روزنامه اعتماد: در سالهای گذشته بعد از اجرای قانون هدفمندی یارانهها به عنوان یکی از بزرگترین جراحیهای اقتصادی، برخی کارشناسان با تکیه بر آمارهای مختلف اعلام شده از میزان اشتغال در کشور معتقدند که تزریق یارانه نقدی دولتی به حساب خانوارهای ایرانی موجب کاهش تمایل آنان به حضور در بازار کار در برخی دهکهای درآمدی شده است. از سویی با توجه به مشکلاتی همچون شهرنشینی و مهاجرت، خانوارهای پرجمعیت که در دهکهای پایینی قرار دارند با دریافت یارانه ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومانی به ازای هر نفر در خانوار گمان میکردند میتوانند از پس هزینههای خود برآیند که به باور برخی اقتصاددانان این موضوع سبب شد تمایل به حضور در بازار کار به عنوان شغل پایدار پس از اجرا کاهش یابد.
حالا پس از گذشت حدود هشت سال از روزی که این طرح از سوی دولت وقت اجرا شد جواد صالحیاصفهانی، عضو دپارتمان اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک امریکا، با ارایه پنلی در دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف این موضوع را دستاویز ارایهای قرار داد تا تاثیر واقعی پرداخت یارانهها در کاهش تمایل به حضور در بازار کار از سوی دهکهای پایین جمعیتی بررسی شود.
او با طرح این سوال که اگر به خانوارها درآمدی انتقالی همانند یارانه پرداخت شود، آیا واکنش خانوارها به ویژه خانوارهای فقیر، کاهش تمایل به حضور در بازار کار خواهد بود یا خیر؟ معتقد است؛ با وجود اینکه دستیابی به پاسخی قابل اتکا برای آن سخت و دشوار است، ولی این پاسخ در درک و ارزیابی بهتر سیاستها نقش بهسزایی دارد.
اهمیت این پژوهش موجب شد تا در گفتوگویی با صالحیاصفهانی بیشتر از جزییات این پژوهش آگاه شویم.
با توجه به ادامه پرداخت یارانه نقدی به بیش از ۷۰ میلیون ایرانی، این سوال همواره مطرح میشود که چرا باید بخشی از درآمد آزاد شده ناشی از افزایش قیمت حاملهای انرژی به جامعه انتقال داده شود؟ آیا بهتر نیست بهجای پرداخت یارانه نقدی به افراد آن را در دیگر بخشها سرمایهگذاری کنیم؟
دو پاسخ میتوان به این پرسش داد. نخست اینکه افزایش قیمت انرژی فشار سنگینی به گروههای کمدرآمد میآورد، بدون نوعی پرداخت جبرانی مستقیم، در عمل دولتها نمیتوانند بهای انرژی را بیش از حدی بالا ببرند. در اکثر کشورهای دنیا این را ما مشاهده میکنیم. مثلا در مکزیک در ژانویه ۲۰۱۷ افزایش ۲۰ درصدی بنزین به اغتشاش خیابانی منجر شد. دوم یک بحث اقتصاد سیاسی است و آن اینکه از محل درآمد نفت و گاز میتوان مثلا ۱۰ درصد آن را به طور مستقیم به خانوادهها پرداخت و مابقی را دولت از جانب خانوارها به نفع آنها هزینه کند. آقای روحانی چند وقت پیش در یکی از سخنرانیهای خود اظهار داشته است که مردم نباید چشمشان به دنبال این باشد که دولت به آنها پول بدهد. به نظر من این گزاره نامفهومی است و باید اینگونه بیان شود که مردم پول خود را به دولتها دادهاند و با اعتمادی که به او داشتهاند اختیار هزینهکرد آن را نیز به دولت بخشیدهاند. بنابراین یکی از وظایف مهم دولت این است که به طور شفاف به مردم بگوید این پولها چگونه و کجا هزینه میشوند. به دلیل شفاف نبودن سازوکار حاکم بر هزینهکرد دولتها و همچنین فسادهای موجود گزارش شده، اعتماد مردم کاهش پیدا کرده است و آنها این حس را دارند که سطح فساد در کشور بالا است و دولتها در حال حیف و میل منابع و ثروت ملی هستند، یک روش در جهت راضی نگه داشتن مردم پرداخت بخشی از این درآمدها به صورت نقدی به خود آنان است. تا بلکه مردم خود در مورد خرج کردن آن، تصمیمگیری کنند. در واقع تقاضا برای بخشی از این درآمدها از سوی جامعه بدین معنا است که اعتماد آنها کم شده است. موضوعی که در تعدیل قیمتهایی که در سال گذشته قرار بود برای بخش انرژی صورت بگیرد، به عینه دیده شد. مردم در قبال افزایش قیمتها خواستار افزایش انتقال درآمد از سوی دولت بودند. یارانه پرداختی از سوی دولت دادن صدقه به خانوارها نیست. بلکه به دلیل افزایش سطح قیمت حاملهای انرژی است.
