کد خبر: ۵۰۴۳۷۹
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۵ - ۰۹ دی ۱۳۹۶

گفتگو با پل تامس آندرسون

روزنامه اعتماد: «لباس فانتوم» داستاني عاشقانه در دل خود دارد و از اين نظر، حال و هوايي تازه در بين ساخته‌هاي سينمايي سازنده‌اش دارد. آندرسن در مقام كارگردان آن را با «ربكا» ي آلفرد هيچكاك و ژانر روماني‌هاي گوتيك وار مقايسه مي‌كند. روماني‌هاي گوتيك وار مي‌توانند چيزهاي زيادي را در خود دربر داشته باشند. اگر قرار باشد مثال مشخصي در اين رابطه زده شود، بايد از «قله‌اي به رنگ خون» (٢٠١٥) گيلرمو دل تورو اسم برد. البته اين به معناي آن نيست كه تماشاگر «لباس فانتوم» در آن به دنبال چيزهاي سوپرنچرال و ماوراي طبيعه باشد. گرايش تازه آند‌رسن شبيه نوعي پرش و رسيدن به يك نقطه‌نظر تازه است. خودش مي‌گويد: «به‌شدت به اين فيلم‌هاي رمانتيك گوتيك وار كه استادان قديمي انجام‌شان داده‌اند، علاقه‌مند هستم و دوست‌شان دارم. آنچه درباره اين قصه‌هاي عاشقانه فكر مي‌كنم، اين است كه از تعليق بسيار بالا و زيادي برخوردارند. تلفيق بسيار خوب و هوشمندانه‌اي از يك قصه عشق و ساسپنس دارند.»
 
گفت‌وگو با پل تامس آندرسون 
 
بعد از بازي دي لوئيس در نقش يك حفار نفت در فيلم «خون به پا» خواهد شد، براي آند‌رسن انتخاب اين بازيگر براي يك نقش غيرمتعارف ديگر كار چندان سختي نبود: «باورم اين بود كه مي‌توانيم همكاري خوب ديگري با هم داشته باشيم. همكاري قبلي‌مان خيلي خوب و پربار ارزيابي شد و هر دوي‌مان آن فيلم و تجربه مربوط به آن را دوست داشتيم. البته اين احساس را هم داشتم كه تكرار تجربه قبلي مي‌تواند كاري مخاطره‌آميز و پرريسك باشد اما فرصت يك همكاري تازه هم يك‌جورهايي مثل انجام يك ديوانه‌بازي بود. قبل از اينكه كار نوشتن فيلمنامه را شروع كنم، با دانيل درباره بازي‌اش در فيلم پرسيدم. همكاري او با من كمك زيادي در كار نگارش فيلمنامه كرد. دانيل هميشه نسبت به همكارانش و تماشاگران با احترام برخورد كرده است. اين با خود اوست كه درباره آينده و نوع فعاليتش تصميم بگيرد اما در دوران فيلمبرداري فيلم، حرفي دراين باره كه مي‌خواهد خودش را بازنشسته كند، نزد. به همين دليل، ما هيچ‌وقت در اين باره باهم صحبت نكرديم.»
 
تصميم براي همكاري دوباره با دانيل دي‌لوئيس، چيزي شبيه بي‌كلگي و آزادمنشي در كار بود. تقريبا تمام نقش‌آفريني‌هاي دي‌لوئيس با تحسين و ستايش تماشاگران و منتقدان همراه بوده است؛ اما آندرسون بازيگر نقش آبراهام لينكلن را به شيوه ديگري سر صحنه فيلمبرداري هدايت و رهبري كرد. نوع هدايت بازيگر به‌گونه‌اي بود كه گويي در حال بازي دريكي از شمايل گونه‌ترين نقش‌هاي ويژه خويش است. كارگردان براي انتخاب دي‌لوئيس در نقش غيرمتعارف تازه‌اش، لحظه‌اي شك و ترديد نكرد. او متقاعد شده بود كه دي‌لوئيس بهترين گزينه براي اين نقش است و مي‌تواند ظرايف موجود در كاراكتر محوله را به زيباترين و منطقي‌ترين شكل ممكن در جلوي دوربين به تصوير بكشد: «همكاري با او در يك فيلم ديگر، مرا متوجه امكانات و توانايي‌هاي او كرده بود. هردو از آن همكاري راضي بوديم و دي لوئيس گفته بود او را در آن فيلم خوب هدايت كرده‌ام. به من اطمينان كرده بود. نقش قبلي او را با همكاري و مشاركت يكديگر خلق كرده و به وجود آورده بوديم. از آن كار هم بسيار لذت برده و دوستش داشتيم. هميشه ريسك تلاش براي تكرار يك كار خوب وجود دارد اما بسيار احمقانه و ديوانه‌وار خواهد بود كه چنين فرصتي را از دست بدهيد. دانيل نهايت همراهي را با من كرد و سر صحنه فيلمبرداري كمك‌حال بسيار خوبي بود. البته مي‌دانست كه نقش را از زمان نگارش فيلمنامه با اين هدف نوشته‌ام كه او بازي كند. اين نكته برايش جالب‌توجه بود. اين‌بار خود او را هم درگير ماجرا كردم. كار تحقيقات مربوط به كاراكتر را باهم انجام داديم. توافق كرديم كه كار نوشتن را باهم تقسيم كنيم و در طول كار، او در جريان موضوع و همه‌چيز باشد. هر چه در خانه كاراكتر رينولدز وودكاك وجود دارد، از اهميت و ويژگي خاصي برخوردار است. ميز، صندلي، فنجان چاي‌خوري و تمام چيزها و اشياي ديگر، معني خاصي داشتند. پس لازم بود كه دانيل در تمام جزييات درگير و همراه باشد؛ بنابراين مارك بريجز طراح صحنه ما، هيچ كاري را به تنهايي انجام نمي‌داد و اشيا را انتخاب نمي‌كرد. براي تمام طراحي‌ها، هم من و هم دانيل نظر مي‌داديم و اين اظهارنظر در نظر گرفته مي‌شد. كار توليد فيلم را اين گونه به‌پيش برديم. »
 
