کد خبر: ۳۸۹۷۰۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۳ - ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵

پز دادن با لباس دست دوم هنرپیشه‌ ها!

روزنامه ایران: رنگ‌ها خودشان را سر بار می‌رسانند. روزهای سه‌شنبه. اول بار که برسی، جنس‌های خوب گیرت می‌آید. مشتری‌های ثابت این را خوب می‌دانند. گل بار را سوا می‌کنند.

این را خانم «ش» مزون دار می‌گوید. گفته‌های جالبی درباره فروشگاه‌های تاناکورا دارد. از آن تاناکوراهای حسابی. نه تصویر معمولی که از مغازه‌های تاناکورا دارید؛ مغازه هایی با نور کم و لباس‌هایی که از در و دیوار آویزانند و بوی خاصی از آنها به مشام می‌رسد. تاناکوراهایی که خانم «ش» از آن حرف می‌زند، اتفاقاً خیلی هم شیک و پیک هستند و آدم‌های باکلاسی آنجا رفت و آمد می‌کنند؛ آدم هایی که دوست دارند لباس گرانقیمت به تن کنند، حتی اگر آن لباس قبل از این، به تن کس دیگری رفته باشد.

«روزهای شو، ماشین‌ها جلوی در صف می‌کشند. با چه تیپ هایی می‌روند داخل. کسی باورش نمی‌شود آمده‌اند لباس دست دوم بخرند. البته این جور شوها هم با تاناکوراهای معمولی فرق می‌کنند. آنجا لباس‌های مرغوب تری برای فروش به نمایش می‌گذارند. لباس هایی هم هست که می‌گویند مال هنرپیشه هاست. آنهایی که لباس هایشان را زیاد نمی‌پوشند. نو بودنشان به کنار، به هر حال کلاس دارد که طرف بگوید لباس دست دوم هنرپیشه‌ها را خریده. حالا راست و دروغش را نمی‌دانم اما اینجور می‌گویند. لباس‌های مارکدار و ارزنده هم بین شان زیاد است. مارک هایی که اصلاً اینجا پیدا نمی‌شوند و نمایندگی هم ندارند. نه این که خیال کنید این برندهای دم دستی ترک و اسپانیایی که ما می‌شناسیم. منظورم مارک‌های درست و حسابی است. به هرحال توی بعضی خانواده‌ها چشم و هم چشمی زیاد است. خوششان می‌آید با مارک لباس هایشان پز بدهند. چه کسی می‌داند که لباس‌ها را دست دوم خریده‌اند؟!»

خانم «ف» یکی از مشتریان پر و پا قرص تاناکوراهاست. رازش را برای افراد زیادی فاش نمی‌کند. به قول خودش در میهمانی ها، جور و واجور لباس عوض می‌کند و همه حیران سلیقه عالی و حسن انتخابش هستند: «من فقط لباس‌های مجلسی را دست دوم می‌خرم. نه اینکه خیال کنید برای خرید به این مغازه‌های دم دستی تاناکورا می‌روم. شوی لباس داخل خانه برگزار می‌شود. فقط هم لباس مجلسی است. بارشان که می‌رسد، سه تا چهار روز شو می‌گذارند. روزهای اول و دومش احتمال این که چیز به دردبخور پیدا شود بیشتر است. من خودم میهمانی زیاد می‌روم. با این قیمت‌ها هم که نمی‌شود هر بار رفت و لباس مجلسی نو خرید. می‌دانید یک پیراهن مجلسی ساده چقدر تمام می‌شود؟ تازه فقط هم یک یا نهایتاً دو بار قابل استفاده است. یک لباس را که نمی‌شود ۱۰ جا پوشید. البته فقط دوستان نزدیک می‌دانند که لباس‌های مجلسی را دست دوم می‌خرم. خودشان هم بعضی وقت‌ها همراهم می‌شوند. لباس را به یک پنجم قیمت یا کمتر می‌خرم. یک خشکشویی که برود نوی نو می‌شود.»

