احمد رشیدینژاد، دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی در یادداشتی که در اختیار ایسنا گذاشته، افزوده است: ترامپ که در صبحانه کاری با دبیرکل ناتو به صراحت به انتقاد از این توافق پرداخته بود، ضمن ابراز نگرانی گفته است که «کشورهای عضو ناتو که در این میان باید از آلمان نام ببرم، میلیاردها دلار صرف خرید انرژی از روسیه میکنند، آنگاه ما (آمریکا) باید میلیاردها دلار هزینه محافظت از شما در قبال همان روسیه را بکنیم!» رئیسجمهور آمریکا با تکرار نظرش درباره وابستگی انرژی آلمان به روسیه ادامه داده که «آلمان اسیر روسیه است، چرا که آنها تولید زغال سنگشان و همچنین انرژی اتمی را رها کرده و به نفت و گاز روسیه روی آوردهاند.»
از طرفی پس از جنگ داخلی اوکراین و الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه- پیرو درخواست کشورهای اروپای شرقی برای خروج از کریمه- واشنگتن تلاش میکند، مسکو را از بازار گاز اروپا خارج کند. قانون جدید تحریمهای ضدروسی آمریکا نیز که سال گذشته تصویب شد، همین هدف را دنبال میکند. مطابق این قانون، آمریکا شرکای خود را در اروپا از مشارکت در احداث خط لوله گاز منع میکند و شرکتهایی که از آن تخلف یا در این طرح روسی مشارکت کنند، مجازات خواهد کرد. این در شرایطی است که با وجود تنشهای سیاسی بالا، نه تنها واردات گاز از روسیه کاهشی نیافته بلکه افزایش نیز داشته است. به طوری که گفته میشود، شرکت دارنده انحصار صادرات گازی روسیه، سال گذشته، فروش گاز به اروپا را بیش از ۸ درصد افزایش داده و به رکورد تاریخی ۱۹۴ میلیارد متر مکعب رسانده است، که برابر ۳۶ درصد کل گاز مصرفی اروپا است. در این بین، آلمان بزرگترین مصرفکننده گاز روسیه، 22 درصد از حجم کل صادرات گاز روسیه به اروپا را به خود اختصاص داده، که به احتساب خط لوله جدید (نورد استریم 2)، حجم واردات گاز روسیه به حوزه بالتیک دو برابر خواهد شد.
نگرانی که قدمتی به بلندای یک قرن(1919) داشته و یادآور نظریه ژئوپلیتیکی هارتلند(مکیندر)، است. مطابق این نظریه بلوک غرب معتقد است کسی که بر اروپای شرقی حکومت کند، میتواند با سیطره بر هارتلند، ساختار قدرت جهانی را به نفع خود تغییر بخشد. به عبارتی بلوک غرب همواره از نزدیکی روسیه به اروپا و یا نزدیکی آلمان به روسیه هراس داشته است. خط قرمزی که حد پذیرشش برای ناتو، مرزهای شرقی اروپای شرقی است و نباید زیر پا گذاشته شود.
حال و با این شرایط، نزدیکی آلمان به روسیه و وابستگی جدی انرژی اروپا به روسیه، این زنگ خطر را برای آمریکا به صدا در آورده است که ممکن است این وابستگی نهایتا به خروج آلمان از اتحادیه اروپا (همچون بریگزیت) و نزدیکی به روسیه گردد. که این امر با وجود اقتصاد قدرتمند آلمان ممکن است برای غرب بسیار خطرناک بوده، ساختار قدرت جهانی را به نفع روسیه و آلمان بر هم بزند.
با این وجود آمریکاییها سالهاست که خواسته یا ناخواسته و شاید تنها بر اساس منافع متحدین منطقهایشان (همچون اسرائیل و عربستان) بر این روند دامن زدهاند. به عبارتی به جای اینکه به فکر منابع جایگزین انرژی برای اروپا باشند، با اقدامات یکجانبه خود(همچون خروج از برجام) و تنها بر اساس اقدامات ایران هراسانه سعودی-صهیونیستی عملاٌ اروپا را به سمت انرژی روسیه سوق میدهند. این در حالی است که دو کشور ایران و قطر به تنهایی حدود 31 درصد از منابع گازی جهان را دارا بوده و این ظرفیت را دارند که از طریق خاک ایران این منابع را به اروپا صادر کنند. اما تحریمهای ناعادلانه آمریکا در طی سالهای گذشته و نیز توطئههای ایران هراسانه صهیونیستی-سعودی در بین کشورهای حوزه خلیج فارس عملاٌ مانع از انجام اینگونه همکاریها گردیده است. سوالی که پیش میآید این است که آیا آمریکا نهایتاٌ به خاطر رودرویی با یک قدرت منطقهایی (ایران) خطر یک قدرت جهانی (روسیه) را به فراموشی سپرده و منافع رژیمهای سعودی-صهیونیستی را بر منافع آمریکا و اروپا ترجیح داده است؟!