛در پي توقيف انتشار هفته‌نامه‌اي به نام «همت» كه گفته مي‌شود در آن به مسئولان نظام توهين شده است و سپس لغو امتياز آن از سوي هيات نظارت بر مطبوعات، نشريه ديگري با عنوان «موج انديشه امروز» ويژه‌نامه‌اي منتشر كرد كه به لحاظ فرم و محتوا شباهت‌هايي با هفته‌نامه توقيف شده «همت» دارد و در لوگوي آن آمده است: «به ياد شهيد همت».

در اين باره به چند نكته مي‌بايد اشاره شود:
1 - گفتمان «تهتك»، گفتماني شبهه‌ناك است. شبهه را از آن رو كه چيزي را شبيه چيز ديگري نماياندن است، شبهه مي‌گويند. شبهه‌ناكي گفتمان تهتك، به علت شبيه و مانند نشان دادن گفتمان «نظام محور» ‌است. در گفتمان اخير، سويه اصلي و بنيادين «متن» و «فرامتن» گفتمان، قائل شدن بر محوريت نظام جمهوري اسلامي و رجحان آن بر اهداف و اغراض طيف‌ها و جريان‌هاي سياسي است. «همت» از آن رو شبيه گفتمان «نظام محور» مي‌نمايد كه صرفا با بهره‌گيري از نمادها و نمايه‌هاي نظام، در پي بر كرسي نشاندن حرف خويش است. اما فاصله بسياري ميان آن نمادها و نمايه‌ها با روش‌ها و منش‌هايي كه موجب انتشار چنين هفته‌نامه‌اي شده‌اند، ديده مي‌شود.

2 - گرچه مدعي‌العموم (دادستان) محترم حتما دلايل مقنعي براي درخواست توقيف اين نشريه داشته است، اما مي‌بايد از تجربه اندوخته در طول سال‌هاي گذشته دريافته باشيم كه توقيف – ولو قانوني و مستدل – چنين نشرياتي، پاياني بر پرونده همواره مفتوح گرايش‌هاي تندرو در عرصه رسانه و مطبوعات نبوده و در آينده نيز نخواهد بود. مثلي است معروف كه مي‌گويد: «آخرالدواء الكي».

آخرين درمان‌ها (داروها) داغ زدن است. در قديم جراحات غيرقابل درمان را داغ مي‌زدند تا مانع گسترش جراحت شوند، اما طبيبان و حكماي عهد قديم بر اين باور بودند كه داغ نهادن،‌ آخرين شيوه درماني است. بر اين نمط «توقيف» و تعطيلي و لغو مجوز مي‌تواند جزو آخرين تدابير حفظ سلامت فضاي سياست، فرهنگ و جامعه تلقي شود اما پيش از آن چه بايد كرد؟‌به نظر مي‌رسد كه گفتمان تهتك يا گفتمان زورتوزانه، خود را در موقعيت اپوزيسيون مي‌داند – نه اين كه خود را در چنين موقعيتي بنماياند - هم از اين روست كه بر تندي و تيزي زبان و قلم اين گونه جريان‌ها مي‌افزايد و هم «در موقعيت اپوزيسيون يابي» خويش است كه توهين و افترا به ديگران را روا مي‌دارد. به نظر مي‌رسد بهتر است به اين گونه جريان‌ها مجال آن داده شود كه خود را و افكار خود را عرضه كنند، كه گفته‌اند: «خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان...»

چنين روش‌ها و باورهايي اگر به محك تجربه «گفت‌وگو» آزموده شوند، آنگاه مشخص خواهد شد كه چه در «انبان» دارند. مشي «شبه‌زيرزميني» اين ‌جريان‌ها، جذاب و حق به جانب است، چرا آرا و نظرياتي اين‌گونه، در سطح جامعه خود را نيازمايند؟

