پارسینه: ميتوان يك لحظه چشمها را بست و جامعهاي را تصور كرد كه در آن اعتياد نه اينكه حذف شده باشد اما ديگر مسئله نباشد. ايراني كه معضل اعتياد آن به تاريخ پيوسته و پدران و مادران به بچههاي خود از روزهايي كه اعتياد مهمان هر محله بود به عنوان خاطرات بد خود ياد ميكنند.
اعتياد به مواد مخدر، مواد محرك و مواد توهم زا مسئله امروز ما نيست، قرنهاست كه ريشه دارد و شايد فقط شكل آن تغيير ميكند. امروز با وجود اعتياد سنتي به مواد افيوني از اعتياد به مواد روانگردان مثل شيشه، اكس و آمفتامينها يا حتي مواد افيوني جديد مثل كراك و كريستال سخن ميگويند و اصل ماجرا كه گروهي به هر دليل سوء مصرف مواد دارند، همان است كه بود.
سخن از علل گرايش به اعتياد، ديگر تكراري و ملال آور است، هزاران بار گفتهاند، دوست ناباب، كنجكاوي، لذتجويي بيشتر، جوان بودن جمعيت، بازار پر سود مواد در ايران، نزديكي به بزرگترين توليد كننده مواد مخدر دنيا يعني افغانستان و دسترسي آسان و ارزان به مواد، سود سرشاري كه تجارت مواد براي قاچاقچيان آن دارد، ضعف قانون، ضعف در مبارزه، نداشتن برنامه جامع براي مهار و كنترل اين پديده در كشور، همكاري نكردن دستگاههاي مسئول، ضعف آموزش و ... كه ديگر فقط خواجه حافظ شيرازي است كه نداند و نگويد.
در مورد آمار و جمعيت معتادان هم با وجود همه اختلاف نظرها همه و به خصوص مسئولان نيك ميدانند كه واقعيت چيست. علل و عوامل هم كه كم و بيش با وجود اختلاف سلايق و نظرات باز هم روشن است، ميماند، راهكار مسئله كه البته در اين مورد اختلافات جديتر است. امكانات محدود است و شايد در مواردي هم بشود گفت "خواستن يا نخواستن مسئله اين است ".
با وجود اين حداقل در50 سال گذشته 3 استراتژي مهم در ايران براي مهار اعتياد تجربه شده است. استراتژي جرم بودن اعتياد و برخورد حداكثري، استراتژي به رسميت شناختن و پذيرفتن معتادان و توزيع مواد به صورت كوپني بين معتادان براي كنترل آنان و استراتژي كاهش آسيب و تقاضا كه به خصوص در 10 سال اخير منجر به كنترل ويروس ايدز در بين معتادان تزريقي شد.
تفاوتي كه امروز با مثلاً 15 سال پيش دارد. اين است كه ديگر كسي حرف از ريشه كن كردن اعتياد نميزند. ميگويند، كنترل و مهار اعتياد. ديگر كمتر كسي معتقد است كه با زندان معتادان و قاچاقچيان يا مثلاً به دريا انداختن آنها بشود، مشكل را حل كرد. امروز كاهش تقاضا گفتمان غالب كنترل اعتياد در كشور است.
با وجود اين، هنوز هم گروهي معتقدند، مبارزه با اعتياد قاطعيت ميخواهد و حداقل قاچاقچيان و دانه درشتهاي مواد بايد به اشد مجازات محكوم شوند و كاهش تقاضا به تنهايي كافي نيست. به همين علت هم به دنبال افزايش و تشديد مجازاتها در قانون جديد هستند.
مسئوليت كنترل اعتياد در ايران با تصويب قانوني در مهر 67 در مجمع تشخيص مصلحت نظام به ستاد مبارزه با مواد مخدر واگذار شد و تمام سازمانها و دستگاههاي اجرايي مرتبط كه امروز به 22 دستگاه ميرسند مانند وزارت بهداشت، نيروي انتظامي، وزارت كشور، وزارت اطلاعات، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، صدا و سيما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان زندانها، سازمان تربيت بدني، دادگاه انقلاب، دادستاني كل كشور، نيروي مقاومت بسيج موظف شدند تا از سياستها و مصوبات اين ستاد كه رئيس آن رئيس جمهوري است در اين مبارزه تبعيت كنند و مجري مصوبات وسياستهاي آن باشند.