فيلمبرداري «لباس فانتوم» هم يكي از جنبه‌هاي مهم آن است كه از چشم تيزبين منتقدان پنهان نمانده است. عموم منتقدان سينمايي براين باورند كه آند‌رسن تا به امروز با تعدادي از بهترين و ماهرترين مديران فيلمبرداري هاليوود كاركرده است. از بين آنها مي‌توان به نام‌هاي مطري همچون رابرت السويت و ميهاي مالايماره جونيور اشاره كرد؛ اما دوستداران فيلمساز زماني كه شنيدند خودش پشت دوربين فيلمبرداري «لباس فانتوم» قرار گرفته، يكه خورده و شوكه شدند. او در ابتدا نمي‌خواست اين موضوع را تاييد كند، اما بالاخره زبان باز كرد و واقعيت را گفت: «بايد تصديق كنم كه اين كار را انجام دادم. اين كار به‌نوعي رياكاري و غلط است بخواهيم بگوييم من مدير فيلمبرداري فيلم بودم. آن‌كساني كه به‌صورت معمول با آنها كار مي‌كنم، آن زمان در دسترس نبودند. در وضعيتي قرار داشتيم كه بايد به‌صورت گروهي كار مي‌كرديم و يك تيم واحد مي‌بوديم. خب، من سال‌ها كار فيلمسازي كرده‌ام و هميشه مدير فيلمبرداري در كنارم بوده است بنابراين به‌خوبي مي‌دانم دوربين را بايد كجا قرار دهم تا يك نماي خوب بگيرم. فيلمبردار نيستم، اما با آن بيگانه هم نيستم و يك‌چيزهايي بلدم اما يادتان باشد، من مدير فيلمبرداري به‌حساب نمي‌آيم! براي انجام كار فيلمبرداري هم نهايت دقت را به كاربردم تا اشتباهي نكنم. حتي براي يك‌لحظه، خودم را به‌جاي مديران فيلمبرداري كاركشته و خوب خودمان نمي‌گذارم.»
 
انتخاب نام فيلم هم از آن چيزهايي بود كه كمي سخت به نظر مي‌رسيد. اين نام نتيجه يك مسامحه و امروز و فردا كردن بود. اين نخستين بار بود كه آندرسون فيلمي را كارگرداني مي‌كرد كه براي مدت‌زمان طولاني بدون نام بود. رسانه‌ها تا مدت‌ها از آن با عنوان پروژه «بدون نام آندرسون» اسم مي‌بردند. در دوران توليد بود كه لباس فانتوم يك نام مقبول ارزيابي شد اما آندرسون و تهيه‌كنندگان فيلم قسم‌خورده بودند كه اين نام در پايان كار، به عنوان نام قطعي فيلم نخواهد بود و تغيير مي‌كند اما درنهايت همين نام به عنوان نام فيلم برگزيده شد! البته آندرسون دلايل آن را توضيح مي‌دهد: «لباس فانتوم يك‌جورهايي هم معركه بود و هم خوف‌انگيز و فقط به عنوان يك ايده مطرح شد! در حقيقت، اين نام برگرفته از نام شركت فيلمسازي خود فيلم بود. خيلي‌ها فكر مي‌كردند نام مناسبي براي فيلم است و در قالب آن مي‌گنجد اما همه ما به اين فكر مي‌كرديم كه احتمالا نام بهتري هم مي‌توان براي آن انتخاب كرد. گيج شده بوديم. اي ‌كاش مي‌توانستم نامي پيدا كنم كه كمي بيشتر راهبردي و مرموزتر باشد. به خودمان گفتيم بگذار كارها جلو برود و درنهايت ببينيم كه چه كار مي‌توانيم انجام دهيم.»
 
فيلم در ماه دسامبر يك نمايش محدود در سينماهاي چند شهر بزرگ امريكا داشت تا بتواند امكان حضور در رقابت‌هاي اسكاري را داشته باشد. طبيعي است كه فيلمي با چنين محتوا و حال و هوايي، حتي در اكران عمومي گسترده خود نيز با فروش بالايي روبرو نخواهد شد. سازندگان فيلم هم به دنبال تبديل آن به يك فيلم بلاك باستري نبوده‌اند اما اميد اين مي‌رود كه بتواند هزينه‌اش را تامين كند. درعين‌حال، دوستداران فيلم و فيلمساز چشم‌انتظار موفقيت‌هاي آن در جشنواره‌هاي مختلف بين‌المللي هستند. آنها از هر فيلم آندرسون به عنوان يك معماي جذاب اسم مي‌برند كه تماشاگران خود را وارد دنيايي خاص و متفاوت مي‌كند. آندرسون مي‌گويد: «اين نخستين فيلم من است كه كار تدوين آن را بلافاصله بعد از پايان فيلمبرداري شروع نكردم. تا روزي كه فيلم به روي پرده سينماها برود، مشغول انجام كارهاي فني آن بودم. مي‌خواستم فيلم روي پرده دقيقا همان چيزي باشد كه انتظارش را دارم.»
نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"