3 - ادعا، بدون مسئوليت‌‌پذيري، رفتار اشخاص جبون و ترسو است. آنكه از نبرد رويارو مي‌هراسد، از پشت خنجر فرود مي‌آورد، اما روبه‌رويي و در گرفتن محاجه ‌و حتي جدل و تخطئه آنگاه كه همراه با پذيرش مسئوليت دعاوي باشد، قطعا زبان‌ها و قلم‌ها را متوجه پيامدهاي پذيرفتن مسئوليت نيز خواهد كرد. آسان است كه اين يا آن يك از چهره‌ها و شخصيت‌ها را زير سوال برد و به وي اتهام وارد كرد، اما آيا اغراض و اهداف خاص اجازه مي‌دهند كه تندروان، مجال دفاع و پاسخ به شخصيتي كه به وي اتهام وارد شده بدهند؟ افترا زدن آسان است، اما آنچه كه سخت و تلخ مي‌نمايد آنكه تندروي در قالب «گفتمان تهتك» به قربانيان خود اجازه و مجال پاسخگويي و دفاع نمي‌دهد.
4 - راديكاليسم قانون‌شكن، بي‌توجه به آنكه در نظام جمهوري اسلامي، تجاوز و تخطي از قانون‌ براي همگان جرم يا تخلف به شمار مي‌رود، تن در دادن به قانون را وظيفه همگان - «غير»- و عبور از قانون را براي خويش مباح مي‌داند.

قدس: سرخوردگي واشنگتن در انتخابات اوکراين

«سرخوردگي واشنگتن در انتخابات اوکراين»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛نتايج انتخابات اوکراين بيانگر اين موضوع است که اين انتخابات با شکست چهره طرفدار غرب که در سال 2004 با حمايت غرب از طريق القاي شبهه تقلب به قدرت رسيده بود، با کشيده شدن به دور دوم، پذيراي شکست شده است.

بررسي حضور غرب در حيات خلوت روسيه و جمهوريهاي شوروي سابق، با به قدرت رسيدن شخصيتهاي طرفدار غرب، اين گمانه را براي غربيها تقويت نمود آنچه را در دوران دوقطبي با رقابتهاي نظامي و سياسي قادر به کسب آن نشده اند، اکنون با فعاليت در حوزه نرم افزاري که هزينه آن با عنايت به مختصات آن کمتر است، به دست خواهند آورد.

اين رؤيا ديري نپاييد و واقعيتهاي جوامع آرزوهاي آنها را بر باد رفته تلقي نمود و شکست گزينه هاي مورد حمايت غرب، ناکامي اين استراتژي را نيز در معرض قضاوت گذاشت، به نحوي که شکست انقلاب نارنجي در اوکراين در واقع شکست سومين انقلاب مخملي در جمهوريهاي شوروي سابق به شمار مي رود.

در قرقيزستان بر اثر شکست انقلاب مخملي در اين کشور، حکومت «عسگر آقايف» رئيس جمهور، پس از 13 سال تکيه بر اريکه قدرت، سرنگون شد.

غرب و در رأس آن آمريکا که در سرنگوني حکومت طرفدار روسيه آقايف در قرقيزستان سهم عمده اي را ايفا کردند، انتظار داشتند در دوره «قربان بيک باقي يف» رئيس جمهور جديد، قرقيزستان از روسيه فاصله بگيرد و به پايگاه غرب در آسياي ميانه تبديل شود.

اما چنين انتظاري محقق نشد و «باقي يف» پس از پيروزي بتدريج تلاش کرد تا در روابط با روسيه و غرب توازن ايجاد کند که اين امر خارج از هدفهاي انقلاب مخملي در قرقيزستان بود.

مولداوي، مورد دوم انقلاب رنگي غرب در جمهوريهاي شوروي سابق بود. در بهار گذشته، اين کشور به دنبال انتخابات پارلماني دستخوش ناآرامي شد که سازمانهاي اجتماعي غربي براي شکل گيري آن تلاش کردند و اين انقلاب هم به ثمر نرسيد.

در حال حاضر از حکومتهايي که بر اثر انقلاب مخملي در جمهوريهاي شوروي به قدرت رسيده اند، تنها گرجستان باقي مانده است.

شکست انقلاب مخملي در اوکراين نشان داد کشورهاي غربي با دخالت در دولتهاي ديگر نمي توانند منويات خود را براي مدت زمان زيادي تحميل کنند، زيرا اکنون زمان استيلاي خواسته هاي زياده طلبانه با بيداري ملتها در عصر موج سوم در مقايسه با گذشته تاريخ، بسيار متفاوت است. در صحنه بودن، بستر موفقيت مطامع فراملي کشورهاي استعمارگر را با مشکلات جدي مواجه نموده است. بر کسي پوشيده نيست، تلاش فعلي دولتهاي قدرت محور از طريق ابزارهاي نرم افزارانه، جايگزين شيوه هاي سخت افزاري گذشته شده و غرب با خط سير پيروزي انقلابهاي مخملي ديواره دفاعي ناتو تا سنتو و اتصال اين پيمان به سيتو را در اذهان تداعي مي کرد که اين موضوع اکنون با شکستهاي پي در پي انقلابهاي رنگي، شبيه فرو ريختن ديوار برلين است.

