خبرگزاری فارس: علامه عبدالرحیم
صاحبالفصول به پادشاه وهابی عربستان میگوید: شما تمام اصلاحاتی که منظور
داشتید، تمام شد و فقط خراب کردن قبور ائمه بقیع مانده بود که آن را هم
متأسفانه انجام دادید، من میخواهم قبرستان بقیع را بازسازی کنم!
با تخریب قبور منور ائمه بقیع در ۸ شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری
توسط عمال آلسعود به سرکردگی «عبدالعزیز بن سعود»، سیدابوالحسن اصفهانی و
میرزا حسین نائینی این واقعه شوم را به علمایی مانند امامجمعه خویی و
سیدمحمد بهبهانی در تهران اطلاع میدهند. در مدت زمان کوتاهی همه جهان
اسلام از این واقعه جانسوز اطلاع مییابند تا اینکه یک سال از این ماجرا
میگذرد.
آنچه نام علامه عبدالرحیم صاحبالفصول را در تاریخ اسلام و تشیع درخشان میسازد، هوش و ذکاوت سیاسی ایشان درباره ترمیم مزار منور ائمه بقیع است. وی در دیداری که با عبدالعزیز پادشاه عربستان بعد از تخریب قبور ائمه بقیع داشته، موفق به دریافت سندی میشود که به موجب آن زائران ایرانی میتوانند به زیارت بقیع رفته و اعمال خود را انجام دهند. چیزی که شاید بیشتر مردم ندانند چه کسی با ظرافت مانع تخریب کامل قبرستان شد و شمایل فعلی قبور مطهر ائمه بقیع توسط چه کسی انجام شد و اینک شرح ماجرا ...
آنچه نام علامه عبدالرحیم صاحبالفصول را در تاریخ اسلام و تشیع درخشان میسازد، هوش و ذکاوت سیاسی ایشان درباره ترمیم مزار منور ائمه بقیع است. وی در دیداری که با عبدالعزیز پادشاه عربستان بعد از تخریب قبور ائمه بقیع داشته، موفق به دریافت سندی میشود که به موجب آن زائران ایرانی میتوانند به زیارت بقیع رفته و اعمال خود را انجام دهند. چیزی که شاید بیشتر مردم ندانند چه کسی با ظرافت مانع تخریب کامل قبرستان شد و شمایل فعلی قبور مطهر ائمه بقیع توسط چه کسی انجام شد و اینک شرح ماجرا ...
سال ۱۳۴۵ هجری قمری یعنی یک
سال بعد از تخریب بقیع علامه صاحب الفصول به عتبات عالیات سفر میکند و بعد
از آن برای زیارت حضرت زینب (س) به سوریه میرود، در آنجا سفیر آل سعود به
نام «محمد عبدالرواف» به ملاقاتش میرود و این قول را میدهد که در سفر به
مکه از هر نوع امنیتی برخوردار خواهد بود، چرا که در آن زمان ناامنی زیادی
در مکه وجود داشته است.
علامه این گونه برای انجام مناسک حج ابراهیمی راهی عربستان میشود. بعد از اتمام مراسم حج، پادشاه عربستان از وی دعوت میکند تا به ملاقاتش برود و از آنجایی که علامه در بلاغت کلام بینظیر بود و تسلط زیادی هم به زبان عربی داشت، همچنین آوازه سخنرانیهای او در عراق به حجاز رسیده بود، عبدالعزیز وی را خوب میشناخت، به ایشان میگوید: هر کاری داشته باشید، در انجام آن حاضرم.
علامه پاسخ میدهد: شما تمام اصلاحاتی که منظور داشتید تمام شد و فقط خراب کردن قبور ائمه بقیع مانده بود که آن را هم متأسفانه انجام دادید، من میخواهم قبرستان بقیع را بازسازی کنم!
البته علامه از سوی دولت مأموریت این کار را بر عهده نداشت و این درخواست را شخصی مطرح میکند، وقتی آقا این حرف را میزند، رگ پیشانی پادشاه عربستان از خشم ورم میکند، به گونهای که اطرافیانش حالت جدیتری به خود میگیرند. پادشاه عربستان بعد از چند دقیقه با همان غرور پاسخ میدهد همانطور که وعده دادم عمل میکنم.
برای علامه مهم بود مقبره ائمه (ع) بازسازی شود. اول از همه با کمک گروهی که رفته بود، دور مزار چهار امام را سنگچین گذاشت تا حریمش مشخص شود و بعد هم دور تا دور بقیع را مرزبندی کرد.
در این جلسه علامه عبدالرحیم پیشنهاد میدهد که مَلِک دو صفه مسدس از سنگ مرمر بسازد، یکی بالاتر باشد که صورت قبور روی آن باشد. یکی پایینتر که مردم بایستند و زیارت بخوانند. در اطراف این صفه بزرگ طاقنماهایی از سنگ مرمر ساخته شود که فقط برای استراحت و نشستن مفید باشد، ولی جای خوابیدن یا سکونت نباشد، ابداً طلا و نقره هم در آنها بکار نرود، مَلِک، این نقشه را ظاهراً میپذیرد.
