روايتي مخفيانه از زندگي به «جم» پیوستگان
روزنامه جوان نوشت: تصاويري كه آرش سجادي حسيني در مستند «دوربرگردان»
از فعاليت شبكه «جم» به تصوير كشيده است، به قول خودش يك مرصاد فرهنگي
بوده؛ روايتي مخفيانه از زندگي رقتبار هنرمنداني كه با وعده پول و شهرت به
«جم» پيوستهاند. در آستانه رونمايي از اين مستند که محصول بسیج صداوسیما
است، سجادي حسيني درباره مستندش توضيحات بيشتري داده است.
خيلي دير سراغ موضوع «جم» نرفتهايد؟
اين
مستند يكسال است كه آماده رونمايي است، ولي بنا به مصالحي تا امروز
رونمايي نشده است. «جم» امروز كه بياعتبار شده است را نميشود با «جم»
پارسال كه اين مستند ساخته شد مقايسه كرد. آن زمان در تركيه كودتاي
نافرجامي شده بود و ما نگران كساني بوديم كه هر چند انسانهاي موجهي نبودند
و با يك رسانه معاند همكاري داشتند، اما باز هم ايراني بودند و زماني در
ايران جزو همكاران ما بودند. در اين مستند سراغ زندگي آنها در تركيه و
همكاريشان با جم و چگونگي زندگيشان رفتيم.
يعني در روزهاي كودتا براي اينكه بدانيد چه بر سر هنرمندان همكار با «جم» آمده، به تركيه رفتيد؟
بله،
آنها رفته بودند كه از شرايط بد مالي و بيپولي نجات پيدا كنند و از
گرفتاريهايي كه دچارش بودند دور شوند و در آن شرايط معلوم نبود چه بر
سرشان خواهد آمد.
در آن روزهاي كودتا رفتن به تركيه ريسك بزرگي محسوب ميشد، ميشود گفت خطر كرديد!
به
هر حال سفر به كشوري كه آن زمان درگير كودتا بود و هنوز هم با وجود گذشت
بيش از يكسال، شرايط ويژه در اين كشور حكمفرماست کاری مخاطرهآمیز بود.
طبق اين شرايط ويژه ميتوانند هر كس را بدون دليل تا سهماه بازداشت كنند
بدون اينكه از محل نگهداري وي كسي با خبر شود و تازه ميتوانند مدت بازداشت
وي را بيش از سهماه نيز تمديد كنند. در آن شرايط فيلمسازي به عنوان يك
خارجي به اين كشور رفتهاست و قصد ساخت مستند دارد، شرايط واقعاً حساس بود.
فكر نميكنيد اگر در آن شرايط دولت تركيه به فعاليتتان حساس ميشد، امكان بازداشتتان هم وجود داشت؟!
بله،
دقيقاً، خيلي سخت ميشد در آن شرايط ثابت كرد كه براي ساخت مستند درباره
يك موضوع ديگر به آن كشور رفتهايم! احتمالاً هم در صورت بازداشت چندين روز
طول ميكشید تا قانع شوند كه اصلاً موضوع سفر و توليد مستند، كودتا نبوده
است.
در روزهاي كودتاي تركيه، اولين برخوردتان با «جم» و كارمندانش چطور پيش آمد؟
واقعيتش
اين است كه من «جم» را خيلي خوب ميشناختم. دليلش هم اين است كه يكي از
اولين نفراتي بودم كه براي همكاري با من صحبت كردند و پيشنهاد ساخت يك
سريال به من دادند، ولي به محض اينكه فهميدم چه شياداني در آنجا كار
ميكنند و چه شارلاتانهايي هستند و ميخواهند چه موجي به راه بيندازند به
ايران بازگشتم.
پيشنهاد همكاري با «جم» چه موقع به شما ارائه شد؟
تقريباً
چهار سال پيش بود و ششماه بعد از آن ملاقات بود كه «جم» شروع به تبليغات
گسترده براي جذب هنرمندان كرد و متأسفانه خيليها را جذب كرد.