ذکر اين نکته حايز اهميت است که واشنگتن تلاش مي کرد با شبيه سازي مدلهاي قفقازي و آسياي ميانه، ايران را به عنوان نمونه ديگري از انقلابهاي مخملي در آسياي جنوب غربي معرفي کند که اين تلاش غرب با تفاوتهاي مباني مؤلفه هاي نظام سياسي ايران در مقايسه با الگوهاي مستقر در کشورهاي مورد اشاره، نتوانست توفيقي را در جمهوري اسلامي به دست آورد.

پر واضح است، ناکامي چهره هاي مورد حمايت غرب در ارزيابي و قضاوت افکار عمومي کشورهايشان، بيانگر پايان عصر مداخلات در دولتهاي مستقل است.

رويکرد مردم در اوکراين و ديگر کشوهاي مورد اشاره، حاکي از اين موضوع است که ذائقه سياسي ملتها، الگوهاي وارداتي را در کشورشان تحمل نمي کنند و طرفداران مداخله در کشورها بايد اين واقعيت را بپذيرند که بيداري مردم، جسارت مخالفت را نه تنها به ملتها داده است، بلکه نخبگان کلان اجرايي نيز با موضعگيريهاي مستقل متأثر از منافع ملي و امنيت ملي خويش، تنگناهاي گسترده اي را براي تحقق راهبردهاي مداخله محور ايجاد کرده است.

رويداد اوکراين که به منزله آخرين ميخ بر تابوت انقلاب رنگي محسوب مي شود، بايد اين پيام را به دولتمردان واشنگتن و شرکاي سياسي آنها منتقل کند که تلاش در جهت حمايت از گزينه هاي انقلاب مخملي در کشورهاي ديگر، فعاليتي نافرجام و بيهوده است، بويژه که آقاي اوباما در حوادث پس از انتخابات ايران با حمايت از اغتشاشگران، آنها را مدافعان آزادي قلمداد کرده بود. دولتمردان کاخ سفيد بايد از اين اتفاقات درس عبرت گرفته و حاکميت کشورها و پروسه سياسي آنها را با عدم مداخله به رسميت بشناسند.

بنابراين، شکست چهره غرب محور در انتخابات اوکراين را مي توان به عنوان نماد فعاليتهاي نافرجام آمريکا در کشورهاي ديگر ارزيابي کرد. امروز جنگيدن با واقعيتها نه تنها مشکلات زياده خواهي دولتمردان واشنگتن را حل نمي کند، بلکه آنها را بيش از گذشته در وجدان عمومي منفور معرفي مي کند و سرمايه گذاري بنيادهاي ويلسون، مرکز مطالعات اميريکن اينتر پرايز، سرمايه هاي جرج سورس و راهبردهاي جين شارپ کارايي خود را در کشورها از دست داده است. به عبارت ديگر، مي توان شکست آمريکا در عرصه نرم افزاري را استمرار شکست حوزه هاي سخت افزاري اين کشور ارزيابي نمود.

جهان صنعت: مي‌خواهم هيچي نگم

«مي‌خواهم هيچي نگم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت است كه در آن مي‌خوانيد؛وقايع چند ماه اخير کشور باعث طرح مکرر در مکرر اين شده است که بايد جذب حداکثري، سياست اصلي کشور باشد.

ديروز هم حسن روحاني، رييس مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام روي اين نکته تاکيد کرد. در واقع کسي نيست که به اين جمله معتقد نباشد يا حداقل به صورت علني با آن مخالفت کند. اما ارتباط اين جمله با حوادث اخير چيست که آن را بر سر زبان‌ها انداخته است.
ارتباطش در اين است که بخشي از جامعه که کوچک هم نيستند در مقابل بخش ديگر از جامعه قرار گرفت که آنها هم کوچک نيستند.