تا حدود 10سال پيش مهمترين دستگاه فعال در عرصه مبارزه با مواد مخدر نيروي انتظامي بود كه هر جا معتادي را مييافت دستگير ميكرد و براي مجازات به قوه قضائيه تحويل ميداد اما از آن پس سياستها تغيير كرد. از توزيع سرنگ رايگان و وسايل پيشگيري بين معتادان تزريقي سخن گفته شد و اينكه معتاد بيمار است و بايد درمان شود تا اينكه امروز از دادگاه درمان مدار كه معتادان را به درمان اجباري محكوم ميكند، سخن در ميان است.
بر همين اساس هم مراكز درمان اعتياد اعم از مراكز درمان سرپايي، بستري، درمانهاي اجتماع مدار و سازمانهاي مردمي فعال در اين عرصه كه به روشهاي مختلفي از جمله سم زدايي، توزيع دارو و مواد جايگزين مانند متادون گرفته تا درمان با شربت ترياك و مشاوره رواني را براي درمان معتادان به كار ميگيرند طي سالهاي اخير بسيار گسترش يافت و از هزار گذشت.
شايد روزي تصور اين بود كه اگر حداقل نيمي از جمعيت مثلاً 2 ميليوني معتادان تحت درمان بلند مدت در يكي از مراكز درماني دولتي يا غير دولتي مجاز باشد، بتوان مهار اين ديو قديمي را جشن گرفت اما با وجود مراجعه صدها هزار نفر به اين مراكز، اعتياد هنوز هست و به قول خود مسئولان بيش از 70 درصد معتادان تحت درمان دوباره به اعتياد بر ميگردند و البته مواد جديد هم هر روز فريبندهتر و شكيلتر ميشوند، مخاطبان جديد دارند و حتي ديگر نياز به ورود از مرز ندارند. در خانههاي مسكوني هم به راحتي توليد و در اينترنت تبليغ ميشوند.
مسئله اعتياد اكنون كلاف سردرگمي شده است كه هر كس سرنخي را نشان ميدهد. برخورد قاطعانه با توزيع كنندگان مواد، درمان جامع و فراگير، آموزش و پيشگيري، هر كدام سرنخهايي است كه گروهي راه حل اين معماي قديمي معرفي ميكنند و البته كارشناساني هم هستند كه به برخورد متوازن و اجراي همه اين موارد رأي ميدهند.
اما انگار يك جاي كار ميلنگد، چون هر چه پيشتر مي رويم كلاف پيچيدهتر ميشود. تا جايي كه اين پيشنهاد مطرح شد كه ستاد مبارزه با مواد مخدر چون يك دستگاه اجرايي نيست و فقط سياستگذار است نميتواند موفق باشد و بايد سازمان مبارزه با مواد مخدر تشكيل شود، پيشنهادي كه شايد همين روزها در قانون جديد مبارزه با مواد مخدر در مجمع تشخيص مصلحت نظام در حال بررسي است.
اما اگر قرار باشد، سازماني ستادي مانند سازمانهاي مشابه دولتي براي اين كار تشكيل شود، آن را چه سود؛ حداقل اينجا رئيس جمهوري رياست ميكند و دستگاهها خود را مؤظف به اجراي مصوبات بالاترين مسئول اجرايي كشور ميدانند.
با اين حال به نظر ميرسد فقط چند دستگاه عضو ستاد در اين مبارزه نفس گير فعاليتي هر چند قابل نقد دارند. نيروي انتظامي، وزارت بهداشت و بهزيستي و معلوم نيست در اين ميان وزارت آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، وزارت علوم و تحقيقات، سازمان تربيت بدني، صدا و سيما و به خصوص وزارت كار و امور اجتماعي چقدر نقش دارند و كجاي كارند. اين است كه هر روز با ورود افراد جديدتر به خيل معتادان مواجهيم و از آن طرف معتادان درمان شدهاي را مييابيم كه چون حمايت نميشود و شغلي ندارند، از سر بيكاري، افسردگي و ناچاري راهي جز بازگشت به دوستان قديمي و همنوايي با دود و قرص نمييابند.