برخی میگویند چرا باید قیمت حاملهای انرژی افزایش یابد، آیا این به معنای افزایش فاصله طبقاتی و فشار هزینهای بر خانوارهای فقیر و کمدرآمد نیست؟
در این باره دیدگاههای مختلفی وجود دارد. یک رویکرد این است که با افزایش قیمت حاملهای انرژی توزیع درآمد در جامعه بهتر میشود. چرا که خانوارهای فقیر و کمدرآمد سهم کمتری از مصرف انرژی و متعاقبا یارانه پرداختی برای انرژی را به خود اختصاص میدهند. جایگزینی یارانه انرژی توسط یارانه نقدی که یکسان به افراد پرداخت میشود این منشأ نابرابری را حذف میکند.
افزایش قیمت حاملهای انرژی از جهات دیگر هم ایده خوبی است. چرا که پایین بودن قیمتها به اشتغال صدمه میزند. بدین معنا که انرژی ارزان تولید بنگاهها را به سمت استفاده بیشتر از سرمایه و استفاده کمتر از نیروی کار سوق میدهد. این جابهجایی در تولید رشد تقاضا برای نیروی کار را کاهش میدهد. البته میتوان دلایل مختلف دیگری را نیز مطرح کرد. به طور مثال انرژی کالایی است که استفاده از آن آثار خارجی منفی همانند آلودگی به دنبال دارد. در نتیجه باید بر آن مالیات وضع شود تا مصرف آن کاهش یابد و به حد مطلوب برسد.
به سوال اول برگردیم؛ آیا قبلا مطالعاتی پیرامون این موضوع صورت گرفته است یا نه، نتابج به دست آمده قابل اتکا نیست؟
من پیگیر و اظهارنظرهای داخلی پیرامون بحث یارانه بودهام. بسیاری از افراد و حتی اخبار ادعا کردهاند که پرداخت یارانه از سوی دولت باعث کاهش عرضه کار خانوارها به ویژه فقرا و روستاییان شده است. اما سوال اساسی این است که آیا آمارهای موجود نیز این ادعاها را تایید میکنند؟ به نظرم بهتر است برای ارزشیابی سیاستها ابتدا به سراغ آمارها برویم و با واکاوی دادهها، اندکی جهل خود را نسبت به موضوع کنار بزنیم تا بلکه بتوانیم در مورد یک پدیده صحبت قابل استنادتری داشته باشیم. نه اینکه با پیش فرضهای خودمان در مورد تنبلی اقشار کمدرآمد، نظر بدهیم که با افزایش یارانهها میزان عرضه کار کاهش پیدا میکند. در کشورهای مختلف دنیا مطالعاتی صورت گرفته است که فرضیه «فقرای تنبل» را رد میکنند. به طور خاص، مطالعهای از مآی تی با همین عنوان وجود دارد. اینکه آیا در ایران واقعا عرضه نیروی کار به دلیل دریافت ۴۵ هزار تومان در ماه کاهش یافته است نیاز به پژوهش دقیق دارد. چرا که بحث شناسایی اثر عوامل مختلف برهم و تفکیک آنها بسیار کار مشکلی است. ولی این بدان معنی نیست که نباید کاری آمار و تحقیقاتی کرد. استفاده از روشها و ابزارهای موجود، میتواند تا حدودی درک ما را از شناخت پدیدهها و اثرگذاری آنها برهم بالا ببرد؛ لذا هدف از این تحقیق نیز پاسخ دادن به سوالی بوده که جهت شناسایی اثر آن، مشکلاتی از قبیل: کمبود داده و... وجود داشته است ولی تا حد امکان تمام تلاش صورت گرفته است که با کمترین خطای ممکن این تخمین اثر صورت بگیرد. خلاصه کلام اینکه ارزیابی سیاستها کاری است بس دشوار و باید به مردم بگوییم که شناسایی اثر متغیرها برهم بسیار کار مشکلی است و نمیتوان بدون کار تحقیقی و آماری، در مورد موضوعات اظهارنظر کرد.