هيچ‌يک از اين دو بخش هم قابل حذف نيستند. از قضا ليدرهاي هر گروه هم معتقدند که بايد جذب حداکثري کرد و دفع حداقلي داشت. در مورد اينکه کدام‌يک به حرفش پايبندتر است رهنمود دقيقي نيست؛ جز اينکه احتمالا هرکس که جذب حداکثري مي‌خواهد دفع حداقلي مي‌کند!

دنياي اقتصاد: تعرفه‌هاي بالاتر چاره‌ساز نيست

«تعرفه‌هاي بالاتر چاره‌ساز نيست»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكتر فرخ قبادي است كه در آن مي‌خوانيد؛چند روز پيش خبرگزاري ‌ايسنا خبري را منتشر کرد که نشان مي‌داد در ميان 153 کشور عضو سازمان تجارت جهاني و 30 کشور عضو ناظر آن‌،‌ ايران از نظر بالا بودن ميانگين نرخ تعرفه‌هاي وارداتي‌، مقام سوم را دارد.

در ميان همه ‌اين 183 کشور‌، تنها جزاير باهاما و کشور جيبوتي نرخ‌هاي تعرفه‌اي بالاتر از کشور ما دارند.(1) چرا تعرفه‌ها در کشور ما تا‌ اين حد بالا است و ‌اين تعرفه‌هاي سنگين چه پيامدهايي دارد؟ در پاسخ بايد توجه داشت که تعرفه‌هاي گمرکي به طور کلي دو هدف اساسي را دنبال مي‌کنند؛ يکي تامين درآمد براي دولت (‌مشابه ماليات) و ديگري حمايت از بخشي از توليدات داخلي که به دلايلي حمايت از آنها موجه و ضروري تشخيص داده مي‌شود. دولت‌ها همه جا و همواره خواستار درآمدهاي بالاتر هستند و توليدکنندگان داخلي کشورها نيز از افزايش تعرفه‌ها در مورد کالاهاي نهايي استقبال مي‌کنند. با ‌اين همه‌، صرف‌نظر از محدوديت‌هايي که به دليل مقررات سازمان تجارت جهاني يا خطر مقابله به مثل ساير کشورها در اعمال تعرفه‌هاي بالاتر وجود دارد‌، افزايش بي‌رويه تعرفه‌ها با تبعات زيانباري نيز همراه است که سياست‌گذاران را در اعمال تعرفه‌هاي سنگين‌تر محتاط مي‌كند.

يکي از مهم‌ترين پيامدهاي خسارت‌بار تعرفه‌هاي سنگين‌، افزايش حاشيه سود واردات غيرقانوني و جذاب‌تر ساختن قاچاق کالا است. مطالعات متعدد در کشورهاي مختلف نشان داده است که افزايش بيش از حد تعرفه‌ها‌، نه تنها مي‌تواند به اقتصاد داخلي و حتي به توليدکنندگان کالاهاي برخوردار حمايت‌هاي تعرفه‌اي لطمه زند‌، بلکه از درآمدهاي گمرکي دولت‌ها نيز بکاهد. از آن جا که ميانگين نرخ تعرفه‌ها در کشور ما‌، صرف‌نظر از دو کشور کوچک و کم اهميت‌، در بالاترين سطح جهاني است‌، قاعدتا تبعات زيانبار آن نيز بايد گسترده‌تر و با سهولت بيشتري نمايان و قابل تشخيص باشد.

قاچاق کالا در اغلب کشورهاي جهان وجود دارد اما گستردگي آن‌، علاوه بر شدت و ضعف فساد عمومي‌در فضاي اقتصادي کشورها و خطرات ناشي از قانون‌شکني‌، تابعي از نرخ تعرفه‌ها (‌ونيز موانع غيرتعرفه‌اي‌) و در نتيجه حاشيه سود و جذابيت واردات غيرقانوني است. سواي‌ اين عوامل‌، هرچه ارزش يک کالا نسبت به وزن و حجم آن بيشتر باشد‌، خطرات و هزينه‌هاي واردات غيرقانوني آن کمتر‌، حاشيه سود قاچاق بالاتر و در نتيجه دامنه واردات غيرقانوني آن گسترده‌تر است.
هيچ کس به درستي نمي‌داند که سالانه چه مقدار کالا و به چه ارزشي به کشور ما قاچاق مي‌شود. کمترين رقمي‌که در‌اين باره اظهار شده، 6 ميليارد دلار در سال است که با توجه به شواهد موجود‌، بسيار کمتر از رقم واقعي است.

