حسن روحانی و چراغ قوه های روشن
روح الله صالحی در عصر ایران نوشت: بعد از ارائه لایحه بودجه سال 97 به
مجلس شورای اسلامی، واکنش های تندی از سوی برخی طرفداران انتخاباتی حسن
روحانی مطرح شد،حتی پای حلالیت طلبیدن هم به میدان آمد.
واکنش ها
بیشتر حول این موضوع چرخید که چرا بودجه در مسیر تحقق شعارهای انتخاباتی
رییس جمهور بسته نشده است؟ چرا رئیس جمهور همان گونه با مردم حرف نمی زند
که در روزهای تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری حرف می زد رک و شفاف. یعنی
همان زمانی که مردم هم چراغ قوه های شان را روشن کردند تا کسی را که در
مسیر پیشرفت و امنیت اقتصادی و...کارآمدتر می دانند انتخاب شود.
رییس جمهور روحانی در همایش حقوق شهروندی گفته بود:« باید توی اتاق شیشه ای برویم و زیر نور پرژکتورها شفاف دیده شویم».
کار
رئیس جمهوراما نه نقد کردن است و نه سخنرانی و کشور هم در شرایطی نیست که
وقت تصمیم گیری ها را با سخنرانی و نقد ها از دست بدهیم.
اما چه
اتفاقی افتاده است که با وجود این همه روشنایی و اظهار نظرهای متفاوت، هنوز
تشنه جملات تند و آتشین هستیم؟ چرا انتظار داریم رئیس جمهور روی خود
سانسوری ما در نقد قدرت دست بگذارد و چیزهایی بگوید که ما یواشکی هم به یک
دیگر نمی گوییم؟
توجه دولت در لایحه بودجه به نهادهای فرهنگی - که
عموما برای مردم گمنام هستند - باعث ایجاد کدورت از عملکرد دولت شد در حالی
که تازگی ندارد و به لطف فضای مجازی قصه آن بر سر همه زبان ها افتاده است.
در پاسخ به این انتقادها روحانی گفت اگر قرار شد از جیب مردم پولی بگیرند
باید گزارش بدهد و بگوید این پول را چه کرده است.
بحث بر سر شکل
هزینه کردن هاست. مدیران ما نشان داده اند در هزینه کردن فوق تخصص دارند
اما مدیریت هزینه از هر دانش آموزشی که ضرب و تقسیم یاد گرفته باشد برمی
آید. در واقع بحث اصلی بر سر ماهیت نهاد هایی است که دست در جیب دولت با
فرهنگ عکس سلفی می گیرند.
این نهادها عموماً در حوزه اندیشه هزینه می کنند و زوم نور چراغ قوه ها بر روی نام و ماهیت آن ها اتفاق مبارکی است.
پرسش
جدی این است که با وجود سازمان تبلیغات اسلامی و وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی اساسا چه نیازی به داشتن این نهادهای فرهنگی است و اگر نیاز است چه
نیازی به اتصال آنها به بودجه عمومی یا برخورداری از کمک های دولتی است و
اگر هم هست اینان چه ترجیحی بر دیگر موسسات مشابه دارند؟ جز آن که چهره های
صاحب نفوذ در رأس آنها قرار دارند؟
آیا عملکرد و شرح وظایف ساختاری
آن سازمان و این وزارتخانه عریض و طویل، کفاف خواسته های فرهنگ عمومی را
نمی دهد؟ یا قرار است با موازی کاری وانمود کنیم فرهنگ، زیر بنایی ترین
شاخص توسعه پایدار است که روی هوا مانده است.
سال ها از روشن شدن
چراغ قوه ها گذشته و افکار عمومی مشتاقانه در سایه شبکه های اجتماعی به
چالش کشیدن اتفاقات خاص کشور دست می زند، البته این صرفا در حد نقد است
بدون بازخورد مثلا گفته باشند این بند بودجه، با توجه به خواست عمومی اصلاح
شد.
مردم اجازه دارند نقد کنند، بدون این که اهرم فشاری برای
پاسخ گویی و اصلاح تعبیه شده باشد و طراحی سایتی برای نشان دادن دخل و خرج
این نهادها هرچند مطلوب و نیک است اما جواب گوی خواست عمومی و مردم نیست.
در
این بین تا اینجا تنها سید حسن خمینی تولیت آستان رهبر فقید انقلاب در
پاسخ نقادان گفته شفافیت بیشتر منجر به سلامت بیشتر می شود. ومطمئن باشيد
اگر در بخشي زياده روي شده باشد جلوي آن را خواهيم گرفت.
رئیس
فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم در واکنش گفته است: مؤسساتی که بنده در آن
ها هستم جایگاههای قانونی دارد و بودجههای آن ها هم بعد از بررسیهای
کارشناسی توسط دولت و سازمان برنامه و بودجه تقدیم مجلس شده است.
این
نوع واکنش به عملکرد دولت ها را باید به فال نیک گرفت و تلاش کرد اهرم
انتقال خواست عمومی برای اصلاح طراحی و اجرا شود.