با توجه به مشکلاتی که در جهت شناسایی اثر متغیرها برهم فرمودید، نتایج حاصل از تحقیق شما چه بوده است؟ آیا یارانه پرداخت شده، آنقدر تاثیرگذار بوده تا افراد تنبل کار خود را رها کنند یا خیر؟
نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان میدهد که شاهد موثقی برای اینکه یارانه پرداختی باعث کاهش عرضه کار افراد شده است، نداریم. بلکه در مواردی کسانی که یارانه دریافت کردهاند ساعات کارشان افزایش هم داشته است. این نتایج مخالف با آن چیزی است که برخی از اقتصادادنان براساس برداشت ابتداییشان از تئوریهای کتابهای درسی اقتصاد در مورد اثر یارانه دریافتی بر عرضه نیروی کار داشتهاند. اینکه میگویند اگر درآمد انتقالی که ناشی از کار کردن افراد نباشد، بالا برود، انگیزه برای کار کردن کم میشود، از نظر تئوری منطقی به نظر میآید، اما دنیای تئوری با واقعیات فاصله دارد. به طور مثال، در واقعیت، به خصوص برای افراد کمدرآمد، دسترسی به وام برای کارهای تولیدی بسیار کم است. در این صورت ممکن است برای فردی که نیاز به پول نقد برای سرمایهگذاری دارد، یارانه نقدی کمکی باشد برای ایجاد اشتغال یا توسعه بنگاه و در پی آن عرضه کار بیشتر. با وجود ملاحظاتی از این دست، قبل از اظهارنظر، نیاز به شواهد آماری است. در جهت رد این مدعا که یارانه نقدی افراد کمدرآمد را تنبل میکند، باید بیان کرد که امروزه بسیاری از افراد در ایران وجود دارند که به روشهای مختلفی پول نقد دریافت میکنند که ارتباطی با درآمد کاری آنها ندارد. مثلا ممکن است آپارتمان یا یک دفتری تجاری داشته باشند و از محل آن اجارهای کسب کنند و پولی بگیرند. حال سوال اساسی این است که آیا این باعث میشود که کارشان را رها کنند و در گوشه خانه بنشینند و از محل پولهای دریافتی ارتزاق کنند؟ گاهی اوقات کار کردن بخشی از هویت افراد است، بخشی از هنجارها و نظام فرهنگی آنها است. از طرفی در موضوع مورد بحث همانگونه که قبلتر نیز اشاره شد، فقرا به دلیل انبوه نیازهای تامین نشده، همین که پولی به آنها داده میشود، فورا آن را صرف خرید کالاها و خدماتی میکنند که به دلیل محدودیت درآمدیشان توان خرید آن را نداشتهاند. نه اینکه با دریافت پول از کارکردن خود بزنند. حتی ممکن است عرضه کار خود را نیز افزایش دهند.
افزایش قیمت انرژی فشار سنگینی به گروههای کمدرآمد میآورد، بدون نوعی پرداخت جبرانی مستقیم، در عمل دولتها نمیتوانند بهای انرژی را بیش از حدی بالا ببرند.
یکی از وظایف مهم دولت این است که به طور شفاف به مردم بگوید منابع حاصل از افزایش قیمت انرژی چگونه و کجا هزینه میشوند.
مردم در قبال افزایش قیمتها خواستار افزایش انتقال درآمد از سوی دولت بودند. یارانه پرداختی از سوی دولت دادن صدقه به خانوارها نیست. بلکه به دلیل افزایش سطح قیمت حاملهای انرژی است.
با افزایش قیمت حاملهای انرژی توزیع درآمد در جامعه بهتر میشود. چرا که خانوارهای فقیر و کمدرآمد سهم کمتری از مصرف انرژی و متعاقبا یارانه پرداختی برای انرژی را به خود اختصاص میدهند.
افزایش قیمت حاملهای انرژی از جهات دیگر هم ایده خوبی است. چرا که پایین بودن قیمتها به اشتغال صدمه میزند. بدین معنا که انرژی ارزان تولید بنگاهها را به سمت استفاده بیشتر از سرمایه و استفاده کمتر از نیروی کار سوق میدهد.
در کشورهای مختلف دنیا مطالعاتی صورت گرفته است که فرضیه «فقرای تنبل» را رد میکنند. به طور خاص، مطالعهای از مآی تی با همین عنوان وجود دارد.