معتادان جديد بالا شهري هم كه جوياي شادي حتي در قله كوهها هستند، برگزاري پارتي و كسب شادي از اكس را آبي بر عطش خود مييابند.
حال اگر جوياي راه حل باشيم، جواب اين است كه به يك ستاد مبارزه با مواد مخدر قدرتمند نياز داريم كه وزارت كار و دستگاههاي حمايتي، صدا و سيما، رسانهها، دستگاههاي آموزشي، دستگاههاي متولي اوقات فراغت و سرگرمي را موظف به اجراي يك برنامه جامع و بلند مدت كند كه معتادان بهبود يافته را سر كار ببرند، حمايتشان كنند كه به خانه و خانواده برگردند و براي آنها برنامههاي آموزشي، سرگرم كننده و شادي آفرين داشته باشند.
اعتياد همه جا هست. پس راه حل هم بايد همه جا باشد. در هر كوچه و برزن و هر جواني كه به سن بلوغ ميرسد از آنجا كه اغلب مهارتهاي لازم را براي ورود به جامعه پر تنش امروز ندارد. در معرض خطر اعتياد است. او به دنبال تجربه هر چيزي است و اگر سرخورده شود، آنچه قبل از همه تجربه ميكند مواد اعتياد آور است كه دوستي ناباب تعارف ميكند.
راه حل اين است، " واكسن اعتياد ". دواي جادويي اين درد قديمي، واكسيناسيون جوانان و خانوادهها با آموزش اجباري است. آموزشي كه مثل اعتياد همه جا باشد. از هر رسانهاي به گوش برسد. دست يافتني تر از مواد باشد و البته استاندارد و مبني بر اصول علمي و موثر. شبكهاي بايد ساخت ضد شبكه اعتياد.
زوجهاي جوان و والدين بايد موظف به سپري كردن دورههاي آموزشي اجباري تربيت فرزند باشند و گواهينامه دريافت كنند و گر نه از برخي از خدمات اجتماعي محروم شوند. جوانان بايد متناسب با سنشان و از كودكي آموزشهاي استاندارد دريافت كنند.
شادي دواي درد اعتياد است و فقر، بيكاري، تنهايي و غم و اندوه عامل اعتياد. پس اگر ميخواهيم جامعهاي داشته باشيم كه اعتياد در آن كم باشد بايد شادي را گسترش دهيم و مراكز ورزشي ارزان را به همه محلات ببريم. نه اينكه درمانهاي اعتياد گسترش نيابند يا سردستههاي قاچاق اعتياد به اشد مجازات محكوم نشوند اما بايد اشتغال و سرگرمي را به همگان برسانيم. اين واكسن اعتياد است. نه از آن واكسنهايي كه گروهي از محققان با مسدود كردن گيرندههاي مواد مخدر در سلولها در پي ساخت آنند كه چنين واكسني هنوز توليد نشده است.
واكسن اعتياد، آموزش فراگير و اجباري والدين، اشتغال بالاي 90 درصد، افزايش سطح سواد در كشور به بالاي 95 درصد و توزيع شادي در همه سطوح است و چنين كاري برنامه مدون بلند مدت ميخواهد و از عهده چند دستگاه محدود بر نميآيد.
در اين صورت همان طور كه پارسال جشن ريشه كني يا ورود به مرحله حذف كزاز نوزادي، سرخك، سرخچه، جذام و فلج اطفال را گرفتيم شايد روزي مهار اعتياد را در سراسر كشور جشن بگيريم. در اين صورت شايد روزي را ببينيم كه به قول دوستي حتي اگر از آسمان هم مواد ببارد ديگر كسي خيس نشود.