با‌اين همه‌، ارقام ديگري که در‌اين باره مطرح شده‌اند‌، آنقدر حيرت‌انگيزند که پذيرش آنها به راستي دشوار مي‌نمايد. به گفته يکي از اعضاي کميسيون صنايع و معادن مجلس‌، در جلسه‌اي که ‌اين کميسيون در آذر ماه سال جاري برگزار کرد‌ و رييس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز نيز در آن حضور داشت‌، نمايندگان از ارقامي ‌بين 8 تا 20 هزار ميليارد تومان قاچاق کالا در سال سخن گفتند که در موارد مختلف از جانب مسوولان قاچاق کالا و ارز مطرح شده است. ‌

اين نماينده‌، که «ورود کالاهاي قاچاق از مرزها و در جلوي انظار عمومي‌را تاسف بار» خوانده است‌، مي‌گويد که طبق اظهارات رييس گمرک‌، ‌اين طور نيست که قاچاق کالا مخصوص به جاي خاصي باشد و در‌ اين مورد دولت بايد کار جدي انجام دهد».(2) بر اساس يک منبع ديگر طبق آخرين بررسي‌هاي انجام شده توسط نهادهاي مسوول در‌اين زمينه‌، حجم قاچاق کالا در سال 1387 بالغ بر 2/19 ميليارد دلار مي‌باشد. بنا بر‌اين گزارش‌، از‌ اين مقدار 16 ميليارد دلار مربوط به واردات و 2/3 ميليارد دلار به صادرات قاچاق اختصاص دارد. مطابق‌اين گزارش 5/2 ميليارد دلار از واردات قاچاق از طريق مبادي رسمي ‌و 5/13 ميليارد دلار نيز از مبادي غير‌رسمي ‌صورت مي‌گيرد... پيش از‌اين گزارش‌، ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز‌، حجم قاچاق کالا در کشور را 16 ميليارد دلار اعلام کرده بود.

با درخواست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز‌، بررسي و پيگيري دقيق قاچاق کالا در دستور کار دولت قرار گرفته است(3) و بالاخره رييس کميسيون صنايع و معادن مجلس در مصاحبه اخير خود‌، واردات بي رويه و قاچاق کالا را دو مشکل عمده توليد کشور دانسته و گفته‌اند‌‌: «سال گذشته 56 ميليارد دلار واردات به صورت رسمي و 17 ميليارد دلار به صورت قاچاق داشته‌ايم.» به بيان ديگر از کل واردات کشور در سال گذشته‌، بيش از 23 درصد آن به صورت قاچاق بوده است.(4)

با توجه به آنچه که در مورد رابطه گستردگي قاچاق کالا‌، با نسبت ارزش کالا به حجم و وزن آن گفته شد‌، طبيعي است که بخش عمده قاچاق کالا به کالاهايي نظير طلا‌، تلفن همراه و قطعات الکترونيکي مربوط شوند که ظاهرا چنين نيز هست. به يک روايت 95 درصد و به يک روايت ديگر 97 درصد گوشي تلفن همراه از طريق قاچاق وارد‌ايران مي‌شود. (5) دبير ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز نيز گفته است که سالانه 10 ميليون گوشي تلفن همراه به صورت قاچاق وارد کشور مي‌شود.(6)

اما متاسفانه در کشور ما‌، به علت تعرفه‌هاي سنگين واردات قانوني و حاشيه سود بالا و ريسک نسبتا پايين واردات غير قانوني‌، بسياري از کالاهاي ديگر نيز که معمولا در کشورهاي ديگر قاچاق آنها مقرون به صرفه نيست‌، به صورت غيرقانوني وارد کشور مي‌شوند. در ‌اين ميان انواع پوشاک و لوازم خانگي و پارچه و کفش جاي ويژه‌اي دارند. هرچند که انواع لوازم الکترونيکي و تلويزيون‌هاي LCD نيز در سطحي گسترده به داخل کشور قاچاق مي‌شوند. در حقيقت‌، به گفته دبير ستاد مبارزه با قاچاق کشور «هيچ کالايي در کشور نيست که قاچاق نشود.»(7)

