|
روزنامه قانون نوشت: محمود احمدی نژاد شاید پیچیدهترین رییس جمهور ایران باشد. اگر آقای احمدی نژاد را به مثنوی هفتاد من کاغذ تشبیه کنیم همیشه باید منتظر برگ هزارویکمین در روزی ناباور باشیم. از آغاز ریاست جمهوری غیر منتظره احمدینژاد سیر ریزش یاران ونزدیکانش هر کدام به دلیلی آغاز شد تا امروز که تنهاترین سوار است، و البته باید منصفانه گفت که به تنهایی و با یاران کم شمار هم یک رسانه پرسرو صداست که از صدا و سیما با چند هزار کارمند جریانسازی موفق تری دارد. یاران، مدیران ومریدان آقای احمدی نژاد در این سال ها را میتوان در چند گروه دسته بندی و دلایل متفاوت فاصله وکدورت امروزشان با او را پیجویی كرد.
مرشدان هراسان از دوم خرداد
بخشی از مقامات ارشد سیاسی که بالیده دوران مبارزه علیه رژیم گذشته و آبدیده انقلاب وجنگ بودند و پیروزی جریان دوم خرداد و عملکرد تیم مطبوعاتی و فرهنگی اصلاحات را خارج از مسیر اصلی انقلاب و نوعی وادادگی و عبور از ارزشها تلقی میکردند. پس از ناکامی های متعدد در عبور و توقف جریان برآمده از پیروزی خرداد 76 از طریق صندق رای، پیروزی محمود احمدی نژاد یک سروش ناباور برای این طیف بود که گمان می کردند این پیروزی نه بازگشت به قبل از دولت اصلاحات که بازگشت به صدر انقلاب است. شخصیت های سیاسی، مذهبی چون احمد جنتی روحانی دیرپا و دبیر شورای نگهبان و علامه مصباح یزدی آن گونه که هوادارانش می خوانند و قرائت های خاصی هم از نسبت حکومت و مردم دارند سرشناس ترین این گونه چهره ها هستند. مصباح، پیروزی احمدی نژاد را به باورهای موعودگرایانه شیعی مربوط دانست و جنتی نیز گنجاندن نامه های احمدی نژاد به سران جهان غرب، که البته با انشا سعید جلیلی بودند، در کتب درسی را خواستار شدند. البته در میان این طیف صفای مذهبی و تعمیم آن به عرصه پر نیرنگ سیاست آن هم در برابر سیاستمداران رندی چون احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی نمی تواند کم تاثیر باشد.
در آن روزگار هر انتقادی از احمدی نژاد در حکم گناه نابخشودنی و از جانب عوامل آمریکا و صهیونیسم یا اصلاح طلبان و هاشمی فقید تعریف می شد و البته احمدی نژاد هم با حمله و تخریب هاشمی به اختلاف نظرهاي قدیمی دامن میزد و از این طیف دلبری میکرد. این رابطه گرم حریم امنی برای احمدی نژاد به وجود آورد که مصون از انتقاد و بازخواست، هر کاری که مایل است انجام بدهد و این طیف حامیان ارشد هم تا وقتی پای ورود مشایی به حوزه های خاص مذهبی و اجتهادات خاص او، حمایت احمدی نژاد یا ابداع مکتب ایرانی و باستانگرایی و تشبث به کوروش، که برای روحانیون سنتی سخت گران آمد دست از حمایت احمدی نژاد برنداشتند اما مورد مشایی و استنکاف و تعلل احمدی نژاد در پذیرش دستور رهبری و در ادامه خانه نشینی 11 روزه احمدی نژاد شکاف ها را تشدید کرد . اما حتی اکنون هم در باور بسیاری از این طیف حامیان، احمدی نژاد یک ظرفیت است که در بدترین شرایط با توجه به سلوک و ادبیات خاصش میتواند به عنوان چماق سیاسی علیه طیف مقابل سیاسی در مواقع لزوم بهکار آید و در واقع آنچه او در سیاست خارجی و اقتصاد کرد چندان مورد انتقاد این گروه نیست و سرکشی ها و ساختارشکنیها در برابر مرکزیت نظام و دستگاه قضایی است که بر آنها گران آمده است. علاوه بر آیات جنتی و مصباح میتوان سرلشکر فیروزآبادی، حداد عادل و آیتا... یزدی و ... را نیز در این طیف دسته بندی کرد.
