|
میرجلال الدین کزّازی در روزنامه شرق نوشت: سیزده شماری است که در بسیاری از فرهنگهای جهان، شماری گُجسته (منحوس) و بیشگون پنداشته میشود؛ بهگونهای که بسیاری از مردمان، با بیم و پروایی رازْوَرانه و آیینی، از آن میپرهیزند؛ از همین روست که در پارهای از شهرهای بزرگ و پیشرفته و فناورانه، آسمانخراشها را، اشکوب سیزدهمین نیست یا مهمانسراهای چندستاره نوآیینِ برگزافْ آراسته و زِیناوند (مجهّز) را، اتاق سیزدهمین یا تالارها و هواپیماهای بزرگ و باشکوه را، نشستنگاه سیزدهمین.
نسیمی از تندباد گجستگی و بیشگونی شمار سیزده، دیری است که به ایران نیز وزیده است و شماری از ایرانیان هم آن را بیشگون و ناهمایون میانگارند و به مُرْغْوا (فال بد) میگیرند. بر همین پایه است که این دید و داوری روایی یافته است که روز سیزدهمین فروردین روزی است بیشگون و شکوه و تنها با بدررفتن از تنگنای خانه و پناهبردن به دامان دشت و باغ و فراخنایی فرخنده و بهشتآیین که دست فسونکار بهار در هرسوی آفریده و گسترده است، از گجستگی این روز نادلفروز، برکنار و بزنهار (در امان) میتوان ماند.
لیک، تا آنجای که من میدانم، باور به گجستگی و گزندینِگی (دارای گزندبودن) سیزده و در پی آن، بهویژه، سیزدهمین روز فروردین ماه، در فرهنگ باستانی ایرانی و پیشینه نیاکانی، پایگاهی ندارد و در هیچیک از آیینها و سامانههای باورشناختی کهن، نمود و نشانی از آن دیده نمیآید. به وارونگی، سیزدهمین روز از هر ماه، در گاهشماری دیرین ایرانی، روزی بوده است بسیار بشگون و خجسته. زیرا این روز را ایرانیان به تِشْتَر یا تیر بازمیخواندهاند و در تیر روز از تیرماه، جشنی بزرگ و بشکوه میآراستهاند که جشن تیرگان نامیده میشود.
تشتر یا تیر یکی از فرّمندترین ایزدان، در دین بهی یا کیش زرتشتی است و یکی از فرّخترین و نیرومندترین و سودرسانترین پهلوانان نمادین و آیینی ایرانی، یا حتّا از نگاهی فراخ و کلان؛ آریانی. ایرانیان کهن، تیر یا تشتر را ایزدْپهلوان یا پهلوانْایزدی میدانستهاند که نگاهبان سرسبزی و آبادانی جهان است و پاینْدان (ضامن) فراخ توشِگی و فراخ نوشِگی جهانیان. او، دلیر و پرداروگیر، تَهْمْتن و سهم دردلِ دشمنْ افکن، زیناوند و ورجاوند، با دیو دُرْوَند (پیرو دروغ) و پرِ بند و ترفند (مکر و فریب) خشکسالی و تنگْتوشِگی که اَپوش نام دارد، به نبرد و آوَرْد، میپردازد و او را در هم میشکند و از پهنه آسمان میتاراند و میراند؛ دیوی تباهخوی و سیاهروی، بدکردار و زیانبار که آسمان را با ابرهای تیره تودرتوی فرو میپوشد: ابرهایی ستبر که پرتو خورشید را از جهانیان باز میگیرند و دریغ میدارند؛ لیک بارانی نیز نمیبارند. تشتر، پهلوان و ایزد باران، با اپوش، دیو سختروی سختکوش، در نبردی سهمگین و هراسآفرین، درمیآویزد؛ گرز بر تارُک تاریک او فرو میکوبد؛ تیغ رخشان را، برمیآمیزد؛ هنگامهای هنگفت برمیانگیزد و خون پلید این دیوِ دُژَم اَوارون (منحوس) را از تن تیره وی فرو میریزد. درخشش آذرخش و غریو و غرش تندر که از درون ابرهای سیاه انبوه برمیآید نشانی دلنشین و نمود و نویدی نوشین است، خاکیان اندوهناک و آسیمه از بیم و باک را، از پیروزی تشتر و باریدن باران و فراز آمدن روزگار آسودگی و بهروزی. این ایزدِ پهلوانِ رَد (بزرگ؛ سرور) در نمادشناسی کهن ایرانی، در ستارهای رخشان که آن نیز تیر یا تشتر نامیده میشود و ستاره باران است، نمادینه شده است.
ستارهای که سپهبد نگاهبان آسمان از سوی خاور است و با سپاهی از
مینُوِیان، مرزهای آن را از تازش دیوان و دُرْوَنْدان پاس میدارد؛
ستارهای که فرّمندترینِ ستارگان است. در مینوی خرد، آمده است که دانا از
این خردِ بَرینِ گوهرین (ذاتی) درباره ستارگان و چگونگی آنها، میپرسد و
مینوی خرد در پاسخ میگوید که: «از ستارگان در آسمان، نخست ستاره تیشتر
مهتر و بهتر و ارجمندتر و فرهمندتر دانسته شده است و همه بهرهمندی و رفاه
جهان از راه تیشتر است». (بخش ٤٩- بند ٤).
بر پایه آنچه بس کوتاه نوشته
آمد، پذیرفتنی و روا نمیتواند بود که سیزده، در سامانههای آیینی و
باورشناختی و نهانگرایانه ایرانی، شماری گجسته باشد و سیزدهمین روز هر ماه
نیز، به همان سان، بیشگون و ناهمایون؛ بهویژه سیزدهمین روز از فروردین
ماه که ماهی است آیینی و سپند و گرامیترین و گرانمایهترین جشن میهنی و
فراگیر ایرانی در آن برگزارده میآید: جشن باستانی و نمادینه و آیینی
نوروز.
به هر روی چنان مینماید که گجستگی سیزده دیدگاه یا باوری است که از فرهنگی نیرانی (غیرایرانی)، در روزگاری نهچندان دور، به فرهنگ ایرانی راه جسته است و ایرانیان را بر آن داشته است که سیزدهمین روز از فروردین ماه را گجسته بینگارند و به آهنگِ (نیت؛ قصد) پرهیز از پیآمدهای ناخجسته آن در سال نو، رهسپار در و دشت و باغ و بوستان بشوند و بهرهجوی از خرّمیها و خجستگیهای گیتی در بهار: گل و گیاه و سبزه و آب روان، آرزو ببرند که سال نو سالی باشد آکنده از فرخندگی و فروغ و فزونی و فرّهی. ایدون باد!.