حتي اگر آمار و ارقام مربوط به‌اين حجم عظيم واردات غيرقانوني به ايران‌، نزديک به حقيقت هم باشد‌، زيان دولت از «عوارض ناگرفته» رقم سنگيني را تشکيل مي‌دهد؛ اما خسارت اصلي‌، لطمه شديدي است که از‌اين بابت به توليد و اشتغال کشور وارد مي‌گردد. ‌اين نکته نيز گفتني است که مسوولان بلند پايه وزارت بازرگاني از ‌اين پيامدها آگاهي دارند و بارها خطر افزايش تعرفه‌ها را به توليد کنندگاني که خواستار حمايت‌هاي تعرفه‌اي هستند‌، گوشزد کرده‌اند. با ‌اين تفاصيل‌، مي‌توان پرسيد که چرا توليدکنندگان داخلي بر افزايش تعرفه‌ها اصرار دارند و چرا ميانگين نرخ‌هاي تعرفه‌هاي ما رکورد دار جهاني شده‌اند؟ و از آن مهم‌تر‌، چرا‌ اين تعرفه‌هاي سنگين‌، در حمايت از توليد داخلي کارساز نبوده‌اند و توليدکنندگان کشورمان هم چنان بازارهاي خود را محدود‌تر مي‌بينند و به حاشيه رانده مي‌شوند؟

پاسخ جامع و کامل به‌اين سوالات البته در فرصت‌اين مختصر نيست؛ اما جان کلام‌اين است که در اقتصاد ما‌، به دليل فزوني نرخ تورم داخلي بر تورم در کشورهاي طرف معامله ما و سياست چندين ساله تثبيت نرخ ارز‌، نرخ برابري ريال با اغلب ارزهاي خارجي‌، ارتباط منطقي خود با واقعيت‌هاي اقتصادي را يکسره از دست داده است و توليدکنندگان داخلي در مقابل کالاهاي ارزان‌تر خارجي عملا خلع سلاح شده‌اند.‌ اين مساله که در حقيقت مهم‌ترين عامل افزايش شديد واردات و تعميق و تشديد بحران در بنگاه‌هاي توليدي داخلي است‌، حاشيه سود توليدکنندگان کشور ما را به شدت کاهش داده يا به زيان آنها افزوده است.

افزايش تعرفه‌ها‌، با بالا بردن قيمت کالاهاي وارداتي‌، رقابت با آنها را تسهيل مي‌کند و به همين دليل توليدکنندگان داخلي‌، خواه در صنعت و خواه در کشاورزي‌، همواره خواستار افزايش تعرفه‌ها و گران‌تر شدن کالاهاي وارداتي رقيب خود هستند. از آن جا که از ديدگاه آنها‌، نرخ برابري ارزها يک «عامل خارجي»‌ و تغييرات در آن دور از دسترس آنها است‌، توليدکنندگان ما فشار براي افزايش تعرفه‌ها را يگانه چاره کار خود مي‌بينند. در حقيقت نيز‌، در کوتاه مدت‌، افزايش تعرفه‌ها به افزايش سهم آنها در بازار فروش و عقب راندن حريفان خارجي کمک خواهد کرد.‌

اين که در‌ آينده‌اي نه چندان دور‌، با افزايش واردات غيرقانوني و تداوم تفاضل تورم داخلي و خارجي‌، امتياز به دست آمده کارآيي خود را از دست خواهد داد‌، مانع از آن نمي‌شود که توليدکنندگان داخلي از فشار براي افزايش تعرفه‌ها دست بردارند و همين دوران کوتاه تنفس را ارزشمند ندانند. مسوولان امر نيز‌، که ظاهرا مدت‌ها است از شرايط متزلزل توليدکنندگان داخلي و رقابت نابرابري که به آنها تحميل شده آگاه بوده‌اند‌، با افزايش تعرفه‌ها کوشيده‌اند تا بخشي از ‌اين ناهماهنگي‌ها را جبران کنند و با ‌اين سياست‌، به حمايت از توليدکنندگان کشور برخيزند و خسارت آنها را کاهش دهند و ‌اين است که در طول زمان‌، نرخ‌هاي تعرفه در کشور ما سير صعودي پيموده‌اند.