میانمایگان مدیون
طیفی از اصولگرایان پایین و میانی که حتی در میان خود همفکرانشان هم به بازی جدی گرفته نمیشدند و سرانجام مناصب حاشیه و میانی یا در سطح استان ها آمال سیاسی شان را تشکیل میداد در دلزدگی احمدی نژاد از اصولگرایان نامدار به خاطر بی مهری در انتخابات 84 و گرفتن طرف سایر نامزدهای اصولگرا فرصت ترقی و و احراز سمتهایی را که در خواب هم نمی دیدند به دست آوردند.امثال فروزنده، امیدی شهرکی، تمدن وشیخ الاسلامی وحتی باقری لنکرانی و رحیمی را هم میتوان در دسته برآمدگان محمود قرار داد. البته این طیف برای نزدیکی بیشتر به احمدینژاد و جلب نظر و خودشیرینی دست به اقدامات واظهارات خاصی هم زدند. رحیمی در گفتار معروف از زبان یک عرب سوری نقل کرد که اگر بنابر ظهور پیامبری پس از حضرت خاتم بود بی شک آن پیامبر احمدی نژاد میبود! البته باقری لنکرانی با سوداهای بزرگتر از احمدی نژاد جدا شد که شاید هنوز هم به آن میاندیشد یا حامیان قدرتمندش روی او حسابهای ویژه باز کرده اند.مورد محمد علی رامین اما از همه جالب تر است،اوکه خود را مبدع ایده انکار هولوکاست از جانب احمدی نژاد میداند و در دوران معاونت مطبوعاتی از هیچ عتاب و خطاب و درشتی و نان بریدن اهالی مطبوعات ابا وحیا نداشت، در روزگار پس از ریاست جمهوری از احمدی نژاد برید واعمال و افعال او را به باد انتقاد میگیرد و گاه حتی به او نسبت جنون هم می دهدو البته نباید از یاد برد در میان این طیف برخی که به وزن سیاسی خود آگاه بودند با فهم افول قدرت احمدی نژاد یا زبان به انتقاد از او گشودند یا راه خود را رفتند تا با وزیدن باد از جانب های دیگر به صعود سیاسی خود ادامه دهند و خود را هزینه احمدی نژاد از چشم افتاده نکنند.
غیر سیاسیون مایل به سیاستمدار!
اصولگرایان چه طیف سنتی و چه مدرنتر مگر در سال های اخیر رابطه و علاقه چندانی به حوزه هنر و سرگرمی نداشتند وبه چیزی در مایه تفنن جماعت بیکار در این حوزه باور داشتند و روزگار با امروز که سازمان اوج یکه تاز تولیدات عظیم هنری است بسیار متفاوت بود. در آن شرایط گروهی از اهالی هنرو ورزش که به جبر این حرفه ها در حاشیه قرار گرفتند با چسبانیدن خود به احمدی نژاد سعی کردند ژست سرباز او در حوزه های فتح نشده مزبور را بر عهده بگیرند. احمد نجفي، جهانگیر الماسی و محمد مایلیکهن را میتوان در این دسته جای داد. در مورد خاص احمد نجفی که پس از سریال پربیننده کارآگاه علوی به حاشیه رفته بود و حتی اجرای برنامه تبلیغاتی صندلی داغ با حضور محمدباقر قالیباف که با اشک های اغراق شده و عجیب نجفی همراه بود نتوانست برایش کاری کند تا به متن برگردد، ولی با نزدیک شدن به احمدی نژاد که دورش خالی از اهالی نامدار هنر بود که بهطور تاریخی حامی جریان چپ اسلامی و اصلاح طلبی خردادی بودند، توانست به تصمیمگیر و متن تبدیل شود. این جماعت چون مایلی کهن دلسرد از احمدی نژاد سعی کردند کمتر وارد مجادلات سیاسی شوند یا چون نجفی پس از دوران احمدی نژاد ژست آزادیخواهی گرفتند و حتی در لاک مظلومیت هم فرورفتند و حتی در یک انجمن صنفی را هم گل گرفت. البته از مرحوم فرج ا... سلحشور هم نمیتوان گذشت که از اصولگراترینها در حوزه هنر بود و عمرش چندان نپایید تا مواضعش درباره امروز احمدینژاد را هم بدانیم.
پایانی ناخوشایند
به هر روی یاران دیروز فارغ و فراتر از دلیل همراهی شان با احمدینژاد او را تنها گذاشتهاند و این یک فرهنگ سیاسی ناخوشایند در ایران است. اینکه در روزگار مراد در میدانی که گشوده شده بتازانی و در وقت پاسخگویی هم یا سکوت کنی و به کنج عافیت بخزی یا نه برای اشتباهات و اجحافات، که در موقعی که قدرتمدار دیروز گوشه رینگ قرار گرفته، برای نزدیکی به کانونهای جدید ومتنوع قدرت زبان به انتقاد بگشایی و بازهم فارغ از هر قضاوتی جانب جوانمردی هم نگاه داشته نشود. شاید پایان بردن این نوشته با حکایتی از تاریخ معاصر خالی از لطف نباشد. ارتشبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی در ارتش شاه در روز خروج شاه در دی 57 در فرودگاه با چشمان اشکبار خود را زير پای شاه میاندازد و از او میخواهد از کشور نرود و چند ساعت به او فرصت دهد تا انقلابیون را قلع و قمع کند و در روزهای انقلاب قبل از محاکمه منتظر احراز سمت از جانب انقلابیون بوده و سرانجام در دادگاه میگوید آمریکاییها شاه را مانند موش آب کشیده از کشور بیرون انداختند! سیاسیون در روزهای قدرت فریب یاران بله قربانگو را نخورند و با طناب پوسیده این عروسان هزار داماد نفرت و خشم برای آتیه خود انبار نکنند.