|
محمدرضا ستوده در ستون طنز روزنامه جهان صنعت نوشت: یکی از مسوولان مهم کشور که اسمشان را نمیآورم گفته: آزادی غرب را برای ما تجویز میکنند. این از عقب رفتن روسریها شروع شده و به رفتن خانمها به ورزشگاهها رسیده.
ایشان ادامه داد: ما از اول شُل گرفتیم. اجازه دادیم زنها هر کاری دلشان خواست بکنند. ابتدا این فرصت را به زنها دادیم که نفس بکشند. بعد اجازه دادیم که در خیابان راه بروند. زنها در خیابانها راه میرفتند و مسوولان عین خیالشان نبود. اشتباه بعدیمان این بود که جلوی حرف زدن در مکانهای عمومی را به آنها دادیم. باید همانطور که برای تثبیت اصل حجاب و عقب نرفتن آن از پونز استفاده کردیم، دهان زنها را هم با جوالدوز میدوختیم اما این کار را نکردیم و مطالبه بعدی آنها یعنی غذا خوردن مطرح شد. دولت به جای اینکه در دهان آنها ماسه بریزد تا برای همیشه سیر شوند به آنها غذا داد و آنها را پررو کرد.
وقتی سیر شدند نوبت به خواسته بعدی رسید. دستشویی رفتن مطالبهای بود که مسوولان وقت باید مقابل آن محکم میایستادند اما نفوذ افراد لیبرال در بدنه حاکمیت در اواخر دهه شصت این فرصت را به زنان داد تا هر وقت دلشان خواست به دستشویی بروند. سهلانگاری و گروکشیهای سیاسی در اوایل دهه هفتاد باعث شد شخصیتهای دوتابعیتی و غربگرا در دولت هاشمیرفسنجانی بستر را برای خمیازه کشیدن، عطسه کردن، چشمک زدن، دویدن و بدتر از همه صحبت کردن زنان فراهم کنند. ما از همان اول فریاد زدیم و هشدار دادیم اما کسی گوشش بدهکار نبود.
آنقدر مساله را شوخی گرفتند تا مبحث ازدواج زنان در دولت اصلاحات مطرح شد و در همان سالهای اول این دولت منحوس، ازدواج زنان با مردان به سرعت به یک امر ساده و عادی تبدیل شد. حالا هم که کار به جایی رسیده که زنان معاون رییسجمهور میشوند، کلاس زومبا میروند، در نهایت آزادی غشغش میخندند و این روزها دنبال این هستند که به ورزشگاه هم بروند. باید قبول کنیم کمکاری از خودمان است. اگر همان روز اول با استفاده از «زنده به گور کردن» صورت مساله را پاک میکردیم امروز کاسه «چه کنم» دستمان نمیگرفتیم.