اما اقتصاد هم قوانين خود را دارد و ناديده انگاشتن آنها فقط با تقبل هزينه‌هاي سنگين ميسر است. ريشه بيماري مورد بحث‌، نرخ غير واقعي ارز است که توان رقابت را از توليدکنندگان (وصادرکنندگان) کشور گرفته است. از آن جا که سياست‌هاي مصلحت‌‌انديشانه، اصلاح نرخ ارز را عملا خارج از دستور کار قرار داده است‌، چاره‌اي نمي‌ماند جز آنکه با افزايش تعرفه‌ها و‌ ايجاد موانع غيرتعرفه‌اي‌، حرکت لنگ‌لنگان توليد داخلي را تداوم بخشيد و دامنه تعطيلي‌ها و تعديل نيروها را تا حد امکان مهار کرد.

متاسفانه‌اين تدابير درست همان اقداماتي است که بر جذابيت واردات غيرقانوني مي‌افزايد و خلافکاران اقتصادي را به تکاپوي بيشتر و‌ ترفندهاي گستاخانه‌تر وا مي‌دارد. امتناع ازرويارويي با ريشه بيماري و تلاش در تسکين موقتي عوارض آن‌، تنها در ظاهر کم هزينه‌تر جلوه مي‌کند. شايد اگر همه هزينه‌هاي‌ اين سياست محاسبه گردد و درآمدهاي از دست رفته دولت‌، خسارت‌هاي سنگين و ديرپا به توليد و اشتغال کشور و مهم‌تر از همه‌اين‌ها‌، گسترش فرهنگ فساد و تبهکاري اقتصادي که قاچاق کالا جلوه‌اي از آن است‌، در نظر آورده شود، تدابير مصلحت‌انديشانه کنوني بسيار پرهزينه‌تر از کار درآيد.

1 - بر اساس‌اين گزارش‌، ميانگين نرخ تعرفه در‌ايران 26 درصد است. ‌اين رقم 4/7 برابر ميانگين نرخ تعرفه در آمريکا‌، 5 برابر عربستان سعودي و 6/4 برابر اتحاديه اروپا است. ‌ايسنا (خبرگزاري دانشجويان‌ ايران) 18 آذر 1388 ضمنا باهاما و جيبوتي کشورهاي بسيار کوچکي هستند که جمعيت هر دو آنها جمعا به يک ميليون نفر نمي‌رسد.

2 - «کالاي قاچاق به طور علني وارد کشور مي‌شود». جهان اقتصاد. 21 آذر 1388
3 - «رکورد قاچاق در کشور شکسته شد». در سايت خبري تحليلي اراده مردم. 21 آبان 1388
4 - مصاحبه با سيد حسين‌هاشمي‌در روزنامه اعتماد. 28 دي ماه 1388
5 - Iran IT Analysis and News.s و26 مهر ماه 1388 و نيز روزنامه اعتماد. 19 دي ماه 1388
6 - «هيچ کالايي نيست که قاچاق نشود». در مردمسالاري. 4/8/1388
7 - مردمسالاري. پيشين. با ‌اين همه‌، برخي آمار و ارقام در ‌اين زمينه به راستي شگفت‌آور به نظر مي‌رسند. به گفته مدير کل دفتر واردات گمرک‌ايران‌، که قاچاق کالا را يکي از معضلات اقتصاد کشور مي‌داند‌، «99 درصد لباس و کفش‌هاي چيني به صورت قاچاق وارد کشور مي‌گردد» ن. ک. به گزارش جلسه گفت و شنود با صادرکنندگان در اتاق بازرگاني زنجان.

www.zccim.org/persian مورخ 13 مرداد 1388. اگر‌اين آمار با‌اندکي اغراق نيز همراه باشد‌، آنگاه گلايه رييس اتحاديه توليدکنندگان کفش استان اصفهان‌،کاملا قابل درک خواهد بود. به گفته‌ايشان «با ورود بي‌رويه كفش‌هاي چيني به كشور،از اوايل امسال تاکنون بيش از نيمي از واحدهاي توليدكننده كفش در اصفهان تعطيل شده‌اند.» باشگاه خبرنگاران جوان. 15 دي ماه 1388‌. ‌اين خبر نيز شنيدني است که «با توجه به آمار اعلام شده از سوى سازمان توسعه تجارت و نيروى انتظامى و تحليلى كه بر آن مى‌رود‌، واردات غيرقانونى پارچه به كشور ?? (چهل) برابرواردات رسمى آن است» ابرار اقتصادي. 9 تير ماه 1388

گسترش: عزم جدي مبارزه با پولشويي و فساد در اقتصاد ايران

«عزم جدي مبارزه با پولشويي و فساد در اقتصاد ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي گسترش است كه در آن مي‌خوانيد؛سازمان بورس و اوراق بهادار به تازگي تدوين پيش‌نويس دستورالعمل اجرايي مبارزه با پولشويي در بازار سرمايه را آغاز كرده است.