در پایان این دیدار عبدالعزیز خم میشود و دست علامه را میبوسد و دستور میدهد تا متن آنچه بر آن توافق شده است روی کاغذی مارک دیوان جلاله نوشته و ثبت شود و برای آیتالله فصولی ارسال شود، مفاد این قرارداد به شرح زیر است:
علامه این گونه برای انجام مناسک حج ابراهیمی راهی عربستان میشود. بعد از اتمام مراسم حج، پادشاه عربستان از وی دعوت میکند تا به ملاقاتش برود و از آنجایی که علامه در بلاغت کلام بینظیر بود و تسلط زیادی هم به زبان عربی داشت، همچنین آوازه سخنرانیهای او در عراق به حجاز رسیده بود، عبدالعزیز وی را خوب میشناخت، به ایشان میگوید: هر کاری داشته باشید، در انجام آن حاضرم.
علامه پاسخ میدهد: شما تمام اصلاحاتی که منظور داشتید تمام شد و فقط خراب کردن قبور ائمه بقیع مانده بود که آن را هم متأسفانه انجام دادید، من میخواهم قبرستان بقیع را بازسازی کنم!
البته علامه از سوی دولت مأموریت این کار را بر عهده نداشت و این درخواست را شخصی مطرح میکند، وقتی آقا این حرف را میزند، رگ پیشانی پادشاه عربستان از خشم ورم میکند، به گونهای که اطرافیانش حالت جدیتری به خود میگیرند. پادشاه عربستان بعد از چند دقیقه با همان غرور پاسخ میدهد همانطور که وعده دادم عمل میکنم.
برای علامه مهم بود مقبره ائمه (ع) بازسازی شود. اول از همه با کمک گروهی که رفته بود، دور مزار چهار امام را سنگچین گذاشت تا حریمش مشخص شود و بعد هم دور تا دور بقیع را مرزبندی کرد.
در این جلسه علامه عبدالرحیم پیشنهاد میدهد که مَلِک دو صفه مسدس از سنگ مرمر بسازد، یکی بالاتر باشد که صورت قبور روی آن باشد. یکی پایینتر که مردم بایستند و زیارت بخوانند. در اطراف این صفه بزرگ طاقنماهایی از سنگ مرمر ساخته شود که فقط برای استراحت و نشستن مفید باشد، ولی جای خوابیدن یا سکونت نباشد، ابداً طلا و نقره هم در آنها بکار نرود، مَلِک، این نقشه را ظاهراً میپذیرد.
در پایان این دیدار عبدالعزیز خم میشود و دست علامه را میبوسد و دستور میدهد تا متن آنچه بر آن توافق شده است روی کاغذی مارک دیوان جلاله نوشته و ثبت شود و برای آیتالله فصولی ارسال شود، مفاد این قرارداد به شرح زیر است:
«از عبدالعزیز پسر عبدالرحمن آل فیصل به حضرت فاضل محترم شیخ عبدالرحیم صاحب الفصول سلام و رحمت و برکات خدا بر شما. بعد ما تأکید میکنیم که قبه پیغمبر (ص) را احدی به بدی لمس ننماید و چنین چیزی هرگز به خاطر ما خطور نکرده است؛ که آن را به بدی مس نماییم (منظور اینکه قبه قبر پیغمبر (ص) را خراب نخواهیم کرد) و برای پیغمبر نزد ما احترامی است که با هیچ حرمتی برابری نمیکند. اما مسائل قبور بقیع و آنچه متعلق به آن است از بنا پس ما چنانچه به شما خبر دادیم تابع شریعت اسلامیم و نه اهل بدعت و ما آمادهایم که اوامر علمای مسلمین را از هر مذهب که باشد محترم بشماریم و، اما راجع به مذاکرات دیگر به زودی نظر خود را برای شما بیان خواهیم کرد و امر خواهیم کرد که قبور بقیع را نظیف کرده و تسطیح کنند. مطابق آنچه در شرع جایز است با کشیدن دیواری در اطراف آنکه از پلیدی حفظ شوند و برای شما تأکید میکنیم که ما منع نمیکنیم هیچکس را از زیارت قبور بقیع، اگر زائران در زیارت خود متابعت کنند طریقه شریعه و آداب دینی را و به تحقیق امر نمودیم به نوشتن این سند تا شما آن را برای مردم منتشر کنید. این بود آنچه لازم بود بیان آن و خدا حفظ کند شما را».
علامه عبدالرحیم صاحب الفصول پس از فوتش در جنوب غرب تهران، خیابان کارون جنوبی تقاطع خیابان هاشمی دفن میشود و از آن زمان محل زیارت عاشقان و عارفان الهی قرار میگیرد. نقل شده است که امام خمینی (ره) زمانی که به کویت یا ترکیه تبعید میشوند برای خداحافظی با استاد خود به این مقبره میآیند و آیتالله شاه آبادی نماز میت علامه حائری را میخوانند و پیکر ایشان را در قبر میگذارند و تشریفات دفن را انجام میدهند.