خب آن روز كه برگشتيد همين موضوع را به ديگران هم ميگفتيد!
در
بازگشت به ايران دقيقاً شبيه گنگ خواب ديده شده بودم، يعني چيزهايي كه
ديده بودم را نميدانستم چطور به بقيه بگويم كه باور كنند با موجي كه «جم»
به راه خواهد انداخت آنهايي كه شنا بلند نيستند، غرق ميشوند.
وقتي دوباره به تركيه رفتيد و با «جم» مواجه شديد، چقدر تغيير كرده بود؟
در زمان كودتا وقتي به «جم» رفتم، شبكهاي با 600 كارمند بود كه بيشترشان را از طريق آگهي و اين جور مسائل جذب كرده بود.
در مستند با كارمندهاي «جم» مصاحبه داشتيد؟
خيلي از آنها در اين مستند براي اولينبار درباره شرايط زندگيشان در تركيه و كار در «جم» صحبت ميكنند.
چطور راضي شدند از شرایط كار براي «جم» صحبت كنند؟
به
هر حال بسياري از اين افراد به خاطر نبود مديريت صحيح فرهنگي در كشور كه
نتوانسته است شرايط را براي توزيع مناسب و عادلانه كار براي هنرمندان درجه 2
و 3 مهيا كند، مجبور شدند به تبليغات «جم» در ايجاد يك مدينه فاضله اعتماد
كنند و از كشور بروند. كساني كه فكر ميكردند با آزاديهاي ظاهري كه در
تركيه وجود دارد به قبله آمالشان رسيدهاند، ولي در همان يكي، دو هفته اول
متوجه اشتباهشان شده بودند. با اين وجود مديريت شبكه «جم» كاري كرده بود
كه آنها هيچ راه بازگشتي براي خودشان متصور نشوند و همه پلهاي پشت سرشان
را خراب شده ببينند. براي همين تلاش ميكردند تا ظاهر را حفظ كنند و همه
چيز را در ظاهر خوب جلوه دهند.
چه چيز از شرايط كاري در «جم» بيشتر در نظرتان پر رنگ بود؟
ميشود
گفت «جم» نوعي بردهداري نوين ايجاد كرده بود. بردهاي فرهنگي كه حتي
نميشود نام آن را استخدام ناميد چون بعضاً تا ششماه هم حقوق آنها را
پرداخت نميكردند و در شرايط رقتباري كه ايجاد كرده بودند، هر گونه
سوءاستفادهاي از آنها ميكردند. افراد وادار ميشدند كه تن به هر كاري
بدهند و حتي براي اينكه گشنه نمانند مجبور ميشدند بروند ماهيگيري كنند و
با خوردن ماهي زنده بمانند.
گفته ميشود فيلمبرداري به صورت مخفيانه بود، آيا منظور از مخفيانه همين گفت و گوهاست؟!
بله،
حرفهايي كه در اين مستند گفتهاند را به هيچ وجه در گفتوگوهاي عادي
نميزدند، اما وقتي به آنها نزديك شديم و خبري از دوربين و مصاحبه رسمي
نبود، تازه درد دلشان شروع ميشد و ميناليدند.
افرادي كه با آنها صحبت شده است، الان كه متوجه توليد مستند شدهاند، واكنشي نشان ندادهاند؟
از
وقتي تيزرهاي مستند پخش شده، شروع به واكنش كردهاند، از صبح مداوم دارند
تماس ميگيرند و ميگويند ماجرا چيست؟ چه چيزي شده؟ و چه چيزي قرار است
پخش شود؟
چه جوابي به آنها دادهايد؟
گفتم
بالاخره بايد يك جايي جلوي افرادي ايستاد و نگذاشت كه آب به آسياب دشمن
بريزند. به آنها ميگويم توليد اين فيلم يك مرصاد فرهنگي بوده است براي
آنهايي كه دارند نامردي ميكنند! جالب است كه هنوز فكر نميكنند كارشان وطن
فروشي است.