انرژی جنبشی دلار از کجا نشات میگیرد؟
روزنامه اعتماد نوشت: بازار ارز در ايران به بازاري
كمريسك، پربازده، نقد شونده و امن براي سرمايهگذاري تبديل شده و اشتها
براي خريد اسكناس دلار و مشاركت در اين بازار بسيار بالا رفته است.
اين
در حالي است كه ساير بخشهاي اقتصادي به دليل سياستگذاريهاي نادرست، نبود
فضاي كسب و كار مناسب، كمبود منابع، مزاحمتهاي سياسي، اجتماعي و نهادي به
بازارهاي كمبازده و پرريسكي براي سرمايهگذاري تبديل شده است. اما سوال
اينجاست كه چرا اقتصاد ايران به چنين دامي افتاده و فضا به سمت دلاريزه شدن
پيش رفته است؟
چرا
دلار به سلطان ارزي كشور تبديل شده و عملا در آينده سياسي، اقتصادي و
اجتماعي كشور نقشآفريني ميكند؟ پاسخ مشخص به اين پرسشها در نوع
سياستگذاري و تصميمسازي دولت در فضاي كلان اقتصاد ايران نهفته است. از
ابتداي دولت يازدهم اقتصاددانان زيادي هشدار داده بودند كه مبادا دولت در
برگزيدن روش اداره اقتصادي كشور دوباره راه دولتهاي پيشين را برود و براي
چندمين بار از يك سوراخ گزيده شود.
مبادا
دخالت در بازارهاي انرژي، ارز و انواع كالا و خدمات، اقتصاد ايران را از
مسير رقابتي شدن دور كند و سبب شود تا قيمتها به صورت تصنعي پايين نگه
داشته شده و حكم فنري را پيدا كند كه بر اثر فشردگي زياد ناگهان بجهد و بر
اثر جهش زيادي كه ايجاد ميكند تخريبهايي را در مسيرش به وجود آورد. اين
هشدارها از پيش داده شده بود.
آن هنگام كه اقتصاددانان متوجه شدند دولت به هر بهانهاي قصد دارد تا جلوي
واقعيسازي قيمت دلار را بگيرد نيز هشدارها داده شد و بارها گفتيم و
نوشتيم كه سياستگذاران و تصميمسازان تجربه زمستان ٩٠ را از خاطر نبرند و
با دوري از وعدههاي پوپوليستي و حرف درماني سياستهايي را در پيش گيرند كه
اقتصاد ايران را رقابتي كرده و باعث ايجاد انگيزه و تحرك در ميان آحاد
اقتصادي كشور شوند.
در
سال ٩٢، وقتي كه مديريت اقتصاد ايران به دست دولت يازدهم رسيد با تورم
بالايي روبهرو بوديم و در ركودي عميق دست و پا ميزديم كه آن زمان دولت
تمام تلاش خود را به كار گرفت تا به مردم و برخي فعالان اقتصادي بگويد ريشه
تورم بالا در سياستهاي پولي و نبود انضباط مالي است. در اين كار هم موفق
شد و با در پيش گرفتن يكسري از سختگيريها توانست تورم را كاهش دهد اما
اگر دولت معتقد است كه تورم ريشه پولي دارد پس چرا طوري در بازار ارز رفتار
ميكند كه گويي نخ تورم به ديوار قيمت دلار آويزان شده و ...
هر
گونه تخريب در اين ديوار ممكن است اين نخ را پاره كند.چرا دولت يازدهم در
ميانه راه جلوي واقعي كردن قيمت ارز را گرفت و هنوز هم به مقاومت نه چندان
منطقي خود در اين بازار ادامه ميدهد؟
واقعيت اين است كه مداخله در
بازار ارز، انرژي و كالا و خدمات و دور شدن از بهبود فضاي كسب و كار، فضا
را به سمتي برده كه اقتصاد ايران دلاريزه شده و بيش از گذشته اين روزها خود
را در دام وابستگي به اين ارز خارجي ميداند.
اگر هشدار كارشناسان
جدي گرفته ميشد و دولت به جاي پمپاژ دلار به بازار و مديريت غير اقتصادي و
مداخله جويانه خود اجازه ميداد تا قيمت دلار به صورت طبيعي و در بستر
بازار آزاد بالا برود، امروز به نقطه تعادل خود رسيده بود و بازار دچار
نوسانهاي روزمره نميشد و شاهد صفهاي چند متري براي خريد دلار نبوديم.
حال
تصور كنيد به عنوان يك اقتصاددان، ميشنويد كه معاون محترم اقتصادي
رييسجمهور در چنين فضايي به جاي تحليل وضعيت موجود اقتصاد و بازگشت به
تئوريهاي اصيل علم اقتصاد بگويند كه نوسانهاي اخير قيمت ارز ريشه
غيراقتصادي دارد و افكار عمومي را به دنبال مقصريابي هدايت كند.
طبيعتا
در مواجهه با چنين اظهاراتي اندك اميدي كه به اصلاح ساختار اقتصادي كشور
داريد را از دست خواهيد داد چون متوجه ميشود كه سياستگذار و تصميم ساز
هنوز هيچ تقصيري براي خود قائل نيست و باور نميكند كه در نتيجه
سياستگذاريهاي او بوده كه بازار دلار به چنين سمت و سويي رفته و از
مسالهاي اقتصادي به موضوعي سياسي و اجتماعي تبديل شده است.
دلار به
مانند گلولهاي ميماند كه بالاي جرثقيلي نصب شده و داري انرژي پتانسيل
بالايي است. ماداميكه طناب اين جرثقيل تاب تحمل اين گلوله را داشته باشد،
انرژي پتانسيل در آن براي كساني كه زير جرثقيل ايستادهاند، بدون خطر خواهد
بود اما اگر روزي اين طناب پاره شود، انرژي پتانسيل به انرژي جنبشي تبديل
شده و با قدرت تخريب بالايي به سمت زمين فرود خواهد آمد.
به نظر
ميرسد طناب دلار در شرايط كنوني اقتصاد ايران در حال باريك شدن است و بيم
آن ميرود كه انرژي پتانسيل نهفته در آن به انرژي جنبشي تبديل شود.
توصيه
ميشود تا دولت به جاي حرفدرماني، وعده به تثبيت قيمتها و مقصريابي و
توپ را به ميدان ديگران انداختن سعي كند با تجديدنظر در سياستهاي اقتصادي
خود جلوي پاره شدن اين طناب را بگيرد.