پیدا کردن فروشگاه‌های تاناکورا کار سختی نیست. چیدمان خاص این فروشگاه‌های بی‌ویترین، شباهتی به لباس فروشی‌های معمول ندارد. به محض ورود، همان بوی مخصوص این فروشگاه‌ها استشمام می‌شود. انگار بوی کهنگی که حس می‌شود، بوی کهنگی نیست. می‌گویند بوی موادی است که لباس‌ها را با آن ضدعفونی می‌کنند. شلوارها روی یک رگال هستند. پیراهن‌ها و تی‌شرت‌ها هم همین‌طور. رگال دامن‌ها هم جداست. پیراهن‌های بلند زنانه را در منتهی الیه بالای دیوارهای مغازه آویزان کرده‌اند. شاید برای اینکه بهتر دیده شوند. صاحب فروشگاه مشغول چانه زدن با زن میانسالی است که اصرار دارد ۵ هزار تومان تخفیف بگیرد و جنس ۱۵ هزار تومانی را ۱۰ هزار تومان بخرد.

وقتی از چانه زنی فارغ می‌شود، برگزاری شوهای تاناکورایی را تکذیب می‌کند و می‌گوید: «من سال‌هاست که توی این کارم و چنین چیزی نشنیده ام. مگر اینکه جدید باشد و خبر نداشته باشم. این را هم که لباس دست دوم هنرپیشه‌ها را می‌فروشند، خبر ندارم. هنرپیشه‌ها خودشان می‌آیند و از ما خرید می‌کنند. البته نه برای خودشان. از سال ۷۳ به این ور برای سیاهی لشگرهای سریال‌ها و فیلم‌ها از لباس‌های ما خرید می‌کنند. به این جنس‌ها اصطلاحاً «صلیب سرخی» می‌گویند. نه اینکه خیال کنید همه شان کهنه هستند. خیلی هایشان هم نو اند. نگاه کنید هنوز مارک بهشان هست. منتها توی حراجی‌های کشورهای دیگر، تک سایز شده‌اند و به قیمت خیلی پایین‌تری به فروش می‌روند. به آنها «ته انباری» هم می‌گویند. اگر کسی سایزش را اینجا پیدا کند خیلی هم به صرفه است.»

آن‌وقت سراغ رگال شلوارها می‌رود و یک شلوار جین آبی رنگ را بیرون می‌کشد و همان‌طور که به مارک کنده نشده آن اشاره می‌کند، می‌گوید: «این شلوار اگر توی بوتیک باشد، حداقل ۱۷۰، ۸۰ قیمت دارد اما چون تک سایز بوده ما ۲۸ هزار تومان می‌فروشیم.»

رنج قیمت‌های فروشگاه‌ها بین ۱۰ تا ۳۸ هزار تومان است. البته جنس‌های زمستانه را جمع کرده‌اند. آنها قیمت بالاتری دارند.

مولوی- راسته کهنه فروش‌ها

راسته بازار حضرتی خیابان مولوی را که به سمت پایین بروید، به خیابانی بلند و باریک برمی خورید که سمت راست آن فروشگاه‌های تاناکورا به چشم می‌خورند. فروشگاه‌های بزرگ و کوچک که یک جورهایی عمده فروش هستند. می‌گویند، تاناکوراهای سطح شهر، جنس شان را از همین مغازه‌ها تأمین می‌کنند. خودشان هم بیشتر از مهاباد و بازارهای مرزی جنس می‌آورند. لباس هایی را که ظاهراً کمک کشورهای ثروتمند به کشورهای فقیر است و حالا اینکه سر از بازارهای مرزی درمی آورند و بعد در دست دوم فروشی‌های شهر، با نام تاناکورا به فروش می‌رسند حکایتی دیگر است.

