|
خبرگزاری میزان: دومین برنامه ماه عسل در ماه مبارک رمضان سال 1397 روی آنتن رفت تا مخاطبان بیننده اولین مهمان سال 97 و شنونده زندگی او و مسائلی که با آن روبروشده است باشند.
برنامه ماه عسل امروز میزبان غلامرضا محمدی ریاست بنیاد مادر از روستازادگان و عشایر فصلی کشور بود.
او متولد دشت ارژن است و تحصیلات را در روستای گاوکوشک گذراند. علاقمند به رشته مهندسی بود و در خانواده ای زیر متوسط و پدر و مادری بی سواد زندگی می کرد که منبع درآمدشان از کشاورزی محدود بود.
پدرش اسم او را برگرفته از نیت پدرش بیان کرد که چون بعد از خواهرانش اولین فرزند پسر بود پدر نیت کرده بود که نامش را غلامرضا بگذارد و به زیارت امام رضا برود.
محمدی از مردم داری پدرش با وجود شرایط سخت زندگی اش گفت.
او از خروجش از ایدان گفت و این که نمیدانست خارج از کشور چیست.محمدی بیان کرد که وقتی از روستا به شیراز آمدند روزها درس می خواند و شبها کار می کرد و سختی و محرومیت و گرسنگی را کشیده است.
محمدی از موضوع خروج از کشور در شیراز گفت که در بین اطرافیانش شنیده بود. تصمیم گرفت که به آلمان برود. به سفارت آلمان رفت اما بسته بود و با جمعیتی روبرو شد که می خواستند به آمریکا برود، با آن ها همراه شد و عزم سفر امریکا کرد.
پدر وابسته او بود و رضایت نمی داد اما با اصرار مادر رضایت می دهد اما در هنگام خروج در فرودگاه و خداحافظی برای اولین بار محمدی اشک های پدرش را دید.
در ومریکا در روز دوازدهم به ظرفشویی مشغول شد و سه شیفت کار می کرد. او از بی اطلاعی از مرگ پدرش خبر داد. این که یک سال و نیم از مرگ پدرش می گذشت و خانواده اش به او می گفتند که پدر مسافرت رفته است چون پدرش وصیت کرده بود که تا درسش تمام نشده از مرگم خبر ندهند.
درسش در چهارسال تمام شد و وقتی وارد مقطع فوق لیسانس شد به ایران بازگشت اما پدر و مادرش را در هنگام استقبال ندید.
او از چهره مادرش گفت که وقتی به کوچه رسید و قیافه مادرش را دید از درد کمرش می شکند و آنجا متوجه می شود پدرش در این دنیا نیست.
محمدی توصیف می کند که رفتن برایش سخت است و می خواهد بماند اما مادر از وصیت پدر خبر می دهد که باید درسش را تمام کند. او بر می گردد و بعد از یک ترم نمی تواند بماند و به ایران باز می گردد.
او و مادر کشاورزی را ادامه می دهند تا هزینه زندگی را در آورند. مادرش به او پیشنهاد ازدواج می دهد اما محمدی در خواستگاری می گوید که برای مادرش همسر می خواهد یعنی خدمت به مادرم کند. به نوعی به دنبال ازدواج نکردن و رد کردنش از سوی خانواده دختر بود تا بتواند از خانواده اش سرپرستی کند.
در ادامه برنامه کلیپی از فعالیتها و زندگی او پخش شد که خانه مادرش محل کارش بود و اتاق و تختی که مادر در آن از دنیا می رود نمایش داده می شود. در این کلیپ محل زندگی محمدی یعنی چادی سیاه که یاد بود شده و به شکل فضای سبز و ساختمان درآمده نشان داده شد.
در ادامه برنامه همسر غلامرضا محمدی در استودیو حاضر شد.
همسر او که به مامایی مشغول است از صداقت محمدی و مادرش گفت.
محمدی از مان رفتنش به المان گفت و این که قرار بود به المان رود و در کنار برادر همسرش که ان زمان تنها آشنای خانوادگی بود زندگی کند اما او به امریکا می رود و بعدها به خاطر مرگ پدر بر می گردد و دختری که بعدها همسرش می شود به خاطر مرگ برادر به ایران بر می گردد.
محمدی پس از بازگشت به ایران شروع به کار می
کند و به عنوان مهندس اقدام به راه سازی برای زادگاه خود می کند. ساعت ۴
از خواب بیدار می شد و سه ماه به سه ماه در خانه نبود و چون همیشه کار کرد
زندگی بر دوش همسرش بود که فرزندان را بزرگ کرد و نمونه ایثار بود و از این
نظر محمدی کوتاهی کرده و همسرداری نکرده است.
محمدی از نیت خیر پدرش می گفت که حتی در فقر به دیگران کمک می کرد. او از ساخت روستا، مدرسه، مسجد، غسالخانه وخیریه در روستایش گفت.
او از بیماری سرطان مادرش گفت و این که می خواست کاری را در زمان حیات مادرش انجام دهد. از مادری که ۴۴ سال بعد از فوت پدرش با او زندگی کرد. هر کس تشویق به اقدامی برای احترام به قداست مادر کرد اما او را راضی نمی کرد.
محمدی قبل از فوت مادر برای او تولد می گیرد و بنیاد مادر در ۱۱ مهر ۹۳ تاسیس می شود.
او قلب خانواده را مادر معرفی می کند و می گوید در قرآن ۴ بار از مادر و دو بار از پدر یاد می شود.تلاش او این است که قلب خانواده ها حمایت و حفظ شود و مادران شایسته تجلیل شوند.
در ادامه برنامه ۳ مادر به عنوان مادران شایسته مهمان برنامه ماه عسل شدند.
این ۳ مادر از یاسوج، خوزستان، فارس در برنامه حاضر شدند.
مادر فارسی گفت پیش از این که مادر شود ۱۱بچه را نگهداری می کرده است و از بس قالیبافی کرده است چشمانش ضعیف شده است.
مادر خوزستانی گفت ۱۳ ساله بود که با شوهرش که ۶۵ ساله بو ازدواج کرد و وقتی او در گذشت زندگی را با سنگ تراشی گذراند.
مادر یاسوجی از ۹ فرزندش گفت که ۷ تن دکتر و ۳ تن دبیر هستند. او تمام تلاش خود را کرده بود تا آنان درس بخوانند و موفق شوند و آرزوی او براورده شد.
در ادمه برنامه محمدی از مادر خوزستانی می گوید که به دلیل فقر قصد گدایی داشت اما با این فکر که از عشایر چنین کاری به دور است به سراغ سنگ تراشی می رود.
در ادامه ۶ مهمان در قالب یک خواهر و یک برادر وارد استودیو شدند و هر کدام حمایلی را برگردن مادرشان انداختند. همچنین تندیس بنیادر مادر به مادر شایسته یاسوجی شاهزاده افتخاری تقدیم شد.
احسان علیخانی در ادامه از فرزندان مادر اهدازی می خواهد تا جملاتی درباره مادر که به جنگ سنگ رفته تا انها را بزرگ کند بگویند.
فرزند مادر شیرازی در ادامه از اینکه نمی توانند از کلمه نامادری برای خطاب به مادری که انان را بزرگ کرده استفاده کنند.
در ادامه برنامه فرزندان سنت پابوسی بنیاد مادر را اجرا کرده و پاهای مادر خود را بوسیدند.