به باور كارشناسان اين اقدام گامي موثر در شفاف شدن فضاي اقتصاد ايران و سدي محكم در برابر فساد اقتصادي به‌شمار مي‌آيد. تعريف‌هاي ارائه شده از جرم پولشويي گوياي اين واقعيت است كه مفسدان اقتصادي براي موجه جلوه دادن خود و درآمد نامشروع كسب شده به لطايف‌الحيل سعي دارند اين سرمايه ناسالم را به بدنه اقتصاد و صنعت تزريق كنند. ضمن اين كه متاسفانه از چندي پيش برخي نهادهاي مالي بين‌المللي با استناد به خلا قانوني در حوزه مبارزه با پولشويي، شيطنت‌هايي را عليه منافع اقتصاد ملي آغاز كرده بودند كه با برداشتن اين گام اساسي اين‌گونه تحركات عملا خنثي شد.

‌به‌دنبال تصويب قانون مبارزه با پولشويي در سال 68 وزارتخانه‌ها و سازمان‌هاي دولتي موظف به تدوين دستورالعمل اجرايي مربوط با مبارزه با پولشويي شدند. اين روند در هفته‌هاي اخير شتاب بيشتري به خود گرفته است. برهمين اساس مسوولان بازار سرمايه نيز با تدوين دستورالعمل مبارزه با پولشويي ظرف روز‌هاي آينده اين دستورالعمل را به شورايعالي پولشويي ارائه خواهند كرد.

پولشويي فرآيندي است كه از طريق آن مبلغ زيادي پول كه به‌صورت غيرقانوني از فعاليتهايي ‌نظير قاچاق مواد‌مخدر، فعاليت‌هاي تروريستي يا جرايم سنگين ديگر كسب شده، به‌صورت قانوني جلوه داده مي‌شود. پولشويي در تسهيل دستيابي به اهداف قاچاقچي مواد‌مخدر، تروريست، جرايم سازمان‌يافته، ماليات‌گريزان و همچنين افراد ديگري كه مي‌خواهند توجه مقامات را از چگونگي كسب ثروت‌هاي بادآورده خود از فعاليت‌هاي غيرقانوني دور كنند، نقش اساسي دارد. پولشويي عموما پس از ارتكاب جرم‌هاي مشهودي از قبيل دزدي، سرقت يا معامله قاچاق مواد‌مخدر روي مي‌دهد.

هدف پولشويان، خارج كردن پول از محل كسب شده است تا بدين‌وسيله از رديابي مقامات رسمي دور بماند و درنتيجه آن را به‌صورت‌هاي ديگر مانند چك‌هاي مسافرتي، سفارشات پستي و... تبديل مي‌كنند. طبق تعريف، پولشويي عملي است كه براساس آن عده‌اي تلاش مي‌كنند مبالغ زيادي پول را كه از طريق فعاليت‌هاي غيرقانوني به دست آورده‌اند مشروع و قانوني جلوه دهند. هدف از مبارزه با پولشويي اين است كه به مجرمان اجازه داده نشود مبالغ هنگفت نامشروع را به‌وسيله امكانات و سيستم‌هاي مدرن موجود وارد بازار و روند فعل و انفعالات اقتصادي كنند و با اين عمل هم كار نامشروع خود را توسعه دهند و هم از امتياز اين امكانات سوءاستفاده کرده و سرانجام از پرداخت عوارض و ماليات نيز فرار كنند.

امكانات مالي از قبيل بانك‌ها و بازار‌هاي سرمايه، عمده‌ترين محل براي فعاليت پولشويان است. موضوع مبارزه پولشويي مدت‌هاست در سطح دنيا مطرح است و در ايران نيز خوشبختانه پس از تصويب قانون مبارزه با پولشويي، آئين‌نامه اجرايي آن هم به سازمان‌ها و نهادهاي دولتي و عمومي ابلاغ شده است.
نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"