شهرام شهيدي در ستون طنز روزنامه
شهروند نوشت: حتما شما هم حکم جالب یک دادگاه در بیرجند را شنیدهاید.
قاضیای در بیرجند پس از اثبات مجرمیت متهم او را به جای حبس به خواندن
کتاب محکوم کرده است.
غلامحسین کرباسچی: پس چرا دوره ما از این خبرها نبود؟ اصلاحات و سازندگی این بود؟
محمود خاوری: من
هم گاهی در کنار سواحل و گاهی در سرمای کانادا مجازات کتاب خواندن را تحمل
میکنم. خیلی سخته. نقشه فرار کسی نداره بیاد پیوی؟ بریدم دیگه.
ب.ز: یکی برای من کتاب « فرار از زندان» بیاره. مرسی.اَه!
یک متهم بزرگ پرونده اختلاس: کتاب که خوبه. به من حکم دادند برنامههای صداوسیما را تماشا کنم.
متهم مذکور: جناب
قاضی من این کتاب را قبل از ممیزی خواندهام. بعد از ممیزی خواندنش واقعا
شکنجه روحی است. من خیلی سخته برام. میشه همون برم زندان؟
کارشناس صداوسیمای یزد:
خانمهای محترم اگر آقاتون محکوم به کتابخواندن شد، باید برای اینکه این
حکم سنگین از وجودشون بره بیرون و به قول معروف بشوره و ببره، علاوه بر
شیر و برگ گل یک مقدار عسل و کاپوچینو تو تشت اضافه کنید بعد پای آقا را
ماساژ بدین. هرچی محکومیتشون سنگینتر، عسلش باید بیشتر باشه.
یک کارشناس فرهنگی وزارت ارشاد:
این اتفاق خیلی خوبی است. در واقع از این پس هرچه آمار کتابخوانی کاهش
پیدا کند، معنی و مفهومش چیست؟ بله. یعنی آمار جرم در کشور کاهش پیدا کرده
که کسی محکوم به کتابخوانی نشده.
متهم: قربان من این کتاب را تا جلد چهارم خواندم، مشمول عفو نمیشوم؟
یک نویسنده:
آدم نمیداند تکلیفش چیست؟ تیراژ کتابش برود بالا خوشحال باشد یا ناراحت؟
اگر تیراژ و فروش کتابم برود بالا، معنیاش این نیست که عدهای محکوم به
خواندن کتاب من شدهاند؟
میرسلیم: آقای روحانی اینو چی میگی؟
اسحاق جهانگیری: اینها از برکات برجام است. من گفته باشم.
حمید بقایی: خب نمیشه برای من هم از این حکمها بدهند؟ به ما که رسید آسمون...؟
یک پدر:
ببین پسرم کار بدی بکنی، آقا پلیسه شما را میگیره تحویل قانون میده بعد
محکوم میشی به کتابخواندنها. بیای حجره دم دست خودم بهتره که. تا هی کتاب
بخونی.
یک فضول: آقا اجازه قبول نیست. متهم مذکور خودش باید درس میخوند، حالا هم محکوم شده به خواندن کتاب درسیاش. این وظیفهاش بوده نه تنبیهش.
سردبیر: حالا ببین یک قاضی محترم در راستای اشاعه فرهنگ کتابخوانی یک حکم خوب داد، شما طنزنویسها هی نقدش کنید. درست نمیشوید.
توییت یک توییترباز: حکم کتابخواندن برای زندانی در عصر حجر هم اتفاق افتاده. آن موقع که کتاب نبوده؟ بعدش که بوده!
عباس امیرانتظام: حکم میکردند کل کتابهای منتشرشده را بخوانم هم باید حکمم به پایان میرسید.
یک ناشر: خدایا از تعداد بیگناهان کاسته و بر آمار مجرمان اضافه کن!