یکی از فروشگاه ها، از بقیه بزرگتر و نورگیرتر است و حتی در خیابان بلند و باریک هم که کهنگی از در و دیوارش می‌بارد، حس دلبازی به آدم می‌دهد. داخل فروشگاه شلوغ نیست. تقریباً بیشتر فضای سالن به آن بزرگی خالی است. تنها دو رگال بلند با فاصله کمی از هم دیده می‌شود؛ رگال هایی که لباس‌های اسکی در طرح‌ها و رنگ‌های مختلف روی آن آویزان شده‌اند. روی زمین هم کفش‌های اسکی را می‌شود دید. این فروشگاه تخصص اش همین است. فروش لباس و کفش اسکی از نوع دست دوم. تخصصی کار می‌کنند و مشتری‌های خاص خودشان را دارند: «هم اشخاص از ما خرید می‌کنند و هم مغازه دارها. البته بیشتر مغازه دارهای سطح شهر که کارشان فروش لوازم ورزشی دست دوم است. لباس و تجهیزات اسکی و کوهنوردی گران است و خرید دست دوم شان، کار تقریباً جا افتاده‌ای است. البته ما تجهیزات نداریم و کارمان فقط لباس و کفش است.»

فروشگاه دیگر، کوچک است و ظاهر همان تاناکوراهای قدیمی را دارد. جنس‌ها روی هم تلنبار شده‌اند. رگالی در کار نیست. عوض‌اش گونی‌های بزرگ را کف مغازه چیده‌اند. تقریباً جای خالی وجود ندارد. «ما عمده فروشیم. تک فروشی نداریم. اصلاً با این وضع نمی‌شود تک فروشی کرد. جنس‌ها را همینطور با گونی می‌فروشم، کیلویی. البته کاپشن و پالتو قضیه اش کمی فرق می‌کند. لباس‌های نو و مرغوب هم همین‌طور. اما به هرحال توازنی بین جنس‌ها برقرار می‌شود و برای مغازه دارهایی هم که از ما خرید می‌کنند، می‌صرفد. هر تکه لباسی که از اینجا می‌خرند، فوق اش ۵-۴ هزار تومان برایشان در می‌آید و آن را داخل شهر با ۴-۳ برابر سود می‌فروشند. برای مردم همان قیمت‌ها هم خوب است. همه که ندارند لباس نو بخرند.»

«باغچه» کمی پایین تر از راسته دست‌دوم فروش هاست. پرسان پرسان باید به آنجا رسید و در پاسخ به اینکه:« آنجا می‌خواهی بروی چه کار؟» لبخند زورکی زد. سمت چپ خیابان باریک که بیشتر به کوچه شبیه است، نبش کوچه ای، فلشی با اسپری سیاه روی دیوار کشیده شده که زیرش با همان اسپری نام باغچه را نوشته‌اند. دری بلند و باریک، باغچه را از خیابان جدا می‌کند. آن سوی در، حیاطی قدیمی است که دورش را حجره‌های کوچک گرفته‌اند. دور تا دور حیاط، باغچه باریکی است که مرغ و خروس‌ها در آن پراکنده‌اند. وسط حیاط غوغایی است. کوهی از لباس و کفش دست دوم. نو و کهنه شان معلوم نیست، بس که در هم آمیخته‌اند. «شلوارها دانه‌ای ۵۰۰ تومان. خوب است ها. دانشجویی؟»

مرد انبوهی از شلوارهای جین را روی یک گاری زهوار دررفته ریخته. دانه‌ای ۵۰۰ تومان. ۵۰۰ تا تک تومانی. آدم باورش نمی‌شود. سر همین هم مشتری‌ها چانه می‌زنند. شلوارهای روی گاری بدجوری کهنه‌اند. جنس نو تر هم در بساط مرد هست. «این‌ها خوب هستند. دانه‌ای ۲ هزار تومان.» به پیراهن‌های طرحدار مردانه اشاره می‌کند. جنس‌های کف حیاط اوضاع شان خیلی خراب تر است. بعید به نظر می‌رسد کسی برای خریدشان پولی پرداخت کند. اما مشتری‌ها دولا می‌شوند و جنس‌های را برانداز می‌کنند و سر خریدشان چانه می‌زنند.

فضای باغچه هیچ شباهتی با توصیف شوی لباس‌های مجلل دست دوم خانم ف ندارد. یک کیف پاره و دسته کنده شده، یک لنگه کفش بدون تخته، یک عروسک پشمی چرک بدون سر، شلوار پارچه‌ای سوراخ سوراخ و... اینجا انگار آخر دنیای دست دوم فروش هاست.»
 

 

نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"